دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دل من سوخته‌تر از دل لیلا شده است

دیدنت در همۀ راه معما شده است

تو کجا نیزه کجا وای چه با ما شده است؟

 

دیدنت سخت ولی سخت‌تر از آن این است

باز هم حرمله سرگرم تماشا شده است

پدر تشنه‌ها خداحافظ

یا بن خیر النساء خداحافظ

در پناهِ خدا، خداحافظ

تو هنوزم مرا نبوسیدی پدر تشنه‌ها خداحافظ

کوتاه سروده
دست استجابت

دو دست استجابت پر درآورد

ز کار آسمان‌ها سردرآورد

 

دو تا دست دعا، الله‌اکبر!

سر از گهوارۀ اصغر درآورد

مرثیۀ حضرت علی اصغر (ع)

بود طفلی شیرخوار اندر حرم         

کافرینش را پدر بد در کرم

 

خورده از پستان فضل آن پسر      

 شیر رحمت، طفل جان بوالبشر

ای کاش...

فغان می‌زد که یا رب خاک این صحرا نبود ای کاش

و آغوشش به روی کاروان‌ها وا نبود ای کاش

 

زمین کربلا برخاست بر پا، نیزه‌ها را دید

و با خود گفت امروزِ مرا فردا نبود ای کاش

 

یقین تکلیف طفلان، با عطش این گونه روشن بود

فراتی هست اینجا پیش رو، اما نبود ای کاش

از روز اول

گریه بود اولین صدا، آری! روز اول که چشم وا کردیم

صاحب اشک! همه اسم تو را با همان اشک‌ها صدا کردیم

 

شیر می‌داد مادر و فکرش پیش شش‌ماهۀ تو بود انگار

شیر مادر اگر کمی خوردیم به علیاصغر اقتدا کردیم

مشق بابا _ آب

غمی چو تلخ تر از درد بر تو حادث شد

که اشک‌های خدا روی گونه‌ات حس شد

 

بریده شد ز اذن تا اذن  گلو پس از این

زمین ز خون علی بیمۀ حوادث شد

ربـاب! با گـل نـشکــفـتـه‌ات وداعی کن

برای ماندن تو آسمان چه طوفانی است

و ابر از غم خشکی چقدر بارانی است

 

تـرک تـرک لـب تـو آب را طـلـب می‌کرد

و پاسخش همه تدبیرهای شیطانی است

به کودک ششماهۀ امام حسین (ع)
مُهر عاشورا

هوای العطش نای گلِ اناری شد

ترانه خشک شد و آب، زخمِ کاری شد

 

ضریح زخم بلندش در آن تبسم سرخ

هوای بالِ هزار آسمان، قناری شد

کوتاه سروده‌ای برای امام باقر (ع)
رمز

از جدّ ِ مطهرت خدا سر می‌خواست

از نامِ علی؛ اصغر و اکبر می‌خواست

 

رمزی است که برنخاست بابات از جا!

بابای تو را خدا به بستر می‌خواست

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×