دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
عهد نخست

بود در پیمان حق، آن شاه عشق

تا زند در کربلا، خرگاه عشق

 

شه به پیش و هم‌رهان او ز پی

چون «بنات‌النّعش»، دنبال جدی

 

عبیرافشان

ای زمین کربلا! دل‌شاد زی

تا قیامت زآن سبب، آباد زی

 

قبّه‌ی عزّت به گردون کن بلند

هم بر آن پیرایه، مهر و ماه بند

 

مدفن قربانیان

شه فرود آمد به دشت کربلا

گفت پس با آن زمین پُربلا:

 

ای زمین! ای تربت عنبرسرشت!

ای به رتبت، برتر از خاک بهشت!

 

بار بگشایید

آه! از آن ساعت که سبط مصطفی

گشت وارد بر زمین کربلا

 

پس به یاران کرد رو، سلطان دین

گفت کای یاران! مقام ماست این

 

بار بگشایید، خوش‌منزل‌گهی است

تا به جنّت زین مکان، اندک‌ رهی است

بانگ درا

می‌رسد در گوش من، بانگ درا

دم‌به‌دم از کاروان کربلا

 

مرحبا! ای خاک پاک کربلا!

از حرم برتر ز عزّ و اعتلا!

 

 

خیمۀ سبز

بر قلم بگْذشت، نام نینوا

اوفتاد اندر قلم، چون نی‌، نوا

 

این چه نام و این چه منزل‌گاه بود؟

کز زمینش بر فلک، صد آه بود

 

 

خاطر مشوّش

خیمه زد سلطان دین در کربلا

شد مشوّش خاطر آل عبا

 

خاصه زینب، بنت زهرای بتول

خاطرش گردید بس زار و ملول

 

چراغ مهر و ماه

دل امام زمان، زین عزا پریشان است

 که مرقد دو ولی خدای، ویران است

 

به شهر سامره شد، قبّه‌‏ای خراب کز آن

 زمین و عرش و سماوات، نور باران است

 

منزل جانان

ای کرببلا! منزل جانان من استی

یعنی تو مقام شه گل‌پیرهن استی

 

خود گلشن طاهایی و باغ دل زهرا

کاین‌سان چمن اندر چمن از یاسمن استی

 

فلک یا چمن؟

ای کربلا! کنم فلکت نام یا چمن؟

بگْشای گوش و خوش بشِنو گفت‌وگوی من!

 

 چون جای‌گاه ماهی، از آن خوانمت فلک

چون خواب‌گاه سروی، از آن دانمت چمن

 

نقش مراد

 

هوای مشهد سلطان کربلا دارم

مَلَک هوس کند آن را که من، هوا دارم

 

سزد که شمع، چو پروانه بر سرم گردد

سرِ طوافِ شهیدانِ کربلا دارم

گوشه‌ چشمی

خوش آن دلی! که گذر سوی کربلا بکند

مس وجود از آن خاک، کیمیا بکند

 

خوش آن نسیم! که از خاک نینوا آید

خوش آن غریب! که منزل به کربلا بکند

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×