دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به محضر حضرت عباس (ع)
داغ شقایق

رخصت بده از داغ شقایق بنویسم از بغض گلوگیر دقایق بنویسم می‌خواهم از آن ساقی عاشق بنویسم نم نم به خروش آیم و هق هق بنویسم

کوتاه سروده
دست عباس (ع)

تمام کودکانش خسته بودند

و روی خاک‌ها بنشسته بودند

 

چه خالی بود جای دست عباس

سرش را روی نیزه بسته بودند

عاشورا در میدان (۲)

آه ای فرات،

چگونه چون گردباد

بر خود نمی پیچی از درد

وقتی این گونه

شمشیر، در بازوان تو می نهند؟

عاشورا در میدان (۱)

تشنه‌تر از فرات‌ آبی‌ نیست‌  و روشن‌تر از خون،  آفتابی‌ 

کوتاه سروده
نماز آیات

شق القمری است در سماوات شده

چشم همۀ ستاره‌ها مات شده

 

ماهی که به خاطر خسوفش خورشید

کارش همه شب نماز آیات شده

ردای مرثیه

و چشم‌های تو مبهوت کرده دل‌ها را

به رخ کشیده قدومت عصای موسی را

 

بغل گرفته نسیم شریعه عطر تو را

شمیم علقمه پر کرده است صحرا را

 

کوتاه سروده
باید همه قدر عشق را بشناسند

تا علقمه‌ها، سیب و فدک‌ها، یاسند

باید همه قدر عشق را بشناسند

 

امواج فراتند به سر می‌کوبند

یا سینه زنان هیأت عباسند؟

آموخت درس عاشقی و استقامت آب

ای بسته بر زیارت قد تو قامت آب شرمندۀ مروت تو تا قیامت آب

در ظهر عشق، عکس تو لغزید در فرات شد چشمۀ حماسه زجوش شهامت آب

زبان حال حضرت زینب (س) با آقا اباالفضل العباس (ع)
نادیدنی‌ها

رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی

عباس من! دیدی اما مانند خواهر ندیدی

 

آن صورت مهربان را، محبوب هر دو جهان را

وقتی غریبانه می‌رفت بی یار و یاور ندیدی

کوتاه سروده
گره افتاده در کارم ابالفضل

گرفتارم، گرفتارم ابالفضل

گره افتاده در کارم ابالفضل

 

دعایی کن، دوباره چند وقتی است

هوای کربلا دارم ابالفضل

عرش بر آب

یه روزی یه مرد تشنه رو به دریا می‌اومد با یه مشک خالی از دور تک و تنها می‌اومد موج می‌زد سینۀ دریا تا که زلفاشو می‌دید ابرواش چقدر به اون چشمای زیبا می‌اومد

کوتاه سروده
با اشک وضو بگیر ایمانت را

امشب دو سه رکعت از دل یاس بخوان

از راز قنوت دست عباس بخوان

 

با اشک وضو بگیر ایمانت را

یک بار بیا نماز احساس بخوان

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×