روشن ترین مسیر
خلاصه آلبوم:
1. ارتباط امام حسین (علیهالسلام) باجریان ذبح اسماعیل (ع) .
2. امام حسین (ع) درقرآن.
3. و فدیناه بذبح عظیم.
3. قرآن خواندن باید همراه با معلمانش باشد.
4. معلمان قرآن اهل بیت (ع) هستند.
5. این که اسامی اهل بیت (ع) در قرآن نیامده نشانه ی حق نبودنشان نیست
تاریخ سخنرانی:
۱۴۲۶
۱۳
وضعیت متن
به همراه پیاده شده سخنرانی ها
بسم الله الرحمن الرحیم
خدا را شکر می کنیم که در خیمه و بارگاه امام حسین (علیه السلام) هستیم ان شاءالله به مولایمان امام زمان (علیه السلام) اینطور عرضه بداریم که ما آمده ایم که عرضه بداریم که ان شاءالله شما را دوست می داریم و آن چه به شما منصوب و منتصب است ان شاءالله احترام می گذاریم خیلی عجیبه ،خیلی عجیبه ،محرم و صفر که تمام میشه گاهی آدم حواسش پرت میشه .امام حسین(علیه السلام) یادش میرود یعنی مثل الان ،الان این حالتی که مرحمت می کنند یادش می ره و می رود دنبال زندگیش و اصلا ً حواسش جای دیگر است .مولایمان امام زمان چه کار می کنه که محرم نرسیده هی دلمان را تکان می دهد و می لرزاند .آدم سیاهی که تو خیابان می بیند ،دلش می لرزد سراغ مجلسی می گیرد بهش مجلس را می دهند ان شا ءالله به اون ادبی که اون بزرگوار می پسندد و شایسته مجلس عزای جدّ بزرگوارش سید الشهدا (علیه السلام) است ان شاءالله به اون ادب مؤذب بشویم ،به اون ادب عزاداری بکنیم ان شاءالله مولایمان عنایت بیشتر بفرمایند ان شاءالله بیشتر از هر شب بدی کردیم و از این یاد هرچیزی و هرکس بودیم یک جور اون بزرگوار ما را انشاءالله ببخشند و ازما بگذرند ان شاءالله به آستانه آن بزرگوار سر می گذاریم و صورت می گذاریم جهت تعجیل در فرج امام زمان (علیه السلام) و سلامتی اون بزرگوار یک صلواتی مرحمت بفرمایید.
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم .ربّ هب لی من الصالحین .فبشرناه بغلام حلیم. فلمّا بلغ معه السعی قال یا بنی انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری قال یابت افعل ما تؤمر ستجدونی ان شاءالله من الصابرین .فلما اسلما و تلّه للجبین و نادیناه ان یا ابراهیم .قد صدقت الرءیا انا کذلک نجزی المحسنین ان هذا لهو البلوا المبین.صدق الله علی العظیم»این آیات که تلاوت شد از آیات 100 سورۀ صافات بود تا آیه 106 البته ادامه این آیات هم مورد نظر هست در این مناسبت بعدش می فرماید و«فدیناه بذبح عظیم » منتها تا اون آیه را تلاوت کردیم ان شاءالله برسیم یک تذکری بدهیم .ان شاءالله یعنی موقع دعا این سؤال ممکن که مثلا ً برای من پیش بیاید که این ائمه هدی علیهم السلام که این قدر محبتشان توی دل ماست به تعلیم و تربیت امام زمان (علیه السلام ) این که ما این همه به اهل بیت (علیهم السلام) بها می دهیم آیا مثلا ً تو قرآن راجع به اون بزرگواران چیزی هم آمده که مثلا ً از سؤالهای مثلا ً شاخص این مقوله است که نام امیرالمؤمنین (علیه السلام) در قرآن آمده ،غافل هستیم از اینکه آمدن نام کسی در قرآن هیچ امتیازی مثبت برای اونیست .ابو لهب در قرآن نامش آمده ،فرعون چند بار آمده این امتیازی نیست اگر دنبال چیزی می خواهی بگردی از راهش بگرد .اینکه اسم کسی چند بار در قرآن آمده یا نیامده یا به این اسم آمده یا به اسم دیگر آمده ،ان وقت این سؤال ذهن مرا مشغول نکند از اصل ماجرا ،از اون حقیقت به این گونه است که اگر بنده روز اولی که رفتم در یک مجمعی ،دریک مجلسی ،در یک مکتبی ،دریک مدرسه ای ،که قرآن یاد بگیرم .اگر به من اون معلم قرآن از روز اول که خواست قران را یاد بدهد به من قرآن را یاد داد آن چنان که صاحبان قرآن ،اونهایی که کنار قرآن هستند اونایی که صدق قرآن هستند اونایی که تالی قرآنند تلاوت کنندگان حقیقی قرآن هستند و اونایی که ترجمان قرآنند به روشی که اونا یاد دادند به بیانی که اونا فرمودند اگر به من قرآن را یاد می داد دیگه من *بسم الله الرحمن الرحیم* که می گفتم اون وقت می فهمیدم که با این بسم الله دارم وارد حصن ولایت می شوم *الحمد لله رب العالمین * را که گفتم می فهمم که این مربوط به بیان این اینه که حضرت فرممودند :آن کسی که در قیامت لوائل الحمد امیر المؤمنین (علیه السلام) است وقتی گفتم *اهدنا الصراط المستقیم* می فهمم که امیرالمؤمنین است وقتی فهمیدم *الم* مثلا ً ائمه هدی (علیهم السلام) است یا هرچه هست این جور که تعلیم گرفتم بعد دیگه از فردا که قرآن می خوانم دیگه این سؤال برای من پیش نمی آید که نمی اید .امان،امان، از اینکه هرکس هر نوشته ای که هر غزل و هر قصیده ای که تو این عالم دارد همه می آیند برایش شرح ها می نویسند. وبرایش برای اون کسی که اون شعر را گفته مقصودهای عجیب وغریب بیان می کند و چه قدر ان آدم را اهل معنا و باطن و ظرائف و اشارات میدانند یعنی به خدای من خالق من که میرسد هیچ کس حق نداره برای هیچ ایه ای هیچ توضیحی بدهد حتی اگر او امام صادق (علیه السلام) باشد پناه می برم بر خدا عجب باز بر سر من دارند در می آورند .یکی از آیاتی که شما می دانید که سید الشهدا (علیه السلام) در طول مسیرشان آیات زیادی را تلاوت فرمودند .حضرت زینب (سلام الله علیها) در مجلس یزید ملعون آیه ای می خواند برای حضرت برای اینکه حضرت را ،پناه بر خدا،خوار کند.حضرت آیاتی را تلاوت می کنند .مولای ما امام حسین (علیه السلام) می آیند برای آخرین وداع با فرزندشان امام سجّاد (علیه السلام) بدن شکافته شده می گویند چه خبر؟مولای ما امام حسین(علیه السلام) آیه ای را تلاوت می کند .چرا برای بچه شیعه این همه از امام حسین بدونند اما ندونند که امام من کجای قرآنه که هر وقت تلاوت می کردند اینجا را خواندم رسیدم به *فدیناهُ بذبح ٍ عظیم* بدونم که مراد کیه؟این قرآن را با ثقیل دیگرش باید بخوانم به همراه او بخوانم،در کنار او بخوانم،نه اینکه جدا بکنم و بخوانم.نکنه قرآن از من شکایت بکند.پیش خدا بگه من را به تنهایی می خواندند. قرار بود که این دو ثقل از هم جدا نشوند حضرت ابراهیم (علیه السلام) به خدای متعال عرضه میدارد *رب هب لی من الصالحین* خدای من ،صاحب من به من از آن صالحین عنایت بفرما می خواهد به ما دعا تعلیم بدهند که فرزند که می خواهند از خداوند فرزند صالح بخواهند چه قدر این بزرگترهای ما فهمیده بودندو هستند.چه قدر عالمند که وقتی آدم از اونها می خواهد یاد بگیرد برای دعا کردن یه چیزهایی را می گویند که آدم می بیند او را موقعی که به او اونها تعلیم کردند مرثیه قرآنی و روایی داشته هر چند که این دعا آیات و روایاتش را بلد نیستند خدایا از صالحین به من عنایت کن ببخش .میشه مگه برای فرزند از خدا طلب کنی که فرزند من چگونه باشد ؟بله که میشه *رب هب لی من الصالحین* خداوند متعال به او بشارت میدهد *وبشّرناهُ بغلام ٍ حلیم* به او یه پسر حلیم حالاما میگیم صبور و با وقار حالا هر چیزی که مثلا ً میخورد به ادب و صبرو متانت و وقار و اینها که خداوند می فرمایند که ما بشارت چنین فرزندی را می دهیم نه تنها از صالحین است بلکه غلام حلیم است خب.حضرت ابراهیم (علیه السلام) از خداوند فرزندی را می خواهد این فرزند را خدا به او مرحمت می کند او از صالحین می خواهد خداوند به او بشارت میدهد یک پسر غلام یعنی یک پسر ،بشارت یک پسر خوب ،با وقارو مؤدب و صبور و با متانت *فلمّا بلغ معه السعی*حالا دیگه به تعبیر ما روی پای خودش قرار می گیرد دیگه و به اصطلاح ما البته تعابی مختلف می شود به کار برد مثلا ً میگویند می تواند بدوبدو بکند البته این تعبیر حالا یک کم کوتاه است ولی حالا همین طوری بیشتر به این جهت این تعبیر را به کار بردند ،گفت به اصحاب خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) بودیم امام حسین (علیه السلام) در مقابل حضرت می دوید ،حضرت او را گرفتند در آغوش گرفتند ،گلوی او را بوسیدند مکرّر لبان بزرگوار را بوسیدند ،پیشانی حضرت را بوسیدند،چشمان حضرت را بوسیدند *فلما بلغ معه السعی* حالا ای ابراهیم اونی که خواستی خدا بهت داد، بهت داد ،خوبش را هم داد،و حالا هم رسید به اون حدّی که مقابلت که راه می رود هی دلت را می برد خیلی دوستش داری ،اون لحظه ای که دیگه اون پیوند به حدّ تمامش می رسد خداوند به یک کسی که بچه می دهد اول روزهای اوّل خیلی دلبستگی ایجاد نمیشه هر چی که بزرگتر می شه آدم تو ذهنش خیلی خاطرات از این بچه زنده می شه خیلی خاطرات با این بچه دارد بچه خنده ها کرد،در معرض آسیب قرار گرفت ،پدر زحمت ها کشیده اوه خیلی خیلی یک جایی هست که این دلبستگی به اوج می رسد حالا خداوند ند دیگه میخواهد امتحان کند دیگه می یاند یه نگاهی میکنند که بند دل هر کسی به کی بنده ها ،اونجا را می آیند امتحان میکنند.می آیند امتحان می کنند می خواهند بروند به میدان از اهل حرم که کی اول میرود میدان می خواهند خدا امتحان کند دیگه خداوند می گذارد حضرت اسماعیل بزرگ بشود ،بزرگ میشه،بزرگ میشه ،خب *ولما بلغ معه السعی *قال یا بنی انی اری فی المنام انی اذبحک * پسر جان ،بابا جان دیدم که تو خواب دارم ذبحت می کنم .إن شاءالله اون نور قرآن را امام زمان به ما مرحمت کند اینکه پیامبر به خواب چیزی راببیند مثل خواب ما نیست .تأیید این مطلب هم ادامه این آیه است که حضرت اسماعیل به فرمایش قرآن عرضه می دارد و فانظر وقتی که سؤال می کنند حضرت ابراهیم *فانظر ما تؤمر*انجام بده آنچه که امر شده ایم انجام بده ،آن چه را که امر شده ای یعنی این خواب نیست ،این امر خداوند است یعنی *انی اری فی المنام انی اذبحک *اگر کسی به ذهنش آمده است ،البته قابل مقایسه نیست ولی به ذهنش خطور کرد که سید الشهدا (علیه السلام) شمشیر را به زمین گذاشتند سر را به قبضه شمشیر گذاشتند و لحظاتی بعد میگن در خواب دیدم .خواب نیست خوب مال من است .اون که خواب نیست اونجایی که ،خدا کند همه خوابها این جوری باشد .اون خوابی که تو اون خواب ها خدا با آدم صحبت کند.امام زمان با آدم صحبت کند اون بیداری است ،اون که خواب نیست که *انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری *بابا جون چی میگی اینجور دیدم *افعل ما تؤمر*انجام بدهید پدر جان آنچه که امر شدید *ستجدونی إن شاءالله من الصابرین*به زودی مرا می یابی إن شاءالله که از صابرینم پس حضرت اسماعیل (علیه السلام) از صالحین است از صابرین است ،حلیم است،*ستجدونی من الصابرین* روایتی که در بحار آمده ،چند تا روایت است که حضرت ابراهیم (علیه السلام) از خداوند متعال تقاضا مند این هستند که بالا ترین اجر را از خداوند دریافت کنند خداوند متعال مقرّر می کنند که او بالاترین مصیبت راببینند.بالاترین مصیبت را حالا این طرف بحث خیلی مفصل است که مصیبت یعنی چی؟کسی تو این عالم مصیبت کشیده،اعظم مصیبت مال کیه؟چون گفت آقای ما و امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی در منزلگاه تو جنگی که داشتند می رفتند برای جنگی که از کربلا که رد شدند اونجا خیلی گریه کردند بعد مضمون است فرمایش حضرت فرمودند که من این جور عرض می کنم ،عین فرمایش حضرت این نیست آنچه که بر من وارد شده است بر حسین من وارد می شود میدانید یعنی چه؟فرقش این است که مال امیرالمؤمنین (علیه السلام) تو دلش است پنهان است هیچ کس نمی بیند مال امام حسین(علیه السلام) میاد به میدان اونجا اگر سیلی زدند و الان یک دنیا مسلمان این را می خواهند پاک کنند از تاریخ که دختر پیامبر سیلی نخورد ،کربلا نشان داد که دختر اون حضرت زهرا (سلام الله علیها) است و دخترحضرت صدیقه است گفتند آمدند حرم پیامبر نمی دانم یا زینب ببخشید ما را خواستند آبرو داری کنند که بیایید بگویید بچه ها سالم هستند این هم صورت من و این هم پشت من نمیدانم ما که نمی فهمیم یعنی چه؟ لااله الا الله بله اون روز اگر یک مادری در یک کوچه باریکی راه منزل را گم می کنه یک روزگاری در کربلا یک عدّه دختربچه نمی دانند که به کدوم طرف باید بروند *اللهم العنهم جمیعا*حضرت ابراهیم (علیه السلام) از خداوند اعظم مصیبت را تقاضا می کند خداوند متعال به یک فرزندی مرحمت می کند که نظیر ندارد او را نگهش می دارند تا بزرگ بشه تا موقعی که اونها به هم دل بسته شوند شاید هم خدمتتون جسارتا ً عرض کردم دلبستگی تو دنیا بد نیست مهم اینه که آدم به چی دلبسته باشد و خداوند هم امتحان می کند به دل کندن ،به دل کندن*ان تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون*نمی رسید به هرکس مگر آنکه انفاق کنید ،بدهید از آن چیزی که دوست دارید.*افعل ما تؤمر ستجدونی ان شاءالله من الصابرین* انجام بده آنچه که امر شده ای ان شاءالله ما را از صابرین می یابی،*فلما اسلما و تله للجبین* فلما اسلما وقتی هر دوی اونها ،دو بزرگواران دیگه تسلیم شدند هر دوی اونها تسلیم شدند یعنی حضرت ابراهیم (علیه السلام) می خواهد حضرت اسماعیل را ببرد برای قربانگاه .خب علی القاعده مادر حضرت اسماعیل می پرسد از پدر که کجا می خواهی بچه راببری،ها علی القاعده می پرسد ،لااله الا الله آدم یاد اون صحنه می افتد حضرت ابراهیم بالاخره برگشت شرمنده نبود گفت ملعون تو کربلا موقعی شد گریه ات بگیرد گفت آره ،گفت یه موقعی دیدم امام حسین(علیه السلام) زیر عبایش چیزی دارد هی می رود طرف خیام هی بر می گردند من گرفته بودم این بچه را آب بدهم ،آرامش کنم چی شد لا اله الا الله *فلما اسلما*اینکه می فرمایند فلما اسلما می دانید یعنی چه یعنی همه اونایی که در کربلا با امام حسین(علیه السلام) بودند همه اسلما همه تسلیم بودند شما از هیچ کسی صدایی شنیدید ،سخنی شنیدید،اعتراضی شنیدید،بابا کی برمی گردیم ؟بابا چرا این جا وایستادیم؟اینجا بیابان است ،بابا کسی چیزی گفت ،موقعیکه پدر بزرگوارش به میدان میرفت دیگه خیلی خیلی که،دیگه خیلی بخواهیم بگوییم کاری انجام شد این بود که حضرت دیر اسب به طرف میدان می رود ها ،گفت این اسب متحیر است،مولا بر سوارش و می گوید برو ،اما یه کسی اون پایین می گوید نرو هیچ کس به امام حسین (علیه السلام) اعتراض نمی کند .چرا از اونایی که تو کربلا با امام حسین(علیه السلام) بودند اونا این دلیل را می فهمند که آقا کجا دارید می روید «ان الله شاهدا ً یراکَ قتیلا ً»خدا این جوری گفته ،گفته می خواهم ببینمت ،این طوری ،ما هم گفتیم چشم.یک بار با دقت بخوانیم مقتل ها را از اول تا اونجایی که اسرا را میبرند یک نفر شکایت می کند یک نفر چیزی میگه اونا تربیت شدند *فلما اسلما وتله للجبین* می گه حضرت ابراهیم آمد حضرت اسماعیل را به زمین گذاشت برای قربانی ،جبرئیل میاد اون صورت او را بر می گرداند ،لا اله الا الله حضرت ابراهیم می بیند صورت برگشته میاد از پهلو صورت را باز به زمین می گذارد ،باز می بیند جبرئیل میاد و بر می گرداند ،این را فقط داشته باشید که اگر جبرئیل میاد و صورت را برمی گرداند و از قفا میگذارد یعنی ذبح نکن ،یعنی ذبح نکن لا اله الا الله از حضرت سؤال کردند چرا به پیامبر اکرم گفتند «اننی ذبیحه ً» من فرزند دو ذبیح هستم گفتند یک ذبیح حضرت اسماعیل است که خداوند قبول کرد این امتحان را و گوسفندی برای او فرستاد و ذبیح هم حضرت عبدالله است که وقتی نذر می کند حضرت عبدالمطلب که فرزندانی را به او مرحمت کند آخرین اونها را در راه خدا قربانی کند ،ببخشید یکی از اونها را در راه خدا قربانی کند قرعه به نام عبدالله می افتد ،قرعه ما در شرع داریم .شنیده اید استخاره ،زات الرقاع و قرعه به این معنای فال و این چیزهایی که شاید تو ذهن بعضی باشه که بعد هم حضرت عبدالله وقتی قرعه به نام این بزرگوار می افتد که قرار بوده ذبح بشود می گه وقتی قرعه به نام او افتاد همه گریه می کنند همه زار می زنند ،قرعه بی جهت به نام حضرت عبدالله نمی افتد چون عزیزترین فرزندان بوده است ،تا اینکه التماس می کنند بر اینکه این قرعه را با یک قربانی عوض کنند با شتر باز به نام حضرت عبدالله ،با 20 تا همین جوری تا 100تا شتر به نام صد شتر قربانی رقم می خوره ،این کار را سه بار انجام می دهند برای اینکه مطمئن شوند و بعد حضرت عبدالله به تعبیر ما دیگه قربانی نمی شوند.وصد تا شتر که حالا تو روایت هم هست که از همین جا باب دیه باز شد اون وقت یه چیزی تو روایت داره می گه وقتی که حضرت عبدالله قرار شد قربانی نشه همه منتظر بودند وقتی قربانی به نام اون صد شتر می افتد خب همه هلهله می کنند و خوشحالی می کنندو چه وچه وچه .حضرت عبدالمطلب حضرت عبدالله را از زمین بلند میکند صورت او را که به زمین خورده بود ،جای در واقع اون چیزهایی که روی زمین روی صورت حضرت مانده بود .میگه میاد وصورت را پاک می کند و صورت را میبوسد و دیگران هم همین طور،لااله الا الله «انی ذبیحه» من پسر دو ذبیحه هستم یکی شان حضرت عبدالله(علیه السلام) و یکی شان حضرت اسماعیل (علیه السلام)« فلما اسلما و تله للجبین »حضرت ابراهیم قرار میدهند برای اینک ذبح بکند «ونادیناه ان یا ابراهیم قد صدقت الرؤیا» یک صدایی می آید که ابراهیم او رویا و اون خواب را تصدیق کردی ،راست انگاشتی ، قبول کردی ، عمل کردی ، تا اینجا که آمدی ما ازتو قبول کردیم ،ما از تو قبول کردیم «و نادیناه یا ابراهیم قد صدقتک الرؤیا » اهل بیت (علیهم السلام) همه اهل قرآنند مثلا ً در باره جناب مسلم بن اوسعه نوشته اند که مکرر اون بزرگوار قرآن را یاد گرفته بود .عرضه داش خدمت امیر المؤمنین (علیه السلام) اونها هم این آیات را خوانده بودند این آیات را بلد بودند ،اونها هم میدانند که «فلما اسلما و تله الجبین و نادیناه ان یا ابراهیم قد صدقت الرؤیا » اونها هم میدانند که حضرت ابراهیم وقتی رفت امتحان بدهد تا جائیکه چاقو را می گذارد و ببرد گلوی اسماعیل را به امر خدا این ذبح نمی شود حالا شما تو ذهن تان بیاورید،نمی شود مثلا ً یک نفر تو کربلا باشه دلش شور بزنه که میشه یه موقعی خدا یا یه ندایی بیاد که قبول است دیگه بسه دیگه ،این یکی را بس است این را نمی خواهد ببرید، خیلی فرق است اصلا ً قابل مقایسه نیست، یا یه ندایی بیاد ابراهیم را معاف کند و بگوید قبول کردیم عمل ترا از تو قبول کردیم اما اون کسی که باید قربانی بشود پسر تو نیست اون کسی که باید برای من قربانی بشود کس دیگری است یه کس دیگر است «فلما اسلما و تله للجبین نادینا ه یا ابراهیم قد صدقت الرؤیا انا کذلک نجزی المحسنین»
روشن و آشکاری بود و او از امتحان سربلند بیرون آمد این جمله را عرض می کنم دیگه ان شاءالله بیشتر روضه گوش کنیم حضرت ابراهیم(علیه السلام) را خداوند می فرماید :قبول کردیم ازت ،عملت را .وقتی بر می گردند همه میدانند توعبارات مقاتل هست توی روایات ذیل این آیات هست وقتی که به در خانه می رسند حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل همه انتظار دارند مادر از خوشحالی تو پوست خود نگنجد ،در را که باز میکند، مادر بچه را که میبیند غش می کند چی شد بچه ات که سالمه ،باورت نمیشه بچه ات سالم برگردد ؟چرا غش کرد؟گفت وقتی این خط چاقو را بر گلوی اسماعیل دیدم نتوانستم تحمل کنم ،لا اله الا اله ، شما نگاه کنید ،یه مادر تحمل نمی کند خط چاقو بر گلوی پسرش باشد چرا باورمان بشود ؟گفت رقیّه جان توی این دشت پدرت را چه جوری پیدا کردی گفت کاسه آب به دست او بود .چرا ملامت می کنید یه دختری را که سر پدر را ببیند و از این دنیا برود ؟چرا باور نمی کنید؟گفت داشتم تو این صحرا می رفتم دیدم یکی صدا می کند ،بابا جون از این طرف .یا صاحب الزمان شما خیلی کریم هستید ،یک مرحمتی بکنید معرفت عزاداری یک معرفت گریه کردن را به ما عنایت کنید من خودم را عرض می کنم ،به قیاس خودم عرض می کنم ،آقا همه ما می دانیم که قلب ما مستعد عزاداری جدّ شما نیست ولی یه دستی به این قلبها بکشید و پاکش کنید از هر آنچه که آلوده کرده این بر ما ببخشید و به ما توفیق عنایت بفرمایید که جسممان و روحمان به حقیقتمان در عزاداری شرکت کنیم .
علی لعنه الله علی القوم الظالمین وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
×
ان شاء الله مولایمان، امام زمان (ع) ما را مؤدب کند به اینکه بتوانیم در عزای جدّشان شرکت کنیم، ان شاء الله جهت تعجیل در فرج امام زمان (ع) و سلامتی آن بزرگوار صلواتی مرحمت بفرمائید.
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم. دیشب توفیق داشتیم آیات ٩٩ یا ١٠٠ از سوره صافات را با این مقدمه تلاوت کردیم که ان شاء الله سعی کنیم وقتی قرآن را تلاوت می کنیم از ائمه هدی علیهم السلام مدد بگیریم، فرمایشات آنها را ببینیم که وقتی داریم قرآن می خوانیم در ضمن خواندن قرآن آنچه که از نور و ان شاء الله از معرفت هست ان شاء الله همراه بشه و یک فهمی غیر از این فهم هایی که گاهی آدم از خودش یه چیزهایی بخواهد بگه یا خدای نکرده بخواهد آیات را با یک مثلاً معنای کمتری یا ضعیف تری تلاوت کرده باشد. ازجمله آن آیات عرض شد که آیاتی است در سوره صافات، آیات زیادی دارد در قرآن که درمورد امام حسین(ع) ازجمله این چند آیه را اجازه بدهید تلاوت کنیم و توفیق بشود ادامه بدهیم. " أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم* بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم* رَبِّ هَب لِی مِنَ الصّالِحین* فَبَشِّرنٰهُ بِغُلامٍ حَلیم* فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعیَ قٰالَ یٰبُنَیَّ إنّی أَرَیٰ فِی المَنامِ أَنّی أَذبَحُکَ فَانظُر مٰاذٰا تَریٰ قالَ یٰاَبَتِ إِفعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنی إِن شَاءَ الله مِنَ الصّٰابِرِین* فَلَمّٰا أَسلَمٰا وَ تَلَّهُ لِلجَبِین* وَنٰدَینٰهُ أَن یٰإِبراهِیم* قَد صَدَّقتَ الرُّؤیَا إِنّا کَذٰلِکَ نَجزِی المُحسِنِین* إِنَّ هَـٰذا لَهُوَ البَـلَـٰؤُا المُبِین* صَدَقَ اللهُ العَلِیُّ العَظِیم*
این آیات را دیشب تلاوت کردیم اشاره بکنم ان شاء الله حضرت ابراهیم (ع) از خداوند متعال تقاضا می کنند که خداوند به آن بزرگوارازصالحین مرحمت کنند، عنایت کنند، خداوند متعال بشارت می دهند به او نه تنها دعوت او که از صالحین خواسته خداوند بشارت می دهد بلکه به یک پسر باوقار، و مؤدب و متین خداوند او را بشارت می دهند حضرت اسماعیل(ع) رشد می کند به سنی می رسد که به تعبیرما کمک حال پدر می تواند باشه، درکنار پدر می تونه قراربگیره، حضرت ابراهیم(ع) به فرمایش قرآن إنّی أَرَیٰ فِی المَنامِ أَنّی أَذبَحُکَ : پسر عزیزم من دیدم که در خواب تورا ذبح می کنم، این پسر از صالحین است و غلام حلیم است به پدر می گوید، حضرت ابراهیم (ع) می پرسد فَانظُر مٰاذٰا تَریٰ عرضه می دارد پسر به پدر که قالَ یٰاَبَتِ إِفعَل ما تُؤمَرُ انجام بده آن چیزی که امر شده، این آیه را می خوانیم، کجا می روی، کجا می روی، عرض کردم دیشب تمام این کاروان می دانند که چه خبر است حضرت از روز اول گفت که چه خبره هیچ کس نیست این وسط بگوید ما نمی دانیم. این اصحابی که دور و بر امام حضرت بودند، در میان راه هی جدا شدند، یاران حضرت هی کم شدند، خُب فرزندان امام حسین(ع) خویشان او بچه های کوچکی که به زبان ما می آید بچه های کوچک و گرسنه آنها بزرگان عالمند. در این میانه بودند می دانستند که دارند کجا می روند اگر خواستی ببینیم تو این مقتل کجا می شود فهمید إنّی أَرَیٰ فِی المَنامِ أَنّی أَذبَحُکَ عرض کردم خدمتتان آنجایی را به یاد بیاورید که حضرت سر به قبضه شمشیر گذاشتند و بعد استرجاع می کند، بابا چی شده سخن از مرگ به میان آوردی، نمی دانم یا اینکه آنجایی که سؤال می کنند که آقا کجا می روید. شما که می دانید قضیه چیه. چه اصراری دارید بروید، حضرت می فرماید که إِنَّ اللهَ شاءَ أَن یَرٰاکَ قَتِیلاً این فرمایش جدّم، پدرم، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به من است که خدا می خواهد تو را این جوری ببیند هیچ کس اون دور و بر ازهیچ کس سؤال نمی کند حتّی این قدر اینها بالا هستند که حتّی توا ین حدّ هم نیست که فَانظُر مٰاذٰا تَریٰ این جوری نیست بلکه آقای ما علی اکبر(ع) به پدر می گوید أَبا ........ عَلَی الحَق. بابا مگر برای حق نمی رویم اینها کسانی هستند که اصلاً این خبرها نیست که بپرسند فَانظُر مٰاذٰا تَریٰ قالَ یٰاَبَتِ إِفعَل ما تُؤمَرُ ما تابع هستیم، ما عبدیم، این خبرها نیست چه جور مرگ را یافتی، می یابی، أَحلَیٰ مِنَ العَسَل اما اون مرگ را، نه مرگ من، نه مردن من و امثال من، اون مرگ أَحلَیٰ مِنَ العَسَل، اونجا، اونجایی که هریک از اصحاب سید الشهداء(ع) وقتی به زمین می افتاد یکی، کسی بود که بیاد بالای سرش، آخه آدم ٰآرزو نمی کنه که اگر خواست بمیرد، مولایش بیاید بالای سرش، آخرش سخن آدم این باشه عَلَیکَ مِنِّی سَلٰامُ اللهِ أَبَداً مَٰا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیلُ وَالنَّهَار وَ لٰا جَعَلَهُ اللهُ اٰخِرَالعَهدِ مِنِّی لِزِیارَتِکُم مال اینجاست این آخرین باری نباشد که ما به شما سلام دادیم و شما را دیدار کردیم إِفعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنی إِن شَاءَ الله مِنَ الصّٰابِرِین* فَلَمّٰا أَسلَمٰا وَ تَلَّهُ لِلجَبِین وقتی که هر دو تن در دادند و حضرت ابراهیم(ع) حضرت اسماعیل(ع) را به زمین می گذارد برای ذبح وَنٰدَینٰهُ أَن یٰإِبراهِیم صدا می آید که ابراهیم بارک الله اون رؤیایی که ما به تو نشان دادیم اون را تصدیق کردی امتحان تو مورد قبول شد دیگه نمی خواهد سر بِبُری. إِنّا کَذٰلِکَ نَجزِی المُحسِنِین* إِنَّ هَـٰذا لَهُوَ البَـلَـٰؤُا المُبِین* یه امتحان خیلی آشکار و روشنی بود که سربلند بیرون آمدی ای ابراهیم اما ان شاء الله که امشب بخوانیم این روایت را ببینیم این امتحانی که حضرت سر بلند بیرون می آید یعنی چه؟ یعنی چی بوده این امتحان و ارتباطش به این قضیه چیست. أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشّیطٰانِ الرَّجِیم* بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم* وَفَدَینٰهُ بِذِبحٍ عَظِیم* وَتَرَکنٰا عَلَیهِ فِی الأَخِرِین* سَلـٰمٌ عَلٰی إِبراهِیم* کَذٰلِکَ نَجزِی المُحسِنِین* إِنَّهُ مِن عِبٰادِنَا المُؤمِنِین* صَدَقَ اللهُ العَلِیُّ العَظِیم*
وَفَدَینٰهُ بِذِبحٍ عَظِیم، همه می دانید که خداوند متعال ذبح دیگری را مقررمی فرمودند که به جای حضرت اسماعیل قرار بگیرد و ذبح بشود و حضرت اسماعیل زنده بماند این سؤال را بعضی از علما در کتابشان که به این آیه رسیدند سعی کردند جواب بدهند، جوابهای خوبی هم داده شده ما به یک دانه اش اشاره می کنیم که فَدَینٰهُ بِذِبحٍ عَظِیم یعنی اینکه اون گوسفندی که آمد اون گوسفند قدر و منزلت و عظمتش بیشتر ازحضرت اسماعیل است؟ وَفَدَینٰهُ بِذِبحٍ عَظِیم یعنی اینطور است که جایگزین اینطور بوده که اون گوسفند بالاتر و بزرگتر بوده چه جوری میشه این را معنا کرد وَفَدَینٰهُ بِذِبحٍ عَظِیم اون روایت را من متذکر بشم خدمتتون، این روایت چند جا در کتب روایی نقل شده است من یکی از اون نقلها را می خوانم، از آقامون امام رضا علیه السلام این روایت را اجازه بدهید عرض کنم خدمتتون. امام رضا علیه السلام می فرمایند: بعضی جاها اجازه بدهید من مضمونش را عرض کنم. امام رضا علیه السلام می فرمایند: هنگامی که خداوند عزّوجلّ ابراهیم(ع) را امر فرمود که ذبح بکند بجای فرزندش اسماعیل، گوسفندی را الَّذِی أَنزَلَهُ عَلَیه گوسفندی را که خداوند بر او فرستاد، روایت است که این گوسفند از بهشت آوردند برایش، روایت است که این گوسفند همان نذر قربانی هابیل بوده که خداوند قبول کرد این قربانی را و برده است به بهشت و در بهشت بود تا این مقام تا این جا، تَمَنّٰا إَبرٰاهِیم أَن یَکُونَ أَن ذِبحٍ اِسماعیل، ابراهیم(ع) تمنا کرد درخواست کرد، تقاضا کرد از خداوند که ای کاش فرزندش اسماعیل همان مذبوح یا ذبیح قرار می گرفت، کاش می شد حضرت اسماعیل ذبح می شد وَإِنَّ هُوَ لَم یُؤمَر بِذبحٍ کبِش اون امر نمی شد به سر بریدن گوسفند چرا چون امر بود. ببینید این که ذبح حضرت اسماعیل(ع) به امر خدا بوده که شکّی در آن نیست امر خداست، خدا می خواهد یک امتحانی بکند، باز بلا تشبیه بلا تشبیه بلاتشبیه یه کسی می خواهد برود به جهاد در جهاد خب احتمال این است که آدم به شهادت نرسد، بعد که به شهادت نرسید اگر او گفت ای کاش من به شهادت می رسیدم معنایش این است که ای کاش تلف می شدم معنایش این نیست. معنایش این است که ای کاش من به اون مقام می رسیدم وگرنه زنده بدن نمی گیم بد است، طرف رفته و خب این نصیبش نشده است، خدایش امر کرده که من فرزندم را سر ببرم برای ا ینکه من را امتحان کنید حالا به هر حال إنَّ هَذٰا لَهُوَ البَـلَـٰؤُا المُبِین میشه من همین اسماعیل را سر ببُرم و دیگر گوسفند را سر نبرم چرا لِیُرجٰی إِلٰی قَلبِه مٰا یُرجٰی إِلٰی قَلبِه ما .............. به خاطر اینکه اون بلایی بر سر من بیاید دل من اون دردی را پیدا بکند که درد آن کسی که بهترین فرزندانش نزد خودش را با دست خودش به امر خدا سر بریده چرا این اتفاق بیفتد؟ چرا دل من به درد بیاید؟ چرا جان من آتش بگیرد؟ اون وقت یادش می افتم قلبم به حالتی میشه دیگه خودم این کار را کردم یاد اون می افتم. چرا؟ فَیَستَحِقُّ بِهِ ذٰلِکَ إِرفَع دَرجَهً إِلَی ألمَصٰائِب که از این طریق مستحق این بشم که بالاترین درجه اهل ثواب را من دریافت کنم یعنی اجمالاً از این که بزرگترین مصیبت بلکه اصلاً مصیبت بزرگ را هم من دریافت خواهم کرد و به اون درجه خواهم رسید این منطق تو قرآن هست که آنهایی که مصیبت می بینند یا مصیبت می کشند چه جوری دیگه حالا نمی خواهم این آیات را بخوانم اون وقت تو روایت هم هست خب حضرت ابراهیم(ع) از خداوند متعال اینجور تمنا می کنند خداوند عزّوجلّ وحی می کنند که ای ابراهیم مَن أَحَبَّ خَلقی عَلَیک ابراهیم بگو ببینم محبوب ترین کس از مخلوقات من نزد تو کیه؟ حضرت ابراهیم علیه السلام عرضه می دارد حَبیبَکَ محمّد(ص) خدایا اونی که حبیب تو است محبوب من است، بی خود نیست که به اون مقام حبیب رسیده است إِن شاءَ الله دلهای ما هم چون القاب که بی جهت نیست ان شاءالله حبیب خداوند متعال محبوب اولین و والاترین دل ما باشد، خداوند متعال بعدش وحی می فرمایند که حالا به من بگو ببینم حالا او نزد تو محبوب تر است یا خود تو، بعد عرضه می دارد که خدایا اون نزد من از خود من محبوب تر است، خب دارند یاد می دهند به ما تو پیغمبر را بیشتر دوست داری یا خودت را؟ حضرت ابراهیم است دیگر، درسته هم او که سرسخت در رؤیا، پیامبر را بیشتر از خودم دوست دارم هُوَ أَحَبُّ عَلَیَّ مِن نَفسِی، خب بگو ببینم وَلَدهُ أَحَبُّ عَلَیک أَن وَلَدک فرزند او را بیشتر دوست می داری یا فرزند خودت را؟ بعد حضرت ابراهیم(ع) عرضه می دارد خب مسلّم است فرزند او را بیشتر دوست دارم، خب ابراهیم بگو ببینم اگر که فرزند او از سر ظلم به دست دشمنان او کشته شود دل تو را بیشتر به درد می آورد یا این که فرزند تو به دست تو در راه اطاعت من ذبح شود، کدامش بیشتر دل تو را جریحه دار می کند؟ یا رب عرضه می دارد خدایا بَل ذِبح الا أَیدِی أَعدٰائی أَن جرمی قَلبِی خوب معلوم است که قلب آدم بیشتر درد میاد قالَ یا إَبراهیم فَإِن طائِفَهٌ تَزعَمُ أَنَّها مِن اُمَّهِ محمّدٍ صلّی الله علیه وآله و سلّم ابراهیم گروهی هستند آنها خودشان را امت پیامبر می دانند، آنها می آیند امام حسین علیه السلام را پسر پیامبر را بعد از او از سر ظلم و دشمنی می کشند همان گونه که گوسفند را سر می برند. آقایون توجه دارید یعنی فقط اون ذبح اینجا مثال زده شده و الّا گوسفند را باید آب بدهند قبل از اینکه ذبح بکنند می گویند اگر خواستی گوسفندی را سرببری گوسفند دیگری نبیند که اون می ترسد، چه خبر بوده در کربلا؟ نه فقط همین که ذبح میشه همین فقط مشابهت است اشتباه نشه و به این واسطه مستحق، مستوجب عذاب من می شوند، مستوجب سخط من می شوند. ابراهیم علیه السلام جزع می کند، قلبش به درد می آید شروع می کند به گریستن، ابراهیم پیامبر خداست تو اون مقام، وقتی برایش این را نقل می کنند دلش به درد می آید، جزع می کند، گریه می کند، اون وقت به من میگی توا ین روزگار در شهادت امام حسین علیه السلام بخند، گریه نکن، چون او به اون درجات رسیده است.این هم شد منطق؟ این را ابراهیم (ع) نمی فهمید که سیّد الشّهداء به چه مقامی رسید. این نکته را دقّت کنید خداوند متعال، خداوند عزّوجلّ وحی می فرمایند: یا إِبراهیم هَد فَدَیتُ اون قسمتی که عرض کردم فَدَینٰهُ بِذِبحٍ عَظِیم یکی از توضیحاتی که دادند علما، برگرفته از این روایت، این توضیح است که ان شاءالله عرض می کنم ابراهیم تو بر فرزندت اسماعیل که اگر به دست تو ذبح می شد این را ما جایگزین کردیم با این مصیبت و این جزع و این جزع نسبت به جزع تو بر فرزندت بسیار عظیم است. وَفَدَینٰهُ بِذِبحٍ عَظِیم تو می خواستی فرزندت را درراه اطاعت ما سر ببری جزعی پیدا کنی، قلبت به درد بیاید، به گریه بیفتی، ما اومدیم مصیبت بالاتری را دادیم و به این مقام رسیدی یعنی چی؟ از مولامون امام زمان علیه السلام تقاضا می کنیم همینکه آمدیم اینجا به ما نظر کردند و دیگه عنایت ویژه ای را بفرما به ما و به دل ما ان شاءالله ما جزء عزداران سیّد الشّهداء علیه السلام قرار ده ابراهیم تو قرار بود دلت به درد بیاید بخاطر اینکه فرزندت را در راه ما بدست خودت ذبح می کنی فَدَینٰهُ بِذِبحٍ عَظِیم یک ذبح بسیار بزرگتری را برای توارائه کردیم و آشنا کردیم و دیگه جزع تو، دیگه گریه تو، به مراتب بالاتر و قیمتی تر است و به این واسطه تو مستحق این شدی و بر تو واجب گشت إَرفع درجاه اهل ثَواب عَلَی المَصائِب و ذٰلِکَ قَولُ الله عزّوجَلّ فَدَینٰهُ بِذِبحٍ عَظِیم، این را مولایمان امام رضاعلیه السلام می فرمایند: ابراهیم ببین پسرت را که نکشتی داستان امام حسین علیه السلام را شنیدی، گریه کردی، قلبت به درد آمد، جزع کردی، خب تو می خواستی پسرت را بکشی، به اون مقام برسی پسرت را نکشتی بر امام حسین علیه السلام گریه کردی تو را می بریم تو اون درجه حالا من متوجه میشم که گریه کردن برامام حسین یعنی چی، آیه قرآن خواندیم، آیه قرآن را باید ان شاءالله بفهمیم پس گریه بر امام حسین علیه السلام اکسیر اعظم است اون وقت کی این را به ما یاد داده است. کی دل ما را نرم کرده است که اینجا بنشینیم، کی صبح تا شب چشمش مراقب ماست ما را می پاد اگه می خواهیم به گناه بیفتیم جلویمان را می گیرد کیست اونی که شب می خوابیم دعا می کنه برای ما خدایا این تا قبل محرم خیلی کارها را کردیم محرم است بیا و ازش بگذر دلش را نرم کن رام کن بیاد گریه کند، اون کیه که میگه من یک لحظه هم چشم از شما بر نمی دارم میشه تو یک لحظه چشم به من بدوزی، ببخشید مولای من، ببخشید بعد می آید می فرماید:سلامٌ عَلی إِبراهیم که روایت می فرماید: که پیامبران بودند که خودشان شایستگی این را داشتند که خداوند آنها را سلام کند و تنها امتی که علاوه بر خودش سلام بر اهلش و بر آلش مقرّر گشته پیامبر خاتم(ص) است به اعتبار سلامٌ عَلی إِبراهیم می خواستیم روایت ذیلش را اشاره کرده باشم خب نه از باب اینکه این آیات را ما تمام کرده باشیم یا توضیحی داده باشیم نه از باب اینکه تلاوتی کرده باشیم که ان شاءالله وقتی خواستیم ختم قرآنی بکنیم این آیات را بخوانیم لحظاتی را مکث کنیم حضرت فرمودند: که دوست می دارم که ............. تا آخر آیه و آخر سوره نباشد عجله نکنید، اگر یک وقت سوره صافات ر خواندید، رسیدید به اینجا که یٰبُنَیَّ إنّی أَرَیٰ فِی المَنامِ أَنّی أَذبَحُکَ فَانظُر مٰاذٰا تَریٰ قالَ یٰاَبَتِ إِفعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنی إِن شَاءَ الله مِنَ الصّٰابِرِین* اگر دلت خواست مکث کن لحظاتی را گریه کن اگر رسیدی به َفَدَینٰهُ بِذِبحٍ عَظِیم عیب نداره بنشین یک مدتی گریه کن ان شاءالله این قرائت قرآن از اون مدلی خواهد بود که ان شاءالله مهجور نیست و از صدق دیگرش تلاوت نشده است. حضرت ابراهیم علیه السلام از پیامبرانی است که امتحانات خیلی بزرگ و سختی را ازاو کرده اند، خیلی سخت، یکی از مقاماتی که حضرت داره که حالا ان شاء الله توفیق باشه عرض می کنیم اینکه اون مدال را به اون بزرگوار داده اند که أن مِن شِیعَتِهی لِإِبرٰاهیم که روایت فرمود ابراهیم از شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام است چون شیعه خیلی مقامش بالاست ما اسم را داریم خود این هم خیلی جای شکر دارد ولی ان شاء الله صحیفه وجود ما را باید مولایمان امضا بکند که ما چه هستیم و کی هستیم که ناشناس تو قیامت محشور نشویم یا مَن أَدعُوا کُلُّ أُنٰاسٍ بِإِمامِهِم که اگر گفتند امام حسینی ها بیایند گفتند امام زمانی ها بیایند ما اونجا سرگردان نمانیم، شیخ مفید میگه اصحاب امام حسین کسانی هستند که حائر حسینی اونها را در آغوش گرفته، اونها را در بر گرفته ان شاء الله که همه ما در خیمه امام حسین علیه السلام جمع بشویم، حضرت ابراهیم علیه السلام خیلی امتحانهای سختی میشه ولی دقت کنید آدم هرجا را می خواند اینها آیات قرآن است اجازه بدهید من همین جوری مضمون را عرض بکنم. به ابراهیم علیه السلام گفته می شود ای ابراهیم دست زن و بچه ات را بگیر ببر به بٰادٍ غَیرَ ذِی زَرع ببر به بیابان خب ولی به امام حسین علیه السلام می گه اهلت را بردار ببر تو بیابان خیلی فرق است بعد اونجا همسر ابراهیم بگه اینجا ما را گذاشتی، اینجا که نه آبی هست، می دانید آب نیست یعنی چی؟ یعنی کاروان هم عبور نمی کنه از جایی که آب نیست، ولی اون جا آب بود، فرات بود، و کاروانی هم عبور کرد. سی هزار نفر عبورکردند بر آنجا اما همه آمده بودند آنجا که همه آب را از آنها دریغ بدارند به کسی از اونها قطره ای آب نرسد یا ابراهیم شما امتحان سختی را کشیدی از پیش همسرتون آمدید، رفتید دعا کردید، گفتی رَبِّ إِنّی أَسکَنتُ ذُریَّتی ببادٍ غَیرَذی زَرع خدایا دیدی من زن و بچه ا مرا به دستور تو بردم جایی که هیچ زراعتی نیست، هیچی نیست، خدایا شما یک کاری بکنید که قلوب مردم به اونها تَهوِی به اونها میل پیدا کند، به این منطقه همه این جا جمع بشوند، خدا چه کار کرد، یک بچه کوچک رو دست مادرش مونده چه کار کند مادر نه آبی نه غذایی، بچه پا به زمین می کوبد خدایا پسر ابراهیم پا به زمین می کوبد توخیمه امام حسین علیه السلام پیراهن را بالا بزنند، اون جای مشکها، خدایا قطره آبی از این زمین بیرون نیاید کنار فرات است اون جا آبی نبود، چیه مثل اینکه داستان حضرت ابراهیم علیه السلام همه اش مثل داستان امام حسین علیه السلام است منتها یک گوشه داستان، یک گوشه ای از یک حکایت اون هم چه جور، حضرت ابراهیم علیه السلام کجا، امام حسین علیه السلام کجا، بگذارید من چند جمله از کتاب آشیخ جعفر را من برایت بخوانم ان شاء الله یک بابی دارد آشیخ جعفر در این کتاب می آید انبیاء علیهم السلام را مقایسه می کند البته در حد خیلی کوتاه و مختصر، میگه باب ابراهیم علیه السلام (صــدا قــطع می شــود) بر کی سلام می کنی در کدام زیارت بر ابراهیم سلام می کنی در زیارت سیّد الشّهداء علیه السلام برای چی سلام می کنی مکث کنید چرا سلام می دهید، أَلسّلامُ عَلیٰ إِبراهیم خَلیلِ الله پس اگر خواسته باشید قصد کن حضرت خلیل را که خود را در راه تقرّب الهی به آتش نمرودی انداخت که در مسافت یک فرسخ بود و قبول نکرد اعانت ملائکه را و دعا نکرد از برای خلاصی خود بلکه عرض کرد علم خداوند به حال من کفایت می کند از سؤال من، ملائکه اومدند گفتند چیزی نمی خواهی؟ حضرت ابراهیم می گه از شما نه من مولا دارم و اگر خواسته باشی قصد کن خلیل کربلا را که خود را در راه تقرّب به خدا در عرض چندین فرسخ شمشیر و نیزه درآورد و قبول نکرد اِغاثه ملائکه را، اونجا ملائکه اومدند گفتند ما اعانت می کنیم اینجا ملائکه اومدند التماس کردند بگذارید ما بیائیم پایین و سبب شد که آتش را حضرت ابراهیم وقتی اعانت را نطلبید از آن ملک موجب شد آتش بر او بَرد و سلام شود، آشیخ جعفر میگه امام حسین علیه السلام اغاثه ملائکه را نپذیرفت، شهادت را پذیرفت و سبب شد که آتش را بر جمع کثیری بَرد وسلام کرد، دیگه ان شاء الله خیلی ها تو آتیش نمی روند ان شاء الله خیلی ها برای امام حسین علیه السلام اشک می ریزند دیگه تو آتیش نمی روند لا إِلٰه إلّا الله حالا این را هم بگیم یا ابراهیم آتش بر شما بَرد و سلام شد اما تو کربلا آتشی دامن دختر امام حسین را رها نکرد لا إِلٰه إلّا الله خیلی فرق است و اگر خواهی قصد کنی خلیل را که قربانی کرد فرزندش اسماعیل را و بر زمین انداخت و یا قصد کن این خلیل را که فرزندش علی را قربانی کرد، با بدن پاره پاره بر زمین دید. دیشب عرض کردم مادر حضرت اسماعیل وقتی که خط چاقو را به گلوی پسرش دید غش کرد آخه حضرت زینب سلام الله علیها چیا دید، اگر خواهی قصد کن خلیلی را که زوجه اش ساره از او آرد طلبید پس خجالت کشید که بار را خالی آورد خورجین را پر از رمل نمود گفت: حالا دارم می آیم این خورجین خالی باشه خب می فهمد که هیچ چیزی نیست، یک ریزه رمل می ریزیم توا ین حالا می آریم تا این را اول نبیند خورجین خالی است، پس خداوند منقلب کرد به آرد، خدا رمل ها را برایش آرد کرد که پیش زن و بچه اش خجالت زده نشود کی خجالت کشیده تو کربلا، بگیم قمر بنی هاشم خدایا، خورجین پر از رمل را برای ابراهیم پر از آردش می کنی آخه این بچه چقدرآب می خواد یا قصد کن این خلیل را که دخترش سکینه از او آب طلبید پس با دست خالی برگشت و به او فرمود سخت است بر من ای دختر تشنگی تو. خیلی حسرت است، خیلی تفاوت است اون کسی که می خواد بین پیغمبران و ائمه علیهم السلام مقایسه کند این اصلاً راه باطلی را دارد می رود، راه خطایی را دارد می رود که پیش خودش بپرسد امام بالاتر است یا پیغمبران بالاترند، این سؤال معلوم است جوابش چیه یک گوشه یک گوشه از مصیبت سیّد الشّهداء علیه السلام را بزنند به یکی از پیامبران نمی ماند. حضرت ایوب درسته اسوه صبر است نه خدا می خواهد امتحانش کند میگه می خواهم امتحانت کنم می خواهم زنت سر برهنه پیش نامحرم ظاهر بشه، نمی تونم میگه خدایا این یکی را نمی توانم دیگه کدوم مرد باغیرتی می تونه آقا خدا وکیلی کی می تونه ها کی می تونه؟ یک کس می تونه اون که دیده باشه، امیرالمؤمنین زانوها را بغل کرده در خونه نشسته، یهودی ایمان می آره، اونجایی ایمان آوردم که دیدم در خونه نشستی هیچ کاری نمی کنی. یا امیرالمؤمنین شما همه عالم را با نگاهتون می خرید اونجا چه خبر بوده چی می خواستید یاد بدهید. بله این خاندان اینها را دیدند که می توانند تحمل کنند. لاإلٰه إلّا الله یک عرض ارادتی بکنیم خدمت مولایمان امام زمان علیه السلام بگیم آقا ما را ببخشید این عزا عزای شماست هیچ دلیلی نداره ما خودمان را داخل این عزا بکنیم این عزا اختصاص به شما داره این مال قلب شماست لاإلٰه إلّا الله مرحمت می کنید به ما منّت می گذارید ما را تکریم می کنید اجازه می دهید از در خیمه امام حسین علیه السلام و محل عزای سیّدالشّهداء علیه السلام وارد شویم بتوانیم بنشینیم دست به دل ما می کشید که پیوندی برقرار بشود و ما هم گریه بکنیم برمصیبت امام حسین علیه السلام و ان شاء الله گناهان ما را ببخشد و عرضه بداریم خدمت مولایمان امام حسین علیه السلام (حالا این عبارت عربی را می گم هرچند مال یکی از دعاها است ولی اجازه بدهید عرض کنیم) خلاصه إِن لَنا فِیکَ اَمَلاً طَویلاً یا اباعبدالله ما به شما خیلی امید داریم خیلی طمع داریم برای اینکه در خونه شما بیاییم خیلی امیدها داریم ما خودمون می دونیم کی هستیم نگاه ما به دست کرم و لطف و عنایت شماست و الّا ما که این راه را نمی توانیم برویم خدا را شاکریم خدا را شکر می کنیم از مولایمان امام زمان علیه السلام تشکر می کنیم به ما توفیق مرحمت فرمود نه کلماتی را برزبان بیاوریم أَلٰا لَعنهُ الله عَلی القَومِ الظّالِمین. اللّهُمّ إِنَّ اَوّلَ ظٰالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ محمَّدٍ و آلِ محمَّد و آخِرَتابِعٍ لَهُ عَلی ذٰلِک اللّهُمّ العَنِ العِصٰابَهَ الّتی جاهَدَتِ الحُسَین و شٰایَعَت وبٰایَعَت وتٰابَعَت عَلی قَتلِه اَللّهُمّ العَنهُم جَمیعاً.
×
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم درشبهای گذشته توفیق داشتیم آیاتی را از سوره صافات که با این مقدمه که درقرآن آیاتی که درارتباط با اهل بیت علیهم السلام نازل شده اند به این معنا که فقط معنای آیه همین یکی از معانی اش همینه عرض شد که انشاالله اگر دقت کنیم ومتذکر باشیم ان شاءالله تو تلاوتمون این آیاترا در نوبت های بعد اثر می کند،ان شاء الله شاید یک گوشه ای مثلاًفهمیده باشیم (اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رب هب لی من الصالحین فبشرنه بغلام حمیم فلما بلغ معه السعی قال بینی انی اری فی المنام این ابحک فانظر ماذا تری قثال یا ابت افعل ما تومر ستجدنی ان شاءالله من الصابرین فلما اسفما وتله لا جبن وندینه ان یا ابراهیم قد صدقت الرویا انا کذلک نجزی المحسنین ان هذا لهواد البلاء المبین وفدینه بذبح عظیم وترکنا عله فی الآخرین سلم علی ابراهیم کذلک نجری المحسنین انه عبادنا انمومنین صدق الله العلی العظیم.)
اگر این ایات درمقام بیان آن امتحان آن بلا ی مبین آن حضرت ابراهیم علیه السلام است و اگر این بلای مبین هم است که به دنبالش خداوند متعال این گونه حضرت ابراهیم وحضرت اسماعیل مدح می کنند اون وقت ببینید کربلایی که محل بلاست واصل بلاست اینجا اگر بلای مبین نامیده می شد اونجا اصلاًمنشاء بلاست محل امتحان ،محل آزمایش،است اون وقت ببینید اونایی که اون جا بودند چه اوصافی خواهند داشت وچه مدحی پیدا خواهند کرد بازدر مورد حضرت ابراهیم علیه السلام اجازه بدهید یک آیه یا دو آیه را تلاوت بکنیم .
در همین سوره صافات آیه 83و84اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم وان من شیعته لا براهیم اذ جار ربه یقلب سلیم صدق الله العلی العظیم.
ادامه دارد وازشیعیان اوست ابراهیم هیچ کسی اینکاررا توعالم نه پسندیده می داند نه عاقلانه که سخن را کسی بگوید معنای سخن را دیگری بیان کند یعنی بگه منظور اون این بود اوکه هست از اوبپرسید منظورش چی بود واین من شیعته لابراهیم .ابراهیم علیه السّلام با اون مقام تو قرآن شیعه کسی شمرده می شود که ما مثلاًبگیم ایات قبل را مثلاً دیدیم یا مثلاًبعضی از مفسرین غیر شیعی بنویسند مثلاً شیعه حضرت نوح بود،ابراهیمی که مصدر ومنشاءمسلمانی واسلام است اون وقت اینجوری از اوتعبیر بشود اصلاًاین انضباط معنا کردن قرآن است ، این معنا کردن قرآن وترجمه کردن فرآن به روش معتدل است .
خب اوّل برویم بپرسیم که خدای من ، ای پیامبری که شما قرآن رابرمن آوردید ای ائمه ای که شما تالی کتاب وترجمان قرآن وناطق ومبقل این هستید شما راجع به این آیه بیانی دارید ،آخه این پسندیده است پیامبر قرآن را برمن تلاوت بکند بعد بگیم تلاوت کردید پس دیگه ساکت باشید ادامه ندهید توضیح بدهید این روش معقول است یا این که باید بپرسید یا رسول الله شما که این آیات را تلاوت می کردید وان من شیعته لابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم منظورتون چی بوده است
از این دیشب اشاره کردم امشب روانیش را اجازه بدهید بخوانم براتون بازمن بعضی جاها روایت ا شاید عبارت عربی اش را نخوانم قال رسول الله صل الله علیه وآله وسلّم (لما خلق الله تعالی ابراهیم الخلیل کشف ان تصریحی) خداوند متعال وقتی که حضرت ابراهیم را خلق فرمودند از گناه او از چشم او پرده برداشتند (فلّما نوراًانی جنب الله فقال الهی ما هذاالنور) یه نوری را به جانب عرش می بینند می گن خدایا این نور چیه حضرت ابراهیم علیه السلام نور می بینند از خودش نمی گه این نور این واون است می پرسد ،خب خدایا این نوری که من می بینم چیه؟(قال یا ابراهیم هذا نورمحمد صفوتی)این نور پیامبر برگزیده من است من خلقی تا اینکه انوار ائمه را می شمارد که حالا باز یه عبارتی اینجا اگر توفیق باشه بخوانیم (فقال ابراهیم انی اری انواراً قداحد قوابهم لا یعصا عددهم )خدایا من در اطراف این چهارده نور، نورهایی را می بینم خیلی زیاد که حدقه زدند دور این ها را گرفتند که خیلی زیاد است نمی شود شمرد(لا یحصی عددهم الا این) غیر تو کسی نمی تواند آنها را بشمارد وقال یا ابراهیم (هذاهی انوار شیعتهم) اون ها نور شیعیان اونها ست شیعته علی بن ابیطالب امیرالمومنین علیه السلام اونها نور شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام هستندیعنی چه ؟ یعنی نور شیعیان ایشان است که همه اون ها شیعیان امیر المؤمنین هستند (قال ابراهیم تومر شیعته علی بی ابیطالب ) خدای من شیعیان امیر المؤمنین به چی شناخته می شوند، به چی معرفی می شوند ،بعد می فرمایند که من دیگه فقط عربی اش را می خوانم دیگه ترجمه نمی کنم چون باید عامل به این ها ترجمه بکند ان شا ء الله هما ما عامل بشویم (قال به صلاحا واهدا به خمسین و البحر بشم الله الرحمن الرحیم والقنوت قبل الرکوع وترفیع الجین والتقط هم به الیمین)این پنج علامت را می گه (فقال ابراهیم اللهم الجعلنی من شیعته امیر المؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام ) خدایا می شه منواز شیعیان این امیر المؤمنین قرار بدهی (قال تبارک وتعالی قد جعلتک منهم )تورا از اونها قرارمی دادم (فلهذا انزل الله تعالی فیه کتابهی ) برای همین است که خداوند متعال درباره اودر کتابش فرموده است(وان من شیعتهی لابراهیم )این مال اونجاست مفضل بن عمر می گه وقتی این روایت را برای ما نقل کردند برای ما این را هم نقل کردند (ان ابراهیم لما احص باشمرت)وقتی ابرهیم دیگه احساس کرد داره می ره ومرگش نزدیک است (ندا هذا الضبر با صحابه )این خبر را برای اصحابش نقل کرد (وسخر)وسجده کرد و(قبض فی سجدهی )اون جایی که سجده کرد خداهم همان جا اورا قبضه روح کرده .
یک روایت دیگه هم بخوانم برای اینکه این لغت شیعه معلوم باشه که مال هیچ دوره ای نیست وساختگی هم نیست وحقیقتی است بلکه حقیقت همین است یکی اش همین روایتش بود که از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله وسلم نقل شد یه روایت دیگری هم عرض کنم آقای ما امیر المؤمنین علیه اسلام بعد ازاین که از نهروان برمی گردند یک مطلبی را می نویسد وامر می کنندبخوانند وبعد یک سری اصحاب خا ص را جمع می کنند وبه یکی می گن بخوان واومی خواند تا به این جا می رسند که بسم الله الرحمن الرحیم من عبد الله امیر المؤمنین الی شیعتهی من المؤمنین والمسلمین این نوشته ای است از امیر المؤمنین به شیعیانش از مؤ منین ومسلمین فان الله یتول وان من شیعتهی لابراهیم وهواسم شرف الله تعالی فی الکتاب این ام شیعه اصلاً شیعه نامی است که خداونددر کتاب خودش برای این نام شرافت قائل شده است این نام را بلند مرتبه دانسته است خوب بپرسیم شیعیان کی مراد است اونجا امیر المؤمنین علیه اللام می فرمایند (وانتم شیعتهم نبی محمد صل الله عله واله وسلم کما ان من شیعتهی ابراهیم )کما اینکه از شیعیان او ابراهیم است این در واقع همان فرمایش حضرت که من کنت مولاه فهذا علی مولاه یعنی ملاک اون کسی که شیعه پیامبر اکرم است آن است که شیعه امیر المونین علیه السثلام باشد یک روایت دیگر هم بخوانم برا ی علو مقام شیعیان واینکه ان شاءالله ما آرزو کنیم ما هم جزءشیعیان باشیم قال یا رجل لعلی بی الحسین علیهم السلم یک مردی آمد خدمت امام سجاد علیه السلام عرضه داشت یابن رسول الله ای پسدر پیامبر من از شیعیان خالص شمام وقال لهویا عبدالله به اون می گن ای بنده ی خدا (فاذن ائنک یا ابراهیم الخلیل ) پس اینطوری باشه که تو مثال ابراهیم خلیل می مونی علیه السلام ( الذی قال الله فیه وان من شیعتهی لابراهیم اذ حابربه بقلب سلیم)اگر این طور باشه که تو مثل حضرت ابراهیم خواهی بود که خداوند در موردش اینرا فرموده (وقال کانت قلبت قلبهی فانت من شیعتناءان لم یکن قلبک قلبهی )اگر تو قلبت مثل قلب او باشد تو از شیعیان ما هستی قلب حضرت ابراهیم علیه السلام چگونه بود؟اذ جاءربه بقلب سلیم هیچی توش نسبت سلم محض است می خواهم برم پیش امامم می خواهم برم پیش امام حسین علیه السلام چی می گی به من می گه چه کار کن می گه کجاوایستا سلم محض است بلا تشبیه بلا تشبیه حالا به تعبیر ما ببخشید ذخیره امیر المؤمنین زور بازوی علی المرتضی قمر بنی هاشم می خواهدبیاد کربلا که اون جانشان بده پهلوانی خودش را نه می خواهد بیا داونجا نشان بده می خواد اونجا بگه چه خبره ولی سلم محض وایمنی ایستاد هیچی نمی گه هیچی نمی گه تا به او اجازه بدهند پس شما دیدید تو کربلا کسی از خودش ابتکار ی بزند کاری بکند هرکس می خواست بیادو دو کلمه حرف بزند اجازه میگرفت هر کسی را صدا می کردند می خواست جواب بده می گفت آقای من اجازه می دهید همین جوری نیست بیخود نیست اون لحظات آخر حضرت بر بالین هر کدام که آمدند او سلام خدمت حضرت عرضه می دارد وحضرت هم براو سلام می دهد یعنی سلم بودنت را تسلیم بودنت را امضا کردم برو قلبت دیگه هیچی توش نیست خب بگو ببینیم قلب تومثل حضرت ابراهیم هست یا نه اگر قلب تو مثل قلب او نیست (وهو طاهرمن الغش والغل)اگر قلب تو توش غل غشی هست به خلاصی به هم ریختگی هست نا خالصی هست خب عیب نداره مواظب حرف زدنت باش وانت مخبین تو محب مایی شیعه ما نیستی ما محبمان راهم به بهشت می بریم نه تو حرف زدنتان هم مواظب باشید شیعیان ما مقامی دارندوالا فانک عرفت بقولک کاذب فیه اگر تو بفهمی که چی گفتی وبفهمی که دروغ گفتی اون وقت حضرت می گن چه بلایی سرت خواهد آمد که تا اینجا ی روایت ان شاء الله کافی باشد خب وان من شیعته لابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم باز اجازه بدهید ادامه همین آیات را که در سوده صافات هست ادامه همین ایا ت را بخوانیم وآیه دیگری را اشاره کنیم وهر چند که ان چه که مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام است به این مناستب ها تمام نمی شه ولی دیگه به همین جاما بسنده می کنیم
(اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم وان من شیعته لابراهیم اذ جا ءربه بقلب سلیم اذ قال لابیه وقومه ماذا تعبدون ائقکاذ الهتدون الله تریدون فما ظنکم برب العالمین فنظر نظره فی النوم فقال انی سقیم فتولو عنه مدبرین صدق الله العلی العظیم) حضرت ابراهیم علیه السلام یک نگاهی می کنندبه ستارگان بعد قرآن می قرماید که ا ومی گوید فقال انی سقیم داستان مربوط به اونجایی که همه می خواهند .
از شهر بیرون بروند به ابراهیم علیه السلام هم می گویند توهم باما بیا برویم حضرت ابراهیم علیه السلام می گه من حالم خوب نیست مریض هستم می ماند وبتها را می شکند خیلی بحث ها تو تفاسیر این آیه شده بحث های مفید ان شاء الله اگر کسی علاقه مند بود می رود اونها را می خواند وپی گیری می کند مثلاًدر علم در نجوم بحث کردند در اینکه اونچه که حضرت ابراهیم علیه السلام می دانستند مدل این علوم نجومی که الان مصطلاح و مرسوم نیست بعد نذره حضرت ابراهیم علیه السلام به نجوم یه نظره بود نظری دوم است که خطا ایجاد می کند نظری اول معنایش چیه ؟مطالبی فرمودند که اون را به تفسیر ان شاء الله مراجعه می کنید من این نکته را می خواهم عرض بکنم ابراهیم علیه السلام به نجوم نگاه می کند می فرماید این سقیم خب قطع ویقین ابراهیم علیه السلام دروغ نمی گه درسته عرض کردمعانی مختلفی راجع به این آیه شده مراجعه می کنید ما یک معانی اش را ان شاء الله می گیم ان ابی عبدالله علیه السلام فی قول الله عزوجل فنظر نظره فی النجوم فقال انی سقیم می خواهیم ببینیم شیعه امیر المومنین علیه السلام کیه می خواهیم ببینیم اون کسی که از خداوند اون ابتلا رامی خواهد که می خواهد به اعظم ثواب برسد که دیشب عرض شدمی خواهیم ببینیم کیه امام صادق علیه السلام در مورد این آیه می فرمایند (قال حضبفرا یا منوابالحسین علیه السلام فقال انی سقیم لما یحل بالحسین )نگاه می کند مثلاًمامی گیم نگاه می کنه ا مثل اینکه محرم نزدیک امثل اینکه عاشورا نزدیکه یک دفعه دلش به دردمی آید می گه ابن سقیم من حالم خوب نیست ان شاء الله ما ها این دهه حداقل اش این دهه است اینجور باشه که حالم خیلی میزون نباشه ما اون آدم ماههای قبل نبوده باشیم این روایت چند جا ذکر شده باز یک نقل دیگه من بخوانم در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام اینرا از کتاب سحاب رحمت می خوانم که کتاب بسیار قیمتی است چون حضرت ابراهیم ملکوت آسمانها را مشاهده کرد همان روایت را داریم فارسی اش را می خوانیم با او ن جایی که روایت چهارده نور را یعنی نور ائمه را گفت همه را باهم دید حضرت ابراهیم علیه السلام یعنی دیگه اونجا بیان نکرد باز نکرد اینجا عرض بکنیم چون حضرت ابراهیم ملکوت آسمانها را مشاهده کرد ونظر بر عرش اعظم نمود پنج نور مقدس دید که بر عرش الهی احاطه کرده اند پرسید این انوار مقدسه از کیست ؟گفتند آن انوار مقدسه حضرت محمدبن عبدالله صل الله علیه وآله وسلم واوصیای او دختر وی گفت سبب چیست که هر گاه نظر به ایشان می کنم خوشحال می شوم وچون به نورپنجمی نظر می کنم محزون ومغموم می شوم گفتند :ای ابراهیم نمی دانی به صاحب این نور مقدس چه ظلمها می کنند چون مقداری از آن را شنید محزون ومغموم گردید وزندگی بر اوتلخ شد می شه کسی مصیبت سید الشهدا علیه السلام را متذکر بشه اون وقت از ته دل خوشحالی کند هممون توفیق داشتیم در ایام غدیر تو جشن شرکت کردیم ولی تواون اوج اونجایی که مداحی که مدیحه سرایی می کند می گه وشور داریم که آقای ما امیر اامؤمنین علیه السلام تاج شاهی ووولایت را بر سرش گذاشتند وچه و چه و چه همه اینها را که آدم داره می گه انگار که از گوشه چشمش در خونه حضر ت زهرا ازاین ور می بینید از اون ورهم کربلا را می بینید از اون ورهم غدیر کاروان را داره می بینید آواره دارند تو دشت وبیابان می روند که یک سر پناهی پیدا کنندمگه چند روزبیشتر از غدیر بود شیعه می تواند راحت باشه خب برویم آیه دیگری که قرآن کریم این آیه را درمورد سیدالشهدا بیان می کند این روایت راهمه نقل کردند در ذیل پاورقی این کتاب آورده بعضی از مدارک اهل سنت را البته ما نیازی به مدارک اهل سنت نداریم ولی دیگه حالا قاعده شده دیگه اینجا آورده که همه نوشتند که این آیه را امام حسین علیه السلام تلاوت نموده اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم ان حسبت ان اصحا الکهف والرقیم کانو من اینا عجبا
گمان کردی که اصحاب کهف ورقیم که از آیات ما بود خیلی عجیبه خیلی عجیبه یعنی چی این اصحاب کهف را می دانید بعضی گفتند اصحاب رقیم همان اصحاب کهف هستند بعضی ها هم گفتند یه گروهی هستند هماننند اصحاب کهف اونها هم داستانی داشتند منتها قرآن داستان اصحاب کهف را باز می کند کیا بودند اصحاب کهف خب حالا می خواهیم اصحاب کهف را به یاد بیاوریم چون می خواهیم این آیه را بفهمیم ان شاء الله که می خواهیم از فرد ا سوره کهف را بخوانیم داستان اصحاب کهف را خواندیم ان شاء الله بفهمیم چه خبره اصحاب کهف کیا بودند (انهم فدیته آمنوا بربه )قرآن می گه فدیه در لغت عربی ما می خواهیم ترجمه کنیم می گوییم جوانمردانی بودند آمنو بربه خودشون ایمان آورده بودند می دانید مصداق منصصه واتم واکمل فدیه امیرالمؤمنین است لافتی الا علی والا اولاد علی است (انهم فدیه آمنو ابربه فزدناه هدی )اونها ایمان داشتند خب اصحاب کهف را ببینید یک عده ای هستند یه جایی زندگی می کنند که همه مشرک هستند اینا ایمانشان را پنهان کردند اما دیگه جایی می رسد عرصه بهشون تنگ می شه نمی توانند تحمل کنند به قول ما می زنند بیرون از دربار خب چی می شه وقتی اینا از اونجایی که هستند می آیند بیرون قرآن می فرماید که واذ اعتزلقموهم وما یعبدون الا الله فاو الی الکهف همه اش مال سوره کهف است وقتی از مردم کناره گرفته اید و ما یعبدون الا الله غیر خدا را نمی پرستید با کسی کاری ندارید فاوا الی الکهف بروید به این غار پناه ببرید کهف هم الف ولام داره یعنی غارش هم مشخص است بعد میروند اون نماز چه اتفاقی می افتد یه پناهی است اونجا بهترین موقعیت را دارند چون از خداوند یه محل آسایش می خواهند خداوندهم برای اونها وآیه مرفقا خداوند الان یک جای بسیار خوبی را برای اونها تدارک می کند وچه براشون می گذرد می روند تو عوالمی وآسوده اونجا هستند تا دوران می گذرد حالا یک عده جوان هستند یک نوجوان وجوان یک جوانمردانی اند اونا اومدند توراه کربلا جوابشان را می گیرند کجا می روید داریم می رویم کوفه نمی شه خبر شهادت جناب مسلم می رسه شما مارا دعوت کردید خب نمی خواهید ما برمی گردیم نه نمی شه برگردی دقت کنید حضرت می فرمایند بگذارید ما تواین کوه ها یه راهی را برای خودمان پیدا کنیم برویم دیگه پیدامون نمی شه تو شما ها نمی ایم پیش شما نمی آییم اونا اصحاب کهف هستند نه می آیند بیرون خدا اونها را کجا می بره می بره تو غار تو کهف خدایا کربلا اصحاب کربلا اصحاب امام حسین علیه السلام را کجا می بره می بره توی دشت اصحاب کهف می روند اونجا چه کار می کنند .می روند در آرامش وآسایش وهیچ کس مزاحم شون نمی شه اینا کجا میاند حالا شما قدم به قدم داستان اصحاب کهف را دنبال کنید وداستان کربلا را هم دنبال کنید اما یک چیزی عرض بکنم برای اینکه معلوم باشه که فاصله اصحاب کهف با اصحاب عاشورا اصلا ًقابل اندازیه گیری نیست اون ها کجا رفتند وچه دیدند چه کشیدند وآرامش و آسایش اصحاب کربلا چه دیدند اما این را بدانیم ای اصحاب کهف کجا رفتید فرجوا الی الکهف واحشر نکم من رحمه صرفق رفتند داخل کهف نپرسیدید که کهف چیست ؟ ندانستید که کهف چیست ؟ ندانستید که کهف الخمسین کیه ؟ ندانستید که اونجا در پناه کی آرامش داشتید لذا هرچند به لحاظ ظاهر وامنیت ظاهری تفاوت از زمین تا آسمان است اما به لحاظ فاووا الی الکهف اونایی که با امام حسین بودند همه پیش امام حسین بودند همه پیش کهف بودند این ها هم به او پناه اورده بودند بله هنوز عصر عاشورا نشده که دامن حضرت زینب را بگریند واون جا پناه ببرند هنوز مرد دارند گفت هر وقت قمر بنی هاشم را می دیدند آرام می گرفتند فاوا الی الکهف ببینید فرق قضیه کجاست ببینید فرق قضیه کجاست او با پیامبر است توی غار می ترسد می لرزد اینا با امام اند توی دشت وآرام مرگ را چه گونه می بینی احلام من العسل هیچ نگرانی نیست شب عاشورا همه می گند ومی خندند همه آرام اند شاعر می گه امشب در این خیام همه خواب ارام می کنند چون قمر بنی هاشم است ولی اونا از ترس همه بیدارند همه چشمها می پاد اما فردا شب بیا ببین چه خبره اونا ابوالفضل را زدند گرفتند راحت خوابیدند اینا دیگه چشمها بیدارند می ترسند تو بیا بون او توی غار پیش پیغمبر خداست می ترسدآیه می گه لا تحزن ان الله معنا انقدر نمی فهمد اون وقت ما اینجا نششتیم الحمدلله به ما یاددادند گفتند هرجا هستی بگوبا لیتنی کنت معکم ای کاش با شما باشم با شما بودن مهم است یا رسول الله ولو مادر خیال مان اینجورگمان می کنیم ما یقین داریم پیش شما باشیم ارامیم یقین داریم پیش فرزندان شما باشیم آرامیم آقاما انقدر از این تشرفات خواندیم که خدمت امام زمان هر کی رسیده اصلاً نفهمیده اون لحظاتی که اون جا بوده برایش چه گذشته اصلاً هیچی نفهمیده انگار تو این دنیا نبوده ان شا ء الله ما هم بچشیم معکم لا مع غیرکم با شما بودن مهم است با شما بودن ملاک است اصحاب کهف اگر رفتند در غار ودر نماز ماندند امتحانی نشدند امتحانها مال قبل بود وزدناه وربطناوقالو والسموات والرض ما دل اونها را قرص کردیم خب اینا رو آوردیم تو دشت کربلا همه دارند می لرزند هممه دارندمی ترسند چیا می بینند از دشمن که نمی ترسند که از اینکه عموشون رفته آب بیاره نگرانند از اینکه مولایشان می یاد عمود خیمه را می کشد همه حسرت می خورند که ای کاش ما آب نمی خواستیم همه این سرهای استین ها را به دندان گرفتند که صدا بلند نشه اینا اومدند تو دشت کربلا نشان بدهند که کسی که به کهف حسین علیه السلام پناه آورده کسی که به امام حسین علیه السلام هیچ غمی ندارد ودنبال چیزی نمی گردی این را من مکرراً خدمتون عرض کردم فرق این دو لشگر فقط به یک چیز است هردو نماز هردو روزه هردو قاری قرآن هردو راوی روایت هردو سابقه در اسلام هردو بودن با ائمه علیهم السلام همه را دارند این ور امام حسین داره اون ور امام حسین نداره خیلی فرقش است فرق بهشت وجهنم ا ست ام حسبت ان اصحاب الکهف والرقیم کانو من ایا تنا عجبا براتونداستان اصحاب کهف را گفتیم شنیدید در روایات خواندید بد اون ها چه گذشت نترسیدند فاووا الی الکهف بروید پیش امام هر جا بود بروید تسلیم باشید انی سلم لمن سالمکم هر جاشما می روید منم می یام خیلی عجیبه شما یک کلمه از اصحاب امام حسین علیه السلامواولاد اوسؤالی اعتراضی چیزی نمی شنوید همه آرامند چون با امام حسین اند .
همه ارام اندتوبهشت اند چیزی نمی خواد چیزی نمی خواد اما بمیرم یه موقعی هم می رسه که دیگه ان شرایط نیست علامه مجلسی نقل می کنداز بعضی از کتب من این عبارت را بخوانم اگر اجازه بدهید از بعضی از کتب معتبراز مسلم یه کسی است به اسم مسلم شغلش اینه که کا رش کار گچ ازمسلم گچکار روایت کرده که گفت : ابن زیاد مرا به قصر فرمانداری گماشته بود در این بین که مشغول کار بودم سروصدا هیا هواز اطراف کوفه شنیدم از آن خادمی که بامن بود پرسیدم این زجه وناله در کوفه چیست ؟گفت همین ساعت سرمردی خارجی که بر یزید خروج کرده آورده اندگفتم این خارجی کیست گفت حسین بن علی است می گه چون این شنیدم صبر کردم می گه داشتم می ترکیدم صبر کردم تا آن خادم بیرون رفت آنگاه سیلی محکمی به صورت خود زدم که بر چشمم تر سیدم که عقده شدهمچنین زدم تو صورت خودم دستو صورتم که گچی بود شستم واز پشت فرمانداری بیرون آمدم تا به کنار سر رسیدمردم منتظر آمدن اسیرها وسرها بودند من هم ایستادم نا گاه نزدیک به چهل محمل وحودج پیدا شد که چهل شتر حمل می کردند در میان آنان زنان وحرم حضرت سیداشهدا علیه السلام واولادفاطمه علیها السلام وعلی بی الحسین بر شتر برهنه سوار بود واز سختی زنجیر خون از رگهای گردنش جاری بودومسلم گفت مردم کوفه را دیدم که به اطفال نان وخرما وگردومیدهند ام کلثوم بر اهل کوفه بانگ زد وفرمود صدقه بر ما اهل بیت حرام است آن ها را از دست کودکان می گرفت ودو رمی انداخت یه چیزی می گم اقایون این خاندان کسانی بودند که اینها قرار بود ولی عالم باشند ظاهرا ًاین ها قرار بود میهمان کوفیان باشند اینها همه زندگیشانراجمع کردند بیایند توکوفه زندگی کنند اینا ریزو درشت وسایلشانرا اوردند همه چیزشان را آورده بودند اما از امام حسین علیه السلام یه رأس بریده است از علی اصغر یه گهواره است ام کلثوم علیها السلام از محمل سر بیرون می اورند وبه اون ها نهیب می زنند ان با نو در حال سخن بود که زجه غوغا بر خاست وسرهای شهدا را بر نیزه کردندجلوی آنها سر نورانی امام حسین علیه السلام بود که تا بنده ودرخشنده شبیه ترین مردم به رسول خدا بودو محاسن شرفیش به سیاهی شبیه خضاب شده ک سفیدی بن موها ظاهر شده بود چهره اش چو ماه می درخشیدبا د محاسن شریفش را به راست وچپ حرکت می داد حضرت زینب چون نگاهش به سر مبارک افتاد پیشانی خود را به چوب جلوی محمل زد که خون از زیر مقنعه اش فرو ریخت ابن زیاد سر امام حسین علیه السلام را فرستاد در کوچه های کوفه ودرمیان قبایل بگرداند از زیدبن ارقم روایت شده که گفت آن سر مقدس که بر نیزه بود برمن گذشت و من در غرفه ودر بالا خانه خود نشسته بودم چون برابر من رسید شنیدم که این آیه را می خواند ام حسبت ان اصحاب الکهف والرقیم کانوا من اتینا عجبا بعد می گه من وقتی اینو شنیدم گفتم داستان تو عجیب تر است ای حسین از داستان اصحاب کهف این را اهل سنت نقل کردند وقتی این را نقل کرده من دارم آیه را تلاوت می کنم تو قرآن توفیق داشتم تو سال چندبار ختم قرآن کردم چرا به این آیه می رسم نمی ایستم چرا ؟ خطاب نمی کنم به اصحاب کهف ای اصحاب کهف از شما چیزی کم شددستی بریده شد به شما زخمی وارد شد یا بعد اومدند شما را بزرگ داشتند وقتی شما را پیدا کردن یکی اومد گفت اینجا مسجدی بسازیم یکی گفت بنیانی بسازیم اینجا جاودان بماند عبادتگاه بکنیم حالا اصحاب امام حسین را ببینید پیش امام حسین اند حالا همه افتادن به زمین کسی اومد گفت بیا اینجا را برداریم یک قبر و بارگاه بزنیم آره ابن زیاد چی گفت ده نفر می خوام بیایند لا اله الا الله نعلها ر ا تازه کنید ای اصحاب کهف شما اونجا برتون چه گذشت خیلی داستان عجیب بود شما وقتی بر گشتید به شهر شما را دیدند شما را پیدا کردند با شما چه معامله ای کردنداما وقتی که این بزرگواران رااوردند به کوفه وشام به رسم اسیری بردند مردم با اون ها چه کردند وبر انها چه گذشت ان حسبت ان اصحاب الکهف والرقیم کانوا من اتینا عجبا این نکته است فقط اگر کسی به خودم عرض می کنم اگر کسی می خواد تواین دم ودستگاه وارد شود همان فرمایش قرآن از جاءربک بقلب سلیم یا ابا عبدالله اومدیم این را ه خیلی ها از اما حسین علیه السلام دور شدند خیلی ها هم محلق شدند وباز رفتند اماوقتی حضرت در مکه خطبه می خواننداینجور می فرمایند من دارم می رم فاین مرتجه من دارمی رم هر کسی حاضر است مدحجه خودش را خون مدحجه خودش ر در راه ما بذل کند باما بیاید هر کسی می خواهد بیاید فکر نکنید ازتون مال واموال تون را می گیرند نه فکر نکنید زن وبچه را می گیرند نه فکر نکنید آبروتون رامی گیرند نه فکر نکنید سلامتی تون را می گیرند نه تاآخرین قطره ی خونت را هم می گیرند بامن می آیی اونهایی که به امام حسین گفتندلبیک اونا با امام حسین اومدند اونایی که گفتند لبیک با امام حسین اومدند شب عاشورا پس از همه امتحانایی که گذشت همه را شنیدید حضرت گفت تاریکی شب را مغتنم بشمارید بیان بنده است نه فرمایش حضرت بروید هر جایی که می خواهید توی کوه ودشت راهی را پیدا کنید برای خودتون بروید هی رفتند ورفتند اما اونایی که موندند دیگه کسانی شدند که دیگه تو عالم نظیر ندارندهیچ کس مثل اونها نخواهد شدیه صفت اینها نبود یه صفت را می خواهم عرض کنم اینا این جمله را گفتند یا ابا عبدالله ما با شماییم بلند شدند چی می گفتند صدتا جون داشته باشیم صدبار منو بکشید هر کاری بکنند من با شمام هان دیدیم حضرت داره پشت خیمه ها می گرده پستی وبلندی را داره صاف می کنه یه گودالهایی هست یه خوارهایی هست اسبها رااذیت می کنه پیش خودم گفتم اخه این شب اینکار چیه اونمی دونه که حضرت پاهای برهنه کوچک چه کسانی را می بیند که موقع دویدن بعدمی گه رفتم خدمت حضرت حالا دیگه تعبیر گاهی ممکنه ا زمن باشه حالا من باز نمی کنم عینش را بخوانم می گه حضرت دست مرا گرفتند حالا امام دستش راگرفت و فشار می دهد داره می گه نافع بیا یک کاری بکن بیا برو نافع می خوای نافع یه بهونه دستت بدم بیا دست زن بچه منو بگیر ببر بیا برو خیلی حرفه نافع می گه کجا برم تو این دنیا کیو دارم جز شما امشب به امام زمان بگیم کجا بریم کجا بریم اصحاب کهف وقتی هدایت شدند وخدا هدایت را در اونها زیاد کرد اونها را به اون کهف رساندیاصاحب الزمان شما کاری کردید دل منو بردید ولو درحد کودکی خودم دلم می خواد که وقتی می خوابم به یاد شما بخوابم ووقتی بیدارم با شما بیدار باشم زندگی کنم یه روایت بگم خدمتتون حضرت فرمود هر کسی با هر کسی 20 سال هم صحبت بشه اینا دیگه قرابت پیدا می کنند می خواهی با امام حسین قرابت پیدا کنی بیا 20 سال هر جا می روی با اوبری می خواهی با امام زمان قرابت پیدا کنی بیا 20 سال اینکاررا بکن کار سختی هم نیست که تواون لحظه های حساس اونوقت می بینی دستت ر ا می گیرند تو را نجات نی دهند اصحاب کربلابا شب عاشور ا با امام حسین علیه السلام آمدند حالا حکایتش بماند .
×
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
در شبهای گذشته با این مقدمه توفیق داشتیم بحث را شروع کردیم که آیات قرآن به عنایت و هدایت اهل بیت علیهم السلام ، بر ما روشن می شود که بعضی از آیات در مورد اهل بیت علیهم السلام یا بعضی از وقایعی است که مرتبط با اهل بیت علیهم السلام است و عرض شد به این معنا نیست،که معنای آیه این است و فقط همین است بلکه امام علیه السلام ممکن است نسبت به یک آیه ای معنای مختلفی بیان کند یا در مقابل سوالات مختلف افراد، مطالب مختلفی را بفرمایند . از جمله گفتیم که ببینیم آیاتی که در روایات و بلکه مفسرین و ارباب مقاتل این آیات را، اشاره کرده اند که مربوط به سید الشهدا علیه السلام است. بعضی از آن آیات را بخوانیم و تلاوت کنیم که ان شاء الله از قِبَل آن هر وقت خواستیم قرآن بخوانیم و هر وقت خواستیم این آیات را تلاوت کنیم این معانی را در وجود خودمان حاضر کنیم ،تنها گوشه ای از یکی از معانی را. این مطلب که قرآن را مهجور اتخاذ نکنیم . مهجور و و ترک شده و جدا شده از ثقل دیگرش او را نگیرید . ان شاء الله خداوند به فضل و کرمش این را یکی از معانی این روایت را برای ما قبول کنند و به لحاظ عملی می توانیم مقید باشیم . آیاتی از سوره صافات تلاوت شد بعضی از آیات سوره کهف و آن آیه ای که ( ان حسب عجبا ) توفیق داشتیم تلاوت کردیم .در حد اجمال ، امشب ان شاء الله توفیق باشه این آیه را که گمان می کنم ، ان شاء الله همگی ما نسبت به این آیه سابقه بحثی که در مورد سید الشهدا علیه السلام هست را می دانیم، ان شاء الله تلاوت کنیم و از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نورو فهم و معرفت این آیات را تقاضا کنیم . سوره اسری آیه 33
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
( و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق ) نکشید نفس، حالا ما می گوییم فرض انسانی را نکشید و آدمی را، در واقع جانی را نگیرید که خدا حرام کرده مگر آنکه یک دلیلی ، یک حقی این وسط موجود باشد . ( و لا تقتل النفس التی حرم الله الا بالحق و من قتل المظلوما ) و هر کسی کشته شد در حالی که مظلوم است و کشته شود مظلوم ( فقد جعلنا لولیه السلطانا ) به قطع و یقین ما قرار دادیم برای ولی او یک سلطانی ، یک تسلطی ، یک قدرتی ، یک غلبه ای ( فلا یسرف فی القتل ) پس در قتل اسراف نکنید یا اسراف نمی کند . حالا این دیگر یک نوع مثلا خواندن، که آن چه که مفسرین گفته اند، در قتل نباید اسراف کند . یعنی مثلا اگر یک نفر کشته شد ، دیگر یک تعدادی را به خاطر یک نفر نباید کشت .
( فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا ) او مورد نصرت و یاری خداوندمتعال است . تقریبا این در میان همه مردم معروف است ، که می گویند به اصطلاح خون می گیرد یا مثلا می گویند خون ،خون مظلوم می گیرد . معنایش این است که اگر خونی را بریزند ، یک جوری قاتل را مثلا پنهان کنند ، یک جوری قضیه را از بین ببرند نمی شود ،بالاخره قضیه لو می رود و یک موقعی این قاتل که دستش به خون آلوده است در واقع نمایان می شود . این معنای کلی آیه ، که یک قاعده شرعی ممکن است که داشته باشد .
مطلبی که هست ، ازجمله مسایلی که همان ائمه ای که ما ایمان داریم ، که گاهی خیلی عجیبه ، خیلی عجیبه ، مثلا به طرف می گویند این آیه در مورد سید الشهدا علیه السلام است . می گوید از کجا می گویی ؟ می گوید از توی روایات . می گوید نه آقا این آیه، مثلا آیه فرض کنید قصاص است و آیه دیه است و آیه چه و چه وچه . می گوید ببخشید این که این آیه قصاص است و چه طوری و این را کی گفته است ؟ می گوید ائمه فرمودند . آیا ائمه فقط حق دارند بفرمایند این آیه مال قصاص است و حق ندارند بگویند مثلا مال سید الشهدا علیه السلام است ؟ آخه این جور تقسیم بندی که ما می کنیم ، که همه آیات حق دارند در مورد احکام شرعی معنا بدهند ، در مورد تاریخ اسلام معنا بدهند ، در مورد آنچه که در اعتقادات و ظرائف اعتقادی است معنا بدهند ، امام بفرمایند . اما دیگر امام مجاز نیستند مثلا بگویند این آیه در مورد سید الشهدا علیه السلام یا امیر المومنین علیه السلام یا هر چه که آنها ارده می فرمایند .
از شیعیان و اولیای ایشان یک گروه از روایات چند جا نقل شده است . این روایات باز من مضمونش را عرض می کنم این مطلب است که فرمودند ( من قتل المظلوما ) اشاره به سید الشهدا علیه السلام است . که هر کس مظلوم کشته شد ، هر کس کشته شد در حالی که مظلوم است .اول آیه می فرماید ( و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق)باز ما در کنار آیه و آنچه از مقتل می دانیم آقای ما ابا عبد الله الحسین علیه السلام در مقابل جمعیت مکرر می فرمایند که من را می شناسید ؟ خب هر کس هم که بخواهد بگوید نمی شناسد ، حضرت معرفی می کنند .
اگر یک نَفس از قِبَل خداوند محترم است نفس نفیس سید الشهدا علیه السلام هستند که اصلا قابل مقایسه با آن بزرگواران از ابناء بشر و امثال ما نیستند . آن وقت آن نفسش آن نفسی نیست که ( التی حرم الله ) و لو به نازلترین قاعده شرعی هم کسی بخواهد توجه کند ، بیاید تو کربلا ، خب حضرت می پرسند : عیب ندارد ، برای چه می خواهید مرا بکشید ، بگویید . ( الا بالحق ) یک حقی را بیان کنید ، شما مسلمان هستید ، شما ادعای اسلام دارید . تو کربلا نشان داده شد که آنها کافرند ، بی دین اند . چرا حضرت می فرمایند من حقی را ضایع کردم ؟ من بدعتی را گذاشتم ؟ من حلالی را حرام کردم ؟ حرامی را حلال کردم ؟ سنتی را تغییر دادم ؟ آخه بگویید من چه کار کردم می خواهید مرا بکشید ؟ یک جواب بیاید ( بای ذنب قتلت ) ( و لا تقتلوا التی نفس التی حرم الله الا بالحق ) این آیه همین قسمتش کفایت می کند ، برای آن احتجاج حضرت . برای اینکه متذکر شویم، حضرت سوال می کنند باشد ، یک حقی را بگویید بعد این کار را انجام دهید که تاریخ هم بنویسد . نه تنها حقی را نمی گویند ،چون فرمودند که درچند جا، بلکه دراین محل بیش ازسایر مواقف حضرت خیلی برافروخته شدند . آقای ما امام حسین علیه السلام خیلی برافروخته شدند وقتی سوال می کردند من چه کار کردم که می خواهید مرا بکشید ؟ چرا می خواهید بکشید ؟ ملعونی برمی گردد و چی می گوید ؟ بغضا بابیک ما بغض پدرت را به دل داریم . آنها تغییر چهره حضرت را متوجه می شوند وحضرت فرمایشاتی دارند که در جای خودش می گوییم. ( ومن قتل المظلوما ) هر کس مظلوم کشته شود . دیگر اگر در مقام بررسی و مقایسه باشد ، بالاخره هر کدام از ما ، من به قیاس خودم عرض می کنم ، جسارت نشود ممکن است هر کدام از ما یک پا رو خطی، یک اشتباهی، بالاخره یک کاری کرده باشیم . شاید هم طبیعت ،این دار مکافات ، این عالم طبیعت بی شعور نه ، طبیعت با شعوری که خداوند بر آن حاکم کرده است ، بالاخره خدا نکند حقی را ضایع کردم ، این چوبی که خوردم مال آن است . یک نفر نیست که این جرات را داشته باشد که بگوید ایشان ذره ای به کسی آسیب نرسانده اند ، بلکه در مقابل کسانی قرار گرفته که خیلی از اینها ایتامی بودند که به لطف و مرحمت پدر بزرگوار سید الشهدا علیه السلام ، آنها توانستند بزرگ شوند ، یتیم نوازی آن بزرگوار و برادر امام حسین علیه السلام و خود سید الشهدا علیه السلام . چقدر در خانه این بزرگواران می آمدند ، هر کس مسکینی بود ، فقیری بود ، بیچاره ای بود ، طفل صغیری بود ، در راه مانده ای بود ، هر کسی مشکلی داشت می دانست در این خانه را بزند بی جواب برنمی گردد . همه که این را می دانستند ، نه تنها این بزرگواران از کسی چیزی مطالبه نکردند و نه تنها نگرفتند بلکه تا آن جایی که مراجعه می شد ، بلکه این بزرگواران در نیمه های شب ، در خرابه ها به دیگران سر می زدند .
اگر کسی بخواهد مصداق واقعی کسی باشد که مظلوم است ، موقعی که کشته می شود همان طور که گفتیم امام حسین علیه السلام هستند و ائمه هدی فرمودند این آیه یکی از معانیش این است ( ومن قتل مظلوما ) .خب خداوند متعال هر کسی که کشته می شود برای ولی دم او به لحاظ شرعی ، یک قواعد و ضوابطی فرمودند به لحاظ این که بتوانند آن خون را تقاصش را بگیرند ، انتقامش را بگیرند ، قصاص بکنند . خداوند می فرمایند قدرتی می دهیم ، سلطانی می دهیم . قاعده شرعی اش هم معلوم است اگر پسری از بین برود ، کشته شود ، ولی اش کیست ؟. دختر ، ولی اش کیست ؟ زن ولی اش کیست ؟ ولی مرد کیست ؟ ولی پدر کیست ؟ ولی مادر کیست ؟ ولی همه این ها را شرع گفته است ( و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا ) آن قسمتی اش که امام حسین علیه السلام مربوط است فرمودند . امام حسین علیه السلام مظلوم کشته شدند . یا اباعبدالله ولی شما کیست؟ پدرشما کجاست ؟ رسول الله کجاست ؟ برادر بزرگوارتان کجایند ؟ شما را می کشند شما پسر بزرگتر ندارید . مادر شما کجاست ؟ یک کسانی هستند در این عالم از آن اول این جور زندگی کردند، گفتند ولی ما الله است ، الله ولی ماست .
این سؤال را مکرر از ائمه پرسیدند گفتند آقا شما چرا اقدامی ، قیامی نمی کنید ؟ بالاخره یک کاری ، حالا قانونی ، به هرصورت چرا نکردید ، برای اینکه فدک را پس بگیرید، بیان کردید که فدک غصب شده است ، احتجاج کردید ، چه طور اقدام نکردید ؟ اقدامات چه جور است ؟ کی باید گرفته شود ؟حضرت فرمودند که شما وقتی مشکلی پیش می آید ولی شما ما هستیم فوری می آییم به سراغتون ، به کارتان رسیدگی می کنیم . ما را صدا بزنید ، ما بزرگتر شما هستیم ، اما ولی ما خداوند است . فدک ما راباید خدا بگیرد هر وقت خواست یک طوری خودش می گیرد . یک کسی آمده در کربلا می گوید من هیچ کس را ندارم ، جز خدا ، هیچ کس را جز خدا ،آن اصحابی آمدند که هیچ کس را ندارند جز امام حسین علیه السلام که البته یعنی همه چی دارند . حالاما چرا می گوییم امام حسین علیه السلام ولی شان خدا است ؟ چون ببینید وقتی خونی ریخته می شود السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره . دیگر این مال خداست . یعنی از اینجا معلوم می شود ولی امام حسین علیه السلام کیست . ( و من قتل مظلوما جعلنا لولیه سلطانا ) خدایا ولی ائمه شما هستید . حالا می شود آن کسی که ( فقد جعلنا لولیه سلطانا ) بعد می فرماید ( و لا یسرف فی القتل ) می شود بفرمایید آن ولی که از قبل شما تعیین می شود به عنوان ولی خدا ، ولی شما که این خونی که به شما منتصب است . خون خون خدا در روی زمین است . در این دنیا کی می خواهد انتقام این خون را بگیرد . حالاست که خدا می فرماید آن ولی را من می فرستم . از اول دَم این قتل ، ولی این خون از جانب خداوند امام زمان علیه السلام هستند . ( انهم کان منصورا ) که می دانید نام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف منصور است. ایشان نصرت شده هستند ، کسی جلوی ایشان را نمی تواند قد علم کند ، توقف کند (انهم کان منصورا فلا یسرف فی القتل ) قبلش می فرمایند در قتل هم می فرمایند، در قتل هم اسراف نمی کنند . یعنی چه؟ نکند یک وقت از زبان من بیرون بیاید که امام زمان علیه السلام چقدر می کشند . میدانید اصلا مگر حضرت می خواهد بیاید بکشد ؟ شما هر لشکر و هر دسته ای که نمی دانم هر جمعیت و دسته و گروهی که می خواهید بشناسید بالاخره نگاه می کنید ، تیپشان چیه ؟ روی پرچمشان چی نوشته شده است ؟ اصلا برای چی دارند می آیند ؟ آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اول ورودشان چی می گویند؟ ( این الطالب بدم المقتول بکربلا ) روی پرچمشان آن حضرت یا لثارات الحسین نوشته شده و وقتی هم که می آیند می فرمایند ( علی یا اهل العالم ) می خواهیم بدانیم چه خبره دیگه ؟ شما فکر کردید دنیا آباد می شود ؟ تا انتقام این خون گرفته نشود ، هیچ خبری نیست . ( الا یا اهل العالم انی جدی الحسین قتلوه عطشانا ) جدم را تشنه کشتند . به همه عالم می فرمایند ( مصیبه ما اعظمها واعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السماوات و الارض ) . جایش اینجا نیست بحث کنیم که این مصیبت عالم گیر است یعنی فقط مال مسلمان ها نیست ، همه عالم را گرفته ، همه عالم ،آسمان و زمین ، سنگ ، خشکی ، دریا ، انسان ، حیوان ، گیاه همه را گرفته است. منتها به شرطی که آدم به دلش اجازه بدهد بله اگرخدای ناکرده دل سنگ یا ( اشد من القسوه ) یا سخت تر از سنگ شد خب دیگه از او انتظاری نیست . در کربلا چند موقف از لشکریان عمر سعد لعنت الله علیه گریه کردند . گفت ملعون تو که داری گوشواره را می کنی ، چرا گریه می کنی ؟ . لا اله الا الله مصیبه ما اعظمها . آن بزرگوار قرار است بیایند انتقام این خون را بگیرند . قرار است بیایند سوالی کنند . مگر مادر ما چه کرده بود که به او سیلی زدید ؟ کدام شما مردهای با غیرت اگر موقعیتی ، بدست بیاید کسی را که به صورت همسر شما ، یا مادر شما سیلی زده ، کدام شما بلند نمی شوید و لو صد سال از آن حادثه گذشته باشد، از آن طرف بپرسد ، آخه برای چی زدی ؟ برای چی زدی ؟ لا اله الا الله .حضرت زینب سلام الله علیها نماینده مادر در کربلا هستند . بله از همه حیث نماینده مادر هستند لا اله الا الله .
( و من قتل مظلوما فمن جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل ) روایت می فرماید : اگر اهل زمین همه کشته شوند به خاطر خون سید الشهدا علیه السلام نه این که می شود اگر بشود باز هم اسراف نیست . یکی از معانی اش این است ، اینکه همه فدای امام حسین علیه السلام شوند . ( فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا ) ولی این خون خداوند است . این ثار ، این خون ، خون خداست . مکرر در کربلا شما خواندید که گفتند آقا دستان مبارکشان را پر از خون کردند به آسمان پاشیدند و قطره ای از این خون برنگشت . به صورت و محاسن مبارک مالیدند و قطره ای از آن خون به زمین نریخت . لا اله الا الله این خون صاحب دارد . این پرچم قرمزی که روی گنبد امام حسین علیه السلام در کربلاست ، این پرچم هست تا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بیایند . ایشان باید این پرچم را بردارند .
( و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا ) امام حسین علیه السلام ولی شان خداوند است . آنهایی که با امام حسین علیه السلام بودند ولی آنها امام حسین علیه السلام است لذا وقتی هر کسی به زمین می افتاد ، درصحرای کربلا ، هر گونه باشد هیچ فرقی نمی کند ، امام حسین علیه السلام بر بالین هر یک می آمد ، حالا به تعبیر ما ، ببخشید یا اباعبدالله دست نوازش بر صورت او بکشند بعد او به امامش سلام بدهد ، امام به او مژده بدهند و او از این دنیا برود . ولی اش باید پای نامه عملش ، پای صحیفه وجودش را امضا کند ، تا آن جایی که باید برود . کجا می خواهد برود ؟ وقتی همه اصحاب می روند ، وقتی همه اهل بیت امام حسین علیه السلام می روند ، حتی قمر منیر بنی هاشم ( یا کاشف الکرب عن وجه الحسین ) علمدار امام حسین علیه السلام ، سقای آن دشت ، ایشان هم به زمین می افتند ، می گوید آقامان امام حسین علیه السلام دیدند در صحنه نبرد یک گوشه ای ، خلاصه معرکه ای اتفاق افتاده است ، حضرت به آن طرف حرکت می کنند ، چه کسی دارد می جنگد ؟ چه جوری همه فرار می کنند ؟ می بینند هر کسی آمده یک ضربتی به قمر بنی هاشم بزتد که بعد برود برای خویشانش بگوید من هم ابالفضل را زدم . من هم پسر امیرالمومنین را زدم . بعد می گوید قمر بنی هاشم که به زمین افتاد می گویند برادرم ، مولای من شمایید ؟می دانید چرا ابالفضل العباس علیه السلام سؤال می کنند؟ ( انی لا جدری یوسف ها ) یعقوب کور است اما بوی پیراهن را تشخیص می دهد . مولای ما تیر به چشم دارند می فرمایند مولای من شمایید ؟ آره برادر تو را به چه روزی انداختند ؟ چقدر کینه از بابات به دل داشتند ؟ برادر می شود یک خواهشی از شما کنیم ؟ همه می دانید قمر بنی هاشم چی می گویند ، بله همه می دانید ، می گویند شما همه کشته شدگان را به خیمه بردید من را نبرید .
ان شاء الله امشب امام زمان یک عنایتی بفرمایند ، عرضه بداریم آقا ما یک عمر زندگی کردیم خیلی بزرگترهای مختلف داشتیم ، خیلی کسان مختلف ، خیلی چیزهای مختلف را به عنوان بزرگی ابتخاب کردیم و برای خودمان یک کسانی رافکر می کردیم پشتیبان ما هستند ، قدر قدرت هستند . ما امشب می خواهیم از این عالم انصراف بدهیم بگوییم شما بیایید بزرگی ما را قبول کنید ، که شما پذیرفتید ما بی ادبی کردیم ، امشب می خواهیم همه هر چی تو دلمان است ان شاء الله هر تعلقی ، هر چیزی را بیرون بریزیم و برویم خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بگوییم آقا یک روزی هم می شود که هر کسی سرش را به زمین می گذارد و از این دنیا می رود ، یک کسی را در این دنیا دارد که نگران او بشود و به سرعت به دنبالش بیاید . دیدید اگر یک بچه ای یک جایی زمین بخورد یک کسی می دود و او را از زمین برمی دارد او بزرگترش است ، اگر ماشینی به بچه ای بزند می بینید یک کسی آمد بلندش کرد ، نگاه می کند قد و بالایش را ، یا صاحب الزمان یک روزی اجل ما می رسد ، ما به زمین می خوریم اگر آن روز آمدید دیدید روی ما سیاه است شما باید چاره کنید ، شما باید چاره کنید .
برویم محضر دو بزرگواری که در کربلا آنها مولایشان را انتخاب کردند و از زیر این چترو حمایت به هیچ رقمی بیرون نیامدند . برای حضرت سید الشهدا علیه السلام یک غلام ترکی بود در نهایت صلاح و سداد و قاری قرآن بود .آدم این را می خواند طمع می کند که می شود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ما را بپذیرند به عنوان خاک پای یکی از غلامانشان ان شاء الله . این غلام با وفا بعد از رخصت طلبیدن ، مقابل لشکر آمد و رجز خواند ، حمله کرد . در مقاتل می نویسند یک تعداد زیادی را به درک واصل می کند تا اینکه او را به زمین می زنند . حضرت امام حسین علیه السلام بالای سرش آمدند. اینکه می خواهم آن آیه را به یاد آورید ، حال خودمان را هم ببینیم . وقتی که ما به زمین افتادیم و منتظریم بزرگمان به بالینمان بیاید . گفت از دنیا رفت بخواب دیدمش گفتم فلانی چه طور بود ، شب اول قبر بر تو چه گذشت ؟ نکیرو منکر آمدند ؟ گفت وقتی آمدند خیلی ترسیدم ، سؤال کردند ، همین جور ماندم چه بگویم ، یک آقایی آمد گفت این رانترسانید سوالی دارید از من بپرسید . چی می خواهید بپرسید من مولای او هستم . امام حسین علیه السلام بالای سرش آمدند گریستند و صورت مبارکشان را بر روی صورت او گذاشتند ، آن غلام ترک چشم گشود چون نگاهش به آن حضرت افتاد تبسمی کرد و روحش به بهشت پرواز کرد .
جون ابن مالک را امیرالمومنین به صد و پنجاه دینار می خرند تو دل خودتان این حرف ها را می شنوید با امام زمانتان نجوا کنید بالاخره می شود ما را به یک قیمتی خرید . به ابوذر غفاری بخشید تا خدمت او را نماید . او نزد ابوذر بود تا اینکه عثمان او را به ربذه تبعید کرد به همراه او به ربذه رفت . غلام با وفا هنگامی که ابوذر از دنیا رفت به مدینه مراجعت نمود در خدمت امیرالمومنین بود و بعد از شهادت حضرت در خدمت امام حسن علیه السلام و پس از آن بزرگوار در خدمت امام حسین علیه السلام بود تا اینکه حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمدند ، جون با ایشان همراه بود . در تاریخ طبری و کامل ابن اثیر و مقادر الطالبین آمده است که جون مردی اسلحه شناس و در کار اصلاح و مرمت آلات حرب آزموده بود . لذا در شب عاشورا در خیمه امام حسین علیه السلام مشغول اصلاح شمشیر بود . آن غلام از حضرت اذن جنگ خواست ، آن بزرگوار به او فرمود اجازه داری که از کنار ما بروی چون برای خوشی و عافیت دنبال ما آمدی در این راه نباید گرفتار ما باشی . چه می گوییم ما؟ امام حسین علیه السلام کیست ؟ می فرمایند ما نمی خواهیم به تو زحمت بدهیم تو آمده بودی پیش ما که زندگی کنی الان آزادی ، الان وقت گرفتاری ماست بر دیگه خبری نیست . عرض کرد ای پسر پیغمبر خدا من در روز خوشی کاسه لیس خاندان شما بودم در روز سختی دست از شما بردارم ؟ به خدا سوگند من خود آگاهم که بوی من ناخوش و حسب من پست و و رنگم سیاه است چه شود شما برمن لطف فرمایید بهشت را بر من دریغ ندارید تا بویم خوش ،حسبم شریف و رنگ صورتم سفید گردد . دیشب عرض کردم هر کس بیست سال با یکی زندگی کند ، دیگر قرابت پیدا می کند ، خویشی پیدا می کند . به خدا سوگند از شما جدا نمی شوم تا این خون سیاه من با خون های شما آمیخته گردد . این بگفت و رخصت طلبید ، به میدان شتافت ، رجز خواند .
من به خودم می گویم ،آقا جون یک وقت می خواهد دل بکند ، چی می خواهد ؟ با مام حسین علیه السلام باشد . دیگر به چیزی نگاه نمی کند ، دیگر خیلی چیزها توی دنیا هستند که شیطان در مقابل یک جوری جلوه می دهد ، که از این بگذری خیلی اتفاق ها می افتد ، تو از این کار نمی توانی بگذری . نه از این خبرها نیست ، آدمی که بزرگتر داشته باشد سر بزنگا وقتی صدا کند و متوسل بشود ، همه کارها حل است ان شاء الله آنگاه حمله کرد بیست و پنج را نفر را کشت و خود شربت شهادت نوشید . امام حسین علیه السلام بر بالین او ایستادند . اینجا در پاورقی می گوید که امام حسین علیه السلام روز عاشورا در کنار جسد ده نفر مرثیه خواندند. غلام ترک هم دارد که حضرت همان گونه که صورت خودشان را بر صورت فرزندشان حضرت علی اکبر علیه السلام گذاشتند ، بر روی صورت این غلام هم گذاشتند ، که من و تو هم امیدوار باشیم ممکن است یک اتفاق مشابهی ، یک طوری هم برای ما اتفاق بیافتد . کرم مولا خیلی بالاست و گرنه قد و قواره ما این قدر نیست . می گوید امام حسین علیه السلام در کنار جسد ده نفر مرثیه خواندند یکی از آنها جون بود همین که غلام ترک ،به زمین می افتد و شهید می شوند امام حسین علیه السلام می آیند کناربالینش می ایستند . ببینید چه مولای باوفایی (اللهم بیض وجه ) ان شاء الله امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کنار مرده ما می گویند خدایا این را روسفیدش کن ( و طیب ) بوی او را خوش کن( و حشرهم مع الابرار ) او را با خوبان محشور کن ( وعرف بینه و بین محمدصلی الله علیه وآله و سلم و آل محمد ) بین او و پیامبر آشنایی بیانداز . بشناسندش نگویند این کیست ؟ . امام باقر علیه السلام از حضرت علی ابن الحسین علیه السلام روایت کردند هنگامی که مردم برای دفن شهدا حاضر شدند جسد جون را بعد از ده روز یافتند که بوی مشک از آن به مشام می رسید . ان شاء الله امشب برویم به اصطلاح این سند را امضاء کنیم و با بزرگتر خودمان بیعت کنیم . ان شاء الله خدا را شاهد بگیریم آدم می ترسد وان شاء الله به هیچ قیمتی به هیچ قیمتی مولای خودمان را از دست ندهیم که این دو مورد و هر چه که از اصحاب امام حسین علیه السلام خوانده شد درس است.
جناب حر وقتی می آید خدمت امام حسین علیه السلام، برمی گردد دیگر ، برمی گردد دیگر، دیگر هیچی نیست. اگر من امشب برگشتم به سوی امام حسین علیه السلام دیگربرگشتم . حضرت فرمود آن کسی که توبه می کند مضمون را عرض می کنم آن کسی که توبه کرد، توبه واقعی ،مضمون را عرض می کنم دقیق عبارت یادم نیست ، آن لباسهایی که دوران معصیت تنش می کرد آنها را می گذارد کنار ، هر چی که یاد و خاطره معصیت است آن را به سویی سوق می دهد ، همه آنها را جمع می کند یک گوشه ای می گذارد . یک زندگی نویی را شروع می کند ، یک زندگی تازه . یک زندگی که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف لباست را بدهد لباس قبلی به درد تو نمی خورد . (لباس التقوی ذلک الخیر ) او باید مرا آراسته کند . از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عذر خواهی می کنیم از آن بزرگوار طلب می کنیم برای ما از پیشگاه خداوند استغفار کنند و خدا را شکر می کنیم و خدا را حمد و سپاس می گوییم که به ما توفیق داد در این دقایق از مولایمان امام حسین علیه السلام بگوییم و امام زمان عجل الله تعایلی فرجه الشریف بر ما ببخشند هر چه که کرده ایم و هر چه که بر ما گذشته است .
( یا ابانا استغفر لنا انا کنا خاطیین ) و الحمد لله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله طاهرین . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم .
×
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم.
توفیق داشتیم چندآیه از آیات قرآن را که به فرمایش ائمه معصومین (علیهم السلام)ما راهدایت می کرد به واقعه عاشورا و کربلا اونها را تلاوت کردیم و گفتگو کردیم امشب انشاءالله توفیق باشه آیه ی 15 از سوره احقاف را انشاءالله بخوانیم و چند روایت ذیل اون انشاءالله بخوانیم که اگه از این به بعد در تلاوت قرآن یا ختم قرآن که می کنیم که به این آیه می رسیم انشاءالله متذکر بشویم به فرمایش ائمه معصومین علیهم السلام .
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم وَوَصَینا الانسان بوالدیه احساناًحملتهُ اَمُّهُ کُرهاً وَ وَضَعتُه کُرهاً وَ حَمَلهُ وَفِصلُهُ ثلثونَ شَهراً حتّی اذا بَلَغ اَشدَهُ وَبَلَغَ اَربَعینَ سَنَهٌ قالَ رَب اَوزعنی ان اَشکُرَ نِعمَتکَ التّی اَنعَمتَ عَلیَّ وَعَلی ولدیّ وَ اَن اَعمَلَ صالحاً تَرضیهُ وَ اَصلِح لی فی ذُرّیتی اِنی تُبتُ اِلَیکَ وَاِنی مِنَ المسُلمینَ . صدق الله العلی العظیم.
مضمون تر جمه آیه این است که خداوند متعال می فرماید که ما به انسان نسبت به پدر و مادرش توصیه کردیم که احسان و نیکی کند انشاءالله که به این توصیه عمل می کنند مادرش اورا به سختی و بدون رغبت حمل می کرد(وَوَضَعتَ کُرها)و وقتی او را به دنیا می آورد بر او سختی است یک سختی که به هر صورت خدا تحملش را می دهد این آیه هم توصیه ای است به همه ی انسانها نسبت به قدردانی به احسان نسبت به پدر و مادرشان وهم اینکه خداوند می داند که مادری که فرزندی را متولد می کند می داند که او به سختی می کشد اون وقت هیچ مادری به دلش خطور نمی کند که مثلاً گویی که خدادر جریان این سختی ها نیست اون وعده هایی که خداوند داده ورحمت هایی که می کند حالا اون بحث دیگری دارد جای دیگری دارد که می فرماید : کسی که این درد را تحمل می کند مثل اون روزی که گناه نکرده مثل روز اول تولد خودش از گناهان در می آید و بخشیده می شوداون مادر حَملُهُ وَفِصالُهُ ثلثونَ شهرا حمل او وشیر دهی اوسی ماه به طول می انجامد حَتّی اذا بَلَّغ اَشُدهُ وَبَلَّغ اَربَعینَ سَنَه قالَ رَبِّ اوُزِعنی اَنَ اَشکَرَ نِعمَتکَ التی اَنعمتَ عَلّی وَعلی ولدی تا اینکه به اون بلوغ می رسه و به من چهل می رسه از خداوند متعال می خواهد دعا می کند که خدایا مرا به دار که شکر ترا به جای آورم و اون نعمتی که به من و پدر ومادرم دادی و اینکه عمل صالحی انجام بدهم که تو راضی باشی وَاَصلِح فی ذُریتی از ذریه من و فرزندان من خدایا اصلاح و صلاح قرار بده اِنی تُبتُ اِلیک من بسوی تو باز می گردم و من از مسلمین هستم خب این اجمالی از ترجمه ی آیه.اما اون چه که در روایات در ذیل این آیه آمده یک اشاره ای بکنیم تو معنای کلی اش بعد انشاءالله روایت را بخوانیم و انشاءالله که هر وقت این آیه را تلاوت کردیم انشاءالله کلی این مطلب ،بعضی از این ها را انشاءالله به یاد بیاوریم روایت می فرماید که اجازه بدهید من عین روایت را بخوانم . در بحار الانوار جلد 44 که بخشی ازمقتل سید الشهداء(علیه السلام)و اخبار به شهادت و فضیلت گریستن و اینها هست در این جلد علامه مجلسی رحمه الله علیه آورده در صفحه231از این جلد روایتی نقل می کند از امام صادق علیه السلام می فرمایند: باز مضمون ترجمه را عرض می کنم هنگامی که فاطمه زهرا سلام الله علیها به امام حسین علیه السلام حامله شدند جبرئیل نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)مشرف می شوند عرضه می دارند که فاطمه بزودی فرزندی به دنیا می آورد که امت تو بعد از تو اورا می کشند حضرت ادامه می دهند که هنگامیکه حضرت زهراسلام الله علیها این حمل را داشتند نسبت به این حمل حالت کُره داشتند حالا ما تعبیر می کنیم سخت بود برایشان،اذیت می شدند به خاطر این که می دانست او را بزودی خواهند کشت و حضرت فرمودند: این آیه نازل شد که وَوَصَیّنا الانسانَ بِوالَدیه اِحساناً حَمَلتهُ کُرهاً وَوُضَعتهُ کُرهاً و حَمَلَه وَفِصالَهُ ثَلاثُونَ شَهراً بخشی ازاین آیه را در این روایت می آورد . در روایت دیگه که روایت صفحه ی بعد همین صفحه است با یک فاصله ای امام صادق علیه السلام اینجور می فرمایند:که جبرئیل بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم خدمت حضرت می آیند عرضه می دارند :یا محمد صل الله علیه وآله سلم اِنّ الله تَصِراکَ السلام خداوند برتو سلام می دارن و سلام می رساند حالا به تعبیر ما ویُبَشِرُکَ بِه مولوُدٍ و تو را بشارت می دهد به فرزندی از لِوُلدُمِن فاطمه سلام الله علیها به دنیا می آید تَقتُلُکَ اُمَتِکَ مِنن بَعدِک امت تو بعذ از تو او را خواهند کشت وَقال یا جِبرائیل یا عَلَی رَبیِّ اَلسلامُ لا حاجَتی لی فی مولودٍمَن فاطمه تَقتُلُه اُمَتَه مِن بَعد هی جبرئیل منم به خداوند متعال سلام می خوانم و می دارم وبه خداوند متعال عرضه بدارید مرا نیازی نیستت به فرزندی که خیلی عبارت دقیق است حالا انشاءالله شما خودتون روایت را می خوانید انشاءالله متذکر می شوید.نکاتش را مرا حاجتی نیست به اون فرزند که از فاطمه بخواهد به دنیا بیاید و امت من بعد ای من اورا بخواهند بکشند فَارجع جبرئیل ثُمَّ نَبتَهِل وَقالَ لَهُ مَثَلَ ذلک جبرئیل به آسمان می رود و دوباره برمی گردد ،دوباره همان سخنان را خدمت حضرت عرضه می دارد پیامبر همان را می فرماید ،دوباره می رود بالا،دوباره می آید پایین بعد در بار سوم اینجور خدمت حضرت عرضه می دارد یا محمد صل الله علیه وآله وسلم اِنی رَبکّ السلام وَیُبَشرُکَ اِنَهُ حاملٌ فی ذُریتی و الامام و الولایهُ و الوصیُ خداوند متعال فرمودند :که در عوض این
خداوند امامت را و ولایت را ووصایت را مرحمت می فرمایند پیامبر اکرم صل الله علیه وآله وسلم می فرمایند: رَضیتُ ریضی شدم ثُمَّ اَرسِل اِلی فاطمه اینجوری نیست که همین مکالمه و همین رضایت به پیامبر خاتمه پیدا کندو روایت دیگری هست که امام حسن علیه السلام و امیر المومنین علیه السلام هم در همین قضیه هستند و از اونها هم اجازه گرفته می شود ثُمَ ارسل الی فاطمه سلام الله علیها بسوی حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها می رود و همین را همون جا عرضه می دارد و عین همان جواب را می گیرد که لا حاجه فی مولودٍ اینطور تا اینکه همان پیام می آید بعد حضرت صدیقه سلام الله علیها می فرمایند قَد رَضیتُ راضی شدم بعد این آیه می آید که فَحَمَلَه کُرهاً ببینید حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها راضی شده است پس حَمَلَهُ اُمُه کُرهاً یا حَمَلَه کُرهاًیعنی چه معنی دارد اگر حضرت راضی شده است دو تا نکته را انشاءالله متذکر هستیم یک نکته اون بیانی که فرمودند:که رضایت خداوند منوط به رضایت حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها است اینجا شما یکی از نمونه هایش را می بینید مطلب دیگر حضرت راضی هستند خب اما اونچه که دیگه داره اتفاق می افتد از حدیث مصیبت سختی و اینارو که نمیشه فراموش کرد کارش کرد بله ما قبول داریم که سید الشهداء علیه السلام و اصحاب بزگوارشون در محلی از بهشتند که اصلاً کسی به اونجا راه ندارد اما ارتباطی نداره که دل آدم می شکند،گریه می کند،عزاداری می کند،به سر می زند،به صورت میزند،ربطی به هم نداره حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها رضایتشون را اعلام می کنند اما فرزندی را راضی شدند به تولدش که این فرزند وقتی در شکم حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها است خب هر وقت متذکر این فرزند میشن متذکر مصیبت سید الشهداء علیه السلام می شن راضی شدند که این فرزند را حمل بکنند بعد فرمودند که اینکه حمل او و فصال او سی ماه است خب حمل نه ماه است ودوران شیر دهی دو سال است بیست و چهار ماهه باید علی القاعده بشود سی و سه ماه چرا سی ماه اشاره می کنند به خاطر اینکه امام حسین علیه السلام شش ماهه به دنیا می آیند باز برای انتصاب قطعی تر در ذهن ما نسبت به اون آیه قضیه را عرض کردم حَتَّی اِذا بَلَغَ اَشدهُ وَبَلَغَ اَربَعین سَنَه قالَ رَبِّ اَوُزعنی اَن اَشکُرَ نِعمَتَکَ التیّ اَنعَمتَ عَلیَّ و علی وُلدی و اَن اَعمَلَ صُلحاً تَرضه یک کاری می کنم که شما را ضی باشید انشاءالله به اون آیه اگر شو می رسیم که راضیه مرضیه یه عملی که شما به اون راضی باشید وَاَصلِح فی ذُریتی خداوندا اصلاح کن ،اصلاح گردان برای من ،در ذریه من حضرت فرمودند: اَصلِح فی ذُریتی یعنی در ذریه ی من این اصلاح را قراربده ،وگرنه می فرمودند:ذریه مرا اصلاح بگردان .لَکا نَت ذُریه کُلُهُم ائمه ،همه ی فرزندان سید الشهداءعلیه السلام امام می شدند اگر این دعا را می کرد ،مرتبه را ببینید اَصلِح فی ذُریتی یعنی اون امامت و اون وصایت و اون ولایت را در ذریه ی من قرار بده نه اینکه همه ذریه ی من را امام بگردان که اگر می خواستند این می شد .و روایت ادامه دارد که امام حسین علیه السلام ازهیچ کسی شیر نخورد،پیامبر اکرم نزد او می آمد انگشت ابهام در دهان او می گذاشت و به قدر دو روز یا سه روز که اون بزرگوارکه کفایتشان می کرد از انگشت ابهام پیامبر تغذیه می کردندو برای همین گوشت حسین علیه السلام از گوشت رسول خدا صل الله علیه وآله وسلم روئید و بعد آشیخ جعفر اینجا در ادامه اش می گن و برای همین هم فرمود حسینُ منّی ،این حسین ازمن است و اون خوابی را هم که حضرت دیدند تکه گوشتی از پیامبر جدا می شود او نازل بر همین است ،خب دوباره اجازه بدهید آیه را یک بار دیگر تلاوت کنیم انشاءالله تو ذهنمون بماند که هر وقت این آیه را خواندیم بدانیم این روایت ذیلش را به یاد بیا وریم البته چند روایت هم باز در اطراف در واقع این و این روایت انشاءالله بخوانیم.
اَعُوذُ بِالله مِنَ الشیطان الرجیم بِسم الله الرحمن الرحیم وَوَصّینا الانسانَ بوالدیهِ احساناًحَملتهُ اُمُّهُ کُرهاً وَوَضًعتهُ کُرهاً وَحَملُهُ و فِصالُهُ ثَلاثونَ شَهراً حَتی اِذا بَلَغَ اَشُدَهُ و بَلَغَ اَربَعینَ سَنَه قال رَبّ اَوُزعنی اَن اَشکُرَ نِعِمتَکَ التی اَنعمتَ عَلیّ و علی وُلدی وَاَن اَعمَلَ صلحَاً ترضهُ و اَصلِح لی فی ذُریتی اِنی تُبتُ الیک من به سوی تو بازمی آیم و برمی گردم وَاِنی مِن المُسلمین من از اون کسانی ام که تسلیم محض ام صَدَق الله العلی العَظیم .
بزرگوارانی که با مقاتل آشناند و می دانند که یکی از فصلهایی که در مقاتل اختصاص داده می شود اصلاً اساساًبه این که مکتب سید الشهداء علیه السلام هم یه لحاظ زمانی هم به لحاظ مکانی همه اعصار و امثار را پر کرده است از اول خلقت داستان عزاداری بوده تا به امروز در همه نقاط هم بوده همه پیامبران،پیامبران اولو العزم ،پیامبران ،رسولان الهی ره اونها تعلیم شده ،اونها فهمیدند و شناختند این فصل را .آدم وقتی می خواند توی کتابها روایی یا مقاتل دیگه این سوال علی القاعده تو ذهنش اصلاً اجازه پیدا نمی کنه که جوانه بزند که آیا مثلاً اون مقاماتی که اون بزرگواران آورده اند اصلاً گریه بکنیم ،نکنیم،عزاداری بکنیم ،نکنیم ال آخر. روایت دیگری اینجا هست از یک جهتی باز عرض می کنم خدمتتون کم خلاصه اون روایتی را که عرض کردم از جانب خداوند متعال برای شهادت سید الشهداءعلیه السلام به پیامبر اکرم صل الله علیه وآله و سلم امیر المومنین علیه السلام حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها امام حسن علیه السلام و سید الشهداءعلیه السلام یعنی پنج تن در واقع قضیه ی شهادت برای اونها عرضه می شود و از اونها رضایت گرفته می شود خلاصه اش اینکه در اونجا برهر یک از ائمه به هر یک از پنج تن وقتی که برمی گردند اول به خداوند متعال عرضه می دارند که ما چنین مولودی را نمی خواهیم بعد خداوند در هر نوبت یک مطلبی را می فرمایند که خلاصه بخشی از اون تواین روایت هست که خدمتتون می خوانم این روایت از امام باقر علیه السلام علیه السلام نقل شده که اِنّ الله تعالی اَوَلَل الحُسین مِن قَتله خداوند متعال به امام حسین علیه السلام به عوض شهادتتون چی مرحمت کردند اِن جَعَلَ الامامهُ فی ذُریتی امامت در ذریه او قرار دادند حالا ما این روخیلی نمیفهمیم یعنی چه؟ یه چیزی داره یه سرّی داره که ما نمی فهمیم در جای دیگری توهمین جا روایت هست که جز بشارتها و کفایتها و امتیازاتی که می گویند می کن ه مهدی علیه السلام امام زمان علیه السلام فرزند اوست چیه این معنایش یعنی چی نمی فهمیم انشاءالله امام زمان علیه السلام عنایت کنند به ما بفهمانند اَن جَعَل الامام ذریتی یا ابا عبدالله اون مصیبتی که بر شماوارد شد و بر خانواده شما این را پذیرفتید در عوض این خداوند به شما چی داد و شفا می دانید یعنی چه؟ شفا نه از امراض جسمانی نخیر شفا از همه امراض خداوند تربت خاکی که خوردنش حرام است ما زیر پا می گذاریم به امام حسین علیه السلام که می رسد تربت او میشود شفا این هم باز تو ذهنمون باشه که اون قطره اشکی که انشاءالله از چشمانمون جاری می شه برای امام حسین علیه السلام اونوقت بدونیم که قیمتش نه به خاطر اینکه اشک چشم ماست بخاطر اینکه انشاءالله مال امام حسین علیه السلام است دیگه چی به شما دادند آقا یا ابا عبدالله آقا این شِفاً ان تُربَتک مال شما نشد که این را به امت دادند وَاِجابه دُعا اَن قَبره هر کسی گرفتاری،مشکلی داره بیاد کنار قبر من خدا را صدا بزند خداوند به آبروی من وعده داده کسی دست خالی از اینجا بیرون نمی رود دیگه چی،زائر امام حسین علیه السلام اون ایامی را که صرف می کند برای او جزءعمرش حساب نمی شه اون وقت عجیبه ،فرمودند :جاعیه یا راجعاً یعنی چه در حال رفتن بسوی امام حسین علیه السلام باشد چه در حال برگشتن خیلی نکته لطیفی تو این قسمت هست این جز عمرش حساب نمی شه ببینید ببخشید یا ابا عبد الله تعابیر خیلی کوچک است برای جوانمردی را ببینید خب آدم می گه کجا داری می روی دارم می رم کربلا می گه خوش به حالت آدم داره می ره کربلا خب داره می ره کربلا دیگه ما معمولاً زیارت می کنیم همه کارها تمام می شه داریم برمی گردیم ،می گیم برمی گردیم دیگه درسته امام حسین علیه السلام انقدر کریم که میگه نه من که اینجوری حساب نمی کنم تو که اینجا اومدی بالاخره یه وقتی باید بگذاری بگردی مگه نه من واسه ات می نویسم یه پولی باید بگذاری برگردی اون هم بهت می دهم اینجا باید سوغاتی بخری برای دور و بریهات اون هم بهت می دم خورد و خوراک داری نه اون هم بهت می دم میای کربلا می ترسی نه در یک تشرفی که یکی از آقایون دیده بود گفته بود گفتمش که شما که به اینجا می آیید قمر بنی هاشم شما را از دم مرز تحویل می گیره مراقبتون است از شما پذیرایی می کنه تا برگردی،اینجوری نیست مهمانشون را بگویند خداحافظ در را ببندند تا در خونه نرسانند سالم به دست زن و بچه اش ندند ولش نمی کنند که خیلی عجیبه خیلی عجیبه.عرض کنم که روایت را از امام باقر علیه السلام نقل می کنند که می گه ایشان می فرمایند:آقا امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند:که یک روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)به دیدار ما آمدند حالا من مضمون تر جمه را عرض می کنم همون روزی بود که ام ایمن برای ما یک شیری و خلاصه خرمایی و یک چیزهایی آورده بود برای ما حضرت نشستند و خوردیم و اینها، حضرت بلند شدند و رفتند گوشه ی اتاق و شروع کردند به نماز خواندن نمازشون که تمام شد رفتند به سجده خیلی گریه کردند خیلی شدید گریه کردند هیچ کس جرات نکرد از پیامبر بپرسدشما برای چی گریه کردید ،اجلاًو الزاماً لحن خوب پیامبر نزد ما جلالت قلب و هیبت داشت امام حسین علیه السلام بلند می شوند و می روند "وَقامَ الحُسینُ فی الحُجره می گه از پیغمبر بالا می روند و از اون طرف می آیند پایین و در آغوش پیغمبر می نشینند می گند که پدر جان شما وقتی می آیید تو خونه ما ،ما خیلی خوشحال می شویم هیچ چیزی ما را به این اندازه خوشحال نمی کندکه شما می آیید خونه ی ما ولی الآن خیلی گریه کردید این گریه شدید شما همه ما را ناراحت کرد چی شده که اینقدر گریه کردید حضرت می فرما یند:پسرکم عزیزم جبرئیل آمد ،ناگهانی آمد به من خبر داد از کشته شدن تو و اینکه محل کشته شدن شما ،این شما را به صحرا ببخشید این تعابیر را به کار می برم شما را تواین صحرا پهن میکنند له تون می کنند خب بابا چی شد کسی اون موقع می یاد سراغ ما کسی میاد قبر ما را زیارت کند می گن بله یک عده ای از امت من می آیند به زیارت شما حالا تعابیر از حقیقتاً علیه بر من لازم است واجب است باید این کار را حتماً بکنم که من د رروز قیامت بیام او را از ترس روز قیامت از گناهانشون نجاتشون بدم و داخل بهشتشون بکنم. باز در یک روایت دیگری هست که من برخودم عهد می کنم که اونها رو از احوال و شداید روز قیامت بیام اونجا از بازوی اونها بگیرم و اونها را ازاحوال و شداید در آورم و نجاتشون بدم و عجیبه حضرت می فرمایند :سکینُهم الله جَنه یعنی تا جائیکه خدا اونا را در جنت ساکن بکند نه تا دم در بهشت یعنی قشنگ ببره تو بهشت خیال اون طرف رو راحت بکنه . باز یک روایت دیگری را اجازه بدهیدخدمتتون بخوانم این عنایت حضرت انشاءالله شامل حال همه می شود روایت شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم یه روزی کانَ یا مَعَ جَماعه مِن اصحابٍ مارَاًفی بَعدَ یصی طریق از یک راهی داشتند با اصحابشون می رفتند و اذا هم به سریان یلعبون فی...فی طریق در اون راهی که داشتند می رفتند یک عده بچه بازی می کردند اَجَلَس النبی صل الله علیه و آله و سلم حضرت نشستند عِندَ سَبیلی مِنهم پیش یکی از این بچه ها نشستند وجَعَلَ یقبَلُ ما بین عَین ما یلطفِ شروع کردند بین دو چشم این بچه را بوسیدند هی نوازش کردند بهش خیلی مهربانی کردند ثُمَ اعقدُالاّ هجرها و کان نیرض تعویل حضرت این را بغلش کردند و هی می بوسیدند اصحاب پرسیدند که آقا چی شده علت این کار شما چیه؟ حضرت فرمودند:انی رَایتُ هذا سبیی یَومٌ من یک روزی دیدم این بچه یَلعَبُ مَعَ الحُسین با حسین من که دارند بازی می کنند رَایتُ تَرفع تُراب مِن تَحتِ القدم دیدم خاک را از زیر پای حسین من برمی دارد و یَمسَحُ بِهی وَجه وَعَینین اینو هی می ماله به صورت و چشماش نمی دونم انشاءالله همه قسمتمون بشه خوش به حال اونایی که قسمتشون شده بازم قسمتشون بشه ولی پیامبر می یاد اونایی که اون خاک را به صورتشون و چشمشون می مالند انقدر مورد مهرو محبت قرار می دهند خوش به حال اونی که این داستان را که شنیدکربلا که رسید این صورتش را هی بمالد به زمین هی سر وصورتش را اونجا بمالد مورد عنایت قرار بگیرد آقا چرا این کار را می کنید فَاَنا لحبیهوا لعبهی ان ولدی الحسین من این را دوست دارم بخاطر اینکه بچه ی من را حسین را این خیلی دوست دارد دقت بفرمایید تربیت مال همون دوران بچگی است انشاءالله بچه های ما تو دوران بچگی یاد بگیرند که به سید باید احترام بکنند سیاهی امام حسین باید بهش احترام بشه اسم امام حسین احترام داره روضه امام حسین احترام داره هر چی مال امام حسین است احترام داره اینو باید یاد بگیرند اینو باید تو خونشون وارد بشه فکر نکنید بچه باید برسد به سن تکلیف و بلوغ بعد اینارو بعد براش گفت بچه تو سن کودکی این چیز ها را نمی فهمد فرمودند سبقت بگیرید به بچه هاتون قبل از اینکه دیگران بیایند چیز های دیگه تو فکر اینا، تو خون اینا، تو دل اینا،تو سینه اینابکنند تو ذهن اینا بجنبید دیر می شه دیگران جلو می زنند بعد دیگه اون موقع نمی شه کاری کرد تو این محبت را در دل او وارد بکند.ببینید اطراف پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله و سلم)چه قدر مسلمان بودند مردم سه گروهند یا پیامبر ندیده اند یا پیامبر دیده اند و باور کرده اند و او را در دل خودشان جای داده اند یا دشمنی کرده اند ما با اون دسته که پیغمبر را ندیده اند که کاری نداریم اونا که پیغمبر را دیدند پیغمبر تو دلشون جا شد اونا که پبغمبر را دیدند ولی قبول نکردند یک نوبت گفتند ساحر است نستجیر بالله یک نوبت گفتند مجنون است یک نوبت نسبت کذب دادند یک نوبت چه و چه وچه،روایت است می فرماید:آنانیکه این گونه پیامبر را قبول ندارند دشمنی می کنند می خواهد همسر پیامبر باشد نزدیکترین نزدیکان باشد روایت می فرماید:هر نگاهی که او به پیامبر می کند یک درجه پایین می رود هر لحظه ای که با پیامبر زندگی می کند یک درجه پایین می رود چرا ای کاش با پیغمبر نبودی چرا چون هر نگاهی که می کنی نگاهت،نگاه انکار است قرآن میگه مگر قرآن نور نیست مگه قرآن هدایت نیست مگه قرآن بصائر نیست می گه از همین قرآن نازل شده شفاعه الرحمه للمومنین نه برای بقیه هیچ نصیبی نیست ذخیره یک عده اصلاً با قرآن کار ندارند اونا هیچی اونا مضر هستند نسبت به قرآن یک عده ای شفاعه الرحمه می برند اما یک عده و لا یزید الظالمین الا خساراً ازهمین قرآن نور و بصائر خسارت می بینند یعنی به قرآنی که بر اونها نازل می شود تلاوت می کند هر آیه ای که تلاوت می کنند خسارتشون بیشتر می شه"ان المنافقین فی الدرک اسفل من النار لذا اونایی که پیش پیغمبر بودند و یا پیغمبر اون نگاه و اون رفتارو اون تعبیر را داشتند این بلا سرشون میاد.در نماز حضرت انگشت مبارکشون راباز می کنند مصاحبه حضرت رد نماز می ببنید که مسلمانها نجات پیدا می کنند برمی گرددو می گوید که الحق و الانصاف که ساحری پیغمبر هم می گوید:الحق و الانصاف تنها کسی که صدیق د راین گفتار تویی لغت صدیق نوش جانت ولی به این معنا تنها کسی که از ته دلش و صاد قانه باورش این بود که من ساحرم تویی نه این خبرا نیست ،همه چی تو این عالم حساب و کتاب دارد این روایت است در اینجا این را نقل کرده اند. بله یک نفر کنار پیغمبر است ولی پیغمبر را در دلش ندارد یک نفر کنار پبغمبر،پیغمبر را در دلش دارد به عنوان بغض ،کینه، یک نفر هم پیش پیغمبر هم نیست پیغمبر را ندیده اما حالا به تعبیر ببخشید امروزی ها حالا از این تعبیرای یک مقدار بازاری اما عشق حضرت کشته اورا،هان می شه اویس قرنی پیغمبر را نمی بیند بعداً هم نمی بیند پیغمبر براش سلام می دهد سلام می فرستد می گه سلام مرا بهش برسونید می دانید یعنی چی؟ یعنی به ما می فرمایند انشاءالله که به این مقام برسید می گن شیعیان انقدر غصه نخورید انقدر نگید چرا اماممون را نمی بینیم انقدر نگید ای کاش ما می دیدیم امام حسین را یک دقیقه دلت را آزاد بگذار حالا ببین امام حسین علیه السلام را می بینی دیدن امام حسین تنها کافی نیست اون ملعونها سوار بر اسب جلوی امام حسین حضرت استغاثه برای آب می کند برای بچه اش من و تو اینجا گریه می کنیم ملعون اونجا هلهله می کند و می خندد آخی. بله یک عده با امام حسین عمری زندگی کردند دیدند پیامبر با امام حسین چه می کرد اونجا هر کدام از اصحاب هر کدام از خاندان حضرت به زمین می افتد هلهله می کردند شادی می کردند اونها جشن می گیرند که کمر پیامبر را می شکنندوقمر بنی هاشم را به زمین می زنند چه خبر تو این دنیا تو این فاصله ببینید به ما چه مرحمتی کرده امام زمان علیه السلام ببنید دل ما را چه جور تعمیر کرده که نشستیم امام حسین علیه السلام را می بینیم لازم نیست به چشم سر ببینیم آخر آخرش بلا تشبیه آخرش ما کوریم دیگه نه خدایا ببخشید تشبیه نمی کنم آخرش کوریم دیگه حضرت یعقوب مگر کور نبود مگر نگفت بوی پیراهن یوسف می شنوم هان یا صاحب الزمان کوریم ولی یه چیزایی می فهمیم بالاخره می فهمیم این شبها چه خبره بالاخره دور هم جمع می شویم یک چیزایی بگیم بله درسته حر بن یزید راه را بر امام حسین می بندد و فرمانده شجاع و معتمد عمر سعد است که برای اولین گروهی که گسیل می دارند او را انتخاب می کند درسته همه این کارها را می کند ولی شب عاشورا میادعمر سعد راست راستی می خوای این کار را بکنی می گه آره دشت را پر از خون می کنیم همین شب که قضیه امام حسین علیه السلام قطعی است یک عده ای از امام حسین می برند ولی یک عده به امام حسین ملحق می شوند از جمله جناب حُر است حُر تا الا ن کجا بودی شما چرا این قدر دیر آمدید دیر آمدید کجا بودید خب این جمله ماست ولی می دونید مولای ما چی میگه وقتی جناب حُر میاد اصلاً نمی گه چرا دیر آمدی می گه خیلی و قت است که منتظرت بودیم بیا پایین بیا تو بیا بریم کسی نیست به روی من بیاره من راه را به سوی شما بستم نه بیا تو اینجا هیچ کس به روی دیگری هیچی نمی یاره هیچ کس نمیگه تو آخرش ملحق شدی نه هیچی نمی گه تو ما را ترساندی ،نه حضرت زینب برای من پیامی نفرستاده ،نه همه تو را دوست دارند بیا تو خوش به حالت بیا تو دیگه اینجا غصه نخور انشاءالله امشب امام زمان به ما می گه بیا تو هر چی هستی هر کی هستی شیطان نمی خواست بگذارد بری تو خیمه ی امام حسین جلویت را می گیرد امام حسین صدایت می زنه امام من،امام حسین کسی که میرود دنبال عمر سعد می گه تو هم بیا تو بیا بریم عمر سعد خودت نرفتی می گه پیامبرخیلی به این بچه مهر و محبت می کنه خیلی مهربانی می کند می گه من اینون خیلی دوست دارم چون فرزندم حسین را خیلی دوست دارد دقت کنید بچه هیچ و تیرگی دینی و عملی و نماز و روزه ندارد حضرت می خواهند بگویند هر کس حسین من را دوست داشته باشه من دوستش دارم نجاتش می دهم تو این دلت را یک دقیقه رابده تقوی را بهت یاد می دم نماز را یاد می دم نماز خونت می کنم دیندارت می کنم سال پیش عرض کردم خدمتتون یکی از دوستان ما می گفت:میگفت ما می خواستیم مشرف بشیم کربلا یک رفیقی ما داریم این نماز نمی خوند هر چی ما بهش می گفتیم،می گفت من می دونم نماز واجبه اما من نمی تونم بخونم زورم میاد اصلاً نمی توانم بخوانم یک روز ما خواستیم بریم کربلا رفتیم بهش گفتیم ما اومدیم خدا حافظی می خواهیم برویم کربلا همین جوری گفتیم خداحافظی کنیم گفتیم میای بریم باما اون هم گفت:
آره بریم اِ ما یه چیزی گفتیم اون با ما راه افتاد آدم بی نمازی که اصلاً هیچ مقید نیست گفتم برای چی می خوای بیای کربلا گفت می خوام بیام کربلا بگم یا ابا عبدالله منو نمازخون کن فقط اجمالاً بگم گفت رفتیم تو حرم برگشتیم یک آدمی رفت یک آدم دیگه برگشت اما اون نمازی که ازامام حسین یاد گرفت خیلی قشنگ تر از نمازهای ما بود انشاءالله امشب به همه ما مرحمت می کند این ما را یاد می دهند ادب،تقوی،نماز خوب،و َلَقَد اَخبَرنی جبرئیل جبرئیل مرا خبر داده است پیامبر دارند می فرمایند:جبرئیل مرا خبر داده است که یَکوُن مِن اَنصار هی فیه وَقَعت کربلا این از یاوران امام حسین علیه السلام خواهد بود در کربلا. آشیخ جعفر این بچه ای که پیامبر اینجوری می بوسید و خاک زیر پای امام حسین را به صورت می مالید این کی بود؟آشیخ جعفر میگه این جناب زهیر است امام حسین را می فرستاد سراغش،ما یادمون نرفته زهیر من دست از تو بر نمی دارم عاقبت به خیری یعنی اینا یعنی یکمی دو روز ،آخری که داری نفس های آخر را می کشی امام زمان بیاد پیشت بگه دست ازت برنمی دارم تو هر سال مقید بودی بیای مجلس جد من بارک الله حالا می بینم زمین گیر شدی نفس های آخر را می کشی همه ازت دور شدند همه از تو بدشون می آید ولی حالا من اومدم بخرمت ببرمت انشاءالله این اتفاق می افتد. یک روایت دیگر بخوانم و عرض را تمام بکنم ابن عباس نقل می کند،می گه مَن لَم اَشتدّد من لرسول الله صل الله علیه و آله وسلم مَرضَ الذی ما تفیه.اون بیماری که حضرت در اون بیماری از دنیا رفتند پیامبر اکرم صل الله علیه وآله وسلم آن هنگامی که شدت گرفت وَمَل الحُسین الی سِدرَه حضرت امام حسین را خواستند چسبوندند به سینه شون کثیر من عرقی علیه حضرت عرق کردند پیامبر اکرم بعد داره که حضرت به تعبیر ما بیخشید رسول الله در حال جان دادن بودند امام حسین علیه السلام روی سینه پیامبر است هیچ کس لازم نیست اونجا می گه سینه پیامبر را سبک کنید او خودش خواسته یه جایی هم هست که سینه این عزیزی که بر سینه پیامبر است سنگین می شه حضرت می گن"ما لی و لیزید "آخه من با یزید کاری ندارم من و به چه یزید لا بارک الله فی اللهم العن یزید بعد روایت نقل می کند حضرت غش می کنند یه مدت طولانی به هوش می آیند شروع می کنند امام حسین را به بوسیدن و همین جور اشک از چشمان حضرت می ریزد بعد می گند که حسین جان انشاءالله پیش خداوند متعال یک مقامی است که انشاءالله من وتو همدیگر را ملاقات خواهیم کرد تا اینها عنایات مولای ما امام زمان علیه السلام است که باور کنیم که دید امام به چشم سر نیست فقط دیدن امام به چشم سر نیست خیلی ها به چشم سرشون امام را دیدند ولی د رمقابل امام ایسستادند و شمشیر کشیدند لذا خدای نکرده تو دلمون نگذرد گله نکنیم از امام زمان چرا ما اون بزرگوار را نمی بینیم البته همه این را می فهمند که اگر باز چشم کسی به امام زمان بیافتد دنیا و آخرت او عوض می شود همه می فهمند مگر می شه آدم نفهمد این را یک یک که به زمین می افتادند تمام امید شون این بود که چشم باز کنند مولایشان را بالای سر خودشون ببینند،لبخند اورا ببینند،که انشاءالله این برای ما اتفاق بیافتد چگونه این نعمت را شکر کنیم که ما اینجا نشسته ایم و اونجا را می بینیم این نست مگر به عنایت و محبت و لطف و بزرگواری امام زمان علیه السلام.
×
خداوند متعال توفیق فرمودند که این شبهارا یک یا چند آیه ای تلاوت شد و ازروایات اهل بیت علیه سلام استفاده شد درذیل این آیات که ان شاءالله این قوت ایمان در ما حاصل بشه که این دو ثقل از هم جدا نیستند وآیات قرآن مارارهنمون است به سوی امام علیه السلام. القرآن الیهه الی الامام. و اینکه هروقت خواستیم این ایات را تلاوت کنیم ان شاءالله این روایات اهل بیت علیه السلام واین مطالب را ان شاءالله متذکر بشیم شایدهم برمبنای اون فرمایش حضرت که فرمودند درست میدارم که همّ شما آخرسوره نباشد ، آخر آیه نباشد. یعنی قرآن میخواهید بخوانید، هی عجله نکنید آیه تموم بشه، سوره تموم بشه، تو یک آیه مکث کنید، مستقربشوید، بنشینید ، ان شاءالله بتوانیم به این ادب مودب بشیم به عنایت امام زمان علیه السلام آیه 30 ازسوره بقره اینجور میفرماید: اعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَیطانِ الرَجیم بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم وَاِذقالَ رَبِّکَ ؟؟؟ اَینَ جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَهِ و هنگامی که خدای تو، رب تو، به ملایکه گفت که من قرار دهنده هستم قطعاًقرارخواهم داددرزمین خلیفه ای قالوا ؟؟؟ فیها مِن یُفسِدُ فیها وَیُفسِکُ الدِماء وَنَحنُ یُسَبِّحُ بِحَمدِکَ وَنُقَدِّسُ لک گفتند ملایکه عرضه داشتند که خدایاقرار میدهی در آن کسی را که در آن فساد می کند و خونریزی می کند در حالیکه ماتسبیح به حمد تو می کنیم وتسبیح تو می کنیم و تورا تقدیس می کنیم خداوند متعال فرمودند: قالَ اِنّی تَعلَمُ مالا تَعلَمون. فرمودند من یک چیزی را می دانم که شما نمی دانید گاهی آدم، این آیه را شایداینجور بفهمد که اون خلیفه ای که قرار است در روی زمین قرار داشته باشد از قبل خداوند اون خلیفه در روی زمین بوده باشد، ما هستیم که اینجا نشستیم خوب ان شاءالله حالا بنده به سهم خودم میگم هرکی به خودش نگاه کند من که هرچی تو خودم میگردم هیچ رنگی از اینکه خلیفه خدا بوده باشم هیچ وجهی که از قبل او خلیفه خدا بوده باشم، خلیفه یک معنایی دارد، والّا می فرمود میخواهم یک مخلوقی راروی زمین بگذارم، خلیفه یک معنایی داردف یعنی جانشین خداوند در روی زمین، یعنی کار خدایی بکند، یعنی خدا نما باشد، یعنی خدای گونه زندگی بکند. اینکه بخواهد شرک بگیم نه خیر،همان چیزهایی که خداوند فرموده در مورد خلیفه خودش هرکس که بخواهد خلیفه یک کس دیگری اشد چه در یک جایی که او منصوب کرده باشد، آخر بالاخره باید یک نشانی، یک رنگی باید از اون کسی که اونو تعیین کرده باشد به عنوان خلیفه داشته باشد، بی قاعده و بی ضابطه که نمی شه که چطور ما اصرار داریم بگیم که آقای ما امیرالمؤمنین علیه السلام خلیفه پیامبر اکرم صل الله علیه و اله وسلم است و آنانیکه بعد رسول اون منبر را غصب می کنند خلیفه مسلمین هستند،اما خلیفه الرسول نیستند، خلیفه الرسول نیستند، خلیفه الرسول باید ادب ازرسول آموخته باشد، بایدکارش کار پیغمبر باشد، باید ادامه اون کارباشه باید او علم را داشته باشد همین طوری نمیشه که من دوست دارم فلان کس را خلیفه رسول بکنم نه تو میتونی اون رو بر خودت سوار کنی و خلیفه بکنی برای خودتف اما نمی تونی اونو جانشین پیامبر بدانی تمام حرف شیعه اینه تمام سخن اهل بیت علیهم السلام اینه اونا برای اینکه حالا بیایندبرمردم حکومت کنند مگراونا تشنه حکومت بودند چه تفاوت داره، مردم باید به سوی اونا بروند مثل امام مثل کعبه است یوتی ولایاتی کعبه به سوی کسی نمی رود مردم باید به سوی کهبه بروند لذا اون نقطه افتراق اینه، ما نمی گیم خلیفه مسلمین در طول تاریخ کی بود،کی نبود خوب اینو که هر تاریخ نویسی هم که نوشته باشه، هر کی هم که دیده باشه خوب می فهمه که بر مسلمین حکومت کرد ولی در واقع به لحاظ ظاهری خلیفه مسلمین بود توا ین کسی تردیدی نداره بحث در اینه، اسم اون را خلیفه الرسول نگذارید ما همین را می گیم. خلیفه الرسول را رسول باید تعیین کند بلا تشبیه در همه کارهای ما هم همین است شما یک روز تو محل کارتون حالا رییس شرکتی هستی،معلم جایی هستید، کارمند جایی هستید، یک کسی را می خواهید جای خودتون، تلفنچی جایی هستید، یک کسی می خواهد برود جای شما تلفن جواب بده، چهارتا باید قاعده، ضابطه، ادب حرف زدن، چه جورباید دیگران را صداکنه، خب دیگه اینارو میگن دیگه الله اکبر در مورد اینکه خلیفه الرسول کی باید باشه شأن کیه و باید رسول تعیین کنه این هم استدلال می کنیم چطور به اینجا که میرسیم چطور حواسمون نیست خلیفه الله را خودمون می گیریم، چقدر راحت شل میایم اینجا، ان شاء الله که خداوند به همه ما رحم کند یه وقت آیات خدا، کلمات خدا، فرمایشات خداوند متعال را ما از قبل خودمون معنی نکنیم ببینیم خودشون چی فرمودند وَاِذقالَ رَبِّکَ ؟؟؟ اَینَ جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَهِ جاعل هم میدانید اسم فاعل است، اسم فاعل حکایت از این میکند که من این کاررا قطعاً انجام میدهم یه موقعی درزبان عربی یه نفر می گه اَینَ اَزبَحُ من همین الان میروم، یه وقت هست می گه اَینَ زابِحٌ الی رَبّی من قطعاً میروم، زاحهم، رونده ام، من قراردهنده ام. اَینَ جاعِلٌ توا ین هیچ تردیدی نیست فِی الاَرضِ خَلیفَهِ اگر خلیفه را حضرت آدم علی نبینا و علیهم السلام که پیامبر خداست گرفتی مدیگه ان شاءالله نسبت به این قضیه که ای پیامبر خدا چرا یک کاری کردید که از بهشت رانده شوید و به زمین بیایید، دیگه ان شاء الله دهنمون را برای ا ین اعتراض میبندیم چون خداوند می فرماید: من از اون اوی آدم را برای زمین خلق کردم اَینَ جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَهِ واگر خواستیم بگوییم حضرت آدم باید در بهشت می ماند نه اون بهشتی که در بهشت خالد و عدن است که از قبل عمل ما در اونجا مستقر می شویم وحضور داریم بهشت به معنای یک زندگی راحت و آسایش بدون دغدغه وبدون گرسنگی و تشنگی وعریانی در روی همین دنیا مراد است، اونوقت اگرخواستیم بگیم اگر حضرت آدم علی نبینا والهی علیهم السلام در اون بهشت باشند به جهتی به زمین آمدند، لذا این خلیفه را باید بگیریم ایمه هدی علیهم السلام که هردوی اینها از روایت بر می آی دبه هر تقدیر بنده که ؟؟؟ام که این خلیفه قطعاً بنده نیستم. اینه که انسان شایستگی این را می تواند داشته باشد و استعداداین را یکی بحث این که الان هست یا نه بحث دیگه است، شاهد بر این مدعا که خلیفه یا نیستسم اینه که ملایکه سؤال می کنند ؟؟؟؟ فیها مِن یُفسِدُفیها وَ یُفسِکُ الدِماء شما باورتون میشه خدا بگه من می خواهم خلیفه خودم را در زمین بگذارم ملایکه بگند یک خلیفه فاسد، خونریز میخوای روی زمین بگذاری ها پس معلوم این قسمت آی هیه چیز دیگری را میگویداین قسمت چیز دیگه است. ملایکه پناه برخدا آنقدر نمی فهمندکه اگر خدا میگه من یک خلیفه بگذارم خلیفه را خودم انتخاب می کنم خودم میگم چه جوری، چه قدرتی باید داشته باشه، چه عملی، چه پاکی، چه جوری من اینو می خوام روی زمین قرار بدم ملایکه برگردند بگویند آدم مفسدو فاسدو سفاک می خواهی قرار بدی در روی زمین، خب این که اصلاً نمی خوره به اون، لذا خلیفه قطعاً این مردم نیستند خلیفه، قطعاً این مردم نیستند یک وقت بیخود خودمون را نسبت به اون چیزی که نفرمودند گنده نکنیم بله استعداد و توانایی از باب عنایت خدا یک بحث دیگه است ملایکه عرضه میدارند خدایا می خواهی در زمین کسی را قرار بدهی که فساد می کند در آن و خونریزی می کند در آن، خدایا چکار می خواهید بکنید در روی زمین. آشیخ جعفر شوشتری میگه یکی از آیاتی که در مراثی سیدالشهداعلیه السلام از زبان ایشان صادر شده است این آیه است یعنی این آیه یک ارتباطی با امام حسین علیه السلام داره واونجا توضیح میده این ارتباط را، من چند تا روایت ان شاءالله توفیق باشه خدمتتون بخوانم که این ارتباط را متوجه بشیم ان شاءالله .خب همه مردمانی که روی زمین اند فساد می کنند، نه همه اونایی که روی زمین اند خونریزی می کنند،نه، خب اینکه معلوم است که نه،پس اون کسیکه خدایا شما قرار میدید روی زمین که فساد می کند وخونریزی می کند اون یک، خب خلیفه که نیست همه مردم هم که نیستند، پس به قطع و یقین یک عده ای هستند که اون عده مورد نظرند خدایا خلیفه خودت را در روی زمین می بری که از قبل این فساد و خونریزی در روی زمین انجام شود،یعنی چی این ، اجازه بدهید این چند روایت را خدمتتون بخوانم ما چون بنا داریم که تمرکز به بحثمون روی این آیه باشد، آیات دیگری که هست من دیگه ذهن را متوجه اونجا نمی خواهم بکنم ولی از آیات دیگر استمداد می گیریم و از روایات اهل بیت علیهم السلام . امام باقر علیه السلام ذیل این آیه که آیه می فرماید: وَمِنهُم مِن یومِن بِهی وَلایومِن بِه یک عده ای هستند که به پیامبر ایمان می آورند و یک عده ای هستند که ایمان نمی آورند وَرَبِّک اَعلَم بِالمُفسِدین وخدای تو آگاه تر است و داناتر است به مفسدین. امام باقر علیه السلام می فرمایندکه: وَمَن هُم مَن لا یومِن بِه فَمِنهُم اَعدایُم مُحَمَّد و آل مُحَمَّد من جسارتاً خدمتتون عرض کردم مردم سه دسته اند، حجت خدارا می بینند وقبول می کنندبه دلشون، یا می بینند و بهد لشون قبول نمی کنند، حالا او که قبول نمی کنه، می خواد اظهار دین بکنه میشه منافق می خواد اظهار هم نکنه میشه کافر و مشرک. پس مردم در برخورد با حجت خدا دو گروهند یا ایمان می اورند، یا ایمان نمی آورند، یک گروه سومی هم از مردم هستند که حجت خدا را ندیدند، نمی دانند، نشنیده اند، اصلاً هیچ خبری ندارند یک وقت هم پناه بر خدا به خدا ایراد نگیریم که خدایا چرا اینها معرفت امام ندارند ای بسا خدا به اونها رحم کرد، که اگر اونها بشناسند یک دفعه بروند جزء گروهی که دشمنی کنند همان بهتر که نشناسند، صد رحمت به اون کسیکه ایمه را نمی شناسد نسبت به اون کسیکه در طول تاریخ ایمه را شناخته و دشمنی کرده ولو اسمش مسلمان، واو ولو اسم شبی دین است دشمنی با اهل بیت شوخی نیست که وَمَن جَهدَهُم کافِروا مِن حارَبَکُم مُشرِک کافر ومشرک این دسته اند نه اون آدمهای مستضعفی که هیچی نمی دانند. لذا ان شاء الله امام زمان علیه السلام که بیاید اون وقت معلوم می شه کیا جلوی امام زمان علیه السلام وای می ایستند همونایی که از تیرو طایفه کسانی هستند که جلوی امام حسین علیه السلام وای ایستادند، مسیحی که وای نمی ایستندکه، یهودی ومسیح که امام حسین علیه السلام را که نکشتندکه، مسلمان کشت. به خدا خیلی ایراد نگیریم که چرا اینها هیچ خبری ندارند نه اینکه ما اقدام به هدایت نکنیم به خدا ایراد نگیریم، مردم سه دسته اند حضرت فرمودند: امام باقر علیه السلام آنانیکه قرآن می فرماید: وَمَن هُم مَن لا یومِن دشمن پیامبر صل الله علیه وآله وسلّم وآل او هستند بعد ا زاو وَرَبِّک اَعلَم بِالمُفسِدین وخدای تو آگاه تر است به مفسدین امام باقر علیه السلام فرمودند: الفِسادُ المَعصِیهُ الله وَالرَسول صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَسَلَم فساد یعنی اینه، فساد یعنی اینی که طرف داره معصیت خدا و رسولش را می کنه دیگه حالا خیلی باز نکنیم یعنی برایا ینکه ببینیم حالا یه چیزی فساد است یا نه نگاه نکنیدبه عمل نگاه کنی دبه اون چیزی که داره انجام میده اصل معصیت خدا و رسول خدارو داره یا نه، آره. روایت دوم فرمود: در آیه وَلا تُفسِدُ فِی الارض بَعدَ اصلاحِها در زمین فساد نکنید بعد از آنکه خدا اصلاح کرد آن را وَدَعواهُواخُوفاً طَمَعاً رَحمَه لله قَریباً مِنَ المُحسِنین وَلا تُفسِدُ فِی الارض بَعدَ اصلاحِها بعد ازاصلاحش در زمین افساد نکنید، فساد نکنید، فرمود که این َلا تُفسِدُ فِی الارض بَعدَ اصلاحِها قال اصلاحها به رسول الله و به امیر المؤمنین علیهم السلام وآلهما خداوند زمین را به رسول خودش و به امیرالمؤمنین علیه السلام اصلاح کرد وَاَفسِدواهاحینَ تَرکوها امیرَاَلمُؤمِنین اونا به فساد کشوندند زمین را هنگامی که امیرالمؤمنین را ترک کردند می خوام معنای فساد را بفهمیم، معنای افسادرا بفهمیم که نقطه کجاست. روایت سوم در ذیل آیه 25 سوره بقره:
وَاِذاتَوَلّی سَعی فِی الاَرض یُفسِدُ فیها وَ یُهلِکُ الحَرَثَ وَالنَسل وَ لِللّه لا یُحِبُّ الفِساد. در زمین افساد می کنند،حرث و نسل رایعنی زراعت و ذریه را یعنی نصب،نسل،نسل که دیگه روشنه، حالا تو روایت دیگه روشن تر میشه، اونو از بین می برند، خداوند فساد را دوست نداره. امام علیه السلام این آیه قسمت اول داره امام علیه السلام اینجور می فرماید: اَن قَولَ لله وَمِنَ النّاس یُوجِبُکَ قَولَه فی الحیوهِ الدُنیا واز گروه مردم کسانی اند که صحبت کردنش تورا می گیره فکر میکنی عجب چه قشنگ صحبت می کنه چه قشنگ داره حکایت می کنه از دین و اسلام و جاع و فلان وَمِنَ النّاس مِنَ الحیوهُ الدُّنیا قال فلانٌ و فلانٌ حضرت فرمودنداین اولی و دومی که تو حرف زدن یک جوری حرف می زنند سر همه را شیره می مالند، وَ یُهلِکُ الحَرَثَ وَالنَسل هم الذریه اینان هلاک می کنند ذریۀ پیامبر را، اینان که هلاک می کنند ذریۀ پیامبر را. روایت چهارم: امام صادق علیه السلام: فِی قَولِهِ تَعالی وَقَضینا الی بَنی اسراییل فی کِتابَ لَتُفسَدُنَّ فَی الارضَ مَرَّتَین در کتاب اونجایی که ثبت شده، محکم شده، معلوم، مقربه، آمده که لَتُفسَدُنَّ فَی الارضَ مَرَّتَین حضرت فرمودند: اینکه در زمین دو بار افساد کردند، دو مرتبه در زمین افساد کردند، قتل علی ابن ابی طالب علیه السلام وطعن الحسن علیه السلام،کشتن امیر المؤمنین علیه السلام و طعن امام حسن علیه السلام این هم نکته داره، وقتل امام حسن علیه السلام شهادت این دو بزرگوار اون فسادی که دو بار در زمین اتفاق افتاد ولطعن الحلواً کبیراً دیگه دراستکبار و برتری جویی و کبر دیگه به نهایت رسوندند حضرت فرمود:قال قتل الحسین علیه السلام دیگه آخرین درجه ای که می خواستند فساد بکنند فازا جاءَ وَعَدَاللهُ هُما فرمود: وَاِذا جاءِ نصر دم الحسین ؟؟؟ مِنَ العِبادَ لَنا فِی بعثَ شَدید وقتی که موقع خونخواهی و انتقام برسد من یک گروهی را می فرستم که از پاره های آهن هم محکم ترند وَجاسوا خیالَ الدیاردیگه داستان وصف قبل ظهور و حضور امام زمان علیه السلام. خب حالا همین چهارتا روایت ان شاءالله مطلب را برای ما روشن کرده باشد برگردیم به آیه 30 از سوره بقره: اعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَیطانِ الرَجیم بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم واذقال رَبِّکَ للملایکهِ اَینَ جاعِلٌ فِی الارضِ خلیفَهٌ ملایکه نگاه می کنند خب این خلیفه که داره میاد زمین، خب خلیفه تو ای خدا، خلیفه الله اینا چه بلایی سرش میارن، چرا اینجوری می کنند قالوا تَجعَلُ فیها مِن یُفسِدُ فیها وَیُسفِکُ الدِماءخدایا می خوای یک کاری بکنی رو زمین خونریزی و فساد بر قرار شه، فساد را فهمیدید، خونریزی را هم فهمیدید یعنی چی! خدایا چرا اینارو می فرستی زمین یعنی چی چرا اینارو می فرستی زمین، کجایند مگر اینها (خلقکم الله مهدتین) خداوند شما را نور خلق کرد به عرش او ؟؟؟ زده بودید (حتی مَن لا عَلَیکُم بِکُم) خدا به ما منت نهاد تا اسماء حالا من از یک معنای دیگر می گم خدا اونهارو فرستاد زمین بیایند سراغ یک یک ما، یک یک مارا بخرند، دلهای مارا ببرند، مارا باخ ودشان ببرند خب ملایکه می گند خلیفه الله خدایا می خوای بفرستی رو زمین، مردم اونهارو بکشند، اذیت بکنند، آزار برسونند، چرا این کار را می کنی ملایکه نمی دانند چه خبره! خدا باید به اونها یاد بده. لا اَعلَم لَنا اِلّا مَن عَلَّمتَنا علم اونی است که خدا یاد بدهد نه اینکه از خودمون در بیاریم گفت پیامبر اکرم که به معراج رفتند در آسمان چهارم ملایکه آمدند خدمت حضرت عرض سلام کردند و ادب و احترام بعد که حضرت خواستند برگردند و بروند، اینا آمدند خدمت حضرت رسول خدا گفتند: می تونیم ما از شما یک خواهشی بکنیم، حضرت روایت را اینجور داره می گه مثلا این بود که حالا شفاعت یه چیزی بالاخره حضرت فرمودند که بگید. عرضه داشتند که ما از اون موقعی که امیر المؤمنین علیه السلام به زمین رفته دلتنگ امیر المؤمنین ایم، در آسمان میشه سلام مارا به امیرالمؤمنین علیه السلام برسونید. می گه از شدت اشتیاق به امیر المؤمنین علیه السلام خدا تمثالی را از امیر المؤمنین علیه السلام براشون قرار داد. این ملایکه دور تمثال امیر المؤمنین می گردند وخداوند امیر المؤمنین علیه السلام را میاره روی زمین، امام حسین رو میاره روی زمین، دور امام حسین و ؟؟؟؟ هم می گردن داما کیا می گردند، کیا می گردند، گفت اگر دین ندارید اقلاً آزاده مرد باشید گفتم خدمتتون حضرت شب عاشورا آمده با اَلدُعا ؟؟؟؟؟؟ اینکه ما اینجا نشستیم امام حسین علیه السلام آمدند زمین که مارا زنده کنند وَبَزَلوامُحَجَّتَهوا مِنکَ یستنقَ عَلَیکَ عِبادَکَ جَهاداً و حَیاتاً زُلالاً. ما همون گمشده بودیم امام زمان علیه السلام مارا پیدا کرد ما همه گم و گور بودیم تو این نسل آدمیان، محبت سید الشهدا صورت مارا انسان کرد مارا به قیافه آدم در آورد، الحَمدُ لله عَلی جَمیعِ ؟؟؟ این نکته را هم عرض بکنم مَن یُفسِدُ فیها وَ یُفسِکُ الدِماء یُفسِدُ فیها را دید. روایت چه فرمود: یُفسِکُ الدِماء یادمون بیاد اون آیه دو شب پیشتر را که گمان می کنم که خدمتتون تلاوت شد که وَ مَن قَتَلَ المَظلوم فَقَد جَعَلنا ؟؟؟؟ سُلطاناً کردم خون در پیشگاه خدا قیمت داره که خدا از اون اسم ببره، خون منه، خوم منه نخیر، خون امام حسین علیه السلام است اون خون اهل بیت علیهم السلام، السلامُ علیکَ یا ثارَ اللهِ و اِبنِ ثارِه، اون خون قیمت داره، یُفسِکُ الدِماء القُرآن، در سوال ملایکه به صف که این خونف به ریخته شدن این خون من کجا، امام حسین علیه السلام کجا، جون غلام می خواد به ما یاد بده، می گه من به شهادت برسم خون من با خون اصحاب شما آمیخته بشه شاید من به نصیبی برسم، ان شاء الله هر وقت این آیه را تلاوت کردیم ان شاء الله درش یک توقفی می کنیم، یک مکثی می کنیم، که امام زمان علیه السلام یک نوری مرحمت بفرمایند. عرض تشکر پیشگاه مولا و سرورمون امام زمان علیه السلام یک صلواتی مرحمت بفرمایید اینی که فرمود: که حرث را و نسل را از بین ببرد که فرمود: نسل ذریه است حالا بیاد تو کربلا ببینید که یعنی چی نسل ذریه است، تو کربلا می خواستند چکار کنندف همون کاری را می خواستند بکنند که در خونه حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها اومدند بکنند، نشد، نشد امیر المؤمنین علی علیه السلام به دستور پیامبر صبر می کنند، دست به قبضه شمشیر نمی برند، صبر می کنند، ان شاء الله اگر عمری بود شب نهم عرض می کنم فرزندان امیرالمؤمنین براشون همیشه این سؤال بود که بابای ما هیچ جا کم نمی آورد، پهلوون عرب بود، هیچ کس در مقابلش و اصلاً مقاومت نمی توانست بکند این سؤال ، سؤال حسین علیه السلام نبود. سؤال قمر بنی هاشم بود که بر بابای من اون شب چه گذشته بود که دست به قبضه شمشیر نبرده بود، چی شد، اونا می خواستند امیر المؤمنین را بکشندف اینایی که دارم عرض می کنم براساس اسنادی که تو تاریخ است،نتونستند، نتونستند، خب چی کارباید بکنند، تربیت شدند، خلیفه المسلمین مسلمان تربیت کرد، تربیت کرد سی هزار مسلمان تربیت کرد، که بیایند کربلا حضرت بگه برای چی منو می کشید بعد اونا بگند بُغضاً بِابیک هنوز کینه بابات را به دل داریم نقل می کنند هروقت فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام می آمدند و می خواستند خودشون رو معرفی کنند، حمله شدت می گرفت، حمله کنید، فرزندان امام حسین علیه السلام می آمدند میدان، حمله کنید، این هم اسمش علی است این هم علی، تیکه تیکه اش کنید، علی اکبر است چقدر اسم بچه هات را علی می گذاری یا اباعبد الله آمدند در کربلا یک نفر را نگذارند بماند، باور نمی کنید، بروید به علی اصغر نگاه کنید، به علی اصغر نگاه کنید، امام سجاد را خدا می خواهد، نگه می دارد، امام هم فرمود: تو قرار است پسرم بمانی، تو قرار است بمانی، همه را از دم تیغ می گذارند، هر کس هر نسبتی داشته باشدامام حسین علیه السلام در کربلا که میاند خیلی چیزها به همراهشون بود، از جمله دوتا امانت از طرف برادرشون امام حسن علیه السلام همراه سید الشهدا بود و قرار بود امانت داری بکنند لا اله الا الله همون بزرگی که فرمود: لا یَوم یَومکَ یا ابا عبد اللهبرادرم ابا عبدالله هیچ روزی مثل روز تو نیست، هیچی مثل روز تو نیست، لا اله الا الله در زیارت ناحیه مقدسه حضرت اینگونه فرمودند: السلامُ عَلَی القاسِم الحَسَنِ بن عَلَی المَضروبَه ؟؟؟ هِوالّا مَصلوبَه لا مَتَّهوا. سلام بر قاسم پسرحسن پسرعلی بن ابیطالب علیه السلام علیهم السلام که جسمش را کوبیدند و سازو کارو اسلحه اش را دزدیدند(حینَ نادَ الحُسین اُمُّهُ ) وقتی عموش امام حسین را صدا زد (فَجلا علیه اُمُّهُ کَصَبر)عموش مثل یک باز شکاری آمد بر سرش (وَهُوَ یَفحَصُ برجلیهِ التُراب) داش با پاش زمین را می کند(لَعنَ الله قاتَلَکَ عُمَربن سعد ابنِ نوفیل عَذُدی وَ اِصلاحَ الجحیم وَغدُد لَهُم مِن عذابِ اَلیم) آیا صاحب الزمان میشه به ما روضه یاد بدهید، لا اله الا الله. حمید بن مسلم حالا مسلم، حمید اسمش هرچی بوده، حمید بن مسلم که وقایع کربلا را نوشته و از لشکر عمر سعد ملعون بوده می گه من در میان لشکر عمر سعد بودم، پسری دیدم که رویش همانند پاره ماه بود، شمشیر در دست و ازاری در بر ، نعلینی در پا داشت، حضرت می خواهند هر چی به قدو بالای این زره و کلاه خود بگذارند نمیشه، با نعلینی می ره به میدون که بند یکی از نعلین ها پاره شده، می گه من خودم دیدم که کدوم یک از اون نعل ها بود که پاره شد اینو داره کی می گه، دشمن داره می گه. یه چیزی رو نقل می کنند آشیخ جعفر می گه که گمان می کنم نقل آشیخ جعفر باشه حالا شک کردم. اینجا به هر صورت در این کتاب مستند آورده است می گه در کربلا نه نفر بودند که این نه نفر مادرشون هم بودند تو خیمه ها بودند، خیمه های عرب پائین نداره چون گرم است لذا از تو خیمه می شه همه چی رو دید، از بیرون هم میشه تو خیمه را دید میشه آدم تو خیمه را ببینه، گفتش که یکی از دختران امام حسین علیه السلام آمد خدمت حضرت زینب گفتش که عمه جان اینجا آب نیست گفتند نه، گفت بیا با هم بریم تو خیمه ها را بگردیم ببینیم کجا آب پیدا میشه حالا این را بگم بعد بقیه اش بماند، بعد اون دختر میگه عمه جان بیا بریم خیمه عموم عباس اونجا حتماً آب هست، می گه نه نفرند که مادرشون تو کربلا بودند یکی از اونا حضرت قاسم است قاسم هنوز به حد بلوغ نرسیده سید بن الطاووس، شیخ مفید، علامه مجلسی همه نقل می کنند ناگاه یادش آمد که پدرتعویضی بر بازوی او بسته، یک چیزی، پناهی، حرزی، تعویضی بسته، و پدر فرموده هرگاه اندوه و غم تو بسیار برتو غلبه کرد این تعویض را باز کن و بخوان و هر آنچه در او نوشته ام عمل کن، جوانی، بیرون آمد که صورتش گویی پاره ماه بود چون قاسم از عمو اذن جهاد خواست آن حضرت اجازه نمی داد می فرمود: تو یادگار برادرم هستی می خوام زنده باشی تا به وسیله تو خودم را تسلّی دهم، ما نمی فهمیم آقا برای امام حسین علیه السلام چه گذشت، نمی فهمیم، من این را مکرراً شاید عرض کردم ما فقط ظواهر وقایع را نقل می کنیم تو دل امام حسین چه خبره! آخه عزیز دل من تو کجا می خوای بری تو این میدان، می خوای تو این میدان بری چی کار کنی، آخه از من که می توانی دفاع کنی، بمون اقلاً دل من آروم باشه، که تو موندی، بگذار مادرت به داغت ننشیند، قاسم به خیمه خود آمد، سر به زانوی غم نهاداشک از چشمش سرازیر، قلبش محزون بود، خب ادب داره دیگه، ناگاه یادش آمد که پدر تعویضی بر بازوی او بسته، یک چیزی، پناهی، حرزی، تعویضی بسته، و پدر فرموده هر گاه اندوه و غم تو بسیار بر تو غلبه کرد این تعویض را باز کن و بخوان و هر آن چه در او نوشته ام عمل کن، ببینید، خوب نیست خیلی حرف بزرگ است که بگیم از حضرت قاسم یاد بگیریم، ولی نگاه کنید اون بزرگوار تو تمام زندگیش، بزرگترین مصیبتش اینه که امام حسین می گه میدان نرو یعنی همه اون مصیبت ها را تحمل کرده حالا می خواد بره میدان، عموش اجازه نمیده غم دلش را گرفته یاد وصیت پدر می افته قاسم با خود گفت تا به حال مرا چنین درد و رنجی نیامده، لذا تعویض را از بازو باز کرد دید نوشته، ای پسرم تورا سفارش می کنم هرگاه برادرم، عمویت حسین در کربلا به دست دشمنان گرفتار شد ان شاء الله هر کس برای بچه اش یک چیزی بنویسد موقع ؟؟؟؟ که اگر باز کرد تو اون ببیند پسرم وقتی دیدی امام زمانت تنهاست همه کارهات را تعطیل می کنی، می ری از اون به مردم می گی وقتی دیدی همه دارند امیر المؤمنین را مسخره می کنند تو یکی بمون، مادرها وصیت کنند پسرم مردم شیرم به شرطی حلالت، هرجا رفتی بگو امام حسین را تشنه کشتندبگذار همه عالم آشنا بشند که امام زمان آمد گفت: علی یا اهل العالم عینی جدّی الحسین قَتَلُوهُ عطشانا همه بفهمند این حرف رو وقتی در کربلا به دست دشمنان گرفتار شد، جهاد و مبارزه با دشمنان خدا را ترک مکن و از جان فشانی بخل منما، اگر از رفتن به جهاد نفی کنند تو بر آن اصرار نما تا اذن بگیری، تا به سعادت همیشگی نائل شوی، قاسم نزد عمو آمد، نوشته پدر را ارائه نمود، پدر چون ان امام مظلوم، نوشته را دید گریه بسیار نمود و آهی سوزناک از جگر بر کشید، حضرت قاسم می ره میدان، این عبارت را بخوانم، لا اله الا الله چون گردو غبار فرو نشست حسین علیه السلام را بر بالای سر آن شاهزاده دیدند، این را یکی از ملعونها نقل میکند میگه دیدم وقتی گردو غبار رفت کنار دیدم امام حسین علیه السلام بالای سر نعش قاسم است گفتم امام زمین چه جوری سلام داد (حینَ یَفسَحُ بر جلیهِ التُراب)امام حسین اونجا رسیده و نشسته دیدم که در حال جان دادن بود و پای بر زمین می سائید حالا ببین برای امام حسین چه می گذرد آن حضرت فرمود: به خدا سوگند بر عمویت دشوار است، خیلی سخت است که (اَنتَ تَدعوهُ فَلا یُجیبُکَ) که صداش بزنی نتونه جوابت بده، ان شاء الله براتون می گن یعنی چی! (اَو یُجیبُک فَلا ؟؟؟ ) یا جوابت رو بده بیاد سراغت اما نتونه کاری بکنه، یا اینکه بخواد برات کاری بکنه ولی دیگه فایده نداره بُعداً لِقَومِ قُتُلوک لعنت بر اون کسانیکه تو را کشتند لا اله الا الله خدا را شکر کنیم و شاکر نعمت ولایت و محبت هدایت و امامت امام زمان علیه السلام باشیم که یک جوری مارا تربیت می کند اینجا نشستی داری واقعه را می بینی، اون ملعون اونجاست، می بینه، هلهله می کنه، می خنده، کف می زنه، عَلی لَعنَتُ الله عَلی اَلقَومِ الظالِمین وَ سیعلموا اَلَّذینَ ظَلَموا اَی مُنقَلِبٍ یَنقَلِبون
×
بسم الله الرحمن الرحیم
امام حسین (ع) می آید حضرت علی اکبر (ع)را لباس رزم بر تنش می کند. نمی دونیم هان به نظر می آید همینه قربانی را می فرستند به میدان قربانی به میدان می رود لا اله الاالله ، شما اگر یک قربانی در راه خدا بکنید اگر راست راستی در راه خدا بکنید خب یک فقیر شما می خواهید یک گوسفندی را قربانی بکنید، در راه خدا وقتی قربانی کردید تمام شد، این گوسفند مال شماست، مال شما که نیست، به فقرا می گید ببرید، دیگه نه، نمی دونم خدا رحم کند، یکی از این جنازه ها را امام حسین علیه السلام بر نمی د اره، هان بله یکی از علت هایش این است که جوانان بنی هاشم بیایند. علی را دربرخیمه رسانید، خدا داند که من طاقت ندارم، علی را بر درخیمه رسانم. شاید هم یکی اش اینکه که قربانی من اینه، خدایا این دیگه مال تو، من دست توش نمی برم، نمی دونم حضرت علی اکبر علیه السلام به میدان می روند ، سند تشنگی کربلا برمیگردد، پدرجان تشنگی من را کشت ، قدقتلنی و جدنی . یک ریزه آب پیدا نمی شه که علی الاعداء یک کم جون بگیرم باز برم بجنگم، لا اله الا الله یک موقعی می بینند که علی اکبر که در میدان داره می جنگند، دیگه علی اکبر دیده نمی شه، علی اکبر به موی اسب افتاده، اسب داره می ره تو دل لشگرفقد طعوهوا لا اله الا الله امام حسین علیه السلام می خواد بیاید بر بالین فرزندش، عبارت مقتل است می گن اینجاکه نزدیک می رسه حضرت با زانو ایشان می افتد، دیگه نمی توانند راه بروند ، علی جان چی شدی، چرا اینجوری شدی، این عبارت را که تو مقتل می نویسه ( و اذ اخذ هو اعلی خده)، آدم یاد این عبارت می افتد ، حضرت یعقوب خیلی گریه کرد، برای فرزندش کور شد، یه موقعی پیراهن یوسف را آوردند، گذاشت رو چشماش، چشماش حیات پیدا کرد نه، بینا شد، امام حسین علیه السلام بربالین علی اکبر می آید همه گویند حسین جان داده عوض اخذ هو اعلی خده ،حضرت گونه اش را می گذارند شاید اونجا جون می گیرند من نمی دونم چه خبره، لب ودندان علی اکبر را از خون پاک می کنه یه جمله بگم عبارت مقتل می گه امام علیه السلام هفت بار از ته دل فریاد می کشد، داد می زنه، گفت تو مجلسی که به اسارت برده بودند اهل بیت علیهم السلام را ، اون ملعون، با چوب می زنه، می گه حسین تو این قدر پیر نبودی، تو این قدر پیرنبودی هان، جنگ پیرت کرد می گه حضرت زینب می گه نه داغ علی اکبر او را پیرکرد.
علی لعنت الله علی القوم الظالمن و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.
کی می دونه اون درخت، اون درختهایی نیست که تو اشعار آمده، روایات را باید دید که امام از غیب چه می گوید اون درخت، درختی است مختص اهل بیت و درخت علم، محمد و آل محمد (وغر لهم الشیطان عنها و اخرجهما منها کانا فیه و قلنا اهبطوا البعض بعض عدوو لکم فی الارض مستقر مطاع الی حین)
که شیطان یک جوری عمل می کنه که اینها به این شجره نزدیک بشوند و بخورند و از بهشت بیرون بیایند و در زمین مستقر شوند حالا من نمی خواستم این نکته را بگم ولی اجازه بدهید اینجا بگم چون آیه تلاوت کردیم اون آیه ای که می خواهیم توجه بیشتری به اون جلب بشه آیه 37 مگر نزدیک شدن به درخت علم و شجره علم مگر بده، مگر اون درخت درخت بدی است، مگر داشتن اون درخت ، خوردن اون درخت مگر جرم است، مگر حرام است، مگر نجس است، اون که همش طهارت و پاکی است چی مشکل است . خوب دقت بفرمایید. مشکل چیه؟ می فرماید. در آیه دیگر چون چند جا این داستان آمده ، شیطان در مقام فریب می گه ( هل ادلک علی شجره خلد و ملک لا مبدل نیلا) میخواهی ترا راهنمایی کنم به درخت جاودانگی، و یک ملک و سلطنتی که اصلا فرسوده نمی شه، که اصلا از بین نمی رود،ماندنی است، مگر شجره خلد بداست ، مگر ملکی که قدرتی که ، توانایی که، اون حیاتی که، جاودانه باشد مگر بداست، چیه داستان ، خوب دقت کنید، من مجمل می گم ولی ان شاء الله این راحضرت تبدیل به نور می کنند، ان شاء الله ، یک صلواتی هدیه کنیم به امام زمان علیه السلام.
هل ادلک: می خوای دلالت کنم، راهنمایی کنم، ترا، خب بعد هم راهنمایی کرد و خوردند نه، مشکل درخت نبود، مشکل دلالت شیطان بود، کسی از اون شجره بخورد جاودانه می شه اما به دلالت امیرالمومنین و ائمه هدی نه به دلالت شیطان.
و اعقل وابطل بتوته ابوابا: یعنی این مال دزدی اثرش اونه، مالی که به اذن امیرالمومنین و به اذن ائمه علیهم السلام مصرف می کنی نتیجه اش اون می شه، بترسیم ازاینکه دنبال علوم عجیب و غریب و چیزهای اسرار و فلان برویم از غیر توسل به امام زمان خیلی خطره، من دلالت کنم شما را به شجره الخلد به شجره خلد و علوم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم. من دلالت کنم گمراهید، اون دلالت کند گمراهید، از اونجا هدایت باید صورت بگیرد، این که فرمود امیرالمومنین باب است، لایعطی الا منه، از غیر طریق او کسی دست نمی یابد او سرجاش است.
ابوحنیفه روایت می شود گمراه می شه لشگر عمر سعد لعنت الله علیه کجا درس گرفتند اینا رو از کدوم تغذیه گاه، تغذیه کردند، این مهم است، پیش کی اینا رو یاد می گیری، قرآن که خب حق است ، که ، اما کی به تو تعلیم کرده، اگر اولی و دومی تعلیم کردند، اون وقت می آی در مقابل زینب سلام الله علیها می خوانی، می گی سپاس خدا را که ما را بر شما غالب کرد بعد آیه را می خوانی که ( ما اصابه من مصیبه فما کسبت ایدیکم)
هیچ مصیبتی به کسی نمی رسه، مگر دستاورد خودش است. تو یزید قرآن می خوانی، کجا قرآن را یاد گرفتی، کی برات تفسیر کرده، تمام حرف سر اینه، شجره که معلوم است چی بوده حالا یه چیزی، هر کس به دلش مراجعه کند، خدا وکیلی ما دنبال یه راههای میانبری نیستیم، برای اینکه به اون شجره دست پیدا کنیم، به اون علوم دست پیدا کنیم، کیه صبر کنه در خونه امام زمان. کیه صبر کند یا عجله می کنید، یاهمه ما بدتر داریم عجله می کنیم، خودم راعرض می کنم، خب به زمین آمدن حضرت آدم. خب به زمین آمدند، و خب در زمین زندگی کردند، این خیلی شاید مسئله نبود، مسئله اینه که خب من چرا این کار را کردم، چرا اینجوری شد، چرا من تو حوزه ای که اصلا جای من نبود، شان من نبود، چرا من رفتم، دست بردم، چرا من خودم را قیاس کردم.
یک روایت دیگری هم ذیل این من یادم است گمان می کنم سال پیش یا سال پیش تر اینجا گفت و گویش را کردیم حالا به هر تقدیر حالا حضرت آدم علیه السلام می خواد توبه کند هر چه عز و لابه می کند، فایده ندارد، هیچ فایده ندارد، چه جوری می شه، توبه حضرت آدم پذیرفته می شه فتلقی آدم من ربهی کلمات . حضرت آدم علیهم اسلام، از خداوند خودش کلماتی را می گیرند، خب و تاب علیه کلمات را گرفت، اونوقت به اونها توبه می کند،انه هو التواب الرحیم. قبل ازاین خب توبه پذیرفته نمی شه، کلماتی که آموخته شد، از جانب خدا گرفته شد، با این که توبه انجام گرفته شد، خداوند شد چی، شد تواب رحیم. خداوند شد بسیار توبه پذیر و بسیار مهربان، چون رحیم یعنی بسیار مهربان. حالا به تعبیر عامیانه ما تواب هم یعنی بسیار بازگشت کننده، یعنی چی ؟ یعنی یه رفیقی که بلا تشبیه یعنی یک بابایی که بچه چند ساله، سر ناسازگاری با او باز کرده، خب یه روز بچه، سر یک حادثه ای می خواد بیاد محبتی را ابراز کند، باباهه 10 برابر بهش محبت می کنه، می گه وقتش است، یک طرف بابا هه می ره، باباهه ده قدم می ره، این راه می ره، باباهه می رود، این یک بار بر می گرده، باباهه ده بار برمی گرده، این سلانه سلانه می ره، باباهه مشتاقانه می ره، او دستش را می اندازد گردن باباش سرمی اندازد، باباهه در آغوشش می گیرد.
بلاتشبیه این ها حکایت امام زمانه ها، این ها حکایت امام زمان ها! مولای ما امام حسین علیه السلام تو کربلا شما باورتون می شه، بلند شه بره پیش عمر سعد تنهایی بگه، عمر سعد بیا بریم یعنی چی این حرف، یعنی چی بفرستد دنبال این و اون امام، جناب حر (ع) وقتی میاد سرافکنده میاد نه، امام حسین بهش چی می گه حر فاید ارفع راس. حر دیگه اینجا اومدی، اینجا کسی سرافکنده نیست، سربلند باشد، پیش مایی ، تمام شد دیگه، تو یک آدم جدیدی ، لا اله الا الله، تواب صیغه مبالغه است ولی نه در یک بعد، در ابعاد صیغه مبالغه است، چه قدر خدا به دل من می اندازد که بگذار کنار این کارهایت را ، چه قدر حکما قصد گناه می کنم، به دلم می زنه نکن چه قدر گنه می کنم. بعدش می گه خوب حالا این غلط را کردی عیب نداره، برگرد، چه قدر هی در خانه مرا می زند چه قدر شبهای جمعه می فرستد:
( هل من نائب، هل من مزئن ، هل من م ) یکی نیست بیاد سراغ ما بگه من برگشتم من توبه کردم، من رو ببخش، اصلا ما نمی فهمیم یعنی چه، خدا حالا به تعبیر ما، پناه بر خدا، نستجیر بالله، شبیه هی منتظر، به اصطلاح یک مشتری باشه، یکی باید شبهای جمعه همه داریم ، هی خدا می گه هیشکی نیومد، ملائکه می گن چرا یکی داره میاد، یک جوانی پشیمان شده، امشب پدر و مادرش نیستند و اومده خونه رفیقش. دلش گرفته، نگاه کرد دید یه قابی رو دیوار است نوشته یا حجه بن الحسن العسکری.
پاش سست شده، افتاده داره زار می زنه، هی داره می گه منو ببخش. چرا یک کسی داره میاد میگه بروید، بیاوریدش، خب فتلی آدم من ربه کلمات و تاب علیه انه هو التواب الرحیم. حالا سوال کنیم خدایا شما مثل اینکه می خواستید ببخشید این کلمات را یاد دادید، دیگه درسته دیگه، نمی خواستید ببخشید که یاد نمی دادید، که تا قبل اش هم حضرت آدم عز و لابه می کرد فایده نداشت حالا شما می خواهید ببخشید. خب می تونید هم همین طوری بعد از سی سال، چهل سال ، هفتاد سال، گریه کردی می بخشمت خوبه،
خدا نکنه می خواد یک چیز دیگه بگه، می گه می خوام یاد بدهم، که روش بخشیدن چیه ! می خوام بهتو ن کلید را یاد بدهم. این روایت را دقت کنید: فتلی آدم من ربهی کلمات . نقل می کند که حضرت آدم علیه السلام ( و السماء البنی و ائمه علیهم السلام) نگاه می کند به صاق عرش قبلش هم داستان اسماء آمده بود توی همین آیات نگاه می کند اسماء به چهارده معصوم را می بینید جبرئیل به او تلقین می کند می گه آدم بگو:
یا حمید بحق محمد، یا عالی به حق علی، یا فاطر به حق فاطمه، یا محسن به حق الحسن، تا این عبارت است و الحسین منک الاحسان . حضرت آدم یاد می گیره این را به زبان می آره. پس دقت بفرمایید، حضرت آدم توبه می کند، توبه اش پذیرفته نمی شه، حالا می خواد توبه اش پذیرفته بشه، خدا می تونه مستقیم بگه توبه ات را پذیرفتم ولی خدا می خواهد شاهراه حقیقت را آنچه که در خلقت است را نشان بده، و بگه آبرومند نزد من کیانند و البته به پیامبرش هم این رو آموزش بده، اون چیزی که تو رفتی از راه دیگه دست پیدا کنی، حالا من دارم از راه اصلی می روم بیا، همان را بهت بدم اینا رو بگو.
حضرت آدم علیه السلام در روایتی است که می گه که جبرئیل می گه برادرم. این چه جوریه من هر وقت جمله اول را می گم نام پیامبر را به زبان می آرم دلم باز می شه یک احساس فرحی می کنم، نام دومی را به زبان می آرم. این طور، نام سومی این طور، نام چهارمی این طور. فلما ذکر الحسین والخشع قلبه .وقتی نام امام حسین را به زبان آورد اشکهایش جاری می شود و قلبش خاشع می شود وحالا یا اخی یا جبرئیل فی ذکر خامس ینکثرا قلبی و تشیرا اورتی . برادرم جبرئیل چه جوری پنجمی را اسم بردم قلبم شکست. یک دفعه اشکم جاری شد.
یک نکته اینجا بگم بعد ادامه روایت را بخوانم پنج تا نام را به زبان جاری می کنه حضرت آدم نمی دونه قضیه چه خبره سوال می کنه مگرنه این نام را به زبان می آره خوب دقت کنید. مخصوصا دوستان جوانترم. وقتی این نام را به زبان می آره دلش می شکند، اشکش جاری می شه، درسته، پس آقامون می شه، یک نفر امام حسین را نبینید، و ندونه که هم چیه ، هم دلش بشکند ، اشکش هم بیاد، و این اتفاق برای جوانها می افتد در مجلس امام حسین می افتد، مجلس یک دفعه یک شوری می گیری. او هم دلش می شکنه، گریه می کند، پس این اتفاق می افتد، بعد بر گرده بگه این حسین کیه که اینجور دلم می شکند.
خب اما یک نکته داره، یک نکته داره، چی به آدم تعلیم کند این اسمها رو که وقتی اسم حسین به زبان جاری شد دل بشکنه، کی باید اونو تعلیم کنه، امروز کی باید به من و تو این اسمها را یاد بدهد ، هان. امشب به کی بگیم اسم امام حسین را به ما یاد بدید، که ما بگیم، شما بگید به ما تلقین کنید، هان، آقایون به مرده تلقین می کنند، نمی کنند، یا صاحب الزمان به ما تلقین کنید، ما همه مرده ایم، به ما بگید، ما همه یاد بگیریم، بگیم اگر اون تعلیم باشه، اگر او تعلیم باشه، اونوقت هر وقت نام امام حسین علیه السلام به زبان جاری شد قلب می شکند اینو شنیدید، حالا مژده بدم.
بزرگترای ما که تو این مجلس الان نشستند می گیم حسین دلشون می شکند، کی به اینا یاد داده کی به اینا یاد داده که اسم امام حسین اونها را می شکند و به گریه می اندازد بلکه اونوقت ببینید امام زمان علیه السلام صبح تا شب، شب تا صبح در کار ماست ، هان.
فرمود: حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها شیعه که بچه اش متولد می شه بچه شیعه ها را حضرت زهرا می کنه، چه قدر قشنگه ، د اره بزرگ می شه، درسوخته می بینه، دلش می لرزد آتیش می بیند دلش می لرزد، آخی بعد می گه کاش به جای تو مرا می زدند، هان، لا اله الاالله ببینید امام زمان علیه السلام چه می کند با ما ان شاء الله یک کاری می کنه این دل ما اسم ، امام حسین که از دل ما گذشت به زبان ما جاری شد ان شاالله قلبمان می شکند راهش هم همینه ، تو این مجالس بنشینیم دلمون را یک کم آزاد بگذاریم، جاهای دیگر را ولش کنیم یک دقیقه با دلمون امام حسین را بشنویم و بگوییم:
حضرت آدم ببینید فتلقی آدم من ربهی کلمات نه فتلقی آدم کلمات من ربی کلمات یاد می گیره این اسماء یاددادنی است. منطق شیعه و حقیقت شیعه این دل است علامت ایمانی مال دله، ان الحسین فی القلوب المومنین حرارت فی ابدا. اگه می بینی دلت می سوزه، خدا را شکر کن بهره ای از ایمان دادن بهت و داری.
روایت اینو می فرمایند: حضرت آدم علیه السلام عرضه می دارد من چگونه است نام امام حسین علیه السلام که به زبانم جاری می شود، دلم می شکند، جبرئیل می گه ولد هذا مصائب بمصیبه این فرزند تو، حسین به یک مصیبتی گرفتار می شه که همه مصیبت ها پیش اون مصیبت کوچیکه، هیچی با اون برابری نمی کنه، حضرت آدم می گه ، برادرم اون چیه می گه اونو: یقتل عطشانا قریبا و لیس له ناصرا و لا معین . کشته میشه، تشنه، قریب هیچی دیگه اونو نمی شناسه، هیچی، یکه و تنها، نه ناصری داره، نه معین، هیچی نمی تونه کمکش کنه ولاتروها آدم و یقول. ای آدم اگه اونو ببینی در حالیکه وا عطشا وا غلطتنا ناصرا .آه از تشنگی، آه از بی یاوری، لا اله الا الله . دیگه من بقیه اش را نمی خوانم مال امشب نیست. آخر روایت می گه: آدم و جبرئیل بکاء . گریه می کنند، شدید، هر دو باهم حضرت آدم همتش و اون انکثار قلب و جاری شدن اشک مال اون اولی بود که می گفت این حسین علیه السلام کیست. این بکاء مثل بچه از دست داده، و مادر مرده مال اون، موقعی است که بهش دو کلمه یاد می دهند، که چه خبر است.
خدمت جوانها جسارت کنم ازامام زمان علیه السلام اینون بخوان که: این کلمه گریتون در آد نریم سراغ ریز یک چیزایی تو زوایای مقاتل بعد هم شک کنیم، بعد هم با شک برگردیم، همه راجا بگذاریم کنار، نه نه قصد حقیقت را فراموش نکنیم. فتلقی آدم من ربهی کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم .
یک نکته را هم عرض بکنم. چرا گریه بر امام حسین علیه السلام، باب نجات توبه است و ... و ... چرا؟ یکی از اسرارش را این روایت می گه چرا باید پنج تا نام برده بشه، چرا برای اینک او شکستن قلب و انکثار مال اسم پنجم است باید این اتفاق بیافتد تا توبه را بپذیرند، باید دله بشکنه، اشکه جاری بشه، حالا اگردل من سنگه چه کارش کنم، نگران نباش. سنگ هم به حال امام حسین گریه کرد لذا با خیال راحت بیا تو مجلس امام حسین اگه اجازه بدی دل سنگ ترا هم آب می کند و دل ترا هم آب می کند و سالمت می کند، و از مجلس می ری بیرون . لا اله الاالله.
ابوخلیق را پیش مختار بردند، مختار از او پرسید، لا اله الا الله . ای ملعون در کربلا هیچ گاه دلت به حال آقای ما حسین علیه السلام سوخت قبل از این، این جمله را بخوانم .
مرحوم شوشتری در این زمینه می نویسد، به حسب بعضی از روایات امام حسین علیه السلام برای طفل شیرخوارش با شمشیر قبری حفر نمود و او را دفن کرد. شاید سرش چند وجه داشت 1: به تنهایی امکان داشت که آن طفل را به خاک بسپارد، می شه بچه شش ماهه را می شه . 2: مانند سایر شهدا سر آن طفل رااز بدنش جدا نکنند هان،اون ملعون میاند می گردد سر شهدا را جدا می کنند .3: او را دفن کرد تا مثل سایر بدنها تا سه روز روی زمین برهنه و عریان نماند.4: اینکه پایمال سم اسبان نشود.5: خب یک بچه شش ماهه نمکیه مگه نه. سر این بچه ، تو این خیام امام حسین علیه السلام بودند، بیست و سه تا دختر بچه، بچه هایی به تعبیر ما ریز و درشت همشون به علی اصغر وابسته اند. هان یک محبتی دارند.چون حضرت و اهل حرم طاقت نداشتند دگر باره این بدن را به این حالت مشاهده کنند . ابوخلیق را پیش مختار بردند. مختار از او پرسید ای ملعون در کربلا هیچ گاه دلت به حال آقای ما امام حسین علیه السلام سوخت گفت بلی ای امیر.
یک مرتبه آنقدردلم سوخت که مگر خودم را از خدا خواستم، تا آن حالت زار حضرت رانبینم. مختار می گه، بگو ببینم چه وقت بود. گفت امیر هنگامیکه سید الشهداء علیه السلام طفل کشته خود را زیر عبا گرفت و از میدان برگشت رو به خیمه ها کرد. من تماشا می کردم زنی مجلله، چادر به سر، نقاب به صورت، بیرون خیمه ایستاده، گویا مادر آن طفل بود، انتظار بچه اش را می برد، همین که امام چشمش به مادر افتاد که منتظر ایستاده برگشت، دیدند امام حسین این بچه زیرعبایش، رفت طرف خیام، نتوانست دوباره برگشت، برگشت و مقداری صبرکرد، دوباره رو به خیمه آورد، و باز خجالت کشید، برگشت تا سه مرتبه امام رو به خیام رفت و برگشت و از مادرعلی اصغر خجالت کشید.
چون آن حالت حسین را دیدم جگرم کباب شد من عرض کردم ما نمی دونیم چه خبره! تو دل امام حسین علیه السلام چه خبره! تو خیمه ها چه خبره! آخ . مختار گفت: ای معلون آخر چه شد گفت امیر: بالاخره امام از مرکب پیاده شد طفل را روی زمین نهاد ، با قلاف شمشیر قبری حفر نمود، برآن طفل نماز خواند، و او را به خاک سپرد، و برگشت ، امام دیگه نه هیچی حق نداره باید و به امام بگه چرا؟ اینها همه تربیت شده اند.
مختار از شنیدن این گفتار صیحه ای کشید افتاد و غش کرد، می گن حضرت رباب بعد از امام حسین علیه السلام یک سال پیش تر زنده نبود، زیرهیچ سقفی نرفت. انقدر گریه کرد تا از دنیا رفت.
آقا یه موقع هایی هست ، مادرها بدجوری یاد بچه شون می افتند، مثلا بچه نیست، سفر است مادر داره کار خونش را می کند، مثلا یک دفعه می بیند گوشه یک چیزی افتاده، می خواهد جمع کنه می بینه لباس بچه اش است، یک دفعه شل می شه، مگر نه، می شنید و گریه می کرد، می آید اتاق را تمیز کند یک دفعه جای خواب بچه را می بیند، خالی است، هان، آخه می گن علی اصغر یک گهواره ای داشت.
اما یک جاهایی هست یاد بچه اش می افتد ولی دیگه با همه جونش آتیش می گیره، می دونید کیه، اون موقعی که آب می خوره، یک مدتی می گذرد و یاد این می افتد که بچه عزیزش مثل ماهی لبها را به هم می زنه ، هیچی نمی تونست اونو آرومش کنه، این می داد دست اون، اون می داد دست اون، یکی آرومش کنه، تو مقتلی قریبی به این مضمون، حضرت رباب ظاهرا این طور که یادم است خدا ببخش اگر اشتباه می کنم به حضرت زینب عرضه می دارد خانم آب خوردم بچه ام نیست لا اله الا الله . این جمله را بگم دیگه بس است .
مختار از شنیدن این گفتار صیحه ای کشید، افتاد و غش کرد، چو به هوش آمد گریبان درید و بر سر و سینه زد و فرمود: این حالت آخر امام مرا بیشتر از همه سوزانید که نه خواست به بدن این طفل آزاری برساند یا سرش را ببرند یا در زیر سم اسبان پایمان شود.
ابوخلیق گفت به خدا قسم نگذاشتند بدن آن طفل صحیح و سالم بماند، چه کار کردید شما بگید ملعونها چه کار کردید، میگه روز یازدهم سر هر سروری به سرداری دادند، که جهت افتخار سر نیزه کنند و به کوفه نزد ابن زیاد ببرد و جایزه بگیرد.
سرها را پخش کردند بین فرمانده ها ، به ابو ایوب که سر کرده پیله داران بود سری از شهدا نرسید، دستور می دهد تو زمین کربلا را باید زیر و رو کنید، سری باید برای من پیدا کنید، اینجوری نمی شه، می گه اینا می افتند به جون زمین کربلا، می کنند و می کنند ابو خلیق می گه تا اینکه جسد اون طفل را پیدا کرد، بیرون آورده، من دیگه بقیه اش را نگم فقط همین جمله را بگم، جدا کردن این سر خیلی بهونه نداشت، چون گفت امامحسین داشت حرف می زد با اونا، دید سربچه رو دستش افتاده ، آخه آقایون گردن یک بچه شش ماهه نمی خواد، حرمله خدا لعنت کند این گردن افتاد رو دست امام حسین .
علی لعنت الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا این منقلب ینقلبون .
×
بسم الله الرحمن الرحیم
توفیق داشیم آیاتی را از قرآن به هدایت اهل بیت علیهم السلام آن چه که در مورد سید الشهدا (ع) بود بعضی را توفیق داشتیم تلاوت کنیم و یک نکات مختصری را بر مبنای روایات گفتگو کردیم . خداوند متعال ان شاالله کلام شان را برای ما یک حلاوت و یک نور و بصیرت حقیقی برای ما قرار بدهند و ان شاالله قرآن ناطق تالی کتاب ، ترجمان کتاب،امام زمان (ع) به ما قرآن تعلیم بفرمایند ان شاالله . یکی از آیاتی که در قرآن کریم الحمد الله همه آشنا هستیم آیه اول ( البته به رسم الخط های مشهور ) از سوره مریم هست " کهیعص " است این آیه به مشهابهت آیات دیگری که حالا در نگاه ما مشابه میآید از این قبیل آیات ما تعبیر می کنیم به آیاتی که با حروف مقطعه شروع می شوند یعنی ما حروف هایی را تلاوت می کنیم که هر حرف به تنهایی تلاوت می کنیم و به زبان می آریم " کهیعص " یعنی چه این آیه و حالا آیات دیگری که با حروف مقطعه شروع می شوند مفسرین خیلی تو این زمینه خیلی حرف ها گفتن خیلی مطالب گفتن من اشاره کنم به بعضی از اون نکات . مثلا بعضی از مفسرین گفتند این کلماتی است که فقط خداوند می داند و پیامبر مثلا رمز گونه است ما هیچی ازش نمی فهمیم خوب این که روشن هست خوب ما از کهیعص چیزی نمی فهمیم جز حرف ولی این که مفسرین گفته اند که این کلمات رمز گونه است بین خداوند متعال و پیامبر اکرم یه معنایی رو در ذهن ما در واقع ایجاد می کند و این که چرا این کلمات شد رمز گونه و ما اظهار عجز کردیم از فهمش اما چی شد که خواندیم " بسم الله الرحمن الرحیم و الفجر ، ولیال ٍ عشر و الشفع و الوتر" که می دانید که حالا توفیق داشته باشیم این سوره را اشاره ای بکنیم می دانید این سوره مال امام حسین علیه السلام است یا آیاتی نظیر این " والتین و الزیتون وَ الشَمس وَ ضُحَاهَا وَ القمَرِ اِذا تلاهَا " این ها یعنی چی ؟ خب قسم به خورشید ، قسم به ماه ، قسم به زیتون ، قسم به انجیر ، قسم به فجر ، قسم به شبهای دهگانه خب مگه این ها رو می فهمیم می گن خب این ها با لاخره ترجمه اش معلومه یعنی چه ترجمه اش مسئله ما نبود که مسئله این بود که ببینیم که خداوند چرا قسم به این ها خوردند منظورشان چیه آقا شیخ جعفر شوشتری می گویند " وَ الشمس و ضُحَاهَا وَ القمَر اِذا تلاهَا " می گوید شمس امام حسین علیه السلام هستند ضحاها آن تابش و درخشش حضرت است در کربلا و القمر اذا تلاها قمر بنی هاشم است که قدم به قدم دنبال امام حسین علیه السلام است ، سبقت نمی گیرد خوب حالا این ها را ان شاالله اگر که قسمت بود فردا گفتیم . خوب این ها را هم که ترجمه اش را می فهمیم آیات احکام را هم که ترجمه اش را می فهمیم آیاتی تاریخی را هم که ترجمه اش را می فهمیم کما این که شما دقت فرمودین خب من نباید از خودم بپرسم آخه خدای من شما چرا داستان ذبح اسماعیل را در قرآن آورید به من چی می خواهید بگویید ؟ وفدیناه بذبح عظیم یعنی من قرار بود فقط یک داستان بشنوم؟ خب من که هیچ وقت در این معرض که قرار نمی گیرم که بچه ام را ذبح کنم خب می رویم خدمت امام (ع) آقا این آیه را برای ما توضیح بدهید به ما یک چیزی از این آیه یاد بدهید آن وقت بعضی مواقع که بعضی از اصحاب بعضی از آیات را پرسیدند و بعضی از آن جواب ها را نقل کردند و بعضی از اون نقلها به دست ما رسیده ، شده این که توی دست ماست که متاسفانه بعضی تو این روزگار می خوان این ها را هم ببرند زیر خاک و بگن فهم من بر فهمی که امام صادق علیه السلام داشته و امام باقر علیه السلام فرموده اولی است ارجح است ، فهم به روز است ،پناه بر خدا بله بله . روایت است که یکی از راه های فریب شیطان و تسلط شیطان دین است بی دینی خیلی بد قیافه است ولی دینداری خیلی خوش قیافه است 30000 نفر در مقابل امام حسین علیه السلام به خاطر دین به خیال خودشان ، برای بهشت رفتن به خیال خودشان ، جمع شدند ، مسلمان بودند همه به لحاظ ظاهری خب مفسرین بعضی گفتند این کلمات ،کلمات رمز گونه است بعضی آمدند با یک حروفی توضیحاتی از خودشان بدهند ولی دیگه اینجا قطعا دیگه این گونه است اگر کسی سخنی بگوید هر کسی حق دارند بپرسد این ترجمه و توضیحی که تو در مورد این آیه دادی آخه روی چه حساب دادی ؟ این حروف را روی چه حسابی این جوری معنا کردی دیگه این جا تقریباً بن بست قطعی هر کسی هم هر چیزی گفت موجب شرمندگی خودش هست . خب این آیه به ذهن مان باشد آیه " کهیعص " اجازه بدهید 2 تا آیه دیگر هم تلاوت کنیم آیه 39 از سوره آل عمران ( 38 و 39 " هنالکَ دعا ذکریا ......)آن جا بود که حضرت زکریا خدای خودش را خواند گفت خدای من ببخش به من از جانب خودت یک ذریه یک نسل پاک " اِنکَ سمیع الدعا " خدایا تو دعا را خیلی خوب می شنوی و اجابت می کنی چون سمیع یعنی فقط می شنود نه دیگه سمیع الدعا یعنی خوب می شنود یعنی اجابت می کند " فنادَتهُ المَلآئکه وَ هُوَ قائمٌ یُصَلِی فِی المِحرَابِ " ملائکه او را مورد ندا قرار می دهند در حالی که او در محرابش داشت نماز می خوند " اَنّ الله یُبَشِرُکَ بِیَحیَی " خداوند تو را بشارت می دهد به یحیی "مُصَدِقاً بکلِمهٍ مِنَ اللهِ وَ سَیدًا وَ حَصُورًا وَ نَبیاً مِنَ الصَّالِحِینَ" خداوند تو را بشارت می دهد به یحیی که حالا مصدقا بکلمهٍ من الله حالا این باشه " سیداً و حصوراً و نبیاً من الصالحین " آقا سرور ، بزرگ ، سید کسی که از او به هیچ کسی هیچ آسیبی نمی رسد و نبیاً من الصالحین و از زمره صالحین یک نبی نظیر باز هم نظیر نگویم یک آیه را تلاوت کردیم که حضرت ابراهیم علیه السلام از خدا درخواست کرد که رب هب لی من الصالحین باز به او هم بشارت داده شد به غلام حلیم این جا هم از خداوند متعال حضرت زکریا ذریه طیبه می خواهد خداوند به او بشارت می دهند به یحیی در سوره انبیا آیه 89 " و زکریا اذنادی ربه ...." خب این ذریه طیبه را برای چی می خواستند مگر ذریه نداشتند روایت می فرماید که حضرت مریم را وقتی نگاه می کردند که چقدر صالحه و چقدر خوبه گفتند خب خدایا می شه از من یک ذریه و یک نسلی بماند ؟ از من یک نسلی بماند ؟ و من فرد نباشم ، تنها نباشم و زکریا از نادی ربه وقتی خدای خودش را صدا زد که رب لا تذرنی فردا خدایا من را تنها نذار و انت خیر الوارثین تو بهترین وارث خوب که از قبل توست به من عنایت بکن که من تنها نباشم . که خداوند حضرت یحیی را به او مرحمت می کند . سپس اون آیه ای که تلاوت شد در ارتباط با حضرت زکریا و حضرت یحیاست مشابهت این آیه ها و این قضیه پیامبر حضرت زکریا و حضرت یحیی به امام حسین علیه السلام را کم و بیش همه می دانیم . از خداوند متعال حضرت زکریا می خواهد که تنها نباشد نسلی داشته باشد ذریه طیبه ای داشته باشد و خداوند هم به او بشارت می دهد به یحیی . در قضیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اگر زکریا سید نساء عالمین زمان خودش را داشت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سید نساء اهل عالم را دارد خب و بعد قرآن هم صریحاً می گوید " ما کان محمد ابا احدٍ من رجالکم " پدر هیچ کدام از مردان شما نیست خوب پیامبر ما یک دختر دارند هیچ پسر ندارند نسلشان چه جوری می ماند . خوب خدایا شما به پیامبر یک ذریه طیبه نمی دهید اون ذریه طیبه کیه ؟ منشأش کیه ، سر سلسله اش کیه اون روایت را به یاد بیاورید که فرمود می خوام مولودی به تو بدهیم که ( ستقتله و امتک بعدک ) بعد تو او را می کشند ( لا حاجه فی مولودٍ ) من نمی خوام این مولود را امامت و وصایت و همه این ها را در این می خواهیم قرار بدهیم بعد 3 نوبت می گویند می پذیرد. لذا نقطه عطف آغاز و شروع و نقطه کانونی ذریه طیبه کی شد ؟ حسین سید الشهدا (ع) لذا سید الشهدا (ع) شد پسر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اینو هیچ وقت یادمون نرود حالا این جا فقط تذکر بدهیم به موقعش اگر شد ان شاء الله که این یک حلقه واسطی می خواهد تا این محقق بشود اون هم حضرت صدیقه زهرا( سلام الله علیها) است که او شأن به مراتب بالاتری دارد به هر تقدیر اگر مشابهتی بین داستان زکریا و یحیی هست و بین پیامبر یا بین داستان امام حسین (ع) یکی از جهت هاش این نکته هست که خداوند به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرزندی مرحمت می کنند که از اون فرزند قراره این ذریه طیبه بماند درست شد ؟ خب حالا دشمنانی که آمدند کربلا اومدند چه کار کنند اومدند این ذریه را از بین ببرند. من چند تا روایت خدمتتان بخوانم در ذیل این آیه، این آیه " رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعا و رب لا تذرنی فردا و انت خیر الوارثین " تو خیلی از روایات آمده . که مثلا یکی آمد خدمت حضرت که اصلا بچه هاش مرده بودند هیچ کی براش نمونده بود خدمت امام صادق علیه السلام عرضه می دارد که آقا من هیچ کسی را ندارم که مثلا نسل ما بماند من چکار کنم حضرت یک استواری می دهند که نمازی بخوان این آیه را بخوان این جوری در رکوعت در سجودت طولانی باشد این دعا را بخوان خدا بهت فرزند می دهد یکی از مراجعاتی که مردم به اهل بیت علیه السلام داشتند در این جهت بوده که خدا به آنها فرزندی بدهد ائمه هم تعلیم کردند این نکته را هم فراموش نکنیم اگر امام به هر کسی فرزند بدهد آن فرزند می شود برکت می شود خیر ولو دیر بدهد اما اگر از جور دیگری بخواهد آدم مسیر را انتخاب کند بلا تشبیه می شود بحث دیشب آن وقت خدایی نکرده بعد بیست سال آدم پشیمان می شود . لذا خدمت امام رضا علیه السلام آمد اظهار کرد که خیلی وقته من دلم بچه می خواهد نمی شود ، چکار کنم ؟ به حضرت گفتند که روی انگشتر فیروزه این را بنویس " رب لا تذرنی فراً و انت خیر الوارثین " یادمه که در اون روایت نوشته بود که حضرت تبسمی فرمودند و این را مرحمت کردند ان شاالله ما از قبل مرحمتی امام رضا علیه السلام و فرمایش ائمه علیهم السلام که این ها را ان شاالله باور می کنیم و اگر قرار شد عمل کنیم ان شاالله عمل می کنیم . باز یه روایت دیگر هم بخوانم خدمتتون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ احزاب که جنگ سختی بودند یعنی جنگی بود که معلوم نبود مسلمانان بتوانند به اصطلاح سر بلند و سالم از آن جنگ بیرون بیایند وقتی امیرالمومنین علیه السلام برای آن جنگ می روند که کفر وایمان در مقابل هم قرار می گیرند و بعد جزء فضائل هست و چه و چه و چه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دعا می کنند خدایا "هذااخی علی ابن ابی طالب رب لاتذرنی فرداً و انت خیرالوارثین " خیلی نسبتها عجیب است خدا این امیرالمومنین را برای من نگهدار اگر نگه نداری آنوقت من فرد می مونم . برین ذیل این آیه بخوانید این روایت را " ان تقومولله مثنی و فُرادی " خدایا امیرالمومنین را از من نگیر من تنها می شوم . در یکی از آیات که باز در ارتباط با حضرت یحیی علیه السلام است باز این آیه را بخوانم " یا یحیی خُذ الکتاب بقوه و آتیناه الحکم صَبیاً " با این عبارت آشنا هستید که در کودکی یه کسی پیغمبر شود و به او حکم بدهند " آتینا الحکم صبیاً " در گهواره " اتنی الکتاب و جعلنی بنیا " در گهواره در حالی که در گهواره است از این آیه و 2 آیه استفاده کردند برای که اگر شنیدید ائمه علیه السلام در کودکی این جور بودند اون جور بودند فکر نکنید کودکی آن ها مثل کودکی ماست پناه بر خدا مثلا داستان نقل کنیم بگوییم امام حسین علیه السلام مثلا مزاحم نماز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده اند اصلاً همچنین چیزی نیست مثلا از سر خدای نکرده بچگی و این ها حضرت عیسی در گهواره نبی باشد امام حسین علیه السلام من در چند سالگی بالله نماز پیامبر را نفهمد نمی دانیم خدا می داند که اگر همچنین چیزی بوده سِرش چیست ؟ شایدم خواستند پیامبر به همه اینو بگن اگر حسین من پشت من باشد من نمازی که دارم برای خدا می خوانم طولش می دهم تا حسینم خودش بیاید پایین به همه بگن امام حسین چقدر قیمتی است ما که نمی دانیم شاید اینی که حضرت امام حسین علیه السلام را بر دوش می گذاشتند گفت یا ابا عبد الله جای شما که بر این خکها نبود که جای شما کجا بود ؟ تو داستان مباهله وقتی می خواهند بروند مباهله کنند روایت نقل می کند می گوید امام حسین علیه السلام آن موقع می توانستند راه بروند ولی پیامبر بغلش می کند و می بره در آغوش خودش نگه می داره و می برد چیه سِرِ ما چرا ؟ لا اله الاالله . باز روایت است در مورد حضرت یحیی که " لم نجعل له من قبلسمیاً " این ها را می خواهم بگویم که مشابهت ها معلوم بشود حضرت فرمودند که خداوند مانع شد از این که کسی در طول تاریخ قبل از حضرت یحیی اسم فرزندش را یحیی بگذارد تا این جا " لم نجعل له قبل سمیاً " قبل از اون این اسم یحیی روی هیچ کس نبود اولین یحیی عالم روی حضرت حضرت یحیی بود روایت فرمود قبل از امام حسین علیه السلام اسم هیچ کس حسین نبود اولین حسین امام حسین بود چرا ؟ شاید بعد بعداً تو کربلا کسی نگوید که قاطی کردیم این اون حسین یا حسین ؟ یک حسین بیشتر نیست یک حسین بیشتر نیست . همانی که در خلقت و تکوین آشنای هر دلی است. هر دل ایمانی است و محبت او در دل هر مومنی است و فرمودند نشان ایمان آن است که محبت امام حسین علیه السلام توی دلش باشد الحمد الله رب العالمین. خب این مشابهت ها بین داستان حضرت زکریا و داستان حضرت یحیی و سید الشهدا علیه السلام عرض شد خدمتتون خب این ها رو من گفتم . این اون روایتی که در واقع نقل شده.سعد بن عبدالله قمی در یک زمانی خدمت امام حسن عسگری می سد سوأل کند از حضرت . وجوهاتی را بدهد و سوأل کند اون همان زمانی بوده که امام زمان (ع) به تعبیر عرف ما کودکی بودند 5 سال بعد تعبیر این است که حضرت با گویی بازی می کردند تعبیر ما این است که با گوی بازی می کردند حالا اون چیه ما نمی دانیم بعد می آن وجوهات مردم رو اون کسی که نائب امام حسم عسگری (ع) بده سعد ابن عبدالله قمی نشسته امام (ع) می گویند که بده به فرزندم می خواهند به ما یاد بدهند که این ها بچه یشندامام زمان(ع) همه را جدا می کند می گه این ها را همه را برگردانید مال این پیرزن بماند مال این آقا بماند می پذیریم بقیه را بدهید برود . یکی از آرزوهای ما باید این باشد که خمسی که می دهیم امام از ما بگیرد چون نمی دانیم که می گیرد یا نه " خذ من اموالهم صدقه تطهرهم " از اونا قبول کن تو قبول کنی اونا پاک می شن از اموالشون قبول کن اگر آوردند قربانی را که بزور نمی شود مقبولش انداخت نزد خدا ، خدا نگاه می کند بهت اموالم همینه ما نباید منت بگذاریم باید التماس کنیم قبل اینکه خمس را بدهیم نمی دانم متوسل بشویم چکار کنیم نمی دونم آقا ما داریم می دهیم ما نمی دانیم این تو گردونه کجا می رود برای ما مهم نیست کی بر می دارد مهم اینه که شما قبول کنی حالا به هر کس خواستیم بدهیم ، بدهیم . نترسید نترسید. امام حسین علیه السلام وقتی علی اکبرش می خواهد برود میدان چه جوری می فرستد ببین چه جوری می فرستد لباس های قشنگ تنش می کنه یه کمربند از پدرش چرمی یادگار مونده امام حسین علیه السلام می بنده کمر علی اکبر قربانی دیگه قربانی می خواهد قشنگ بلکه عمامه پیامبر یادگاره میزاره روی سر علی اکبر ها امام . امام زمان چکار می خوان بکنن به من ربطی نداره مال منو بپذیرید امام زمان (ع) اموال جدا می کنند اونی که پاک و درست می کنن می پذیرن بعد هم اشاره می کنن که چرا این مال این جوری بعضی ها رو می گن کاری نداریم بعد سوألاتی دارد سعد بن عبدالله اجازه می خواهد که بپرسد از جمله اون سوألات که تو ذهن سعد بن عبدالله بوده و امام زمان (ع) مرحمت می کنند و آن را یاد می دهند روایتی است که البته من فارسی شو از روی این کتاب می خوانم ان شاالله امام زمان (ع) که علی الدوام بر ما محبت می کنند ان شاء الله امشب یک نگاه ویژه به ما و همه عزاداران امام حسین علیه السلام مرحمت می کنند هدیه کنیم به آقا یک صلوات . در این کتاب این روایت را آقا شیخ جعفر شوشتری هم نقل می کند این عبارات هم عبارات آقا شیخ جعفر شوشتری است مؤلف این جا هم می گوید من از اونجا آوردم البته خود این عبارات در واقع بر گردان و فارسی شده یک روایتی است تو جلد 44 بحار که من به خاطر این که طول نکشد مستقیم از همین جا براتون بخونم ان ء الله این جا مجالسی که در برای عزای امام حسین علیه السلام در عالم خلقت بر قرار شده چند تاش نام می برند مجلس دیگر در بیت المقدس بود که روضه خوان خداوند و مستمع حضرت زکریا بود از جمله سوأل های سعد بن عبد الله از امام زمان (ع) این بود که مرا از تأویل کاف ، ها ، یا ، عین ، ساد ، خبر دهید فرمودند این حروف از خبرهای غیبی است که خداوند بنده اش زکریا را بر آن مطلع نموده و بعد از آن برای حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرموده است و داستان از این قرار است مثلاً گویی که ما با یک مسامحه ای ما این تعبیر را به کار ببریم که خداوند متعال به پیامبر می فرمایدیند که این کلمات رو ما به زکریا یاد دادیم حضرت زکریا از خدا سوأل کرد که اسما خمسه طیبه را به او تعلیم کند عرض کردم خدمتتون اگر این اسما تعلیم کسی شود آن وقت این حالات را پیدا می کند و اگر ما می بینیم که این حالات را موقعی که حواسمون هست داریم بدانیم که امام زمان (ع) به ما تعلیم کرده اند والا غیر از تعلیم اون ها اپری نخواهد داشت . خیلی ها به زبون می آرن الحمدالله بنده که نه بزرگترهای ما بزرگترهای مجلس ، دوستان جوان و عزیزان همه نام امام حسین علیه السلام می آید دلها می شکند ولی اون ها امام حسین علیه السلام را می بینند هیچی شون نمی شه به شما همین اول می گویند که امام حسین علیه السلام می خواست علی اکبر بفرستد میدان هی نشست هی بلند می شد هی می نشست هی بلند می شد شما منقلب می شویی آن ها علی اکبر به زمین افتاد هلهله می کنند خیلی آدم ببین به کجا می رسد پناه بر خدا . جبرئیل نازل شد و به او تعلیم نمود جبرئیل این 5 اسم یاد داد این اسمها قیمتی ، کار انجام می دهد اگر خدا می خواهد به پیامبرش یه چیزی یاد بدهد می خواهد از حضرت آدم توبه اش را بپزیرد چرا میان این همه چیز این 5 اسم را یاد می دهد حکایتی دارد هرگاه زکریا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی و فاطمه و حسن را یاد می کرد اندوه او می رفت و ناراحتی اش بر طرف می شد و چون حضرت حسین علیه السلام را یاد می کرد گریه او را می گرفت و اشکش جاری می شد و نفس او بند می آمد ، نمی توانست تحمل کند ، اسما را یاد دادند یاد گرفته ، اثرش هم رویش هست روزی عرض کرد پروردگارا چه می شود که چون آن 4 بزرگوار را یاد می کنم از هم و غم می رهم و چون حسین علیه السلام را یاد می کنم اشکم می ریزد و به هیجان می افتم خداوند متعال او را قضیه آن حضرت خبر داد فرمود " کهیعص" کاف : اشاره به کربلا است ، ها : هلاکت عترت طاهره ، ی: یزید که بر حسین علیه السلام ظلم می کند و او را می کشد ، عین : عطش آن حضرت ، صاد : صبر آن جناب چون زکریا آن واقعه را شنید 3 روز از مسجد بیرون نیامد و مردم را از داخل شدن منع کرد و پیوسته گریه و ناله می نمود و عرض می کرد خدایا آیا دل بهترین خلق خود را در مصیبت فرزندش به درد می آوری خدایا آیا برای ساحت مقدس او گرفتاری این مصیبت بزرگ را نازل می کنی آیا لباس این مصیبت را بر تن علی و فاطمه (ع) می پوشانی . آیا سختی این مصیبت را بر حریم آن ها روا می داری آن گاه عرض کرد خدایا فرزندی به من عنایت فرما که در پیری چشم من به او روشن گردد و محبت او را در دل من زیاد کن و سپس مرا به مصیبت او مبتلا نما چنان که حبیب خود را مبتلا به مصیبت فرزندش خواهی کرد . سپس خداوند یحیی (ع) را روزی زکریا کرد و او را به مصیبتش مبتلا نمود حمل 6 ماه بود. هم چنان که حمل حضرت حسین علیه السلام نیز 6ماه بود . آقا شیخ جعفر در ادامه این روایت مطلبی را می گوید ، می گوید حضرت زکریا توی پیری این بشارت را به ش داد یحیی را داد لذا اون موقع که یحیی را که داستانش مفصل می کشند زکریا زنده نیست که چی می خواهد بگوید این روایت مشابهت چه می خواهد بگوید آقا شیخ جعفر می خواهد این را بگوید می گوید همان طور که زکریا این مصیبت را خواست مصیبت زده شد این می خواهد بگوید که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست ولی امام حسین علیه السلام را که می کشند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مصیبت زده می شود و یعنی این ها زنده بود نشان و مرده بود نشان فرقی ندارد و وقتی پیامبر خدا اینه که یحیی وقتی مبتلا می شود و حضرت زکریا مصیبت او را می خواهد در حای که نیست نشان می دهد که آن موقع هم به تعبیر ما ببخشید یا رسول الله آن موقع هم چشمش دنبال بچه اش هست . آن موقع هم همین طوره خیلی داستانها شنیده ایم خیلی خواب ها شنیدیم ، خود اعضایی که توی این جا هستند فکر کنم هر کدام یکی از این موارد را داشتن کسی از این دنیا رفته و بعد از چند روز آمده به خواب کسی گفته مثلا به همسرم بگویید مواظب فلانی یک کم بیشتر باش لا اله الا الله. خداوند متعال یک ذریه طیبه مرحمت می کند حالا ببینید اینی که چرا نام اون 4 بزرگوار را می برم دلم باز می شه ولی نام حسین را می برم دل من می گیره این یکی از معانی مطلبی است که چرا این مصیبت اعظم مصیبت هاست همه اون مصیبت ها کانونش این جاست توی یک روایتی حضرت میفرماید همش تو امام حسین علیه السلام ذریه طیبه است به لحاظ ظاهری نسل امام حسین علیه السلام است که امامت در نسل اوست لذا اون مصیبه ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السماوات و الارض حالا اومدند کربلا کیا اومدند کربلا کسایی که این جمله را به زبان آوردند که ما انتقام بدر را گرفتیم و خدا این جوری مفتضحشان می کنند ملعونی که گفتی انتقام بدر را گرفتی هیچ فکر کردی که جنگ بدر چه گروهی بر چه گروهی غلبه یافتند هیچ فکر کردی مسلمانان به امداد ملائکه و ..... بر مشرکین غلبه یافتند کی باید انتقام بدر را بگیرد ؟ غیر از اون کس که شکست خورده غیر از مشرک . یزید خدا لعنتت کند این نشان می دهد که تو و من تبعت و هر کس که به تو ملحق هست و هر کس تو را می پرستد و دوست می دارد تو را قاتل امام حسین علیه السلام نمی داند همه اون ها اللهم العنهم جمیعا بدانند که همه مشرکند همه لشکریند که در بدر شکست خوردند مشرکین اند. احقاد بدریه و حنیینه همه این ها جمع شده اینهایی که اون طرف و ایستادند یک جواب دارند در مقابل ایستادن به امام حسین علیه السلام یک جواب برای چی منو می کشید برای چه به جنگ من آمدید من چکار کردم به شما ظلمی کردم ، مالتون را خوردم . مجلسی بودیم عرض کردم امام حسین علیه السلام که آمدند کربلا چند بار فرمودند کسی اگر حقی را مطالبه می کند مطلبی تو دین تو حقوق ، هر چی بلند شه بگه اصحابشون هر کس ملحق شد پرسیدند دینی به گردنت نیست چیزی نداری یکی گفت چرا آقا گقت برو دِینت را بده گفت نه من میخواهم بمانم پیش شما آقا بروم دیگر تمام است گفت باشه بمان من دینت را می دهم گفت فلانی برود دین اینو بده یعنی اگر ملحق شدی راست راستی ملحق شدی خودش به عهده می گیرد اگر راست راستی ملحق شدی . جناب حُر به آن مقام نمی رسد مگر به پذیرش امام حسین علیه السلام اگر او نپذیرد به جایی نمی رسد که امام حسین علیه السلام در کربلا با اصحابی ایستاده که هیچ کسی نمی تواند به اندازه یک گندم بر این ها شکایت کند بعد می خواهد بجنگد زمین کربلا را می خرد زمین کربلا مال امام حسین علیه السلام همه عالم ان الارض یورث لله و من یشا من عباده از لحاظ عرف زمینی میخرد امام حسین علیه السلام کربلا را کربلا می روی یعنی چه یعنی می روی آن جایی که مال امام حسین علیه السلام هیچ کسی هم حق ندارد بعداً نگویند آمدند در ملک ما جنگیدند بعداً نگویند در ملک ما جنازه هاشان را دفن کردند مال امام حسین علیه السلام حالا می پرسیم مال امام حسین علیه السلام به کی میرسد به لحاظ وراثت به مولای ما امام زمان می رسد یکی از جاهایی که به امام زمان می رسد کربلاست برای همین به اون عالم گفتند 40 شب زحمت کشیدی بروی فلان جا امام زمان را ببینی یه تک پا می آمدی کربلا با نیت درست می آمدی می دیدی. خب آمدند در کربلا امام حسین علیه السلام هیچ حقی ، هیچ کسی هیچ چیز نمی تواند بگوید اون ها آمدند چکار کنند این ها آمدند این ذریه را از میان بر دارند لذا دستور اینه که احدی را در کربلا زنده نمی گذارید . امیر المومنین علیه السلام به تعبیر ما از چنگ ما رفت چون پیامبر فرمودند علی جان بعد از من این ها می خواهند تو را بکشند نماز ، روزه ،همه بهانه است آنان همیشه می خواهند تو را بکشند دست آنها بهانه نمی دهی هیچ رقم بهانه نمی دهی، این جمله را هم باز بگویم علی جان دست آن ها بهانه نمی دهی لذا امیر المومنین علی علیه السلام . سخت ترین امتحان این جا دارد اتفاق میافتد دست به قبضه شمشیر نمی برد که اون ها بگن امیر المومنین علیه السلام میخواست بجنگد ما شمشیرش زدیم اصلاً حالت امیر المومنین علیه السلام در آن جا حالت کسی است که اصلاً انگار پناه بر خدا انگار از این آدم هیچ بر نمی آید یک کس دیگر باید کارهاش بکنه برای چه برای این که هیچ کس نگوید این نگاه دیدم این حرکت دست را دیدم یک حرکتی اون جا انجام شد که اصلاً احتمال این که امیر المومنین علیه السلام بخواهد حرکتی بکند دیده نمی شد می دانید مثل چی می ماند تو کربلا امام سجاد چی شد؟ ماند چی شد . گفت امام حسین علیه السلام وارد خیمه شد دید حضرت سجاد در تب تکیه دادند به حضرت زینب به هوش می آیند حالشان خوش می شود می گویند بابا چه خبره بریل کجاست زهیر کجاست می گویند قد قُتِل کشته شدند ترتیب سوألات راببینید برادرم علی کجاست می گویند کشتنش این عمی العباس یه دونه به همه عالم کی باورش می شود حضرت می گویند به اجمال به جز من و تو مردی در این خیام دیگر نیست نه عباس است نه علی اصغر است حالت باید حالتی کسی باشد که احتمال هیچ مبارزه در او نیست هیچ کس در نگاه او در حرکت او اصلا هیچ طوری احتمال بدهد که او می خواهد مبارزه کند درسته حالا تو کربلا کی می آید مواظبت می کند امام سجاد نکشند کی می آید حضرت زینب حالا تو خانه امیر المومنین علیه السلام کی باید مواظبت کند امیر المومنین علیه السلام را نکشند خیلی لین سوأل بود چرا حضرت زهرا( سلام الله علیها) اومد دم در علی جان بهانه دست اینان نده این جور گفت این جورآمد دم در علی جان چرا مثل جنین خودت را در آغوش گرفتی چرا زانو بغل کردی می خواهد توصیف کند علی علیه السلام را خدایا اینان کیا بودند ریختند در خانه حضرت زهرا( سلام الله علیها) خدا کدام دائره المعارف این را پهلوانی رقم می زند آدم به یک بانویی سیلی بزند کجا همچین چیزی را نوشتند کجا تو قاموس بشریت می گنجد همه اصحاب رفتند به میدان خودشان را در راه امامشان شهید کردند اشتباه نکنید اصحاب در راه امام حسین علیه السلام شهید شدند اون همون دعایی که ما می کنیم والمستشهدین بین یدیه در مقابل آقامون پرپر بزنیم بمیریم او از من راضی باشد من به او سلام کنم او به من سلام کنه بگوید علیک السلام بعد بگوید سلام علیکم تبتم فد خلوها خالدین اون جا امضا کنند وارد بهشت شود حالا قراره از اهل بیت امام حسین علیه السلام به میدان بروند حالا اون داستانهایی که راجع به ذبح حضرت اسماعیل.
×
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم توفیق داشتیم آیاتی را از قرآن که اسمهای هدی علیهم السلام ذیل اون آیات روایاتی را تعلیم فرموده بودند که آیات را مرتبط با واقعه کربلا و عاشورا و سید الشهدا دانستیم به تعلیم امام زمان علیه السلام به عنایت اون بزرگواران ان شاءالله آیه دیگری را امشب تلاوت بکنیم آیه ای که ان شاءالله بتوانیم ارتباطش را به این شب ان شاءالله بفهمیم و ان شاءالله عامل بشیم.
آیه 21 از سوره طور:
«بسم الله الرحمن الرحیم: والذین امنوا واتبعتهم ذریتهم بایمان الحقنابهم ذریتهم و ما التناهم من عملهم من شیء کل امری بما کسب رهین»
قسمت اول این آیه را اجازه بدهید گفت و گو بکنیم امشب ان شاءالله به توفیق خداوند متعال
والذین امنوا واتبعتهم ذریتهم بایمان الحقنابهم ذریتهم آنانیکه ایمان آورده اند و ذریه انها تبعیت کردند از ایشان به ایمان وبه باورما ملحق می گردانیم به ایشان ذریه اونها را گویی که کسانی باشند که خداوند اون کسانی را مراد دارند اوناییکه ایمان آورده اند یک عده ای هستند دنبال روی و تبعیت اونها را کردند به طریقه ایمان و باور قلبی خداوند و عده می فرماید که ما ملحق گروه دومی که تبعیت کردند و گروه اولی که ایمان آوردند خب اگر خداوند متعال می فرماید.
والذین امنوا واتبعتهم ذریتهم بایمان اوناییکه ایمان آورده اند و ذریه اونها بقیت کردند از اونها به ایمان این الحاق چه نیازی است خب اونها هم می روند به بهشت دیگه والذین امنوا خب این که ان شاءالله تو بهشت ان شاءالله ما جز مومنیم و تبعتهم ذریتهم به ایمان ان شاءالله فرزندان ما هم دنبال ما به روش ایمانی ان شاءالله می آیند، خب همه تو بهشتیم، چه وعده ای است خدا می فرماید که الحقنابهم ذریتهم.
ما ملحق میکنیم به اون اولیها ذریه اونها را هم اونجا ملحق می کنیم این چه حکایتی است چه می خواهند بفرمایند تو این آیه روایات ذیل این آیه این بخشی که از این آیه خوانده شد چون بخش دوم به مجموعه روایی و اون چیزی است که مورد نظر ماست که ان شاءالله به توفیق خدا بخوانیم و چند روایت ذیلش
والذین امنوا واتبعتهم ذریتهم یک دسته از روایات می فرمایند مراداین است که والذین امنوا مراد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و مراد از اون کسانی که تبعیت کردند به ایمان اون بزرگوار و اون کسانی که ایمان آورده اند ائمه هدی علیهم السلام اند لذا خداوند متعال اینها رو این ذریه را به اینها ملحق می کند.
شما با تعبیر ذریه آشنا هستید درآیه ای که پیش گفت و گو شد که ذریه یعنی چه و ذریه پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم یعنی چه؟ شما اگر تو واقعه کربلا به خاطر بیارید، در اونجایی که ائمه هدی علیهم السلام می خواهند از این دنیا بروند تو خود کربلا اگه دقت کنید یک عده ای را حضرت میدهند گاهی مثلا به فرزندشون یا اینکه می گویند پیش جدم می روم به تو ملحق می شوم. جناب اکبر علیه السلام طلب آب می کنند بالاتر از آب به او وعده و الحاق به رسول الله و آب از دست او بزرگوار نوشیدن و به امید حق روایتی است که فرمودند: که پیامبر اکرم درروز قیامت آمد به حنجره الهی حالا به تعبیر ما اینکه دست به دامن الهی است که می رود وامیر المومنین علیه السلام به حنجره رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم متصل است ائمه هدی علیهم السلام به حنجره امیرالمومنین علیه السلام و شیعیان به حنجره ائمه هدی علیهم السلام.
حالا حنجره را دامن معنا کنیم. ساحت و اون عرصه معنا کنیم. البته تو اون روایت فرمود: حنجره نور است یعنی امیرالمومنین علیه السلام به نور رسول الله صل الله علیه و آله و سلم به نور امیرالمومنین این ذریه که من عرض کردم خدمتتون که اون ملعون ها آمدند این ذریه را از بین ببرند این ذریه در واقع ارتباط داره به اون شجره.
اون شجره طیبه اون شجره ای است که
انا علی من شجره واحده و سائر الناس من الشجره ثبتا
یک شجره ای است که در این عالم که باز روایت است که اون شجره ممنوعه هم به اینجا مربوط است یک درختی است یک شجره ای است در این عالم که به پیامبر اکرم، امیر المومنین حضرت صدیقه زهرا علیهم السلام و ائمه هدی علیهم السلام مربوطه. توصیف این شجره را هم بیان کردند اون شجره اصل و حال ثابت مستقر است اما شاخ و برگهایش همه پهنه عالم را گرفته لذا فرمودند: از اون شجره که حالا شجره طوبی است و تعابیر دیگری که هست بر هر خانه ای خانه شیعیان یک شاخه ای آمده که با اتصال با او به اون شجره ملحق می شه چرا این آیه الحاق را خواندیم.
الحقنابهم ذریتهم می خواهم عرض بکنم وقتی روایاتی در باب شجره است در مستدرک سفینته البحار مرحوم نمازی شما لغت شجره ببینید اونجا عنوان ها و روایاتی که از اون مدخل می توانید وارد بحار و سایر کتب روای بشویم اونجا می بینیم می یابیم این درخت موجود است. خداوند متعال فرمودند: که خود تون را به این درخت پیوند بزنید و فرموده است که این درخت پیوند می گیرد، فرمود هر بچه شیعه ای که متولد می شه یک برگ اضافه می شه هر کی هم که از این دنیا می رود یک دو سه می افتد همه ملحق می شوند به اینجا.
ذیل همین آیه این که خدمتتون دیشب شاید عرض کردم ذیل همین آیه در جلد 5 بحار آمده که:
ان اطفال شیعتی مومنین بچه های شیعیان ما از مومنین کی اونا را تربیت می کند می گه حضرت صدیقه زهرا اونا را تربیت می کنه خوب دیگه معلومه یعنی چه تربیت می کنه، کسی که حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیه اونا را تربیت بکنند او در دلش حب امام حسین علیه السلام می افتد. یک شجره ملعونه و خبیثه هم هست تو عالم که هر کس دشمنی می کنه بر اهل بیت خودش را پیوند می دهد به اون شجره اون شجره از اصلش می ره تو جهنم هرکسی هم به اونها محلق است می ره تو جهنم، هر کس به این شجره ملحق است می ره تو بهشت. بسان یک خوشه که وقتی بگیرند هر کسی که متمسک و متوسل دست این نعمتهایی مثل تمسک و توسل معنا داره و در این میان عده ای هستند که نه اون طرفند نه این طرف حالا این ها هم حکایتی دارند که خداوند فرموده است که در قیامت وضعشون چه جوری است ولی بهشت رفتن بدون اتصال و انتصاب و ارتباط به این شجره اصلا معنا ندارد.
اما باز مطلب بالاتر اینها است طرف می بینی اینجا همه زندگیش مرتب است هیچ مشکلی هم نداره حالا لازم نیست کسی پولدار باشه تا زندگیش مرتب باشه نه اما می بینید همیشه از یک فراق و جدایی همیشه یا می کند پر پر می زنه، همیشه دغدغه را دارد که آیا ما را قبول می کنند آیا ما را می خرند آیا ما را می پذیرند. مثلا امشب میاد روضه تمام شد یا صاحب الزمان من خوب بودم تو این روضه. خوب نشستم خوب دل دادم به روضه عمو تون عباس، آقا من اگر از چشم شما افتاده بودم حالا من را بر می دارید هان! تو این شبها باید بگه دیگه یکی نیست ما را بخرد از اصحاب کربلا یکی نیست ما را ببرد، یکی نیست بیاد ما را ملحق بکند به این کاروان هان!
ببینید یک جملاتی می کند بعضی موقع ها بعضی از این مداحها یا بعضی از این نویسندگان جمله کل جمله بعضی کل این تعبیر است حالا تعبیر ممکنه در قالب الفاظ گاهی یک کم پس وپیش بشه ولی شما دوست دارید آقامون شما را ببرند جهنم بهتون نعمتهای بهشت بدهند پناه بر خدا. از این که بهشت خدا را کوچک بکنیم. همه محتاج بهشت خداییم وهر آنچه که در بهشت خداست یک وقت کوتاه نکنیم. چقدر نکنیم مطلب را، ولی شما دوست دارید بروید بهشت هر میوه ای خواستید هر آن برای شما حاضر بشود انواع نمی دونم چیزایی که می خواهید هان! ولی بگند برای شما ممنوعه که امام حسین را ببینید حاضرید بروید. نمی گم آدم حاضر برود به جهنم نه، ولی می گه خدایا آخه می گفتند بهشت از بوی حسین علیه السلام خلق شده هان! خدایا ما به عمری زندگی کردیم زمان غیبت اصلا ما کسی را ندیدیم همش بادلمون سید می کردیم گفتیم موقع مردن می بینم گفتیم روز قیامت می بینیم گفتیم شما گفتید علی سرور متقابلین.
ما آرزو داشتیم یه خونه ای توبهشت داشتیم پنجره اش را وا می کردیم رو به روی خونه امام حسین وا میشه هان! ببینید ما آرزومند اون بهشتی هستیم که در اون بهشت بیش ائمه هدی علیهم السلام باشیم خلاصه آقا بهانه اینه که یک جوری خودمون را می خواهیم متصل و منسوب بکنیم.
هیچ تعارف هم نداره یه جوری می خواهیم متصل و منسوب بکنیم چی کار باید کرد این اتصال و انتساب ابتداعا در عالم صورت گرفت در عالم انجام داده اند یعنی برای امام حسین علیه السلام یک محبته ممکنونه در قلب همه گذاشتند. ببینید خدا شروع کرده این اتصال و انتساب را الا اینکه من بتوانم ان شاءالله حفظ بکنم نگهدارم خرابش نکنم. باز ذیل این آیه یک روایتی است من بخوانم اصلا ما قیمت الحاق را بفهمیم ببنید آیات قرآن خیلی معنا دارند آدم باید برود در محضر امام زمان علیه السلام زانو بزند از اون بزرگوار بخواهد که به آدم قرآن یاد بدهد. یه وقت تو ذهن من نیاد که من چه جوری به امام زمان بگم که قرآن به من یاد بده شما چه طور می روید کلاس این ور و اون ور پیش استاد می گید یاد بدهد امام زمان نمی شنود حرف مرا دیگران می شنوند امام زمان نمی شنود نه دیگه اینجور نیست قطعا این جور نیست اینکه فرموده اند والذین امنوا و اتبعتهم ذریتهم بایمان الحقنابهم ذریتهم.
وصف وصف بهشت نیست فقط یک چیزی مثل اینکه بیش از بشهت است یه چیزی غیر از بهشت است نه اینکه بهشت نیست حالا الفاظ را نمی شه الفاظ را به زبان آورد،گاهی این الفاظ یه جوریند که گویی آدم خدای ناکرده می خواد طعنه به بهشت بزند نه نه عرض کردم همه ما گداییم یکی از دوستان آمد یه چند ماه پیش تر که آقا ما چه کار کنیم برای بهشت خدا را عبادت نکنیم گفتم مگر بده گفت آخه خیلی ناجور است و فلان گفتم نه مواظب باش که آدم برای بهشت خدا هم خدا را عبادت بکند ایراد ندارد گفت آقا واسه اینکه اونجا بریم سیب و گلابی بخوریم.
گفتم نه عزیزم اصلا بحث سیب و گلابی نیست اونجا می روی نعمت خدا را می یابی ببخشید امام زمان علیه السلام بیایند اینجا یک سیب به تو بدهند چه کارش می کنی چند نفر را باهاش زنده می کنی چند نفر را شفا می دهی مگربهشت خدا اینقدر کوتاه است. نخیر این خبر این است بله البته یک مقاماتی را دارند برای چه خدا را عبادت بکند برای چی خدا را بپرسند شکی نیست عبادت مراتب داره نه اینکه عبادت خدا را در یکی از مراتبش خدای نکرده تحقیر کنیم استخفاف کنیم ابدا ابدا همه گدای بهشتیم.
به هر تقدیر و از جهنم می ترسیم ذیل همین آیه که بحث الحاق را مطرح می کنه الحاق ذریه اونها را مطرح میکنه این را دقت بفرمایید روایت بلند است به جایی می رسه که حضرت صدیقه سلام الله علیها کنار پدرند اینجوری می گند به پدر قالت یا ابه اون جایی که حضرت از دنیا می خواهند بروند حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها می گند که چه جوری که پدر جان داستان چیه من شما را می بینیم نمی بینیم حضرت یه چیزی گفتند به حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها گریستند که بعد پرسیدند چه گفتند، گفتند: خبر از شهادت دادند.
بعد یک جمله بعدش گفتند که حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها خوشحال شدند و خندیدند چی گفتند به یاد بیارید. بهشت که نیست تو اولین کسی هستی که به من ملحق می شوی بحث پیوستن است بحث الحاق است.
یا ابتی لقد اخرجنی جبرییل علی الله عزوجل
جبرئیل از جانب خداوند عزوجل به من گفته است خبر آورده است وحی آورده است که تو اولین کسی هستی که از اهل بیت من به من محلق می شوی. این ببییند چه قیمتی داره که تو این مکالمه اون چه که حضرت را خوشحال می کنه این الحاق است البته غیر از بحث ما نکاتی داره، نکاتی داره حضرت صدیقه چیست؟ کیست؟ هان! قلب پیغمبر است شما انتظار دارید یک قلب بیرون کالبد چه قدر بزند؟ چه قدر می توانی تحمل کنی دوری پدر و پدر چه قدر می تونه تحمل کنه دوری قلبش را. روحی التی بین الجنبی اون داستان یه داستان دیگه است بوییدن حضرت صدیقه، بوسیدن حضرت صدیقه سلام الله علیها یه وقت قیاس نمی کنیم می خواهیم بگیم الحاق چه قیمتی داره چه قیمتی داره الحاق غیر از داستان بهشت و اینهاست اولین کسی که از اهل بیت من به من ملحق می شود تویی.
فلویل کلهوا من الظمک
حالا ویل یه چاهی است در جهنم که ویژگیهایی دارد حالا اون چاه را بگیریم یا اصلا ویل یعنی نکبت و عذاب و مصیبت همه اون مال اون کسی که به تو ظلم کرده
الفوز العظیم لمن نصرک
رستگاری بزرگ مال کسی که تو را یاری می کنه تو روایت دیگر هست یک عده ای هستند در زمان غیبت ان شاءالله که همین الان اینجاست دیگه فاطمه جان برای یاری تو فاطمه جان دور هم جمع می شوند برای فرزند تو گریه می کنند.
اینا آمدند ترا یاری اینا اومدند بگند فرزند تو اگر غریب از این دنیا می ره یا به شهادت می رسه هستند کسانی که خوب همین بسی است اهمیت الحاق را فهمیدند اهمیت الحاق رادیگه برویم ان شاءالله یک جمله از قتل بخوانیم اما یک جمله بگم بعد برویم این مقتل را بخوانیم حالا نگاه کنید، اون کسی که در کربلا ملحق می شه و می شه پسر فاطمه زهرا سلام الله علیها اوکیست؟ او قمر بنی هاشم است یکی از چیزهایی که توکربلا اتفاق می افتد گاهی آدم می گه و می ره، نه یک دنیا حرفه می تونه یه کاری کنه ملحق بشه بعد حضرت صدیقه سلام الله علیها بعد او بگه یا اخا ادرک اخاک.
برادر یه عمر پیش خودم تو که مولای منی چی داری که مادرت حضرت زهرا سلام الله علیها مادرم ام البنین که ماتو خونه شما بودیم می گفت من کنیز انیام، شما غلام اینهایید، افتخار من به این بود عمر غلام و بنده تو بودم ولی همیشه می گفتم چه مزه ای داره آدم مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها باشه چی میشه!
لا اله الا الله اونی که ما می بینیم قمر بنی هاشم به زمین می افتد نه ولی حکایت چیه خدا می دونه لا اله الا الله هنگام تعمیر قبور شهدا از مرحوم سید البحر العلوم سوال کردند: قبر هر یک از شهدا را به فراخور آن شهید
خیلی رشید بود حضرت ابوالفضل، قبرها را داشتیم تعمیر می کردیم دیدیم قبر ابوالفضل خیلی کوچکتر است که بی هوش شد به نهر علقمه آمد هر چه خواست نعش عموش را حرکت بدهد نتوانست نمی شد، لا اله الا الله همین یک جمله را وسطش بخوانم اعضای قطع شده را جمع کرد وقتی قمر بنی هاشم به زمین افتاد برادر خودش را صدا کرد. یا اخا ادرک اخاک.
این جمله را هم بگذاریم بگیم ملحق شد قمر بنی هاشم فرزند صدیقه زهرا سلام الله علیها نمی خواهیم جسارت و بی ادبی بکنیم، شاید سوال حضرت قمر بنی هاشم درباره این بود که یک مثلا شیعه خوب المطیع لله ولرسولهی و لامیرالمومنین باشم چه کار کنم. خب این حتما هست دیگه آخی می خواهیم ببینیم حتما براش نقل می کنند که وقتی به دنیا آوری بابات هی بازوانت را می بوسید، حسین، حسین را یاری کن مظلومه، وقتی آدم القاب قمر بنی هاشم را می خواند میگن شجاع است عباس علمدار است. حالا اومده تو کربلا دیگه تو کربلا قمر بنی هاشم ایستاده از یک طرف مادرش گفته خیلی مواظب باش از یک طرف رسول خدا خوب همه چشمها همه انتظارها، همه نگاهها به قمر بنی هاشم است.
عرض کردم خدمتتون وقتی حضرت سجاد اونجاییکه امام حسین علیه السلام بر می گردند به خیمه، بدن پدر پر از خون، امام سجاد می پرسند که بابا چه خبر بیرون امام می فرمایند: کشتنش علی چه شد، این عمی العباس. به من بگو عباس من چی شده، این عمی العباس.
همان طوری که امیرالمومینن علیه السلام کاشف الکرب عن وجه رسول الله تو زیارت می گه، می پرسیم یا امیرالمومنین اون روزی که امانت رسول الله نزد شما بود در خانه توانستید غم را از صورت پیغمبر ساطع کنید یا امیرالمومنین شما توانستید کاری بکنید همسر شما سیلی نخورد. یا ابوالفضل شما هم نمی تونید برای بچه های امام حسین آب بیارید نمی تونید بابات یا ابوالفضل امیرالمومنین در خونه حسرت زده به زمین نشسته شرمندگی ترا به زمین زد در علقمه از علقمه تا اونجا برای چی می خواستی بیایی، آبی نداشتی برای چه بیایی دیگه اونجا دیگه افتاده قمر بنی هاشم ایستاده فقط منتظر امامش. بگه برو به میدان همه این لشگر را تارو مار کن، یه عباس و یه لشگر بچه شیر مرتضی زور بازوی علی بله! می گه برادرم قبل از اینکه بری جنگ می شه بری یک کم آب بیاری برای بچه های من...
حالا شما ببییند قمر بنی هاشم چه حالی داره چه جور می ره به طرف شریعه هان! خوشحال می شه آخیش یه چیزی ازمن خواست بری آبی بیارم برای امام حسین علیه السلام میگه وقتی امام حسین شنید یا اخا ادرک اخاک چون عباس ببخشید یا قمر بنی هاشم هیچ وقت کم نمی یاره چی شد، صدا کرد امام حسین علیه السلام را امام مظلوم سوار بر اسب خود، سوار شد به یاری حضرت عباس پا به میدان گذاشت.
دنبال صدای ناله ای عباس می رفت ناگاه ذوالجناح ایستاد قدم از قدم برنداشت سر خود را به جانب ابی عبد الله بلند کرد شروع کرد به گریه و ناله و زاری نمود اسب سرش را چرخاند، سرش را برگردانده به سوی امام حسین داره گریه می کنه امام حسین می فهمد که این اسب زبون بسته یک چیزی می خواد بگه.
فلما نظر الحسین الی الارض
امام حسین وقتی به زمین نگاه کرد رای ابدی اخیه عباس دیدی دستان برادرش قلم شده افتاده رو زمین و فی التراب موضوعه تو خاک غلط خورده افتاده حضرت خم شد آن را برداشت به سینه خوب چسباند
الان ان اکثر زخمی و قتلنا حیلتی
آقایون هنوز قمر بنی هاشم را پیدا نکردند چه طور امام حسین از حکایت دست فهمید که کار تمام است اومدند به ام البنین گفتند می دونی به سر قمر بنی هاشم عمود آهن زدند گفت هر چی بگم باور می کنم اما این یکی را باور نمی کنم پسر من! گفت آخه اون موقع دست در بدن نداشت
لما قتل العباس ان کثار فی وجه الحسین علیه السلام
وقتی قمر بنی هاشم به شهادت رسید حالی در صورت امام حسین علیه السلام آشکار گشت. امام حسین علیه السلام حالا داره به خیمه بر می گرده شکسته حال و محزون تو یکی از مقاتل می نویسد اون لحظه ای که امام حسین شکسته حال بر می گردد اینجاست که لشگر دشمن حالا. دیگه عباس نیست بروید تو خیمه ها ببینید تو خیمه ها چه خبر است ببینید تو خیمه ها چه خبره! دیگه همه جرات پیدا می کنند شجاع می شوند در حالیکه شکسته و محزون و گریان بود و با آستین اشکهای خود را پاک می نمود در آن حال لشگر در کنار خیمه آن حضرت ازدحام کرده بودند پس ندا فرمود:
امام المغیث یغیث
یکی پیدا نمی شه به داد ما برسد،
امام المجیر یجیرنا امام الطالب حق ینصرنا
یکی نیست حق ما را طلب کند چرا هست! چرا هست! ولی ما بی عرضه ایم ما نمی توانیم فرج او را و ظهور او را بطلبیم چرا یکی هست لا اله الاالله دیگه بسه، یک عبارت دیگه بخوانم و عرضم را تمام بکنم این عبارت را بخوانم، برای اینکه همه مطالبی که گفتیم جمع بشه تو این عبارت شاید هر سال هم خوندیم بحث الحاق یک بحث... همه بحثها را هم هر چی که هست و نیست جمع بکنیم تو این روز قیامت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم به امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: به فاطمه علیها السلام بگو برای شفاعت و نجات امت در این فزع اکبر چه داری؟ بریم بگیم فاطمه من برای این فزع اکبر که دیگه هیچی اینجا تاب نداره برای امت من چی آوردی اینها همه گرفتارند، یک مشت شاخ شکسته جمع شوند نه عمل درستی همه نماز خوندند همه روزه گرفتند ولی وقتی عملها شون را هر چی می خواهند بگذارند رو میزان چیزی نمی شه چی کار کنیم برای نجات اینها چی آورده ایم، یا فاطمه!
علی علیه السلام پیام را به حضرت فاطمه می رسید آن بانو در جواب می فرمایند: یا امیرالمومنین لا اله الاالله
کنا نالعجل هذالمقام سبه
برای ما بسه! برای این فزع اکبر که همه امت را بخواهم شفاعت کنیم چی؟
الیدان المقطر عتا دو تا دستهای بریده من ابنی العباس از پسرم عباس این را حضرت زهرا سلام الله علیها می گه دو دست قلم شده پسرم دیگه پسر منه عباس من تو که در علقمه افتادی آبروت نرفته لا اله الاالله دیگه بسه! ببخش دیگه، بسه، لا اله الاالله یا مولانا یا صاحب الزمان بله همه می دونند بله امام زمان علیه السلام لا اله الاالله اینهم بخوانم ان شاءالله امام زمان علیه السلام اینجور می گه:
می گه یکی از وعاظ مشهور قم در بیت مراجع منبر می رفت خیلی تو تاریخ وارد بود، در یکی از منبرهای خود شروع کرد مقتل را خواند، هنگامی که دستهای حضرت عباس علیه السلام را قطع کردند تیری به چشم مبارک آن بزرگوار آمد یعنی چه؟ اگر به طرف ما سنگی پرتاپ کنند چه جوری سنگ را می گیریم لا اله الاالله خب حالا عیب نداره، اگه یک چیزی توی چشمتون بره چه کار می کنید، در میارید، نه، داره مقتل می خونه، می گه تیری به چشم مبارک اون بزرگوار اومد چون دست نداشت زانوان خود را بالا آورد تا با زانو تیر از چشم مبارک بیرون آورد. چون خم شد ظالمی عمود آهن، آخی! می گه چرا از خودتون میگید، می گه شب اون عالمی ک اعتراض میکنه می گه چرا این مصیبت ها را اینقدر سخت از خودتون می گید خواب مب بینید می گه:
به محضر ابوالفضل العباس مشرف شدم آقا خطاب به ایشان فرمودند: آسید ابراهیم حالا من میگم تو که اعتراض کردی که را مقتل را اینجوری خوندند و اینارو گفتند آسید ابراهیم تو تو کربلا بودی، اونجا بودی، که بدونی روز عاشورا با من چه کار نکردند آسید ابراهیم تو کربلا بعد از اینکه دو دست من را از هم جدا شد سپاه دشمن مرا تیر باران کردند، تیری به چشم راست من خورد، هر چه سر تکان دادم تیر بیرون بیاید عماممه از سرم افتاد. علی لعنت الله علی القوم الظالمین ... الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
×
توفیق داشتیم در شبهای گذشته یک آیه از آیات قرآن را به مدد فرمایش اهل بیت (ع) گفتگو می کردیم وانشاءالله یادگرفتیم که آن آیات به واقعه کربلا وعاشورا امام حسین مربوطه من خیلی فکرکردم امشب کدوم آیه را گفتکو کنیم هر آیه ای را انتخاب می کردم میدیدم نمیشه بعد یاد این کلام آشیخ جعفر شوشتری افتادم که در "خصائل الحسینیه "می گه قرآن ورق ورق شد توکربلا و آیاتش از اوجدا شد و بدن ابی عبدالله حروف مقطعه قرآن است و وقتی گفتم شبی که خودقرآن را درواقع همه قرآن را حقیقت قرآن را جسارت بهش کردن چه حکایتی بگم ؟ از یک آیه نمیشه نمیشه یک روایتی توفیق داشته باشیم انشاءالله من بخونم آن روایت را محور گفتگو قراربدهیم انشاءالله امام زمان همه ی مارا ببخشند من خودم را میگم خیلی بدی کرده بودیم تاقبل از این ولی از اول محرم تا این طرف خیلی به ما صحبت کردن هی مارا به مجالس دعوت کردن دل مارا آماده کردن به ماگریه دادند توبه دادند همه اینها را صحبت کردند انشاءالله به مدد ایشان تاسال بعد خودمان راسرپا نگه میداریم . یادمان نمیرود فراموش نمیکنیم جهت در فرج امام زمان (ع) وسلامتی آن بزرگوار یک صلوات عنایت کنید .
بسم الله الرحمن الرحیم
کربلا به یک معنا یک نقطه کانونی است درمعرفی دشمنان اهل بیت (ع)که بسان گرگها ی درنده ایکه گرگ توصیف اگرنه گرگ کجا واینها کجا ؟ ظاهر شدند و پیدا شدند تا قبل از این ناپیدا بودند یعنی بعد ازرحلت پیامبر (ص) اینها سعی کردند در زیر یک پوستینی بلکه در زمان خود حضرت و قرآن مکررا" می فرماید از باب منافقین جسارتا"خدمتتون عرض شد از باب تذکر و یاد آوری منافق کیه ؟ منا فق اول کسی هست که مورخی خبیر ودقیق عکس ازتاریخ اسلام بگیرد منافقین را جزو مسلمانان کنارپیغمبر داخل عکس می بینید .لذا فکر نکنیم اگر مورخین دقیق بودندو روایت تاریخ دقیق بود چاره ای میشد . خیر حکایت وین حکایت درون نه حکایت بیرون حضرت فرمودند ما بر تنزیل میجنگیم تو بر تاویل میجنگی علی جان . یعنی چه؟یعنی آنچه که ما برش میجنگیم ظاهر قرآن یک عده قبول نکردند یک عده ای آمدند علی جان تو بر تاویلش می جنگی یعنی چه ؟یعنی آن طرفیها هم که میجنگند با تو قرآن را می کشند وسط آن وریها که میآیند به ظاهر قرآن به معانی قرآن استنباط می کنند اما تاویل قرآن نزد توست لذا همه به اشتباه می افتند . یک وقت خدای ناکرده گول نخوریم ؟ این جمله راهیچ وقت فراموش نکنیم منافق در دقیقترین عکسهای تاریخی کنار پیغمبر هرچه نزدیکتر به پیامبر عکس بگیره منافق تره امیرالمومنین (ع) میرود پی کارش تافرمان رسول خدارا اطاعت کند آنهائی که می آیند اطراف پیغمبرمی پلکند . موقعی که پیامبر را کشتند و پیامبر روزهای آخر عمر شون را میِگذرا نند ومیخواهند ببینند نتیجه چی شد بعدا" هم میگن مادلمون برای شما خیلی می سوزه نمی توانیم تحمل کنیم دوری شمارا نمی توانیم از شمادور شویم .اینها مسلمانند این چیزی که اینجا کاشتند ودر کربلا درو کردند در کربلا یوم الفصل خداست اینها را روکرده . هیچ توجیه انسانی با هیچ توجیه انسانی شما هرفرهنگ انسانی را خواستید ازاینجا برای توجیه این واقعه قانونش را بیاورین اگر توانستین توجیه بکنید یک کسی را به هیچ دلیلی (2) کسی را که وقتی میروند جلوشون را بگیرن درمیانه راه لشکر هزارنفری میان بغل اینها می شن که وقتی آمدند همه خسته اند چون سریع آمده بودند .امام (ع) به اصحابش میگویدبلند شوید بروید به اینها آب بدهید مشکها را از داخل خیام میآورند دونه دونشون را آب میدهند .حضرت با دستان مبارکشون آب میدهند اسباشون را هم آب می دهند خوب حالا همین صحنه را نگه دارید بیائید کربلا حضرت را ببینید خیلی حکایت خیلی حرفه باهیچ منطقی سازگار نیست همانطور که کربلا نقطه کانونی ظلمهایی است که به اهل بیت (ع) شده است همانطورکه کربلا نقطه کانونی اون کینه و اون حقد واون احوالات بلدیه وحنیفیه که درخانه حضرت صدیقه زهرا (ع)آمد گفت خانه را با اهلش به آتش می کشم انوقت طرف اینجا میگه یک تردید ی اینجا بکنیم آیا درخانه را سوزانده اند یا نسوزانده اند ؟اصلا " این مهم نیست مهم اینه که تو دلشون چه خبره؟ تو دلشون گفتند خانه را با اهلش به آتش می کشم حضرت صدیقه درآن است ولو اوهم باشد آتش می کشم . آمده بودند کار را تمام بکنند . مظلومیت وخانه نشینی حضرت امیر المومنین نگذاشت کینه مانده در کربلا ظهور میکند درسته . لذا همانطور که کربلا شد نقطه عطف و نقطه کانونی مظلومیت و ظهور مظلومیت ظهور شقاوت انها ظهور هرکینه ای که دردرون داشتند هرکاری که دلشون خواست کردند حضر ت زینب سلام الله که درآن فرمودند (ایه ای از قرآن ) ولا یحسبنا الذین کفرو انما نملی ...
وقتی آن ملعون به حضرت میگه الحمدالله که خدا ما را برشما غالب کرد به شما پیروز کرد ملعون داره میگوید که ما بر شما پیروز شدیم (ایه ای از قرآن ) که اینها خدا بهشان مهلت داده خدا مهلت داده تا گناهانشان را زیاد کنند مهلت داده میدانید یعنی چه ؟ یعنی هر چه میخواهید بتازونید هر کاری میخواهید بکنید چیزی مانده که تو کربلا انجام نداده باشد چیزی ماند. شما آمدید بجنگید اینجوری می جنگند ؟ بچه نابالغی که خم میشود درمیدان نبرد بند کفشش را ببندد تو پهلوانی که برسراو عمودمیزنی ؟ تو پهلوانی که با سرباز دلاوری که دست در بدن نداره برسر او عمود میزنی ؟ این مرانگیست ؟ تو مردی ؟ طفل شش ماهه جنگیدن داره ؟ خوب جنگ تمام شد . برجنازه ها چرا اسب تاخت می کنی ؟ هان عقده دارید کینه دارید خیمه ها را چرا میسوزانید شما که برای جایزه از عبید اله این کار را می کنید چرا گوشواره دختر را می کشید ؟ چتونه شما و خداست هر کدوم اراده کنه می تونه جلوشون را بگیرد .منتها خدا نمی خواد (عنداله شاء تراک قتیلا...) در میانه راه عمربن سعد ملعون اهانتی می کند به امیرالمومنین .حضرت زینب به زمین دستور میده زمین بگیر اورا!! تا کمرعمربن سعد میروددرزمین حضرت سجاد(ع)می فرمایند عمه جان ما قرار است صبر کنیم به همه چیز صبر کنیم به اهانت به پدرمون صبر کنیم .حضرت می فرمایند ولش کن برود .عمر سعد می رود. عالم زیرنگین انگشتری امام حسین (ع) هرکاری می خواهید بکنید بکنید خوب دشمنان حضرت علی (ع) هرکاری میخواستند کردند سندهایش که در تاریخ هست . اینها همه دست پرورده های خلفای اول ودومند . غیر از اینست خوب آمدند کربلا هر کاری دلشون خواسته کرده اند دیگر هیچی نماند و هیچ چیز نماند پیراهن پاره امام حسین را می دزدند حضرت زینب می گوید کیست که در این عالم به فاطمه بگوید که حسینش عریان در کربلا مانده است . چی کار نکردند چی کار خواستند که نکردند خوب حالا قراره چه اتفاقی بیافتدوقتی همه شقاوت یکجا متمرکز وقتی همه ظلم یکجا متمرکز شد وظاهر شد حالا حضرت میفرمایند یک نقطه ای هم باید باشه که ظهوروحکومت الهی ظهور وانتقام ظهور آن خون خواهی انتقام رخ بدهد لذا در کربلا مکرر اتفاق می افتد در داستان کربلا که تمثال بی مثال امام زمان (ع)را نشا ن میدهند می گویند به این من انتقام میگیرم .ملائک آسمان ضجه میزنند آسمان دارد به هم می ریزد خدا نشون میدهد می گوید آرام باشین به این من انتقام میگیرم . دریکی از مقاتل نوشته حضرت زینب برتل زینبیه به کدام نقطه میرسد که دیگر بی تاب میشود یک دفعه در افق می بیند تمثال امام زمان (ع) .حالا ببینیم اگریکی به شما گفت حضرت رقیه منتظره امام زمان (ع) بیا یدمنتظره همین بود حضرت زینب منتظره امام زمان(ع) بیاید همین بود (سیدالشهدا عین طالب به دهل مقتول به کربلا ) همه منتظرند خیلی بی غیرتیه من منتظر نباشم خیلی بده . و آن خون آن خون زنده نگه داشته است . انشاالله خدا یک گوش درست حسابی به ما بدهد یک روز صبح صدای ندبه امام زمان (ع)رابشنویم یک بعد ازظهر که تنها هستیم شب که می خواهیم بخوابیم صدای ندبه امام زمان (ع) را بشنویم آن منتقم شمشیر درنیام صبح به شام می گرید و ندبه میکند انشا الله خدا به ما مرحمت کند اگر ما میخواهیم پیرو باشیم انشاءالله منتظرباشیم درحالی که می گرییم و این خون را زنده نگه داریم .
ابوحمزه ثمالی می گوید خدمت امام صادق (ع)رسیدیم عرض کردم یابن رسول الله (الستم کل قائمین بالحق ) مگر همه شما به حق قیام نمی کنید مگر همه شما اینطور نیستید؟ فرمودند : چرا . پس چرا به امام زمان (ع) (من دیگر تعبیر را عوض میکنم ) این لغت که حکایت گر قیام است چرا فقط به ایشان این لغت را اختصاص میدهند ؟چرا لغت اختصاصی این حضرت شده فرمودند: زمانی که جدم حسین شهید شد ملائکه با ناله وشیون به خداوند عرض کردند ای پروردگار ما وای سید ما (اتقول عم قتل صفتک و من صفتک و خیرتک من خلقک) خدایا پس از کشنده بهترین بندگان برگزیده ات فرزند پیامبر بی اعتنا میگذری ؟خدایا هیچ کاری نداری ؟ خدای عز وجل به آنها وحی فرستاد ای ملائکه ی من آرام گیرید (وبه عزتی وجلالی لاسقم منهم...) برعزت وجلالم قسم ازآنها انتقام میگیرم . ولو بعد ازمدت زمانی .خب میشود برای ظهور امام زمان (ع) دعا کرد نه ! خدانکرده عیب نداره اینم وضع خوب میشود مشکلات برطرف میشود . اما یکبار دعا کنیم بگیم یک خونی منتظره یک کسی منتظره یک انتقامی باید توی این عالم گرفته بشود اما یک کسی قراراست انشاءالله بیاید ازکربلا عبور کند این پرچم سرخ را از کربلا کنبد امام حسین (ع)بردارد یکبا ر همی اینجوری دعا کنیم . به عزت و جلالم سوگند از آنها انتقام می گیرم ولو زمانی چند بگذرد .پس خداوند و ائمه اطهار از نسل امام حسین (ع)اورا به آنها نشان داد و آنها مسرور شدند (فاذا احدهم) همینطور که ملائکه دیدند که یکی از آن ائمه (ع) ایستاده نماز به جا می آورد . ایستاده است و قال الله عزوجل انتقم منکم ) به این قرار است ازآنها انتقام میگیرم اگر این خون خون خداست و اگر کسی که (ومن قتل مظلوم فقد جعلنا....)اگر ولی این دم از جانب خداوند امام زمان (ع) است و اگر قرار است او بیاید و انتقام این خون رابگیرد و فقط به اوست این انتقام محقق میشود امروز او چه میکند .همین بس برای توضیح گریه برامام حسین (ع) برای ندبه بر امام حسین (ع) عزاداری برامام حسین (ع) خدایا خداوندا نمی گویم هیچگاه مارا از در خانه اهل بیت نرانند. بلکه همچین کاری نمی کنند بلکه ما هیچوقت از درخانه اهل بیت جدا نشویم یا مولا یا صاحب الزمان ما وقتی دیدیم جد بزرگوار شما هرکسی که به در خیمه امام حسین (ع)آمد او پذیرفت بلکه او بیرون درخیمه آمد و رفت به سراغ هرکس وناکسی در کربلا عمربن سعد و غیر اورا هرکسی را خواند ماهم طمع میکنیم که شما دست از ما برندارید ما قول میدهیم انشاءالله معصیت نکنیم که شما دست از ما برندارید ما قول میدهیم انشاءالله معصیت نکنیم ولی ازما خیلی ... لااله.... چی بگویم . هدیه کنیم به مولایمان امام زمان (ع) این صلوات را .
بسم الله الرحمن الرحیم
روایت شده که بار آخری که امام ازجنگ مراجعت نمود با بدن چاک چاک به بالین امام سجاد (ع) آمد آن دو بزرگوار دست برگردن یکدیگر در آوردند آنقدر گریستند که نزدیک بود مدهوش شوند پس اسرارامامت و رموز غیبت به او سپرده شد حضرت فرمودند(یا علی علیک باصبر و تقوا) علی جان خیلی باید صبرکنی خیلی صبر لازم است . نمی دانم شاید منظور آنجایست که درمحل اسارت حضرت باید بشیندو ببیند چوب خیزران را ببیند لا الا... آن حضرت به خیمه فرزندش جناب زین العابدین آمد و دید بر فرشی از پوست افتاده حضرت زینب کبری (ع) نزد او بود و از او پرستار میکرد چون پدر رادید خواست ازجا برخیزد از شدت مریضی نتوانست به عمه اش حضرت زینب گفت پشت مرا به سینه ات بگذار این پسر حضرت رسول خداست که تشریف می آورند (اینها خیلی ادبه آدم می خواهد بگوید که ما یاد بگیریم آدم خجالت میکشد ما کجا! و امام سجاد (ع) کجا ؟اگبر جلویت گفتند قال صادق (ع) بلند شو درست بنشین تکیه ندهی روایت بخوانی آنوقت بعدا" به انکار می افتی می گویی اینها سند هایش باید بررسی شود . نه مودب بنشین اگر میتونی قال صادق(ع) را بشنو تامل کردی خوش بحالت تامل نکردی بگذاری این کلام صاحبی دارد اهلی دارد ) . امام از مریضی فرزندش احوالپرسی کرد مظلومیت راببینید حالت چطوراست پسرم ؟لااله .... آنجناب حمد خدا نمود آنگاه امام سجاد (ع) از پدر پرسید . این بدن را چه کسی اینجوری کرد؟ عمویم عباس کجاست ؟ عبارت مقتل می گوید ظاهرا"امام سجاد (ع) می دانست که اصحاب کشته شدند همه وقتی این سوال را کرد وای گریه گلوی زینب را گرفت . حضرت زینب دارد نگاه میکند .به برادر نگاه میکرد که چگونه جوابش را میدهد چون به آن جناب خبر شهادت عباس را نداده بودند می ترسیدند مرض اوتشدید شود اما م فرمود بابا عمویت عباس کشته شد . دست های اورا نزدیک فرات قطع کردند . امام سجاد (ع) گریه شدیدی نمود تا غش کرد . چون به هوش آمد خب دیگر کار تمام لا اله .... این داستان را اجازه بدهید بخوانم . درختی در بیرون شهر کنعان بود که آن درخت را درخت وداع می نامیدند که هر کس به سفر میرفت خویشان و اوراتا آن درخت مشایعت میکردند چون میدانید دیگر حضرت صدیقه زهرا تو مجلسی که علامه مجلسی می خواست روضه بخواند گفت به علامه مجلسی بگوئید روضه وداع را بخواند ودا ع ولد ی شهید شهید موقعی که میخواهد دل بکند چون حضرت زینب (ع) زمانی که میخواستند ازدواج کنند گفتند یک شرط دارد من از حسین جدا نمیشوم حالا قرار است جدا شوند . بعداز آنکه برادران یوسف از پدر اجازه گردش برای یوسف گرفتند حضرت یوسف به همراه برادران از شهر بیرون رفتند. آن حضرت خواهری داشت که ازیک مادر بودند به او بسیار علاقه و محبت داشت درآن هنگام که یوسف بیرون میرفت خواهر خوابیده بود در خواب دید که یوسف راگرگ ربوده مضطرب ازخواب جست پرسید برادرم کجاست؟ گفتند به همراه برادرانت به صحرا رفته است . پرسید پدرم یعقوب چه شده؟گفتند برای وداع او رفته خواهر بی تاب شد گفت مبادا یوسف دیربیاید که مرا طاقت جدائی نیست چادری برسرانداخته ازپی برادران روانه شد زمانی رسید که وداع کرده و میرفتند از دور آنها رادرحال حرکت دید فریاد بر آورد که ای برادر یک دم تامل کن تاتوراببینم میترسم دیر بیائی با اضطراب میدوید چند جا برزمین افتاد دست وپای او مجروح شد تا آنکه خود را به یوسف رسانید دست درگردن او درآورد چنان گریست که مدهوش شد . این را شنیدید گفتیم بین امام حسین (ع) و داستان امام حسین (ع) خیلی ارتباط است با داستان پیامبران یکجائی هم می گویند امام حسین (ع) خدا حافظی کرد از همه به همه یک یک سفارش کرد همه را آرام کرد دیگر نگویم که خواست برود حضرت می بیند اسب حرکت نمی کند حضرت دیگر همه را آرام کردند و رفتند کمی که جلو رفتند دیدند باز صدای ناله می آید دیدند حضرت زینب دارد میدود . برادرم حضرت ایستاد زینب عرض کرد ای برادرم مادرم در وقت وفات وصیت کرد که هرگاه عازم سفر آخرت میباشی به عوض او زیر گلوی تورا ببوسم حضرت پیاده شد و زینب دستها برگردن امام درآورد گلوی اورابوسید هردو آنقدر گریستند که نزدیک بود مدهوش شوند بعد می گوید خواهرم یک حاجتی دارم می گوید چیه برادر اول آن پیراهنی که کهنه است کسی در او طمع نمیکند . دیگر مرا در کربلا عریان رها نمی کنند آن را بیاور که بپوشمش که دیگر کسی آن را برندارد . یک روایتی من بخوانم خدمتتان درجلد 45 بحارالنوار صفحه 53 چون میدانید این جلد ازبحار مقتل اما م حسین (ع)را نقل می کند به نقلهای مختلف دریکی از نقلها یی که بیان میکند از آنجائی می خوانیم که حضرت (فوقع علیه السلام بسریح سا عتا فقد ضعف ...) خسته بودند از جنگیدن یک لحظه ای توقف کردن که استراحتی کنند همانطورکه ایستاده بودند آن نامردها حضرت را سنگباران میکنند سنگی به پیشا نی حضرت می خورد دیگر من نگویم حضرت دامن عربی را بلند میکنند بعد چه میشود حالا بماند حضرت دستهاشون را از خون پر می کنند یک کف از این خون به آسمان می فرستند چون کارخداست برنمی گردد کفی دیگر می گیرند به صورت مبارک میکشند و اینجور میفرمایند ( ها کذا کون ...) ایگونه خواهر بود تا اینکه جدم پیامبر را ملاقات کنم من خضاب کرده باشم بخونم بعد چی بگم به پیغمبر (رسول الله قتلنی فلان و فلان ) رسول الله میدانی چه کسی مرا کشت اولی و دومی مرا کشتند . ای خدا شمر ملعون خدا لعنتت کند میگوید چون می دانید امام حسین (ع) میجنگد میجنگد تا آن که توقف می کند . شما میدانید حضرت را می زنند بعد لاا... عرش از صدر زین به زمین وازگون میشود حضرت به زانومیافتند بلند میشوند می افتند شمر ملعون می گوید یکجا خیلی دلم برای امام حسین (ع) سوخت (خدا لعنتت کند)آن هنگامی بود که حسین فهمید لشکر قصد خیمه گاه او را دارد . امام حسین (ع) فرموده بود تا من زنده ام طرف خیمه ی من نروید به عیال و اهل عیال من کارنداشته باشید اما یک نفر بود زیر آسمان زنده نشسته بود در خانه اش که به اهلش ... امیرالمومنین بود. جلوی چشمهای امیر المومنین هنگامی بود که حسین فهمید که لشکر قصد خیمه گاه او دارد من دیدم که میخواست ازجا حرکت کند ولی به زمین می افتاد خون از حلقه های زره اش خارج می شد با اینحال باز خود را برای یاری اهل بیتش به زمین میکشید . ببینید امیر المومنین چه کشید اللهم العنهم جمیعا . توکربلا امام حسین (ع) اصحاب شهیدش را به اسم صدا می زند یکی یکی میدانید یعنی چه ؟ یعنی یک باغیرت دیگر پیدا نمیشود من باید اینها را صدا بزنم دیگر هیچکس در این صحرا زنده نیست شما زنده اید که میگن جنازه ها حرکت میکنند حضر ت می فرمایند آرام باشید سید بن طاووس میگوید راوی گفت چون حضرت حسین (ع) دراثر زیادی زخم درآمد و بدنش از زیادی تیر همچون خارپشت شد . ملعونی آنچنان نیزه ای به پهلوی او زد که از اسب بر روی زمین افتاد و گونه ی راستش بر روی خاک قرار گرفت (بسم الله وبا لله و علی ملت رسول الله ) پس از روی خاک برخاست می خواستم بروم درگودال قتلگاه نمی خواهد برویم . خدا رحمت کند آقای طباطبائی سال پیش بودی خدا رحمتت کند چه دیدی ؟ یک جمله بگویم یک جایی حضرت می فرمایند و شمر ... اما قبل از این یک جای دیگر هست . شمر ملعون ایستاده یک فرمانده زمان جنگ چه پایش میکند . چکمه پایش می کند نه ؟ می گه پا را میگذارد یک جائی فشارمیدهد میگوید پسر امیر المومنین توئی ؟ می گفتی امیرالمومنین پدرمنه ؟ یک جمله بگویم تما م کنم ببینید کربلا چه کسانی بوده اند ؟شمر از قتلگاه آمده بیرون . چند نفر رفتند قتلگاه آمدند بیرون ولی شمشیرها خونی بهش نیست . شمر دارد همه را سر زنش میکند می گوید بی عرضه ها . خودش آمده از قتلگاه دارد می لرزد از شمشیرش دارد خون میچکد چه شمر؟ چه حالی دارد یک جمله اش را بگویم . میگوید آن موقعی که نگیم ولش کنید . یک صدائی شنیدم (عزیز دل مادر)
×
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
(والّیلِ إذَا سَجَی. ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلَی. وَلَلاَخرَهُ لَّکَ مِنَ اُلاُولی. وَ لَسَوفَ یُعطِکَ رَبُّکَ فَتَرضَی. أَلَم یَجِدکَ یَتیماً فَأوَی. وَ وَجَدَکَ ضَآلَّا فَهَدی. وَ وَجَدَکَ عَآئِلاَ فَأَغنَی. فَأَمَّا الیَتیمَ فَلا تَقهَر. وَ أَمُّا اُلسَّآئِل فَلا تَنهَر. وَ أَمُّا بِنِعمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّث.)
این آیات سورهی ضحی بود که اون رو شبهای گذشته توفیق داشتیم آیاتی از قرآن تلاوت میکردیم و روایاتی را () گفتگو میکردیم انشاالله امشب یکی از آیات این سوره را توفیق داشته باشیم گفتگو کنیم در این آیه خداوند متعال دو قسم میخورد بعد میفرماید که ما تو را رها نکردهایم.
وَللآخره خیرُ لَکَ مِنَ الاولی
آخرت به قطع و یقین برای تو بهتر است از اولی. ما معنی دنیا نمیکنیم. حالا بگذارید اولی بگیم و الآخره خَیرُ لَکَ مِنَ الاولی او آیاتی که انشاالله توفیق داشته باشیم بیشتر گفتگو کنیم لَسَوفَ یُعطِکَ رَبُّکَ فَتَرضَی و به زودی به قطع و یقین خداوند متعال، رب تو، به تو عنایت میکند و میدهد تا آنجایی که راضی شود فَتَرضی که بعد میفرماید: أَلَم یَجِدکَ یَتیماً فَأوَی. وَ وَجَدَکَ ضَآلَّا فَهَدی. وَ وَجَدَکَ عَآئِلاَ فَأَغنَی دیگه اونا رو انشالله به روایت مراجعه میکنیم، مثلاً اینکه فرمود : أَلَم یَجِدکَ یَتیماً فَأوَی. وَ وَجَدَکَ ضَآلَّا فَهَدی. اعوذ بالله مِنَ شیطان رَجیم. آمد در مورد حضرت بله در حالی که اگر یک جا در زندگانی پیامبر ما میبینیم حضرت یک چیزی را تمنا نمیکنند یک چیزی را میگن من نمیدانم یک چیزی را خبر نمیدهند اینا همش حکمت داره، همش یک دلیلی داره که بعضی از اونها موارد را در آیات قرآن میتوانیم پیدا کنیم. یکی از اون آیات که گاهی ممکنه استفاده بکنن این بخش از این آیه است که:
: أَلَم یَجِدکَ یَتیماً فَأوَی. وَ وَجَدَکَ ضَآلَّا فَهَدی یتیم را امام علیهالسلام می فرمایند: یک دری یک گوهری که یک دانه است یعنی دیگه دومی ندارد و ضال را فوَجَدَکَ ضَآلَّا فَهَدی یعنی اینکه تو گم شده بودی در میان مردم و خداوند هوالناس علیک، خداوند هدایت کرد مردم را بسوی تو یعنی تو را به مردم معرفی کرد، یعنی که مردم شعورشون نمیرسه توی پیامبری کی هستی، تو شدی هادی مردم، تو شدی هدایتگر مردم، مردم به سوی تو هدایت شدند.
خب ببینید فَلا اصلاً نقطه مقابل است، یعنی نه اون معنایی که از روی لغت استفاده میکنند.
این همان نکتهای است که شب اول، شاید خدمتتون جسارتاً عرض کردم اینکه رویه عاقلانه در واقع برخورد کردن با یک متن و یک سخن، اینکه اگر یک کلمهای یا مطلبی، یا ترکیبی یا جملهای را ما متوجه نشدیم یا سؤال برامون پیش اومد خب میرویم از گویندهاش میپرسیم
فَوَجَکَ ضالاً فَهدی
ما ترا گمراه یافتیم بعد تو را هدایت کردیم.
خب یعنی چی نفهمیدم یعنی چی ضالاً یعنی چی؟
خب حالا از این معنا این استنباط را هم بکنیم دیگه خب ببینیم امام زمان علیهالسلام را الان کسی میرود سراغش.
این القابی را که برای حضرت فرمودند: وحید است، فرید است، طرید است، شدید است، تو جمعها خیلی مطرح نمیشه یه گوشه افتاده کسی یاد اون نمیکنه تنهاست، خب اینها یعنی چه؟ خب کسی با ید ما رو
وَجَدها الافئده الناس تهوی علیه
کسی باید دل ما را میل بدهد به سمت او، کسی باید ما را آشنا کند با او، خب این میشه نعمت، این میشه لطف خدا، او که نیازی به ما ندارد ما به او نیاز داریم.
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله همونطور که نام پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم و لقب اون بزرگوار شد، کسی دارد با نام امام زمان علیهالسلام و یکی از القاب امام زمان علیهالسلام فرمودند: خیلی از ویژگیهایی که زمان پیامبر بوده است اون وصف آخرالزمان است. خیلی از اون ویژگیها، در مان غیبت، در زمان امام زمان علیهالسلام هم هست، و حتی خیلی از آیات را هم که شما دقت کنید مشترک به کار میرود.
هولاء ارسل الرسول بالهدی و بین الحق
هم برای اونجاست هم برای اینجاست. والله تیم نوره هم اونجاست، هم اینجاست. خیلی از این آیات مشترک است چون زمانها و شرایط را حضرات معصومین علیهمالسلام از یک جهتی اینها را به تعبیر ما مشابه دانستهاند، اینها خیلی کمک میکند به ما انشاءالله تو این که بتوانیم از فرمایشات ائمه علیهمالسلام کمک بگیریم برای دینداری در زمان غیبت.
خب زمان پیغمبر ببیند چهجوری بود. منافق چه خبر بود چه میکردند، پیامبر چهجور بود حالا تا الی آخر، خب بحث ما این آیه نبود، بحث ما
وَلَسَوفَ یَعطیکَ رَبُّکَ فترضی
یا اونجایی که حضرت میخواهند آیه را توضیح بفرمایند:
وللآخره خیر لکَ مِنَ الاولی.
را هم یک اشارهای میفرماید: حالا پس این نکته را هم بگم و بعد برویم سراغ اون آیات. در آیه 9 و 10
فامّا الْیتیمَ فَلا تَقْهَرْ* وَاَمّا السّائِلَ فَلا تَنهَرْ
یکی از سفرهایی که ما خدا توفیق داد، خواستیم مشرف بشویم خدمت آقا، علیبن موسیالرضا، از یکی از علما من پرسدم شما مثلاً توصیهای ادب زیارتی، مثلاً نکتهای، چیزی، مثلاً بفرمایید، چون آدم گاهی خب میگه بلدیم، ولی گاهی اوقات یک نکاتی هست، تو سینه این افرادی که دل سوختهاند و چیزهایی دیدهاند. بعد برگشت گفت اونجا که رفتی حالا همینجور که میخواهیم وارد بشی بعد همه اون آداب و اینها هی زمزمه کن به مولایت بگو. فاما السائل فلاتنهر.
تو قرآن گفته که گدا را رد نکن و
اما السائل فلا تنهر
حتی میشه که قبلش هم گفت
فامالیتیم فلا تنهر
چون ما یتیمان پیامبر هستیم. ما یتیمان آل محمد صلیالله علیه و آله و سلم. این را هم انشاءالله باشه یادگاری، از اون کسانی که بههرصورت خداوند به اونها مرحمت کرده ادب زیارت، انشاءالله ما هم مشرف میشویم، این را انشاءاله به زبان بیاوریم همینطور که آروم قدم میزنیم تو حرم عرضه بداریم:
فاما السائل فلا تنهر
روایت ذیل این آیه، من اون روایات را میخواهم خدمتتون در سه گروه عرض بکنم.
الفـ دسته روایاتی است، یا در واقع چند روایت هست اشاره میکنند که
وللآخره خبرئک من الاولی فرمودند: و الآخره
یعنی دوران رجعت، دوران رجعت برای تو بهتر است از این اولین دوران خیرٌ لکَ من الاولی از این دنیا چون در رجعت میدانید، رجعت از اعتقادات، از اون، مواردی است که یک شیعه باید به اون معتقد باشه، از معتقدات مسلم شیعه است، رجعت هم اثباتش بسیار ساده است. تفسیرش را دیگه حالا باید بریم تو روایات و با اونهایی که اهل فناند از اونها باید بپرسیم.
اصلش خیلی ساده است همه میدانیم که زمین بدون حجت نمیشه، هم میدانیم که حجج الهی در دوازده تا در واقع تعیین شد و محور اسف، غیر از اون که نیست. اگر دوران امام زمان علیهالسلام از باب اینکه فرمود: همه ائوه بههرصورت شهید میشدند و یک روزی از این دنیا بیرون میروند اگر آن دوران به سر آمد و قیامت نشد، خب زمین که بدن حجت که نمیشه موجود بشه که بالاخره یک حجتی از اون دوازده حجج الهی باید برگردد، اون را میگویند رجعت.
رجعت لازمه این باور است که زمین بدون حجت نمیشه و حجج الهی هم دوازده تا است کسی این دو تا را اعتقاد داشته باشه نمیتونه به رجعت معتقد نباشد. س
حالا در برگشت رجعت ائمه علیهمالسلام کدوم یکی از ائمه میآیند، چه ترتیبی میآیند، چند نوبت میآیند، بعداً از اصحاب اونها و شیعیان اونها، یاران اونها میآیند، نمیآیند، دیگه این مفصلات اون چیزهایی است که در باب رجعت گفته شده ولی بههرصورت آدم میبیند گاهی بعضی این دعا را میکنند که ایکاش ما در رحلت امیرالمؤمنین علیهالسلام را ببینیم و در حکومت، امیرالمؤمنین علیهالسلام باشیم.
دوران رجعت، دورانی است که خداوند فرمود
وَ مَزید أن فَنَهُم الذین استضعفوا فی الارض
الان فعلاً این مشرکین منافق هر کاری که میخواهند بکنند دارند انجام میدهند، البته در کاری که میگیم، اون چیزی که خداوند اجازه میدهد در این عالم محقق بشه، نه دیگه هر چی که اونها، بخواهند، عالم را اونها نمیگردانند.
وللآخره خیر لک من الاولی دوران رجعت برای تو بهتر خواهد بود، بهتر است حالا این تعبیر ماست از دنیا، این یکی از معانی این آیه است و یکی از روایاتی است که ذیل این آیه آورده است، روایت دیگری که ذیل این آیه آمده ناظر به حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها از پدران، از پدر بزرگوارشون، از جابر که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم بر حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها وارد میشدند، بعد میبینند ایشون دارند به سختی آرد تهیه میکنند، خیلی به زحمتانند، بعد حضرت اونجا این آیه را تلاوت میکنند که:
فلآخره خیرٌ لکَ من الاولی * وَ سَوفَ یعطیکَ رَبک فترضی
لااله الا الله خب حالا این توی ذهنمون باشه، اون روایات دسته سوم این توش داخل میشه.
حضرت صدیقه زهرا سلامالله علیها مرارت دنیا و سختی دنیا را میکشد و حضرت میفرمایند که و للآخره خیر لک من الاولی و سوف یعطیک ربک فترضی خب این دو نوع روایت.
روایت سوم و اون مطلبی که انشاءالله میخوام به اون اشاره کنم قبل از اینکه به اون اشاره بکنیم از خودمون سؤال کنیم چرا حضرت صدیقه زهرا سلامالله علیها آنقدر باید سختی بکشند تو دنیا، چرا پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم آنقدر سختی بکشند تو دنیا، چرا ائمه هدی علیهمالسلام آنقدر سختی بکشد تو دنیا، سختی هم سه قسم است.
حالا اون سختیهایی که ما میبینیم یک قسم از قبل دشمن است. آدم میگه خب بالاخره دنیا دار اختیار است. دیگه او داره دشمنی میکنه، شقاوت میآفریند، بالاخره صدمهای میخواهد بزند به اهل بیت علیهمالسلام، خب اتفاق میافتد.
یک دسته سختیهایی است که نه اصلاً به دشمنی ربطی نداره، زندگی حضرات اینطوری ممکنه بگیم نتیجه اون غصب فدک یا چه و چه و چه، هست ولی بههرصورت تو زندگی اینطور نبوده، که مثلاً به راحتی بگن ما مثلاً نهان و راحتی و آسایش و اینها را میطلبید نه اینطور نبوده، یک دسته از سختیها و زحمت مال عبادتهای طاقتفرسا بوده، چرا میگن این سؤال یک سؤال جدی است که باید آدم پاسخش را بیابد.
ببینید وقتی خداوند یک کسی را انتخاب میکند مصطفی میکند. او را پیغمبر میکند، هیچ ارتباطی هم نداره که بگیم، پیغمبران الهی کسانی بودند که بیست سال، سی سال، چهل سال، تجربه، زندگی دنیایی و خوبی داشتند، امتحانشون خوب پس دادند، حالا دیگه خدا گفت شما چی بمیرید، خب معلوم که این مطنق درستی نیست چون اگر اینطور باشه حالا تا این سی سال، چهل سال، درسته، هر آدمی ممکنه سی سال، درست باشه، چهل سال درست باشه، خدای نکرده بعدش یه چیز دیگه بشه.
آخه این که دلیل نمیشه که بر پیغمبر سابقه شخصی، خصوصاً در تاریخ اسلام، کسانی را داریم که سابقهشون خوب بوده و لا حقه خرذاب شده اینکه کفایت از پیغمبر شدن نمیکنه که، بعد هم ما داریم که
آتانی الکتاب و جعلنی نبیا
در جائی که فیالمهد صبیا
در گهواره است، کودک است به او میگویند تو پیغمبری، خب این دیگه چه حکایتی، چه حکمتی است، بعد اونوقت معنای استفاء صفوه برگزیدن، عصا رو در اختیار کردن، خالص کردن یک چیزی را گرفتن، خب این یعنی چی. مگر تو امتی که مثلاً حضرت موسی علیهالسلام پیامبر اونها میشه، مگر اونها کی امتحانشون رو پس دادند مگر در کدام میدان مسابقه شرکت کردند، که در اون امت در اون میدان مصطفی اون جمعیت و اون قوم و اون عصر حضرت موسی علیهالسلام است، این جوابی ندارد به جز آنکه بگوییم یک دنیایی بوده است نه زمانی بوده است، یک دورهای بوده لست، حالا یک دوره بوده، چند دوره بوده اینجا فقط اثبات میخواهیم بکنیم.
باید یک جایی بوده باشد که در اونجا، در یک میدان مسابقهای، در یک جایی که عبودیت قرار بود امتحان بشه، اونجا اونها امتحانشون را خوب داده باشند، از بقیه سبقت گرفته باشند، فاصله پیدا کرده باشند حالا در این دنیا که پایینترین منزلگاه است آخرین منزلگاه است و بعد از اینجا دیگه هیچ خبری نیست.
ببینید اگر عوالمی بوده در قبل این معنای تناسخ نمیدهد چون اون کسانی که تناسخ را مطرح میکنند، از این به بعد را مطرح میکنند، اصلاً دیگه از این به بعد باب بسته است.
رب الرجعونی ... عمل صالحاً فی ماترکت
خدایا بگذار من برگردم
هرگز کلمهی
هوالقاعلها و برزخٌ یَوم یُبعَثون
نه دیگه خبری نیست حالا دیگه از این آیه استفاده میشود که گویی چندبار اتفاق افتاده باشد که در عوالمی ما گفتیم خدایا اشتباه کردیم، این دنیا را، این زمانه را ما خراب کردیم یکبار دیگر ما بیاییم اونهم نه دنیا نه مدل تناسخ، حالا هر دنیایی بوده هر عالمی بوده که نوع عزیزان و سروران مطلعند، از من هم بهتر میدانند که اون عوالم چه بوده اسمش چی بوده و چهجوری بوده، فقط میخواهیم یک مطلب را اثبات کنیم.
به قطع و یقین باید قبل از دنیا یک جزایی بوده باشه، یک مسابقهای بایدب باشد، نه اصلاً استعفا معنی پیدا کند وگرنه استغنا چه معنایی دارد به خاطر همین بعضی از افراد میگویند چه شد ما پیغمبر شدیم، خب تو وصف اینجا را داری نگاه میکنی تا ته خطر که نیومدی، دل خودت را با دل پیغمبر که نتوانستی مقایسه بکنی و الی آخر.
لذا خدمت حضرت صدیقه زهرا سلامالله علیها عرضه میداریم ای کسی که تو مورد امتحان خدا واقع شدهای، خدایی که تو را خلق کرد قبل از آن تو را خلق بکند، فوجدک لامتحنک صابراً و یافت تو را بر آن امتحانی که کرد که صابر هستی خب یک امر الهی بوده است.
در گذشته که همه ما حضور داشتیم، شرط باور این که چنین عواملی بوده، این نیست که من به یاد بیاورم اگر کسی بخواهد از این راه حرکت کند بلکه تا من اون عالم را به یاد نیارم باور نمیکنم ببخشید باید اون جنینیاش را هم منکر بشود.
باید دورانی که متولد شده منکر بشه مگر همه چی را یادمون است مگر خاطرات دو هفته پیش را میتوانیم از اول صبح تا آخر شب بگیم، که حالا سر این یکی گیر کردیم که چون یادمون، نیست نه خب این که اصلاً این روش منطقی برای فهم یک حقیقت در عالم نیست و بله علمای تفسیر و اونایی که آیاتی که مربوط به این عوالم توضیح دادند.
تعبیر شدن این که روایات که مربوط به وجود عالم پیشین است، متواتر است، بلکه بعضی پیش در این گفتهاند خب اینو من به جهتی عرض میکنم نمیخواهم این بحث را بکنم، موضوع سخن یک عالمی بوده که تو اون عالم یک کسانی برگزیده شدند.
صنفاً این طبقات دارند، مراتب دارند،
(تک الرسل فضلانعضبهم علی بعض وجه تفصیل اونها اون وجه)
اون علت، اون دلیلی که به واسطه پیغمبر دیگری برتری داره، شما نمیدانید ما به همه پیامبران ایمان میآوریم به خاطر اینکه پیامبرمون فرمود:
لا نفرق بین احداً من الرسل
ما هیچ فرقی قائل نیستیم، نمیفهمیم این چیه. اگر تفضیلی است خدایا شما میدانید، شما گفتید، ما قبول میکنیم، ما هی چی نمیدونیم و میدانیم که سر سلسله خلقت و اون کسی که
(کولاک ما خلقت الا فلاک)
پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم، و ما انتظار داریم که امت اون پیامبر در واقع شمرده شدهایم، اگر که مواظبت بکنیم که خدای نکرده جز اون گروهی نشیم که تو روایت فرمود: بزودی امت تو بعد از این فرزند ترا میکشند، ما انشایهالله جز اونها، نیستیم به هر تقدیر.
حالا سئوال من اینه خوب دقت کنید. بفرمایید یک کسی که قبلاً امنحانشو داده، برگزیده شده پیامبر هم شده و بعد هم خداوند اینجور تضمین داده به امت چون ببیند این که پیامبر معصوم است، نیست، چه جور میشه معصوم باشه،
حالا بحث عصمت یه طرف برای خود پیغمبر، اون چیزی که به من مربوط است اینکه خدایا، من از کجا بپذیرم که فرستاده تو بسوی من معصوم است خداوند میفرماید که اگر قرار باشه
(تقول ....بعض الاقاویل)
اگر قرار باشه از خودش یک چیزی بگه ما همون جا رگ گردنش را میزنیم.
بعضی تا اونجایی که زنده است داره از ما میگیره، بهونه نیازه، فردای قیامت بگید، آقا چه تضمینی بود که این معصوم است، ضمانت اینکه او معصوم است با من خدا، اما چه جوری معصوم است از خودش است اونا به شما ربطی نداره.
ضمانت عصمتش از من حالا یکی از معانیاش اینکه اون معصوم خواهد بود پاتغطی نمیکنه به فرض اگر خواست بکند، ما درست میکنیم آخرش این است دیگه به هر صورت فرستادگان الهی به سوی مردمان برای هدایت اونها، برای دعوت اونها معصوماند، اما معصوم بودن مراتب داره.
ما نمیخواهیم مراتبش را اینجا بگیم، خب خیلی من هم بلد نیستم اما در اون حدی که اینجا روایت فرمود. اما این نکته را هم میخواهم بگم چهارده معصوم، این چهارده نور معصومیتشون قابل مقایسه با معصومیت انبیا علیهم السلام نیست.
انبیا علیهم السلام باید بر یک مبنایی که به اونها تعلیم شده آموختهاند، باید بر اون مبنی عمل کنند ائمه علیهم السلام امامند، اونا پیش میروند، کاری که اونا میکنند میشه دین، کاری که میکنند میشه دین، خوب دقت بفرمایید. هم چه آن خسرو کنند، شیرین کند، درست است اما یادتون باشه این که آن خسرو همون کاری که میکند و شیرین باشد و درست باشه اینو کی تضمین میکنه، خدا تضمین میکنه، اصلاً در خوضه ما نیست لذا ما میگیم
(الحق ما رضیلموه و ابی کل ما اسغتموه و المعروف ما امرت ما امرت به والمنکر ما نهیت عنه)
این چهارده نور اینطورنند اونا مسیر را باز میکنند، هر کجا که بروند، هر چی که بگند اون میشه دین.
اگر به یکی بگند رویه اهل سنت وضو بگیر اون میشه دین، اگر بگند بمیر میشه دین، بگند قیام کن میشه دین بگند بشین میشه دین.
اونا ارتباطشون با خدا چیه من نمیدونم تو زیارت البته عرض میداریم
(من اطاعکم فقد اطاء الله من ابغضکم فقط ابغض الله من احبکم فقد احب الله من احستبکم، فقد احستب الله)
همه اینارو میگیم اصلاً راه خدایی شدن راه اتصال به خدا راه اطاعت خدا شمایید خب این چهارده نور، این چهارده نور که مصطفی الهیاند بدون اینکه قیاس کنیم با انبیاء الهی علیهم السلام کسانیاند که قبل از این که بیایند امتحان شدند، کسانی که به امتحان الهی صبور یافته شدند، کسانیاند که همانند سیدالشهدا علیهالسلام، خداوند متعال وقتی داستان کربلا را میخواهد بیان بفرمایند اگر شما نپذیرید، داستان کربلا و شهادت را هیچ چیز از مقام شما کم نمیشود.
خوب دقت بفرمایید: از مقام شما چیزی کم نمیشود اما چرا میپذیرید، امام حسین علیهالسلام اینو گفتیم، یکی از شبها حالا اون نکته را میخواهم اشاره کنم،حالا باز کنید چرا امام حسین علیهالسلام میپذیرد در حالیکه هیچ چیزی از مقام اون بزرگوار کم نمیشه چرا حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها به اون سختیها تو دنیا باید بیافتد در حالیکه اون بزرگوار امتحانش را پس داده ممتحنه است.
اصلاً از جنس زنان این عالم نیست، سیده نساء است، نه بهترین نساء، بهترین زن نیست حضرت زهرا سلام الله علیها سیده نساء است بیرون از مجموعه نساء است سیده این هاست، پس برای چی تو این انقدر سختی میکشند، یکی از معانی که فرمودهاند اینه که اون عهد و پیمانی که با خدا بستهاند برای اینه که همه بدانند که اینها کیانند صبر یعنی چی، چه وچه همه اونها وخداوند اینها را صدیق یافت.
ما در مورد قمر بنی هاشم تو زیارت چی میگیم، میگیم شما از صدیقین هستید، خداوند اینها را صدیق یافت. برای همین اینهارو برگزید خب یکیاش اینه تو دنیا ظاهر بشه، اون عهد و پیمان درسته، اما یک دیگرش را دقت بفرمایید، ائمه علیهمالسلام اون چه که برشون در دنیا گذشت اگر که براونها این اتفاقات نمیافتاد، تو این دنیا نمیآمدند و این مسائلی که پیش آمده هیچ کدوم واقع نمیشد، از مقام اونها هیچی کم نمیشد.برای چی این همه سختی کشیدند و برای چی این همه سختی کشیدند.
حالا این روایت را بخوانیم ذیل این آیه سئوال میکنه از امام علیه السلام که کدام آیه در قرآن ارجا یعنی امیدوار کننده ترین آیه قرآن از نظر شما اهل بیت علیهم السلام چیست؟ امیدوار کننده ترین آیه از نظر شما اهل بیت تو قرآن کدوم آیه است؟
حضرت سئوال میکنند که:
ما یقول خیها قومک
شماها چی میگید مثلاً دورود برپای شما کدوم آیه را میگند او عرضه میدارد که مثلاً قوم ما میگند که بقول
(یا عبادی الذین السرفوا انفسهم لاتقتهم من رحمته الله)
ای کسانی که بر خودتون اسراف کردید، نه فقط ظلم که زیاده روی کردید همان
(لا تقتل من رحمته الله)
از رحمت خدا مایوس نشوید.
خب این آیه را همتون شنیدید آیاتی که ما شبهای احیاست، هر وقت میخونه جانش تازه میشه اما میخواهیم برویم تو مکتب اخل بیت علیهم السلام حتی اینکه کدوم آیه ارجا امیدوار کننده تر است.اونو یاد بگیرید حضرت میفرمایند که ولیکن ما اهل بیت لا نقول ذلک ما اینو نمیگیم، ما نمیگیو این آیه ارجا آیه فی اکتاب الله که سئوال کردم که پس کدوم آیه را میگید ..... کدوم آیه را میگید که امیدوار کننده ترین آیه است،حضرت میفرمایند که فقول ما میگوییم (لسوف قطیبک ربک فرضی)
خداوند انقدر به تو میدهد تا راضی بشی یعنی چی، خداوند انقدر به تو میدهد تا راضی بشی.پیامبر زندگیشون را همه دیدند پیامبر از اینکه سفرهاش رنگینتر بشه راضی نمیشه، یعنی بگه مثلاً سفره نان خالی با خورشت هم کنارش باشه، اهل بیت او، دنبال انیاین شد بلکه لقمه نان از دهان فرزند خودشون میگیرند:
(و یعطمون الطعام جهتی المسلیناً و یطماً و اسیراً)
تو زندگی پیامبر اکرم خاطرهای دارید که حضرت یک چیزی را برای خودش خواسته باشد، برای خودش خواسته باشد، از اهل بیت عایهم السلام شما سراغ دارید خاطرهای داستانی که حضرت بگن اینو من برای خودم میخوام.
پس یعنی چی ارجا، من ایه امیدوار کنندهترین آیه قرآن
ولموت یعطیک ربک فرضی جیه استان
حضرت فرمودند: ما میگیم این آیه امیدوار کننده ترین است وسوف معطیک ربک فرضی حضرت فرمودند: اشفاء، والله الشفاء، والله الشفاء، اون شفاعت است ولاآخر خیرلک من الاولی یعنی اینجا خیلی سختی میکشیدند، او نور ولی خیلی خوب میشه چرا؟ چون ولسوف یومیک ربک فرضی.
حالا داریم کم کم آیه را ان شاءالله میفهمیم، اینجا سختی میکشی، او نور مثل اینکه خیلی بهتر است، نه حالا از چه جهت بهتره.
یه روایت بگیم بخوانم، باز از این آیه سئوال میشه ولسوف یعطیک ربک فرضی نقل میشه که
(ان رضا رسول الله علیه و آله و سلم ادخل الله اهل بیتی و شیعهم ان جنته)
رضایت پیغمبر اینکه اهل بیت خودش را و شیعه خودش را داخل بهشت میکند، اون سئوالی که کردم این همه رحمت برای چی حالا میفهمیم این سئوالی که خوب دقت بفرمایید این سئوالی که گاهی بعضیها میکنند منتها بعد از این سئوال منتظر جواب نمیشنید شروع میکنند طراحی میکنند برای دین خدا میگن آخه کدوم مادری دلش میاد بچهاش را بسوزوند.
آهان خدا که نمیسوزونه بندهاش را درست گفتی، درست گفتی هان! وقتی هیچ مادری دلش نمیاد بندش بسوزه، پیامبر دلش میاد من و شما بسوزیم، هان اما کسی که بیاد دختر پیغمبر را بسوزاند کسی که بیاد وای تو عبارت مقتل است من نمیگم شمر، شما فکر کردید شمر با یک ضربت سر را از بدن جدا کرد خود اون حکایت داره.
نه نه خدا هیچ کس را نمیسوزاند فرمود از آتشی بترسید و دور شوید که حجار سنک اون، هیزم اون، سوخت اون خود مردماند، خودشون این کار را میکنند، خودشون آتیش را به پا میکنند اون کسی که در صحرای کربلا آتش به پا میکند آتش برای جان خودش به پا کرده است وقتی که داستان کربلا را واسه حضرت موسی میگند و حی مییاد به موسی، موسی من همه مخلوقاتم را ممکنه میبخشم ولی کشنده حسین را به هیچ عنوان نمیبخشم، اونو نمیبخشم.
حالا دقت بفرمایید: درسته هیچ مادری دلش نمییاد بچهاش را بسوزونه اما وقتی که این جمله به این تعبیر به ذهنتون اومد جوابش را اینطوری بدید: رو به قبله بشینید، یابنالحسن شما دلتون میاد من بسوزم، دلتون میاد من بسوزم، هر چی لازمه من رو چوب بزنید تا آدم بشم تا مورد رضایت شما بشم.
(لک العطبی حتی شرفی)
دعوایم بکنید بزنید من آدم بشم، بشم اون چیزی که شما ازم راضی هستید..میخواهیم برویم سفر، سفر ده روز، بیست روز طول میکشه بچههای خونه بچه کوچیک خونه دارند بازی میکنند شب تا دیر وقت دارند بازی میکنند، پدر ازچند ماه پیشتر دنبال اینه که چه جوری پولها را ذخیره کند، پسانداز کند، اونجا چی جوری جا جور کند، رفت و آمد سفرشون با چی انجام بشه رفت و آمدشو.
همه این کارها را داره میکنه بارو بسته، این بچهها تو حال و هوای خودشوناند، درسته، زحمت این سفر را کی متحمل میشه، پدر و مادر، درسته یا نه.
آقایون این حرف خیلی جدی است که ما روایت داریم صریح فرموده: در مورد امام موسیبن جعفر علیهالسلام داریم، در مورد ائمه علیهم السلام داریم دیگه بالاتر از ایین که نباید به ما بگند، بگند ما اون چه که داریم میکشیم از دست شما داریم میکشیم یعنی چی.
آقا امیرالمومنین میگویند ببنید من که اول و آخر میخواهم شما را ببرم تو بهشت، شما بیایید اقلاً یه ریزه به من کمک کنید ....... آخر یک کاری هم شما بکنید، آخه یک نماز خواندن، یک صبح برای نماز خواندن بلند شدن کار سختی، تو که میشینی برای امام حسین گریه میکنی میگی چه کرد او، اصحابش چه کردند اونوقت یک نماز صبح خواندن، رختخواب گرم را ترک کردن،کار سختی است، تو که برای ادارت بلند میشی، برای مقصد بلند میشی، برای هزارتا قرار با آدمها، کس و ناکسش بلند میشی فقط به خدا که رسید، خب این انصاف است.
ما دو تا حکم به شما گفتیم انجام بدید، گفتیم یک نماز بخوانید، یک روزه بگیرید، اون هم به شما قولش را میدهیم که ما داریم به شما روزی میدهیم،میگیم حالا میخواهیم شما را به بهشت ببریم، میگن صد تومان بهتون میدند، بیست تومان به من بده خمسش را، ببرمت به بهشت، بیست تومان را می چسبی نمیدونی که نمیتونم 80 تومان به تو بدم ولی فرقش میدونی چیه؟ این پولو میدم به تو دیکه تو راهی برای بهشت نداری میگم بیا این صد تومان را بگیر حالا 20 تومانش را بده به من بده به من عزیزم میخوام ببرم به بهشت نمیده.
(وفی اموالکم حق السائل والمحروم)
اینو کی گذاشته این خق رو تو این اموال ما، کی این حق را گذاشته، وقتی علیبن ابن معفیار خدمت امام مشرف میشه امام زمان علیهالسلام حضرت میگند: کجا بودی، خیلی وقته که ما منتظرتیم.
این را دقت کنید، امام علیه السلام فقط برای او اینو نمیگه ها، خیلی وقته منتظرتیم، بیای ببینیمت گفت آقا ما راهی نداشتیم بسوی شما چه جوری بیاییم حضرت میدونیدچی فرمودند: گفتند میدونید چی راه را مسدود میکنه شما اموال را برای خودتون جمع میکنید. نگاه نمیکنید اطرافیانتون از شعیان ما، از محبین ما گرفتارند، محتاجند، ببینیم امشب اگر یک نفر قرضدار گرفتار، بدبخته، نشسته رو به قبله میگه، یا صاحبالزمان آخه من امشب چه جوری برم روضه، دو ساعت دیگه نمیدونم این طلبکار میاد دم خونه .
تو را به خدا به من کمکی بکن داره زار میزنه، کی باید در خونش را بزند، این مدال شاهی امام زمان به گردن کی میاندازد که بره قرض او را ادا کند، از این قبل، از قبل این عمل او را بهشتی بکند.
انشاالله ما دینمون را از جزئیترین مطالبش تا بزرگترین اونها، از روایتش، قرآنش، کلمهاش، جملهاش، احکامش، اعتقاداتش، انشاالله همه از امام زمان علیهالسلام بگیریم تا درست بفهمیم چه خبره، تو این دنیا، در یکی از دعاهایی که در ماه مبارک رمضان دارد بخشی از اون را من حالا اینجا نوشتم.
(اللهُمَ اِن نَبیِک وَ رَسولِک وَ حَبیبِک خَیرکَ مِن قَبلِک)
خدایا، خداوندا این دعا را به ما تعلیم کردند بخوانیم، خدایا خداوندا، پیامبر نبی تو رسول تو حبیب تو این انتخاب شده و بهترینی که تو انتخاب کردی مِن خَلقِک (لا یَرضی) اصلاً راضی نمیشه
(باَن تَغربُ واحد مِن امت دان مولات و موالاه لائمه مِن اهل بیت)
ایم پیغمبر دعا را به ما یاد دادند که بخوانیم که بفهمید پیغمبر کیه؟ او اصلاً راضی نمیشه که یکی از کسانی که ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام ولایت پیامبر،امیرالمؤمنین و ائمه و اینا داشته باشه بره تو جهنم حالا سؤال میکنند خب این بحث که جدی، که شوخی نداره کار خدا حساب و کتاب داره بله، کار خدا حساب و کتاب داره، اما حسابش و کتابش را من و شما میفهمیم! بله، همه داریم شفر آخرت را میریم اما کی داره بارو بند را میبنند، کی داره جمع و جور میکنه ما اون بچههایی هستیم که هواسمون نیست که کی اومده اینجا داره زحمت میکشه که اونجا ما را بتواند بخرد، هان!
امام زمان علیهالسلام میاد پیش خدا میگه این رو آزاد کن برای من، دلم آخه چیزی میخواد، یه چیزی میخواد.
خوندم روایتش را یا فاطمه در این .... اکبر برای امت من چه آوردهای که نجات پیدا کنند.
الیَدی المغطع العطاء الابنیالعباس قمر بنی هاشم دو دست را باید بده، قمر بنی هاشم مال امیرالمؤمنین است دو دست را بده، حسرت بخوردکمر امام حسین علیهالسلام بشکند، حضرت صدیقه زهرا سلاماللهعلیها بیاد تو کربلا بگه پسرم همه اینها بایداتفاق بیافتد تا اینکه باب شفاعت باز شه، آدم وقتی عزاداری میکنه،به سینهاش میکوبد، همه این حس را دارید، خدایا میشه این اتفاق نیفتد، میشه این زمان جلو نره، ای کاش عاشورا بعداظهر نداشته باشهد هان!
همه اینهار ا میگن وقتی عصر عاشورا شد دیگه کار از کار گذشته، دیگه همه مینشینند حسرت میخورند خب این کاروان دارند جمع میکنند، بروند خودشون که نه، خودشون که از کربلا بیرون نمیروند، ولسوف یعطیک ربک فترضی روایت است از علی شنیدم من هم خودم نرفتم ببینم، تا گفت امامحسین علیهالسلام چون میدانید یکی از آیاتی که برای امامحسین علیهالسلام است همین آیه است شما میدانید وقتی میگید مال سیدالشهدا است یا مال پیامبر اشتباه نکنید کلهم نور واحد حالا معنایش را میگیم. اونجا چه معنی میده، اونجا چه معنی میده.
میگه امامحسین علیهالسلام وای میایستد، خدا هی میبخشد.
×
ان شائ الله پیاده شده ی این سخنرانی به زودی آماده می شود
×
ان شا الله پیاده شده ی این سخنرانی آماده می شود
×