دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
داس خونین

مرا هلال محرّم چو داس خونین است

که ماه غرقه به خون گشتنِ شه دین است

 

زمان شادی آل زیاد و مروان است

اوان گریه و اندوه آل یاسین است

 

نوحۀ جنون

دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسین

دوباره بر سر هر کوچه، گفت‌وگوی حسین

 

بیا به دستۀ ما نوحۀ جنون سر کن

که می‌رویم شباشب، به جست‌وجوی حسین

 

هلال پشت‌کمان

هلال از چرخ پیدا گشت و پشتی چون کمان دارد

بلی بر دوش، بارِ ماتم فخر جهان دارد

 

بُوَد ماه عزای سرور لب‌تشنگان این مه

فلک در بر لباس نیل‌گون از بهر آن دارد

 

شفاعت و شهادت

 

باد صبا! به ساحت یثرب چو بگذری

بر تربت بتول ز من این خبر بری

 

کای بضعه الرّسول! محرّم شد آشکار

شد وقت در لحد به تن از غم، کفن دری

مدح و مصیبت حضرت سیدالشّهدا (ع)

مرغ دل بهر چمن باز به فریاد آمد

شد محرّم، دگرم کرببلا یاد آمد

 

گشت هنگام عزای شه گل‌گون کفنان

از غم تشنه‌لبان، سینه به فریاد آمد

 

ماه محرّم

 

رسیده ماه محرّم، جهان، سیه‌گون[1] شد

ز غصّۀ شه دین، حالتم دگرگون شد

 

ز جعد کاکل اکبر، نسیمِ مُشک‌آمیز

رساند باد صبا، چشم و دل پُر از خون شد

دریاچۀ غم

قد آیینه‌ها خم شد دوباره

دلم دریاچۀ غم شد دوباره

 

صدای سنج و دمّام آمد از دور

بخون ای دل! محرّم شد دوباره

شغل شریف

به نام شغل شریف تمام نوکرها

حسین امام من است و امام نوکرها

 

که وقت بذل عطا، پشت درب خانه او

قیامتی شود از ازدحام نوکرها

ورودیه

ارباب روی نوکریِ من حساب کرد با این همه گناه مرا انتخاب کرد

 

هرکس شنید نالۀ حی العزا تا خویش را به روضه رساند شتاب کرد

چاووشی خوانی

کاروانی رسیده است از راه کاروانی که توشه‌اش خون است می‌نویسد خدا سفرنامه وصف لیلا و شرح مجنون است

بوی صفین می‌رسد به مشام که حسن قاسم و علی است حسین شاید اینجا غدیرخم باشد علی اکبر چه منجلی است، حسین

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×