1. مناظرات با علمای وهابیّت و....
2. پاسخ به شبهات در بحث سند زیارت عاشورا.
3. پاسخ به شبهات در بحث عزاداری و شعائر حسینی.
4. تاریخ وقایع پس از عاشورا.
5. پاسخ به شبهات وهابیّت.
۵ وضعیت متنبه همراه پیاده شده سخنرانی ها
1. مناظرات با علمای وهابیّت و....
2. پاسخ به شبهات در بحث سند زیارت عاشورا.
3. پاسخ به شبهات در بحث عزاداری و شعائر حسینی.
4. تاریخ وقایع پس از عاشورا.
5. پاسخ به شبهات وهابیّت.
۵ وضعیت متنبه همراه پیاده شده سخنرانی ها
آقای هدایتی:
در مورد اساسی ترین شبهاتی را که وهابیت القاء کرده اند( درباره قیام آقا امام حسین علیه السلام، بطور عموم و خصوصا در مورد سوگواری و عزاداری آقا امام حسین علیه السلام )، توضیحاتی بدهید.
استاد حسینی قزوینی:
ما سال گذشته مطالبی را در مورد ابن تیمیه در این زمینه مطرح کردیم، ولی باز هم اشاره ای می کنیم.
آقای محمد بن عبد الوهاب بنیان گذار وهابیت، که امروز وهابیت سخنان او را از سخنان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز با ارزش تر می دانند، که این نیز مورد اعتراض بعضی علمای وهابی قرار گرفته، تعبیری دارد در کتابی به نام1
و من قبائح هؤلاء الرافضه، أنهم یتخذون یوم موت الحسین مأتماً، فأما النیاحه فمن أعظم منکرات الجاهلیه، یترتب علی ما یفعلون من المنکرات و المحرمات کما لا یحصی و کل ذلک بدعه و منکر. کلهم مشارکون فی البدعه، فاللازم علی کل مؤمن منع هؤلاء المبتدعه من هذه البدعه القبیحه.
● به اعتقاد وهابیون عزاداری برای امام حسین علیه السلام منکر و حرام است…
یکی ازکارهای قبیح شیعیان، این است که شهادت امام حسین علیه السلام را، ایام عزا اعلام می کنند و اینها با یا حسین گفتن، کارهای خلافی انجام می دهند، نو حه کردن و عزاداری کردن از بزرگترین منکرات دوران جاهلیت است. بر این عزاداری های شیعیان برای امام حسین علیه السلام هم محرمات و هم منکرات مترتب است. اگر کسی عزاداری کند یا راضی به عزاداری باشد یا کمک به عزاداری کند یا اجیر برای عزاداری شود، همه اینها در بدعت شریکند و بر همه مؤمنین واجب است که این شیعیان را از این بدعت قبیح، نهی از منکر بکنند.
در اینجا بینندگان عزیز توجه کنند به مطلبی که از هیئت عالی إفتاء عربستان سعودی که در رأسش آقای بن باز، مفتی أعظم سابق عربستان است، سؤالی کرده اند که:
بعضی از شیعیان، یا علی و یا حسین می گویند؛ این چه حکمی دارد؟
هیئت عالی إفتاء جواب داده:
یا علی و یا حسین گفتن، شرک است و شرک اکبر هم است؛
یخرج من مله الإسلام و فلا یحل أن یزوجهم المسلمات و لا یحل لنا أن نتزوج من نسائهم
● به فتوای هیئت عالی إفتاء عربستان گفتن یا علی و یا حسین باعث شرکی میشود که ازدواج با آن گروه را غیر مجاز میکند…
و کسی که این یا علی و یا حسین را بگوید از دین اسلام خارج و مرتد می شود. بر شیعیانی که یا حسین می گویند، بر ما وهابیت جایز نیست که به آنان دختر بدهیم و بر ما هم جائز نیست که با دختران شیعه ازدواج کنیم. البته این کمال افتخار برای مردان شیعه است که دختر از وهابی نگیرد و این سعادت برای دختران شیعه است که همسرانشان وهابی نباشند. البته ما تزویج و تزویج را با برادران أهل سنت هیچ إشکالی نمی دانیم؛ ولی با وهابیت تکفیری و إفراطی را، ما الحق مایه ننگ می دانیم.
جالب اینکه از همین هیئت عالی افتاء سؤال شده که:
آیا ما با یهود و نصاری می توانیم تزویج و تزوج کنیم یا نه؟
جواب دادند:
یجوز للمسلم أن یتزوج کتابیاً، یهودیه أو نصرانیه.
جائز است برای مسلمان که از یهودی و نصرانی دختر بگیرند.
من توجه عزیزان را به این نکته جلب می کنم که: چطور شد یا حسین گفتن، شرکی را ایجاد کرد که دختر گرفتن و دختر دادن حرام است، ولی یهود و نصاری که قرآن صراحت دارد که:
قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسیحُ ابْنُ اللَّهِ 2
یهود عزیر را فرزند خدا می دانند و نصاری هم مسیح را فرزند خدا می دانند.
● همین هیئت عالی ازدواج با یهودی و نصرانی را مجاز میدانند…
آنهایی که عزیر و مسیح را فرزند خدا می دانند، مشرک نیستند و دختر گرفتن از آنها اشکالی ندارد، ولی شیعه یا یک مسلمان، اگر یا حسین بگوید، او مشرک است و شرک او در حدی است که دختر گرفتن و دختر دادن به او حرام است. این هم از عجائب روزگار است.
در این رابطه چند نکته قابل عرض است که:
اینها که عزاداری برای امام حسین علیه السلام را بدعت می شمارند یا ظاهرا تاریخ اسلام را نخوانده اند یا وارونه خواندهاند. قضیه شهادت آقا امام حسین علیه السلام و قضیه گریه کردن نبی مکرم صلی الله علیه و آله وسلم یا دیگر صحابه برای امام حسین علیه السلام حتی قبل از ولادت آقا امام حسین علیه السلام در تاریخ أهل سنت، حتی در کتاب های معتبرشان نیز آمده است. شما ببینید خود آقای ذهبی که از استوانه های علمی أهل سنت است که از او به عنوان إمام الجرح و التعدیل یاد میکنند، در کتاب آورده که رأس الجالوت، از بزرگان أهل سنت، ایشان این قضیه را مطرح می کند و می گوید:3
وقتی ما از کربلاء عبور می کردیم، اسب ما رم می کرد و ما به زمین می خوردیم و احساس ناراحتی می کردیم و از پدرم سوال کردم که چرا این چنین اتفاقاتی در عبور از کربلاء برای ما می افتد؟
قال کنا نتحدث أن ولد نبی مقتول فی ذلک المکان
پدران و بزرگان ما گفته اند که فرزند یک پیغمبری در این مکان کشته خواهد شد. فلما قتل الحسین قلنا هذا الذی
نتحدث، وقتی امام حسین علیه السلام شهید شد، ما فهمیدیم خبری که بزرگان و أنبیاء گذشته به ما داده بودند، مراد امام حسین علیه السلام فرزند رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بوده است. این یک نکته.4
● در اسناد شیعه و اهل سنت روایاتی را میبینیم که عزاداری رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را بر امام حسین علیه السلام نشان میدهد…
نکته دوم. آقایان خوارزمی در مقتل الحسین و طبری در ذخائر العقبی آورده اند بر اینکه:
وقتی امام حسین علیه السلام بدنیا آمد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وقتی بر قنداقه امام حسین علیه السلام آمد، نگاهی کرد و قطرات اشکش جاری شد؛ خواهر أسماء بنت عمیس عرض کرد: یا رسول الله چرا گریه می کنی؟ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: این فرزندم را تقتله الفئه الباغیه من أمتی، گروه ستمکار و یاغی از أمتم خواهند کشت او را، و لا أنالهم الله شفاعتی. خداوند شفاعت من را به اینها قسمت نکند.5
نکته سوم. آنچه که تاریخ برای ما نقل کرده، وقتی امام حسین علیه السلام یک ساله بوده، أم الفضل بنت حارث نقل میکند که:
روزی نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وارد شد و امام حسین علیه السلام را روی زانوانش نشاند و دیدم از چشمانش قطرات اشک جاری شد و عرض کردم:
یا نبی الله بأبی أنت و أمی ما لک؟ قال أتانی جبرئیل علیه الصلاه و السلام فأخبرنی إن أمتی ستقتل إبنی هذا، فقلت هذا؟ فقال نعم و أتانی بتربه من تربته حمراء.
پدر و مادرم فدای تو باد، تو را چه شده است؟ فرمود جبرئیل آمد و به من خبر داد که: امت تو درآینده این فرزندت را خواهند کشت و بعد یک تکه از تربت قرمز کربلاء را هم جبرئیل برای من آورد.
این روایت را آقای حاکم نیشابوری نقل می کند و می گوید: هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین. این روایت بر مبنای صحیح مسلم و صحیح بخاری، صحیح است.6
جالب اینکه خود أم المؤمنین عایشه قضیه ای را مشابه این نقل می کند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آقا امام حسین علیه السلام را بغل کرد و گریه فرمود و می گوید: من عرض کردم یا رسول الله چرا گریه می کنید؟ عین همین قضیه را مطرح کرد و فرمود:
و إن أمتی ستفتن بعدی.
أمت من بعد از من گرفتار امتحان خواهند شد.
و بعد جبرئیل می گوید:
إن إبنی الحسین یقتل بعدی بأرض الطف.7
در سرزمین طف، حسین تو را می کشند.
آقای هدایتی:
سیره صحابه در مورد عزاداری امام حسین علیه السلام را برای ما توضیح دهید.
علمای اهل سنت و هم چنین صحابه رسول خدا نیز بر این امر عزاداری کردهاند
● علمای اهل سنت و هم چنین صحابه رسول خدا نیز بر این امر عزاداری کردهاند..
استاد حسینی قزوینی:
در رابطه با سیره صحابه، همین اندازه که أم سلمه که هم همسر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است و هم صحابیه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، بعد از اینکه این تربت را آقا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به أم سلمه داد، آن را در شیشه ای گذاشته بود و منتظر بود که این قضیه چه خواهد شد، تا اینکه یک روزی دید همین تربت، داخل این شیشه، مبدل به خون شد و متوجه شد بر اینکه آقا امام حسین علیه السلام به شهادت رسیده است و در روایات متعدد آمده که مردم مدینه، مهاجرین و أنصار، در مصائب آقا امام حسین علیه السلام آنچنان گریه و عزاداری کردند که بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همچنین قضیه ای را مدینه به خودش ندیده بود.
آقای هدایتی:
ما نمونه های متعدد و فراوانی در تاریخ داریم که أهل سنت عزاداری های مفصلی داشته اند برای علماء خودشان که از دار دنیا رفته اند. الآن وهابیت و سلفی ها می گویند که عزاداری بدعت است. أخیرا یکی از ائمه جمعه در زاهدان همین حرف را در خطبه تکرار کرد. لطفا این نمونه ها را برای ما بیان کنید.
استاد حسینی قزوینی:
هست که علماء و بزرگان أهل سنت یا عمده أهل سنت، غیر از وهابیت، در طول تاریخ برای امام حسین علیه السلام عزاداری کرده اند. شاید این را بینندگان عزیز ما یا نشنیده اند یا کم شنیده اند که آقای إبن کثیر دمشقی سلفی که وهابیت بر سر او قسم می خورند، ایشان در حوادث سال 654 هجری قمری می گوید:8
روز عاشوراء بود، سبط إبن جوزی که از علماء بزرگ أهل سنت و از محبین أهل بیت علیه السلام بوده (نوه إبن جوزی صاحب المنتظم)، از ایشان خواستند که در روز عاشوراء برود بالای منبر و در رابطه با امام حسین علیه السلام برای مردم سخن بگوید، آقای إبن جوزی رفت بالای منبر و پس از یک سکوت طولانی دستمال خویش را بر صورت نهاد و گریه شدیدی سر داد و در حالیکه می گریست این شعر را می خواند:
ویل لمن شفعاؤه خصماؤه و الصور فی نشر الخلائق ینفخ
لا بد عن ترد القیامه فاطم و قمیصها بدم الحسین ملطخ9
وای بر حال کسانی که شفیعشان دشمنشان باشد، یعنی آنهایی که امید شفاعت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را داشتند، بخاطر شهادت فرزندش، همان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که باید شفیع آنها باشد، خصیم آنها خواهد بود. در قیامت، فاطمه زهراء (س) وارد محشر خواهد شد، در حالیکه پیراهن به خون آغشته حسین علیه السلام را در بر دارد.
حالا اگر آقایان إبن جوزی را هم بدعت گذار می دانند، ما کاری نداریم؛ و خود جد ایشان آقای إبن جوزی مشهور در حوادث 352 هجری و مشابه این را آقای ذهبی در تاریخ الإسلام دارد که خود إبن جوزی می گوید:10
در بغداد، مردم شیعه و سنی در ایام عزاداری امام حسین علیه السلام دکان ها را می بستند، پارچه های سیاه آویزان می کردند، به خیابان ها می ریختند، به سر و صورت می زدند و به برپائی مراسم سوگواری آقا امام حسین علیه السلام می پرداختند.
فی الیوم العاشر من المحرم أغلقت الأسواق ببغداد، عطل البیع ... و نصبت القباب فی الأسواق، علقت علیها المسموح، و خرجت النساء منتشرات الشعور یلطمن فی الأسواق و أقیمت النائحه علی الحسین علیه السلام....11
این در رابطه با عزاداری بزرگان أهل سنت و مردم برای آقا امام حسین علیه السلام.
اما عزاداری أهل سنت برای بزرگانشان:
شما ببینید آقای ذهبی از استوانه های علمی أهل سنت است و من گمان نمی کنم که شما یک سنی در زیر آسمان پیدا کنید که نسبت به نظریه ذهبی إعتراضی داشته باشد؛ ایشان می گوید:12
● اهل سنت برای بزرگان خود نیز عزاداری کردهاند…
آقای عبدالمؤمن بن خلف از فقهای أهل سنت، وقتی که از دنیا رفت، مردم او را تشییع جنازه کردند و عزاداری مفصلی برای او کردند.
همچنین در ج18، ص468 در رابطه با آقای جوینی امام الحرمین، متوفای478 می گوید:
اول او را در منزلش به خاک سپردند، بعد او را به کربلاء معلی انتقال دادند و در ماتم او منبرها را شکستند، بازارها را تعطیل کردند، مرثیه های فراوانی در مصیبتش خواندند. ایشان 400 شاگرد و طلبه داشت، در عزای او قلم و قلمدان ها را شکستند، یک سال عزاداری کردند و عمامه های خود را به مدت یک سال از سر برداشتند، بدان حدی که کسی جرأت به سر گذاشتن عمامه را نداشت و در طول این مدت در سطح شهر به نوحه خوانی و مرثیه سرائی پرداختند.13
در رابطه با خود آقای سبط إبن جوزی متوفای 597 هجری، خود آقای ذهبی می گوید:
در درگذشت آقای إبن جوزی مردم بازارها را تعطیل کردند، جمعیت زیادی در مراسم او حضور یافتند و در عزای او با وجود شدت گرمای زیاد شرکت کردند و سوگواری کردند.
این قضایا را خود آقای ذهبی نقل می کند. آقای ذهبی، وقتی عزاداری مردم بغداد را برای امام حسین علیه السلام می نویسد، طعنه می زند و می گوید:
أللهم ثبت علینا عقولنا.
خدای عقل های ما را ثابت نگهدار.
یعنی اینها که برای امام حسین علیه السلام عزاداری می کنند، عقل ندارند؛ ولی وقتی سبط إبن جوزی و جوینی را نقل می کند، بدون کوچکترین مسئله و طعنه ای از کنار این می گذرد.
من عقیده دارم کسانی که عزاداری برای امام حسین علیه السلام را بدعت و حرام می دانند، می خواهند همان سنت دودمان بنی امیه و شجره ملعونه در قرآن را در جامعه إحیاء کنند.
سؤالات بینندگان:
سؤال اول:
أهل سنت می گویند ما شیعه معتقدیم که امام حسین علیه السلام شهید شد، بخاطر اینکه ما بر او گریه کنیم و ثواب ببریم و به بهشت برویم، این شبهه را جواب بدهید.
● شبههای وجود دارد که میگوید شیعه معتقد است امام حسین علیه السلام برای این شهید شدند که شیعیان بر آن حضرت گریه کنند و گناهشان بخشیده شود…
جواب:
می گویند امام حسین علیه السلام را خود شیعیان به شهادت رساندند، همان هائی که نامه نوشتند به امام حسین علیه السلام که برود به کربلاء. البته این سؤال را ما جواب داده ایم و روی سایت هم هست و اگر بخواهیم الآن کامل جواب بدهیم، فرصت زیادی می برد؛ اما خلاصه اینکه یکی از جملاتی که خود امام حسین علیه السلام در روز عاشوراء مطرح کرد و همه آورده اند که فرمودند:
ویلکم یا شیعه آل أبی سفیان، إن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون یوم المعاد، فکونوا أحرارا فی دنیاکم هذه.14
وای بر شما یا شیعیان آل أبی سفیان، که آمده اید مرا به قتل برسانید؛ اگر شما دین ندارید و از قیامت نمی ترسید، حداقل در دنیا، آزادمرد باشید.
مدارک و منابعش کاملا آمده است و این روشن است که عبید الله بن زیاد وقتی آمد کوفه را از طرف یزید تسخیر کرد و تمام آنهائی را که به ظاهر با امام حسین علیه السلام بیعت کرده بودند، بیعت شکستند و تمام آنهائی که با مسلم بیعت کردند که تا 18 هزار نفر در تاریخ آمده است ، شکستند و حتی خود عبید الله بن زیاد، مانع خروج شیعیان به کربلای معلی برای کمک به آقا امام حسین علیه السلام شد. این در خود تاریخ طبری و کامل ابن اثیر آمده که حتی حبیب بن مظاهر و بعضی از افراد، از سیاهی و تاریکی شب استفاده کردند و خود را به کربلاء و یاری کردن امام حسین علیه السلام رساندند.
سؤال دوم:
قبل از اسلام چه وقایعی در سرزمین کربلاء رخ داد؟ آیا در تاریخ ذکر شده است که پیامبرانی در این منطقه زیسته اند یا دفن شده اند؟ یا خون پیامبری یا پیروان پیامبری قبل از اسلام در این منطقه ریخته شده است؟ و غیر از پیامبر اسلام، آیا پیامبران اولوالعزم در مورد این سرزمین مطلبی را گفته اند؟
● قبل از شهادت امام حسین علیه السلام نیز وقایع مختلفی در این سرزمین رخ داده است…
جواب:
پیامبران گذشته خبر داده بودند که در این نقطه فردی از فرزندان یکی از پیامبران کشته می شود و اینها سینه به سینه دست علماء و بزرگان یهودی کاملا قرار گرفته بود و اینها این قضیه را خیلی واضح و روشن داشتند.15
ولی این قضیه در تاریخ هست که آقا امیر المؤمنین علیه السلام هنگامی که که از صفین یا جمل بر می گشتند، آنجا ایشان گریه کردند و و مردم سوال کردند برای چه گریه می کنی؟ فرمودند که در اینجا فردی از فرزندان من یا به تعبیری، آقا امام حسین علیه السلام مظلومانه به شهادت خواهد رسید و در کنار شریعه فرات با لب عطشان شهید می شود. این قضیه در کتاب های أهل سنت هم مفصل آمده است.16
سؤال سوم:
شکی در ایران ایجاد کرده اند در مورد اینکه این غذاهایی که به عنوان نذر توزیع می شود، این هیچ گونه سندیتی ندارد، توضیحی بدهید.
● نذورات و غذهایی که به عنوان نذری داده میشود یک حکم شرعی است که شیعه و سنی معتقدند و دو نوع است…
جواب:
نذورات بر دو قسم است:
یک سری نذوراتی که صیغه نذر بر آنها خوانده نمی شود و واجب الوفاء نیست؛ یعنی اگر کسی مثلا تصمیم می گیرد به مناسبت میلاد آقا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یا سایر ائمه علیه السلام خرجی بدهد، این واجب الوفاء نیست. ولی اگر کسی بیاید نذر کند مثلا: لله علی که مثلا روز میلاد امام حسین علیه السلام یا شهادت ایشان بر مردم اطعام کنم، این نه تنها از نظر شرعی اشکال ندارد، بلکه عمل به نذرش واجب است و اگر بخواهد عمل نکند به نذرش، باید کفاره هم بدهد؛ یعنی باید سه روز روزه بگیرد یا ده فقیر را اطعام بدهد.
مسئله نذر ارتباطی به مسئله أهل بیت علیه السلام ندارد؛ این نذر یک حکم شرعی است. مثلا اگر کسی نذر کند که برای پدرش یک پارچه پیراهنی بگیرد، باید به نذرش عمل کند؛ و گر نه باید کفاره نذر بدهد. اگر چنانچه نذر کند که برود در مسجد نماز جماعت بخواند، واجب است که برود در مسجد نماز جماعت بخواند؛ چون بخاطر این نذر، امر مستحبی به واجب تبدیل می شود. اینها تبلیغاتی است که وهابیت پیش کشیده اند؛ یک مسئله ای که فقهای شیعه و سنی در این زمینه اتفاق نظر دارند و اینها این مسائل را آورده و در میان شیعیان مطرح کرده اند.
سؤال چهارم:
در مورد منع وهابیت از عزاداری، دستور عزاداری رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به زنان در مورد همزه سید الشهداء که بر خلاف نظر وهابیت است، توضیحی بدهید.
● در تاریخ هست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم امر به عزاداری کردهاند…
جواب:
بله، در آن موقع، مردم بر شهدای خود گریه می کردند و کسی نبود که بر همزه سیدالشهداء بگرید و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: لکن همزه لا بواکی له، همزه گریه کننده ندارد؛ وقتی زنان أنصار سخن رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را شنیدند، گریه بر شهدای خود را رها کرده و آمدند بر همزه سید الشهداء گریه کردند؛ حتی بطوریکه قرطبی آورده و قضیه طوری شده بود که بعد از مدت ها که از این قضیه گذشته بود، اگر در مدینه، کسی عزیزش از دنیا می رفت، اول بر همزه سید الشهداء گریه می کردند و بعد برای عزیز از دست رفته خود گریه می کردند.17
سؤال پنجم:
در مورد اینکه هر کسی که علیه خلیفه وقت، قیام یا خروج کند واجب القتل است، آیا این را می شود تعمیمش داد به قیام امام حسین علیه السلام یا نه؟
جواب:
باید گفت که این طرز فکر معلول احادیثی است که دودمان نحس بنی امیه و شجره معلونه جعل و در میان مردم منتشر کردهاند که حتی این روایت در کتاب های معتبر اهل سنت نیز یافت می شود ؛ از جمله آورده اند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
من أراد أن یفرق أمر هذه الأمه و هی جمیع، فأضربوه بالسیف، کائنا من کان.18
هرکس بخواهد میان این أمت تفرقه بیندازد، او را با شمشیر بکشید.
بعد جالب است مناوی از علمای أهل سنت نقل می کند از إبن عربی ابوبکر که از معاندین شیعه است و به أهل بیت علیه السلام جسارت های زیادی دارد، می گوید:
قد غلب علی إبن العربی الغض من أهل البیت علیه السلام، حتی قال قتل بسیف جده.19
إبن عربی ابوبکر دشمنی بر او غلبه کرده و بطوریکه گفته است که و با شمشیر جدش کشته شده است.
جناب سخاوی شاگرد هیثمی می گوید: استاد ما نسبت به ابن خلدون خیلی سخت گیر بود و وقتی او را یاد می کرد، او را ناسزا می گفت و لعن می کرد و می گفت که ابن خلدون گفته: امام حسین علیه السلام به شمشیر جدش کشته شده است.
سؤال ششم:
کسانی که شبهه ایجاد می کنند خصوصا وهابیت در مورد عزاداری، این ها از نسل کسانی هستند که دخترانشان را زنده به گور می کردند، لطفا از سابقه این گروه منحرف توضیح بدهید.
● سابقه وهابیت به قبل از ابن تیمیه برمیگردد…
جواب:
در رابطه با سابقه وهابیت قبلا هم عرض کرده ام که برخلاف نظریه بعضی از اساتید بزرگوار مثل حضرت آیت الله سبحانی و دیگران که وهابیت را از قرن هفتم و هشتم می دانند و می گویند خود ابن تیمیه زمینه سازی کرد؛ بنده با توجه به 25 سال سابقه علمی، معتقد هستم که قضیه وهابیت و مخالفت آنان با توسل به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمه علیهم السلام، زیارت قبور رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمه علیهم السلام، قبل از ابن تیمیه، این مسائل، توسط بعضی از افراد مطرح شده است. خود ابن تیمیه متوفای 728 هجری است، قبل از ایشان حسن بن العلی البر بهاری متوفای 329 هجری یا ابن بطه از فقهای حنبلی متوفای 387 هجری است، اینها هم این قضیه ممانعت از توسل به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمه علیهم السلام و عزاداری را مطرح کردند. جالب اینکه خود آقای بر بهاری که عالم حنبلی و متوفای 329 هجری است، ایشان برای اولین بار آمد نوحه گری و مرثیه خوانی برای امام حسین علیه السلام و زیارت او را غدقن کرد و حتی دستور داد نوحه خوان ها را باید کشت.20
قبل از بر بهاری، حجاج بن یوسف ثقفی از کسانی بود که ممانعت می کرد از زیارت قبر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، و قبل از او مروان بود، آن طور که آورده اند. غرض اینکه اینها بر می گردد به مروان و معاویه و غیر اینها و آنان از بنیانگذاران اصلی تفکر وهابیت بوده اند. 21
سؤال هفتم:
آیا اینکه می گویند ما در آن دنیا از شفاعت ائمه علیه السلام بهره مند می شویم، آیا این دلیل نمی شود بر اینکه خداوند در آن دنیا، بین عده ای تفاوت قائل شود و عدالت زیر سؤال برود؟
● ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب نیز به شفاعت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلّم معتقد بودند…
جواب:
قضیه شفاعت در روز قیامت، اتفاقی (مورد قبول) است میان همه بزرگان دین؛ حتی خود ابن تیمیه هم برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شفاعت در قیامت را قائل است و منکر شفاعت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در روز قیامت نیست. و در کتاب خود صراحت دارد که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دارای شفاعت است در روز قیامت.22
البته سؤال کننده عزیز عدالت خدا را زیر سؤال برده است؛ در حالیکه قضیه شفاعت بی در و پیکر نیست و شامل همه نمی شود بلکه شامل کسانی است که تلاش می کنند بنده خوبی برای خدا باشند، ولی شیطان آنها را می لغزاند و دوباره توبه می کنند و بر می گردند؛ مثل کسی که مثلا در مدرسه تلاش می کند درس بخواند و واقعا درس خوان است، ولی در اثر کمی حافظه یا بعضی از مسائل، نیم نمره یا یک نمره کم می آورد، معلم می آید به او ارفاق می کند و این به عنوان شفاعت است. اگر کسی که مثلا نمره 2 گرفته است او را شفاعت نمی کنند و نمره قبولی به او بدهند.
محمد بن عبد الوهاب متوفای 1206 مؤسس وهابیت، این قضیه را آورده است و منکر شفاعت نیست.23
روایتی از آقا امام صادق علیه السلام هست که عزیزان دقت کنند و به عنوان یادگاری از ما داشته باشند:
یَا جَابِرُ وَ اللَّهِ مَا یُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَهِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَهٌ مِنَ النَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّهٍ مَنْ کَانَ لِلَّهِ مُطِیعاً فَهُوَ لَنَا وَلِیٌّ وَ مَنْ کَانَ لِلَّهِ عَاصِیاً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ.24
به خدای عالم کسی نمی تواند نزدیک شود مگر به طاعت، ما برگه برائت از آتش برای کسی نیاورده ایم، هر کس مطیع خدا باشد او دوست ما است؛ (اگر کم و کاستی داشته باشد ما جبران می کنیم)، آنکه کارش در مورد خدا معصیت باشد دشمن ما است؛ (و ما شفیع دشمنمان نخواهیم شد)، ولایت ما أهل بیت علیه السلام فقط با عمل و اطاعت خدا و ورع، قابل رسیدگی است.
ولی بعضی تصور باطل از شفاعت دارند و عدالت خدای عالم را زیر سؤال می برند.
-------------------------------------------------------
1_ رساله فی الرد علی الرافضه ص: 46 إلی 49
2_ توبه (9): 30
3 _ سیر أعلام النبلاء ج: 3 ص: 291
4 _ سیر أعلام النبلاء ج: 3 ص: 291 و تاریخ طبری ج: 4 ص: 296 و معجم کبیر طبرانی ج: 3 ص: 111 و تاریخ دمشق إبن عساکر ج: 14 ص: 200 و تهذیب الکمال مزی ج: 6 ص: 410 و تهذیب التهذیب إبن حجر ج: 3 ص: 301
5 _ مقتل الحسین خوارزمی ج: 1 ص: 88 و ذخائر العقبی طبری ص: 119
6 _ مستدرک الصحیحین ج: 3 ص: 176
7 _ مجمع الزوائد هیثمی ج: 9 ص: 188 و معجم کبیر طبرانی ج: 3 ص: 107
8 _ البدایه و النهایه ج: 13 ص: 207
9 _ البدایه و النهایه ج: 13 ص: 227
10 _ المنتظم ج: 4 ص: 208
11 _ المنتظم ج: 4 ص: 208
12 _ سیر أعلام النبلاء ج: 15 ص: 480
13 _ سیر أعلام النبلاء ج: 15 ص: 480 و المنتظم إبن جوزی ج: 9 ص: 20
14_ کامل فی التاریخ ج: 4 ص: 76 و الفتوح إبن أعثم ج: 5 ص: 117 و البدایه و النهایه ج: 8 ص: 203 و مقتل الحسین ص: 190 و أعیان الشیعه ج: 1 ص: 609
15 _ مجمع الزوائد هیثمی ج: 9 ص: 193 و معجم کبیر طبرانی ج: 3 ص: 117 و تاریخ دمشق ج: 14 ص: 199
16 _ مسند احمد حنبل ج: 2 ص: 119 ح: 613 و مجمع الزوائد هیثمی ج: 9 ص: 187 و صوائق المحرقه ابن حجر ص: 193 فصل سوم الأحادیث الوارده فی بعض أهل بیت علیه السلام و کفاطمه و ولدیها و ذخائر العقبی ص: 148 و تاریخ دمشق ج: 14 ص: 188
17 _ الإستیعاب ج: 1 ص: 275 و مسند احمد بن حنبل ج: 2 ص: 40
18_ صحیح مسلم ج: 6 ص: 22 و مسند احمد بن حنبل ج: 4 ص: 261 و سنن أبی داود ج: 2 ص: 427 و معجم کبیر طبرانی ج: 17 ص: 144
19 _ فیض القدیر مناوی ج: 1 ص: 265
20 _ نشوار المحاضره ج: 2 ص: 134 و کامل إبن أثیر ج: 8 ص: 307
21 _ مسند احمد بن حنبل ج: 5 ص: 422 مستدرک صحیحین ج: 4 ص: 515
22 _ مجموعه الرسائل الکبری ج: 1 ص: 403
23 _ الهدیه السنیه الرساله الثانیه ص: 42
24 _ الکافی الکلینی ج: 2 ص: 74 و 75
×آقای هدایتی:
آیا واقعه کربلا، ارتباطی با ماجرای سقیفه داشته یا خیر؟
استاد حسینی قزوینی:
در رابطه با این سؤال، اگر بخواهیم به تفصیل وارد شویم، احتیاج به چندین جلسه بحث و تحلیل دارد و نظرات شیعه و سنی مطرح بشود و حقائقی که در فاصله این 50 سال انجام گرفت، مورد بررسی قرار بگیرد تا ارتباط تنگاتنگ واقعه کربلا با ماجرای سقیفه روشن بشود؛ ولی آنچه که مسلم است و برای هر کسی قابل درک است، این است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله از همان آغاز بعثت، مسئله خلافت و وصایت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام را، تا آخرین روزهای حیات زندگیشان مطرح کردند؛ چه در غدیر، چه در بستر بیماری و چه در آخرین جلسه ای که آمدند به مسجد و سخن علی مع القرآن و القرآن مع علی را مطرح کردند؛ ولی متأسفانه این سخنان نبی مکرم علیه السلام نادیده گرفته شد و جانشین منصوص و منصوب آقا رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، کنار زده شد و افراد دیگری بر سر قدرت نشستند و حالا این انگیزه ها چه بود، اینها را قبلا مفصل بحث کردیم؛ ولی آنچه که مسلم است، بعد از ماجرای سقیفه، آقا امیرالمؤمنین علیه السلام 25 سال خانه نشین شد و از عرصه عمل و حکومت جدا شد و در طول این 25 سال، چه قدر حقائق اسلامی بهم ریخت و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله دست خوش تغییر شد. إن شاء الله هنگام بحث در مورد علت قیام امام حسین علیه السلام، اینها را مفصل مورد بررسی قرار خواهیم داد. آنچه که مسلم است این است که بعد از 25 سال آقا امیرالمؤمنین علیه السلام زمام امور حکومت را بدست گرفت؛ ولی متأسفانه، آن کینه های بدری و احدی و حنینی، شعله ور شد و نگذاشتند آقا امیرالمؤمنین علیه السلام پس از 25 سال که حکومت را بدست گرفته، بتواند این کشتی امت اسلامی را به ساحل برساند.
●امیر المؤمنین علیه السلام: خدایا از تو استمداد می کنم مرا در مقابل توطئه قریش یاری فرما.
این خیلی روشن و واضح است که خود آقا امیرالمؤمنین علیه السلام هم کاملا اشاره دارد به این قضیه و می فرماید:
أللهم إنی استعدیک علی قریش، فإنهم اضمروا لنبیک ضروبا من الشر و الغدر، فعجزوا عنها و حلت بینهم و بینها، فکانت الوجبه بی و الدائره علی، أللهم إحفظ حسنا و حسینا و لا تمکن فجره قریش منهما ما دمت حیا.
خدایا از تو استمداد می کنم مرا در مقابل توطئه قریش یاری فرما؛ اینها نسبت به نبی مکرم علیه السلام توطئه هایی را در سر می پروراندند و عاجز ماندند از پیاده کردن آن توطئه ها ، خدایا تو بین قریش و توطئه های بر ضد نبی مکرم علیه السلام مانع شدی وانتقام نبی مکرم صلی الله علیه و آله را از من علی گرفتند.
بعد دستش را برای دعا برمی دارد و می گوید:
خدایا حسن و حسینم را از شر قریش محافظت فرما.[1]
باز در روایتی امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
ما لی و لقریش! إنما وترتهم بأمر الله و أمر رسوله، فهذا جزاء من أطاع الله و رسوله إن کانوا مسلمین؟!
قریش با من چه کار دارد، اگر سران قریش را در بدر و احد و یا حنین از بین برده، به امر خدا و امر رسول خدا بوده؛ اگر مسلمان هستید، آیا این چنین است پاداش کسی که مطیع خدا و رسول اکرم صلی الله علیه و آله باشد؟!
فاطمه زهراء سلام الله علیها هم می گوید:
و ما الذی نقموا من أبی الحسن؟ نقموا والله منه نکیر سیفه.[2]
چه انتقامی است که از ابی الحسن علیه السلام می گیرند؟ قسم به خدا! انتقام شمشیر علی را که در جنگ بدر و حنین وارد ساخت، می گیرند.
اینها کاملا روشن و واضح است و من جمله ای را در پایان این پاسخ عرض کنم که آقا امیرالمؤمنین علیه السلام در عبارتی دیگر دارد که:
●هر کینه ای که قریش در دل داشت بر ضد رسول خدا، همه را در من علی آشکار کردند، و قریش این کینه های خود را نسبت به فرزندان من هم انجام خواهد داد
کل حقد حقدته قریش علی رسول الله، أظهرته فی، و ستظهره فی ولدی من بعدی.[3]
هر کینه ای که قریش در دل داشت بر ضد رسول خدا، همه را در من علی آشکار کردند، و قریش این کینه های خود را نسبت به فرزندان من هم انجام خواهند داد.
جناب خوارزمی از علمای بزرگ أهل سنت یک عبارتی دارد و می گوید آقا امام حسین علیه السلام که در کربلاء بر روی زمین افتاد، فرمود:
بسم الله و بالله و علی مله رسول الله ... إلهی إنک تعلم أنهم یقتلون رجلا لیس علی وجه الأرض إبن نبی غیره، ثم أخذ السهم فأخرجه من قفاه، فأنبعث الدم کالمیزاب، فوضع یده علی الجرح فلما إمتلأت رمی به إلی السماء.
خدایا! تو می دانی، اینها مردی را می کشند که فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله غیر از من روی زمین نیست؛ بعد تیری را که بر حضرت زده بودند، از پشت سر بیرون آورد و خون همانند ناودان جریان پیدا کرد و خون را گرفت و به آسمان پرتاب کرد.
و بعد می گوید وقتی آقا امام حسین علیه السلام دستشان را از خون پر کرد و به آسمان پرتاب کرد و دوباره پر کرد و صورت و محاسن بزرگوار را با خون خضاب کرد، فرمود:
إنی هکذا أکون حتی ألقی جدی رسول الله و أنا مخضوب بدمی، و أقول یا رسول الله قتلنی فلان و فلان.[4]
من دوست دارم با همین بدن آغشته به خون، جدم رسول الله صلی الله علیه و آله را ملاقات کنم و به رسول الله صلی الله علیه و آله بگویم که فلانی و فلانی مرا کشتند.
و در زیارت عاشوراء می خوانیم که:
وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ
● حضرت زینب سلام الله علیها در یکی از خطابه هایشان در عصر عاشوراء فرمودند: پدرم فدای آن کسی که سپاهش روز دوشنبه قربانی و غارت شد. امروز جدم رسول اکرم صلی الله علیه و آله از دنیا رفت.
آقای هدایتی:
حضرت زینب سلام الله علیها در یکی از خطابه هایشان در عصر عاشوراء فرمودند:
بأبی من أضحی عسکره فی یوم الاثنین نهبا. وا حزناه! وا کرباه! الیوم مات جدی رسول الله.[5]
پدرم فدای آن کسی که سپاهش روز دوشنبه قربانی و غارت شد. امروز جدم رسول اکرم صلی الله علیه و آله از دنیا رفت.
روز دوشنبه روزی است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله رحلت فرمودند؛ آن روز جانگدازی که نقطه انحراف امت اسلامی آغاز شد. باید ارتباط روز دوشنبه رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله با روز دوشنبه روز عاشورای حسینی دانسته شود. لطفا در مورد مطالب حضرت زینب سلام الله علیها توضیحاتی بدهید.
استاد حسینی قزوینی:
در رابطه با عبارت حضرت زینب سلام الله علیها، هم در رابطه با شب عاشورا است و هم روز عاشورا؛ ولی آنچه که أهل سنت در کتاب های معتبر تاریخی آورده اند، اینها تقریبا قضایا را به شب عاشورا مرتبط کرده اند که ابو الفرج اصفهانی در کتاب مقاتل الطالبیین از آقا امام سجاد علیه السلام نقل می کند که شب عاشورا حضرت زینب سلام الله علیها وقتی یقین کردند فردا همان روز موعودی است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله، آقا امیرالمؤمنین علیه السلام، امام حسن علیه السلام و أم سلمه از آن خبر داده اند، همه این قضایا را حضرت زینب سلام الله علیها از دوران طفولیت می دانست و اینکه در روز عاشورا مصیبت و فجایعی که بدست دودمان بنی امیه انجام می گیرد همه را می دانست، وقتی سخنرانی آقا امام حسین علیه السلام را شنیدند که به یاران بشارت رفتن به بهشت دادند، حضرت زینب سلام الله علیها صدا زد:
وا حزناه! وا کرباه! الیوم مات جدی رسول الله.[6]
امروز جدم رسول اکرم صلی الله علیه و آله از دنیا رفت.
یعنی ارتباط می دهد شهادت آقا امام حسین علیه السلام را به روز رحلت نبی مکرم علیه السلام.
● ای رسول الله صلی الله علیه و آله! بر تو باد درود ملائک آسمان ها، این حسین توست که بر روی ریگ های بیابان داغ کربلا بدن پاره پاره اش افتاده، دختران تو را دارند به اسارت می برند.
ولی بزرگان و مقتل نویسان شیعی در روز عاشورا هم همین عبارت را آورده اند، وقتی چشم مطهر حضرت زینب سلام الله علیها به بدن های پاره پاره شهداء افتاد، ندا داد:
بصوت حزین و قلب کئیب، یا محمداه! صلی علیک ملیک السماء، هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الأعضاء و بنات سبایا...
ای رسول الله صلی الله علیه و آله! بر تو باد درود ملائک آسمان ها، این حسین توست که بر روی ریگ های بیابان داغ کربلا بدن پاره پاره اش افتاده، دختران تو را دارند به اسارت می برند.
تا آنجا که فرمود:
وا حزناه! وا کرباه! علیک یا ابا عبد الله، الیوم مات جدی رسول الله، یا أصحاب محمداه! هؤلاء ذریه المصطفی یساقون سوق السبایا.[7]
امروز جدم رسول الله صلی الله علیه و آله از دنیا رفت؛ ای اصحاب محمد صلی الله علیه و آله! اینها همه ذریه های رسول اکرم صلی الله علیه و آله هستند، همانند اسیران دارند اینها را به اسیری می برند.
اما عبارتی که حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند:
بأبی من أضحی عسکره فی یوم الاثنین نهبا.[8]
صاحب عوالم این تعبیر را دارد:
هنگامی که حضرت زینب سلام الله علیها چشمش به بدن قطعه قطعه حسین علیه السلام افتاد، فرمود:
هذا حسین محزوز الرأس من القفا، مسلوب العمامه و الرداء، بأبی من عسکره فی یوم الاثنین نهبا.[9]
این حسینی است که سر او را از پشت گردن جدا کردند؛ عمامه و لباس های او را به غارت برده اند؛ پدرم فدای آن حسینی که در روز دوشنبه خیمه گاه او را به غارت بردند.
عبارتی که مرحوم سید بن طاووس در لهوف و سید محسن امین در لواعج الأشجان دارند، همان تعبیری است که شما اشاره کردید:
بأبی من أضحی عسکره فی یوم الاثنین نهبا.[10]
پدرم به فدای آن کسی که خیمه اش روز دوشنبه به غارت رفت.
البته در اینجا مرحوم محدث قمی رضوان الله تعالی علیه که از محدثان بنام شیعه است، تعبیری دارد در کتاب الأنوار البهیه که از قول مسعودی صاحب مروج الذهب نقل می کند:
در روز وفات امام هادی علیه السلام در دوران خلافت معتز، دیدند یک کنیزی پشت جنازه امام هادی علیه السلام نوحه می خواند و ناله می کند و روز شهادت امام هادی علیه السلام روز دوشنبه بود و 4 روز مانده به آخر جمادی الآخر سال 254 هجری، یعنی روز 26 ماه، این کنیز در نوحه این را می خواند:
ماذا لدینا فی یوم الاثنین قدیما و حدیثا؛[11]
خدایا! ما در روز دوشنبه، چه مصیبت هایی را تحمل کردیم؛ چه در گذشته و چه امروز؛
مرحوم محدث قمی می گوید:
أشارت الجاریه بهذه الکلمه إلی یوم وفات النبی؛
این کنیز این تعبیر را اشاره دارد به روز دوشنبه ای که رسول اکرم صلی الله علیه و آله از دنیا رفت و ماجرای بیعت سقیفه آغاز شد؛
بعد مرحوم محدث قمی می گوید:
أخذت الجاریه هذه عن عقیله الهاشمیین زینب بنت امیرالمؤمنین علیه السلام.
این کنیز این تعبیر را از عقیله بنی هاشم زینب کبری سلام الله علیها یاد گرفته است.
که در روز عاشوراء به هنگام نوحه سرائی برای امام حسین علیه السلام درآنجا فرمودند:
بأبی من أضحی عسکره فی یوم الاثنین نهبا.
اینجا هم مرحوم محدث قمی صراحت دارد که از این تعبیر روز دوشنبه، اشاره به روز وفات رسول اکرم صلی الله علیه و آله دارد. شاید در ذهن بعضی از بینندگان عزیز این طور باشد که روز شهادت امام حسین علیه السلام روز دوشنبه بوده که زینب کبری سلام الله علیها می گوید:
پدرم به فدای آن کسی که خیمه اش روز دوشنبه به غارت رفت.
● بعضی عاشورا را در روز جمعه و بعضی روز شنبه نقل کرده اند.
در اینجا توجه بینندگان عزیز را جلب می کنم که بزرگان أهل سنت آورده اند که روز عاشورا، با چه روزی از أیام هفته مطابق بود:
إبن عساکر در تاریخ دمشق می نویسد:
فأجمع أکثر أهل التاریخ، أنه قتل فی المحرم سنه أحدی و ستین یوم عاشوراء، یوم سبت و قیل الجمعه.[12]
اکثر تاریخ نویسان بر این عقیده اند که امام حسین علیه السلام در ماه محرم سال 61 که روز شنبه بوده به شهادت رسیده است، و بعضی گفته اند روز جمعه بوده است.
و همچنین إبن حجر عسقلانی در کتاب تلخیص الحبیر می نویسد:
إن قتل الحسین کان یوم عاشوراء یوم الجمعه سنه إحدی و ستین.[13]
امام حسین علیه السلام در روز عاشورا سال 61، در روز جمعه کشته شد.
بعضی عاشوراء را در روز جمعه و بعضی روز شنبه نقل کرده اند.[14]
حتی یک روایت ضعیف در تاریخ ما نداریم که روز شهادت امام حسین علیه السلام در روز دوشبه بوده باشد.
● نبی مکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: و من می بینم که از این صحابه من، جز تعداد اندکی از جهنم خلاصی نمی یابند.
آقای هدایتی:
هنگامی در همان خطبه که حضرت زینب سلام الله علیها می گوید:
یا أصحاب محمداه! هؤلاء ذریه المصطفی یساقون سوق السبایا.
خطاب به چه کسانی است؟ اگر خطاب به لشکریان عمر سعد است که ظاهر جمله هم همین طور است، آیا در بین لشکریان عمر سعد از اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله هم بودند؟ چنانچه تاریخ گواهی می دهد که از اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله در میان یاران امام حسین علیه السلام بودند. این را لطفا توضیح بدهید به ضمیمه این حدیث مشهور که قبلا فرموده اید:
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در روز قیامت می بینند که عده زیادی از اصحاب را مگر تعداد کمی، به طرف جهنم می برند، رسول اکرم صلی الله علیه و آله سؤال می کند اینها که هستند؟ خطاب می رسد: یا رسول الله! اینها بعد از تو به انحراف رفتند.
این دو مطلب را در کنار هم تحلیل بفرمائید.
استاد حسینی قزوینی:
در رابطه با اینکه حضرت زینب سلام الله علیها اشاره می کند به اینکه یا اصحاب محمداه! قطعا اشاره به لشکریان عمر سعد نیست و هیچ شک و شبهه ای نیست؛ حتی یک نفر هم ادعا نکرده که از اصحاب نبی مکرم صلی الله علیه و آله یک نفر هم در میان لشکریان عمر سعد بوده؛ اینجا خطاب به همان اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله است و آنهایی که این را زمینه سازی کردند که معاویه روی کار بیاید و بعد از معاویه، برخلاف عهدنامه ای که با امام مجتبی علیه السلام بسته بود و بر خلاف سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، یزیدی که شارب الخمر و میمون باز و قمارباز بود بر سر کار بیاید و اصلا معتقد به اسلام نبود؛ همانطور که خودش با دیدن سر مطهر آقا امام حسین علیه السلام، شروع کرد به استهزاء کردن رسول اکرم صلی الله علیه و آله: لعبت هاشم بالملک، فلا خبر جاء و لا وحی نزل.
حضرت زینب سلام الله علیها اشاره دارد به اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله که این زمینه را ایجاد کردند و ببینند که: یساقون سوق السبایا، امروز فرزندان و ذریه رسول اکرم صلی الله علیه و آله را همانند اسرای کفار و مشرکین به اسارت می برند.
آن روایتی را هم که شما اشاره داشتید، در صحیح بخاری نقل می کند از نبی مکرم صلی الله علیه و آله که می فرماید:
فقال: هلم، فقلت: أین؟ قال: إلی النار والله، قلت: ما شأنهم؟ قال: إنهم ارتدوا بعدک علی أدبارهم القهقری، فلا أراه یخلص منهم إلا مثل همل النعم.[15]
فردای قیامت را می بینم که بعضی از صحابه مرا می برند، عرض می کنم: اینها را کجا می برید؟ خطاب می رسد: به خدا سوگند اینها را به سوی آتش جهنم می بریم، می گویم: اینها مگر چه کار کرده اند که به سمت آتش جهنم می برید؟ اینها بعد از تو مرتد شدند و به افکار جاهلیت برگشتند. بعد نبی مکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: و من می بینم که از این صحابه من، جز تعداد اندکی از جهنم خلاصی نمی یابند.
این عبارت در صحیح بخاری و صحیح مسلم و سایر کتب معتبر أهل سنت هست؛ حتی من دیدم یکی از بزرگان أهل سنت نوشته:
ای کاش بخاری در صحیحش حدیث حوض را نمی آورد.
إن شاء الله سر فرصت راجع به حدیث حوض با بینندگان مفصل صحبت خواهیم کرد.
این کاملا مشخص است بر اینکه این قضیه:
إنهم ارتدوا بعدک علی أدبارهم القهقری.
همانطور که إبن أثیر هم از علمای أهل سنت دارد این ارتداد، ارتداد از ایمان نیست؛ بلکه مراد از این ارتداد عبارت است از ترک اساسی ترین سخنان نبی مکرم صلی الله علیه و آله که خود إبن أثیر در کتاب النهایه فی غریب الحدیث صراحت دارد که:
و فی حدیث القیامه و الحوض، فیقال إنهم لم یزالوا مرتدین علی أدبارهم القهقری، أی متخلفین عن بعض الواجبات و لم یرد رده الکفر.[16]
این صحابه که مرتد شدند و به دوران جاهلیت برگشتند، یعنی از بعضی از واجبات تخلف کرده اند و قطعا ارتداد کفری نیست.
ما هم بر این باور هستیم که یکی از اساسی ترین واجبی که صحابه بی توجهی کردند و ترک کردند، بحث وصیت نبی مکرم صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام و أهل بیتش بود، یعنی به تعبیر یکی از بزرگان اگر چنانچه خدای عالم در قرآن نفرموده بود :
قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى. [17]
أجر رسالت را مودت فی القربی قرار داده.
اگر رسول اکرم صلی الله علیه و آله نفرموده بود که علی علیه السلام و حسن و حسین (علیهما السلام) طبق روایاتی که نقل کردیم:
أنا حرب لمن حاربهم و من حاربهم فقد حاربنی
هرکس با اینها بنای جنگ بگذارد، با من بنای جنگ گذارده.
اگر اصلا چیزی نگفته بود، آیا برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله که 23 سال تمام، تلاش شبانه روزی خود را بکار بسته برای نجات این امت از بت پرستی، از شرک، از زیر خاک زنده زنده دفن کردن، از فساد و از هر گونه آلودگی ها نجات داده، آیا واقعا نتیجه زحمات نبی مکرم صلی الله علیه و آله همین بوده؟! اگر رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده بود: مردم! در حق اهل بیت من، از هرگونه بدی و دشمنی و عداوت خودداری نکنید و هرچه از دستتان برمی آید، عداوت در حق آنها انجام دهید، آیا بیش از این می توانستند بکنند؟! آن حادثه حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها، آن آقا امیرالمؤمنین علیه السلام، آن آقا امام مجتبی علیه السلام که جنازه اش در روز روشن تیرباران شد، این آقا امام حسین علیه السلام و روز عاشورا، این بچه های رسول اکرم صلی الله علیه و آله را به اسیری بردن؛ اگر رسول اکرم صلی الله علیه و آله دستور داده بود به عداوت أهل بیت علیهم السلام، من گمان نمی کنم بیش از این دودمان بنی امیه و قریش می توانستند در حق أهل بیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بدی کنند.
إن شاء الله قیامتی است و در محکمه عدل إلهی، همه شاهد محاکمه این افرادی که این زمینه ها را فراهم کردند، خواهیم بود.
● فلسفهی حرکت امام حسین علیه السلام چه بود؟
آقای هدایتی:
فلسفه حرکت امام حسین علیه السلام چه بوده است؟ در چند جمله کوتاه بیان بفرمائید.
استاد حسینی قزوینی:
در رابطه با فلسفه حرکت امام حسین علیه السلام سخن بسیار است؛ همانطور که بینندگان عزیز چه از شبکه سلام و چه از سایر رسانه ها، این قضایا را شنیده و دیده اند؛ ولی من در جمله ای کوتاه و مختصر عرض کنم:
بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله که مسیر امت اسلامی به انحراف رفت و آنجائی که باید خلیفه و جانشین به حق و راهنمای مردم، که به امر الهی، نبی مکرم صلی الله علیه و آله معین کرده بود، او را کنار زدند و افرادی که آشنائی آنچنانی با معارف اسلامی نداشتند، سر کار آمدند و باعث شد آنچه که نبی مکرم صلی الله علیه و آله در طول 23 سال زحمت کشیده بود و در جامعه إحیاء کرده بود، به نام سنت، دست خوش تغییر شد و اینها در اثر گذشت زمان ولو در همان 25 سال (خانه نشینی امیرالمؤمنین علیه السلام ) یا 50 سال (فاصله رحلت نبی مکرم صلی الله علیه و آله تا روز عاشورا) به قدری دست خوش تغییر شد که آقا امام حسین علیه السلام دید هیچ گونه صبر و تحمل امکان پذیر نیست. من یک روایتی را نقل می کنم از صحیح بخاری و صحیح مسلم و عمده القاری از عمران بن حصین، نقل می کنند که وقتی آقا امیرالمؤمنین علیه السلام در بصره نماز جماعت خواندند، ایشان می گوید:
●این نماز امیرالمؤمنین علیه السلام یاد آور نماز رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.
قد ذکرنی هذا صلاه محمد صلی الله علیه و آله أو قال صلی بنا صلاه محمد صلی الله علیه و آله.[18]
این نماز امیرالمؤمنین علیه السلام یاد آور نماز رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.
این جمله خیلی پرمعنا است و خیلی پیام دارد. یعنی این صحابه ای که با رسول اکرم صلی الله علیه و آله نماز خوانده بودند، می دیدند نمازی که در جامعه آن روز به پا می شود با نماز رسول اکرم صلی الله علیه و آله سنخیت ندارد و نماز امیرالمؤمنین علیه السلام است که با نماز رسول اکرم صلی الله علیه و آله سنخیت دارد. یک تعبیری دارد جناب شافعی، رهبر شافعی ها در کتاب الأم از وهب بن کیسان، می گوید:
کل سنن رسول الله صلی الله علیه و آله قد غیرت حتی الصلاه.[19]
تمام سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در جامعه دست خوش تغییر و تحریف شده؛ حتی نماز واجب.
یک تعبیری نقل می کند از وهب که اگر اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله برخیزند و بیایند اعمال شما را ببینند، جز اینکه شما رو به قبله می ایستید، دیگر هیچ اثری از آثار زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله در میان شما نخواهند دید.
از اینجا پی توان بردن، که در دریا چه طوفان است.
وقتی که نماز یا سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله این چنین تغییر می یابد و جناب وهب بن کیسان صراحت دارد و خود عمران بن حصین نماز امیرالمؤمنین علیه السلام را یادآور نماز رسول اکرم صلی الله علیه و آله می داند، خوب مشخص است در این موقعیت و بحران، وظیفه آقا امام حسین علیه السلام است که بی مهابا برخیزد و با إهداء خون خودش و اسارت عزیزانش، پرده از روی چهره نفاق دودمان بنی امیه بردارد. دودمان بنی امیه ای که خود را خلیفه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و نماینده مردم و بلکه خلیفه خدا می دانستند. خیلی جالب است که حتی حجاج بن یوسف ثقفی هم به یک مرحله ای رسیده که می گوید:
إنی لا أعمل إلا بوحی.[20]
من هر کاری می کنم، از بالا جبرئیل برای من وحی می فرستد و من طبق وحی کارهایم را انجام می دهم.
إن خبر السماء لم ینقطع عن الخلیفه الأموی.
خبر آسمان از دودمان بنی امیه و خلفای بنی امیه قطع نشده است.
یعنی همانطوری که در رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر ایشان وحی می شد، برای بنی امیه هم از بالا وحی می شود و اینها بدون وحی حرکت نمی کنند. آقا امام حسین علیه السلام با حرکتش، این لباس قداستی که بر بدن درندگان بنی امیه شده بود، این لباس را کند و چهره واقعی یزید و دودمان یزید را برای مردم کاملا معرفی کرد و مردم متوجه شدند که قضیه غیر از آنی است که دودمان بنی امیه در بالای منبر برای آنها بیان می کنند.
● اگر رسول اکرم صلی الله علیه و آله امروز حضور داشتند، چه کاری را در اولویت قرار می دادند
سؤالات بینندگان:
سؤال اول:
اگر رسول اکرم صلی الله علیه و آله امروز حضور داشتند، چه کاری را در اولویت قرار می دادند؟
جواب:
مشخص است که رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله إحیا شریعت و إحیا مردم است؛ قرآن صراحت دارد:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ .[21]
ای کسانی که ایمان آوردید، دعوت خدا و رسول خدا را اجابت کنید که شما را دعوت می کنند برای چیزی که حیات شما در آن است.
یعنی وقتی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله بیاید و إن شاء الله روزی که حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بیاید، مردم را از مرده دلی و توجه به مادیت و دل مردگی نجات می دهد، مردم را هم به حیات مادی دنیوی و هم رفاه می رساند، بطوریکه وقتی ایشان ظهور می کند، مردم از نظر رفاه به مرحله ای می رسند که حتی فقیری پیدا نمی شود که مردم زکات واجبشان را به او بدهند؛ از نظر امنیت به مرحله ای می رسد که اگر یک زن به تنهائی از غرب عالم بخواهد به شرق عالم برود، کسی متعرض او نمی شود؛ یا آنچنان امنیت ایجاد می شود که گرگ و میش با هم در یک آبشخور آب می خورند و گرگ را جرأت تعرض به میش و نه میش ترسی از گرگ دارد؛ این یک نکته.
نکته دیگر اینکه می فرماید:
هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ .[22]
خدایی که پیامبری را از خود مردم برگزید تا اینکه آیات خدا را بر مردم قرائت کند و از هرگونه آلودگی و وابستگی به نفس اماره و گناه و معصیت پاک کند و از نظر مسائل علمی و فرهنگی به مرحله ای برساند که نمونه ای در تاریخ بشری برای آن نباشد.
پس اگر آقا رسول اکرم صلی الله علیه و آله بخواهد بیاید، مردم و جامعه را به مرحله ای می رساند که بالاترین مرحله کمال و ایده آل بشری است.
● روزه در روز عاشورا
آقای هدایتی:
چون مکرر می شنویم درباره روزه عاشورا، شنوندگان عزیز دقت کنند که به اتفاق فقها، روزه این روز کراهت دارد. بنی امیه این روز را چون پیروز شدند، روزه گرفتند و فقها فرمودند که در این روز، تا ظهر چیزی نخورند و در عصر، با تربت امام حسین علیه السلام افطار کنند و روزهای دیگر مستحب است. لطفا در این زمینه آنچه لازم است توضیح بدهید.
استاد حسینی قزوینی:
بسیاری از أهل سنت روزه روز عاشورا را مستحب می دانند و این هم به خاطر بدعتی است که دودمان بنی امیه گذاشتند، به خاطر پیروزی که در روز عاشورا سال 61 هجری داشتند؛ و ما در زیارت عاشورا می خوانیم که:
اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو أُمَیَّهَ .
بنی امیه این روز را روز مبارکی برای خودشان قرار دادند.
ولی فقهای شیعه به أجمعهم، روزه این روز را مکروه می دانند و حتی بعضی حرام می دانند و روزه گرفتن در روز عاشورا صحیح نیست؛ ولو به خاطر تشبه به أعدا عصمت و طهارت علیهم السلام باشد. اگر فرصتی باشد، مدارک شیعه و سنی را در رابطه با روزه روز عاشورا در یک جلسه مطرح خواهیم کرد. ادله ای که برادران أهل سنت در این رابطه مطرح می کنند، کاملا ضعیف است یا سندا یا دلالتا و یا آنچه که جامعه اسلامی آن روز بوده و ائمه و أهل بیت علیهم السلام نسبت به این روز داشتند، روزه این روز، مرضی خدای عالم و أهل بیت علیهم السلام نیست.
●عزاداری به سبک فعلی و با پیراهن مشکی از چه تاریخی بوده؟
سؤال دوم:
عزاداری به سبک فعلی و با پیراهن مشکی، آیا از زمان بعد از شهادت امام حسین علیه السلام اتفاق افتاده است یا از چه تاریخ دیگری؟
جواب:
قبلا هم عرض کرده ایم که اولین گریه کننده و عزادار برای امام حسین علیه السلام، خود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و ام سلمه بودند و اولین عزاداری در کربلای معلی، روز یازدهم محرم در کنار اجساد مطهر شهدا، توسط حضرت زینب سلام الله علیها و امام سجاد علیه السلام انجام گرفت و دومین عزاداری بعد از ورود کاروان اسرا به کوفه، آقا امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها و ام کلثوم سلام الله علیها با خواندن خطبه های قرا و کوبنده، کوفه را به عزاخانه مبدل کردند و مردم با دست خود به سر و صورت خود می زدند و ناله و ضجه تمام خانه ها و کوچه ها و خیابان های کوفه را فرا گرفت.
سومین باری که عزاداری رسمی شد، خطبه امام سجاد علیه السلام بود در شام، که با خطبه خواندن آقا امام سجاد علیه السلام، آن چنان ناله و گریه و ضجه در مسجد برخواست که یزید وحشت کرد و به مؤذن دستور داد تا اذان بگوید و صدای امام سجاد علیه السلام را نگذارند به گوش مردم برسد.[23]
عزاداری چهارمی که عزاداری رسمی بود، أهل بیت علیهم السلام بعد از برگشتن به مدینه منوره، در آنجا مفصل آقا امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها تمام قضایا را نقل کردند و مردم مدینه سراپا در گریه و ناله و شیون و ضجه بودند.[24]
ائمه علیهم السلام، آقا امام سجاد علیه السلام، امام باقرعلیه السلام، امام صادق علیه السلام، امام کاظم علیه السلام، امام رضا علیه السلام و هر کدام از ایشان، که امکان بود در خانه های خود یا بعضی در روزهای عرفه، این عزاداری را داشتند. در سال 252 هجری توسط معز الدوله، کاملا عزای عمومی و تعطیل عمومی اعلام شد و مردم به صورت سینه زنان با لباس سیاه در خیابان ها آمدند و عزاداری امام حسین علیه السلام را به پا کردند. در سال 307 هجری در آفریقا در ماه محرم، معز بن بادیس، لشکریان خود را به قتل شیعیان دستور داد و أهل سنت را در این امر آزاد گذاشت و در آنجا مسائل خیلی مفصلی انجام شد؛ ولی شیعیان به مساجد و حسینیه ها رفتند و عزاداری امام حسین علیه السلام را انجام دادند.[25]
این قضایا کاملا مشخص بوده و بعد از فروپاشی دودمان بنی العباس و روی کار آمدن مغول، اینها به کشورهای اسلامی و شهرهای شیعه نشین، برای عزاداری امام حسین علیه السلام آزادی ویژه ای دادند. البته ما در اینجا گلایه ای داریم که بعضی تحریفاتی در این زمان نسبت به قضیه عاشورا انجام دادند که إن شاء الله اگر بنا شد آسیب های کربلا و عزاداری را مطرح کنیم، اشاره خواهیم کرد. این قضیه عزاداری رسمی برای امام حسین علیه السلام و ناله و شیون و به سر و سینه زدن به همین شکل از روز یازدهم عاشورا شروع شده و به همین شکل ادامه یافته است.
سؤال سوم:
بنده از آمریکا تماس می گیرم، ما چه طوری می توانیم این پیام کربلا را به جوان هایمان برسانیم؛ متأسفانه جوان های ما اینجا یاد گرفته اند همه دنبال شادی و خوشحالی و اوقات خوش بیهودگی و بطالت داشته باشند و مسائل را می خواهند سطحی بنگرند. ما چه طوری می توانیم این پیام عمیق الهی و این پیام حضرت زینب سلام الله علیها را به این جوان ها بدهیم، تا بفهمند این زندگی، آنچه که آنها احساس می کنند نیست؛ بلکه یک تحولی در آنها ایجاد بشود و إن شاء الله ببینیم جوان هایمان قدری رشد می کنند؟
جواب:
من به این عزیز و دیگر عزیزان در سایر کشورها که صدای برنامه یا ضبط برنامه را می شنوند و می بینند، تقاضا می کنم که ایام عزاداری امام حسین علیه السلام را همان گونه که در ایران بوده و هست، در آنجا هم انجام دهند؛ ولو اینکه دو یا سه خانوده هستید. یا اگر یک خانواده هم هستید، شبکه هایی که عزاداری امام حسین علیه السلام را پخش می کنند، بچه ها را دور خودتان جمع کنید. دوستان خود را جمع کنید، یک اطعامی بدهید برای امام حسین علیه السلام و به خاطر خدای عالم تا اینکه این قضیه عزاداری را حفظ کنید و بتوانید همین چهار و پنج نفری گریه کنید و سینه بزنید؛ قضایا و اهداف عاشورا را برای بچه هایتان به صورت قصه تعریف کنید؛ تلاش کنید و نگذارید این ها از امام حسین علیه السلام جدا بشوند و اگر چنانچه بچه هایتان با امام حسین علیه السلام، ولو پیوند ضعیفی داشته باشند و با یک سینه زدن ارادتشان را نشان بدهند، إن شاء الله آنان با همین ارتباط، با نظر ولائی آقا امام حسین علیه السلام از سقوط در منجلاب فساد نجات پیدا می کنند.
سؤال چهارم:
در رابطه با قمه زنی در زمان امروز توضیحی بدهید.
جواب:
در رابطه با این سوال علمای قبل اینگونه نظر میدادند که آن چیزی که بر هر کس واجب است تبعیت از مرجع تقلید زمان خودش است بنابر این اگر شیخ انصاری در زمان قبل نظری می داد الآن این نظر برای شیعیان زمان ما حجت نبود و امروز نظر مرجع تقلید هرکس برای او محترم است و این نظر را هرکس میتواند به دفتر یا سایت مرجع تقلید خود مراجعه کند و مطابق با فتوای مرجع تقلید خود عمل کند این یک نکته .
اما نظر شخصی بنده که ارتباطی با نظر مراجع تقلید ندارد این است که حتی اگر امروز قمه زنی را امر مقدسی بدانیم اما وقتی میبینیم از این عمل ما امروز وهابیت دارد سوء استفاده می کند و در سایت های متعدد وهابی ها قمه زنی شیعیان را می گذارند و با این عنوان که آنها عقل نداند یا مثلا قمه زنی طفل کوچک را گذاشته اند با تعابیر خیلی وقیح و زشت ؛ این قضیه تقریبا به حالت ضد تبلیغی تبدیل شده و لذا با توجه به این که الآن دشمنان شیعه با استفاده از این قضایا حداکثر سوء استفاده را نسبت به تحریف عواطف بعضی ها نسبت به شیعه انجام می دهند به نظر من این امر امروز در این جامعه صحیح نیست اما اگر در جامعه ای باشد که موجب وهم مذهب نشود قطعا آنجا هیچ اشکالی ندارد مادامی که ضرری به بدن انسان نرسد همان طور که فقهای قدیم ما نظر داده بودند و من باز اصرار میکنم که عزیزان از سراسر جهان از هر مرجع بزرگواری که تقلید می کنند از سایتشان سوال کنند و جواب مرجع تقلید خودشان برای خودشان حجت میباشد.
-----------------------------------------------------
[1] . شرح نهج البلاغه ابن ابی حدید ج: 20 ص: 298
2 . بلاغات النساء ابن طیفور ص: 20 و سقیفه و فدک جوهری ص: 120 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج: 16 ص: 233
3 . شرح نهج البلاغه ابن ابی حدید ج: 20 ص: 328
4 . مقتل الحسین خوارزمی ج: 2 ص: 24
5 . لهوف سید بن طاووس ص: 78
6 . مقاتل الطالبیین ص: 75 و مقتل الحسین ج: 1 ص: 238 و الکامل إبن أثیر ج: 4 ص: 24 و تاریخ طبری ج: 4 ص: 319 و الفتوح إبن أعثم ج: 5 ص: 94
7 . مثیر الأحزان ابن نمای حلی ص: 59 و لهوف سید بن طاووس ص: 78 و بحارالأنوار علامه مجلسی ج: 45 ص: 58 و لواعج الأشجان سید محسن امین ص: 198
8 . بحارالأنوار علامه مجلسی ج: 45 ص: 59
9 . العوالم ص: 303
10 . لهوف ص: 78 و لواعج الأشجان ص: 197
11 . الأنوار البهیه ص: 298 و مروج الذهب ج: 4 ص: 84
12. تاریخ دمشق ج: 14 ص: 249
13. تلخیص الحبیر ج: 5 ص: 84
14 . مقاتل الطالبیین ص: 51 و تهذیب الکمال مزی ج: 6 ص: 445
15 . صحیح بخاری ج: 7 ص: 207 ح: 6587 و عمده القاری ج: 23 ص: 142
16 . النهایه فی غریب الحدیث ج: 2 ص: 214
17 . شوری(42): 23
18 . صحیح بخاری ج1: ص: 200 ح: 784 و صحیح مسلم ج: 1 ص: 191 ح: 393 و عمده القاری ج: 6 ص: 59
19 . الأم ج: 1 ص: 269
20 . تهذیب تاریخ دمشق ج: 4 ص: 72
21 . انفال(8): 24
22 . جمعه(62) : 2
23 . تاریخ طبری ج: 4 ص: 353
24 . صوره الحسین فی الوجدان شعبی ص: 265
25 . کامل إبن أثیر ج: 9 ص: 294
[1] . شرح نهج البلاغه ابن ابی حدید ج: 20 ص: 298
[2] . بلاغات النساء ابن طیفور ص: 20 و سقیفه و فدک جوهری ص: 120 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج: 16 ص: 233
[3] . شرح نهج البلاغه ابن ابی حدید ج: 20 ص: 328
[4] . مقتل الحسین خوارزمی ج: 2 ص: 24
[5] . لهوف سید بن طاووس ص: 78
[6] . مقاتل الطالبیین ص: 75 و مقتل الحسین ج: 1 ص: 238 و الکامل إبن أثیر ج: 4 ص: 24 و تاریخ طبری ج: 4 ص: 319 و الفتوح إبن أعثم ج: 5 ص: 94
[7] . مثیر الأحزان ابن نمای حلی ص: 59 و لهوف سید بن طاووس ص: 78 و بحارالأنوار علامه مجلسی ج: 45 ص: 58 و لواعج الأشجان سید محسن امین ص: 198
[8] . بحارالأنوار علامه مجلسی ج: 45 ص: 59
[9] . العوالم ص: 303
[10] . لهوف ص: 78 و لواعج الأشجان ص: 197
[11] . الأنوار البهیه ص: 298 و مروج الذهب ج: 4 ص: 84
[12] . تاریخ دمشق ج: 14 ص: 249
[13] . تلخیص الحبیر ج: 5 ص: 84
[14] . مقاتل الطالبیین ص: 51 و تهذیب الکمال مزی ج: 6 ص: 445
[15] . صحیح بخاری ج: 7 ص: 207 ح: 6587 و عمده القاری ج: 23 ص: 142
[16] . النهایه فی غریب الحدیث ج: 2 ص: 214
[17] . شوری(42): 23
[18] . صحیح بخاری ج1: ص: 200 ح: 784 و صحیح مسلم ج: 1 ص: 191 ح: 393 و عمده القاری ج: 6 ص: 59
[19] . الأم ج: 1 ص: 269
[20] . تهذیب تاریخ دمشق ج: 4 ص: 72
[21] . انفال(8): 24
[22] . جمعه(62) : 2
[23] . تاریخ طبری ج: 4 ص: 353
[24] . صوره الحسین فی الوجدان شعبی ص: 265
[25] . کامل إبن أثیر ج: 9 ص: 294
×استاد حسینی قزوینی:
قبل از شروع به بحث ایّام شهادت سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام و اهل بَیتش را به پیشگاه مقدّس حضرت بقیه الله الاعظم ارواحُنا لِتُرابِ مَقدَمِه الفداه و پویندگان راه حق و حقیقت و دلباختگان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام تسلیت عرض می کنم و خدا را به آبروی سرور آزادگان و اهل بیتش سوگند می دهم جزا و پاداش ما را در این عزای حسینی، فرج مولایمان ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف قرار بدهد إن شاء الله!
از اینکه برادر بسیار بزرگوارم جناب آقای هدایتی امروز نتوانستند با ما همگام باشند، از بینندگان عزیز پوزش می طلبم. ما إن شاء الله به حول و قوّۀ الهی بحث را شروع می کنیم و إن شاء الله تلاش می کنیم عمدۀ بحث پیرامون حرکت آقا امام حسین علیه السلام و آنچه که مربوط به ایّام سوگواری ابا عبدالله الحسین علیه السلام است باشد. البته بینندگان عزیز اطّلاع دارند که دشمنان اهل بیت به ویژه وهّابیّت، از روزها و زمان های بسیار دور، تلاش بسیاری کرده اند که با تبلیغات گسترده و هجمه های وسیع نسبت به آقا امام حسین علیه السلام، در جامعه بد بینی ایجاد کنند و مردم را از عشق و علاقه و اظهار ارادت به مکتب اهل بیت علیهم السلام دور کنند و جمعیّت را در عزاداری ها و اظهار علاقه ها سرد کنند؛ ولی آنها کور خوانده اند! هرچه از زمان عاشورا می گذرد و تاریخ جلوتر می رود، می بینیم مراسم عزاداری سالار شهیدان، رفته رفته با شکوه تر و با عظمت تر برگزار می شود. با آن همه تهدیداتی که وهّابیّت، امسال در ایّام دهه عاشورا نسبت به عزاداران دشت کربلا داشتند، بینندگان عزیز دیدند حدود سه میلیون نفر از عراق و کشورهای مختلف برای عرض ارادت و آستان بوسی آقا امام حسین علیه السلام به کربلا آمدند و آنجا عزاداری کردند! خوب قطعاً اینچنین عزاداری با شکوه و با عظمت و این چنین گسترده، در تاریخ اسلام سابقه نداشته است. برای دشمنان شیعه و دشمنان اهل بیت علیهم السلام، دیدن این مناظر، الحق، درد آور است و تلاش می کنند با ترور یا ایجاد انفجارات یا تبلیغات مسموم، مردم و شیعیان را نسبت به عزاداری امام حسین علیه السلام سرد کنند. ولی این را بدانند هرچه این تهدیدها بیشتر شود، عشق و علاقه مردم به اهل بیت علیهم السلام فزون تر خواهد شد. هرچه این کشتارها و انفجار ها گسترده تر شود، علاقه و جانبازی مردم در راه اظهار ارادت و عشق به ساحت مقدّس اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به ویژه آقا امام حسین علیه السلام بیشتر و عمیق تر و گسترده تر خواهد شد.
حالا بناست که إن شاء الله اتاق فرمان، سؤالاتی را که مطرح است در مانیتورها نمایش دهند و ما به ترتیب، سؤالات و شبهاتی که امروز در داخل کشور ایران و یا در کشورهای منطقه و یا در اروپا و آمریکا مطرح است، به حول و قوّۀ الهی و با استمداد از آقا ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف، عصارۀ عالم وجود، پاسخ می دهیم.
اتاق فرمان پنج عدد سؤال به نمایش گذاشته اند:
● اهل بیت علیهم السلام و فقهای شیعه، نسبت به روزه گرفتن روز عاشورا، نظر منفی دارند.
سؤال اول و دوم:
نظر اهل بیت علیهم السلام نسبت به روزه گرفتن روز عاشورا را بیان کنید و اهل سنّت در روزه گرفتن روز عاشورا چه می گویند؟
من این دو سؤال را اول شروع می کنم به جواب دادن و إن شاء الله وقتی که سؤال ها تمام شد به سؤال سوم که نظر ابن تیمیّه درباره قیام امام حسین علیه السلام و همچنین نظر ابن تیمیّه نسبت به یزید را پاسخ می دهیم.
پاسخ:
در رابطه با سؤال اول و نظر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نسبت به روزه گرفتن روز عاشورا، در جلسه گذشته که با برادر بسیار بزرگوارم حجّت الاسلام و المسلمین هدایتی داشتیم؛ آنجا من عرض کردم اهل بیت علیهم السلام و فقهای شیعه، نسبت به روزه گرفتن روز عاشورا، نظر منفی دارند و کسی مشروعیّت و استحباب برای روزه گرفتن روز عاشورا ندارند. برخی آن را حرام می دانند و برخی مکروه می دانند. عدّه زیادی هم می گویند بهتر است که انسان از خوردن و آشامیدن خودداری کند و تا نزدیکی های نماز عصر، مقدار خیلی اندکی غذا بخورد و این مسائلی است که در کتاب های فقهی بزرگان شیعه مطرح است. ولی آنچه که برای بینندگان عزیز در رابطه با این سؤال عرض می کنم، إن شاء الله هدیه ای باشد به پیشگاه مولایمان و سرورمان و تاج سرمان آقا ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف و ذخیره ای برای شب اول قبر و قیامت ما باشد. مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه در کتاب کافی ، حدود 10 تا 12 روایت از ائمه علیهم السلام در رابطه با روزه گرفتن روز عاشورا بیان کرده است. روایت اول را از یکی از روات به نام نجبه بن حارث عطار می گوید.
از امام باقر علیه السلام از روزه گرفتن روز عاشورا سؤال کردم، فرمود:
صوم متروک بنّزول شهر رمضان و المتروک بدعه، قال نجبه فسألت أبا عبد الله علیه السلام من بعد أبیه علیه السلام عن ذلک فأجابنی بمثل جواب أبیه، ثم قال: أمّا إنّه صوم یوم ما نزل به کتاب و لا جرت به سنّه إلّا سنّه آل زیاد بقتل الحسین بن علی صلوات الله علیهما [1].
قبل از ماه رمضان روز عاشورا را روزه می گرفتند؛ ولی بعد از وجوب روزه ماه رمضان ترک شد. روزه گرفتن روز عاشورا بدعت است. بعد راوی می گوید خدمت امام صادق علیه السلام مشرّف شدم، از حضرت نیز همین سؤال را کردم، حضرت همان جواب پدر بزرگوارشان امام باقر علیه السلام را به من دادند، فرمودند: روزۀ روز عاشورا یک روزه ای است که نه کتاب خدا به آن دستور داده و نه سنّت پیغمبر بر او جاریست. روزه گرفتن روز عاشورا، سنّت دودمان آل زیاد است که اینها به خاطر شهادت امام حسین علیه السلام، به یمن پیروزی یزید، روز عاشورا را روزه می گیرند.
در روایت دیگری جعفر بن عیسی می گوید:
سألت الرضا علیه السلام عن صوم عاشورا و ما یقول الناس فیه، فقال: عن صوم ابن مرجانه تسألنی، ذلک یوم صامه الأدعیاء من آل زیاد لقتل الحسین علیه السلام و هو یوم یتشأم به آل محمّد (صلّى الله علیه و آله) و یتشأم به أهل الاسلام و الیوم الذی یتشأم به أهل الاسلام، لا یصام و لا یتبرّک به و یوم الاثنین، یوم نحس قبض الله عزّ و جلّ فیه نبیه و ما أصیب آل محمّد إلا فی یوم الاثنین، فتشأمنا به و تبرّک به عدوّنا و یوم عاشورا قتل الحسین صلوات الله علیه و تبرّک به ابن مرجانه و تشأم به آل محمّد صلّى الله علیهم، فمن صامهما أو تبرّک بهما لقى الله تبارک و تعالى ممسوخ القلب و کان حشره مع الذین سنوا صومهما و التبرّک بهما [2].
از آقا امام رضا علیه السلام سؤال کردم یابن رسول الله، روزه گرفتن در روز عاشورا چه حکمی دارد؟ حضرت فرمودند: مردم چه حکمی دارند و نظرشان چیست؟ بعد حضرت فرمود: از روزۀ دودمان فرزند مرجانه از من سؤال می کنی!؟ این روزی است که زنازادگان از آل زیاد به خاطر شهادت امام حسین علیه السلام روزه گرفتند. این روزی است که برای آل محمّد و اهل اسلام روز نا میمون و روز شومی بوده و این روز، روز مبارکی نیست. این روز دوشنبه ای که مصادف بود با روز عاشورا، روز نحسی است. خدای عالم پیغمبر را در این روز قبض روح کرد و چیزی که بر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به خاطر روز عاشورا و قتل امام حسین علیه السلام آمده و فرزند مرجانه بر او تبرّک جسته، این روز روز شوم و نحسی است. هرکس روز عاشورا را روزه بگیرد، در نزد خدای عالم، فردای قیامت منسوخ القلب محشور می شود و با دودمان یزید و آل مرجانه که در این روز، روزه می گرفتند محشور می شود.
اینجا توجّه بینندگان عزیز را به یک نکته ای در داخل پرانتز جلب می کنم که تقریباً پنجم یا ششم محرّم بود، سایت اهل سنّت سیستان و بلوچستان یعنی سایت "سنّی آن لاین" که سایت رسمی حوزه علمیّه زاهدان است، مقاله ای به قلم فردی به نام ابوخالد نوشته و در آنجا واقعاً مطالب زشت و قبیح و واقعاً دور از ادب و دور از شأن یک روحانی و حوزه علمیّه آورده که من إن شاء الله به بخشی از مطالب بی پایه و بی اساس این نویسنده به حول و قوّۀ الهی اشاره خواهم کرد و این روایت را وقتی از کتاب کافی نقل می کند، شروع می کند به مسخره کردن و استهزاء کردن. می گوید مگر روز خدای عالم، روز نحس است؛ تمام روزها، روز خدای عالم است، ما در میان ایّام و روزها، روز نحس یا ماه و هفته نحس نداریم. گویا این آقایان فراموش کرده اند که خدای عالم در رابطه با قوم عاد می فرماید:
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فىِ یَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِر [3].
ما باد صرصری را (بلای آسمانی) بر قوم عاد فرستادیم در روز نحس.
اینجا چگونه شد از روز عذاب قوم عاد به عنوان روز نحس بیان می کند؟
یا در سوره فصلت آیه 16می فرماید:
فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فىِ أَیَّامٍ نحَِّسَاتٍ . . .
ما آن باد تند را که موجب هلاکت قوم عاد شد در روزهای نحس بر آنها فرستادیم.
این آقایی که می آید و می گوید در میان روزهای خدا نحسی وجود ندارد، ظاهراً از فرهنگ قرآن هم بی اطلاع هستند و از منطق قرآن هم دور هستند!
بگذریم از این قضیّه! ما روایات متعدّدی داریم بر اینکه اهل بیت علیهم السلام روزه گرفتن روز عاشورا را منع کرده اند.
عن زید النرسی قال: سمعت عبید بن زراره یسأل أبا عبد الله علیه السلام عن صوم یوم عاشورا فقال: من صامه کان حظّه من صیام ذلک الیوم حظّ ابن مرجانه وآل زیاد، قال: قلت: و ما کان حظّهم من ذلک الیوم؟ قال: النار أعاذنا الله من النار و من عمل یقرب من النار [4].
از روزه گرفتن روز عاشورا از امام صادق علیه السلام سؤال شد و فرمود:
بهره هر کس که در روز عاشورا روزه بگیرد، بهره فرزند مرجانه، عبیدالله بن زیاد و همچنین آل زیاد هست. عرض کردم یابن رسول الله بهره اینها در این روز چه بود؟ فرمود: بهره اینها عبارت است از آتش جهنم.
این خلاصه ای از نظر اهل بیت عصمت و طهارت نسبت به روزه گرفتن روز عاشورا. این مربوط به سؤال اول .
● اهل سنّت دلیل روزه گرفتن روز عاشورا را تبعیّت پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم از یهود می دانند و این به نظر ما بالاترین جسارت به نبی مکرّم صلّی الله علیه و آله و سلّم است!
امّا سؤال دوم که اهل سنّت در روزه گرفتن روز عاشورا چه می گویند؟
خوب ما در جلسات قبل هم اشاره کردیم که متأسّفانه در بعضی از کتاب های روایی اهل سنّت در رابطه با روزۀ روز عاشورا، مطالبی دارد که به نظر من این مطالب وهن اسلام و جسارت به ساحت مقدّس رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هست. همان آقای ابوخالدی که مقاله نوشته و در رابطه با روزۀ روز عاشورا بحث کرده، ایشان آمده این تعبیر را آورده که با توجّه به جایگاه روز عاشورا، در مورد روزۀ آن در سنّت پیامبر تأکید بسیار شده است و آن حضرت امّت را تشویق به روزه گرفتن در این روز نموده است؛ که تمامی اینها دروغ و جعلی و ساختگی است! بعد می گوید: روایتی از حضرت عبدالله بن عبّاس رضی الله عنه در صحیح بخاری نقل شده که می گوید:
رسول الله به مدینه تشریف آوردند یهودیان را دیدند که در روز عاشورا روزه می گیرند، آن حضرت فلسفه آن را سؤال کرد و یهودیان گفتند: این روز روز مبارکی است. در این روز خداوند متعال بنی اسرائیل را از دست دشمنان نجات داده، بعد آقا رسول اکرم فرمود: من از شما به موسی سزاوارتر هستم !!
خوب بینندگان عزیز توجّه دارند بر اینکه این قضیّه که آقا رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بیاید به مدینه، یهودی ها در روز عاشورا روزه گرفته اند و به تبع از یهودی ها روزه بگیرد و مسلمان ها را به روزه گرفتن دعوت کند، به نظر ما بالاترین جسارت به ساحت مقدّس نبی مکرّم صلّی الله علیه و آله و سلّم است که نبی مکرّم صلّی الله علیه و آله و سلّم را تابع جوّ یهودی های مدینه معرّفی می کنند! نبی اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم متأثّر از فرهنگ یهودیّت می شود و به مسلمان ها دستور می دهد که روزه بگیرند! البته بزرگان اهل سنّت در این زمینه حرف هایی دارند.
جناب زین الدین عبدالرّحمن بن حنبلی متوفای 795 هجری کتابی دارد به نام "لطائف المعارف" هم همین تعبیر را دارد که می گوید :
ان النبی (صلّى الله علیه و آله و سلّم) لمّا قدم المدینه و رأى صیام أهل الکتاب له و تعظیمهم له و کان یحبّ موافقتهم!! فیما لم یؤمر به صامه، و أمر الناس بصیامه، و أکدّ الامر بصیامه و الحث علیه حتّى کانوا یصومونه أطفالهم [5].
پیغمبر آمد به مدینه، دید که یهودی های مدینه روز عاشورا را روزه می گیرند و پیغمبر دوست داشت که با یهودی ها هم صدا و هم نواخت بشود!!
(جالب این است که می گوید) به مردم دستور داد که در روز عاشورا روزه بگیرند و تأکید کرد و مسلمان ها بچّه هایشان را هم دستور می دادند در روز عاشورا روزه بگیرند!!
البته جناب ابن حجر عسقلانی هم در کتاب "فتح الباری" هم همین تعبیر را می آورد:
و قد کان رسول الله یحبّ موافقه اهل الکتاب فیما لم یؤمر فیه بشیء [6].
پیغمبر دوست داشت که با یهودی ها هم صدا شود و موافقت کند در مواردی که دستوری در اسلام برای حضرت نیامده!!
البته در "صحیح بخاری" همین تعبیر را آورده [7] . همچنین در "عمده القاری" چنین آمده :
دخل النبی صلّى الله علیه و سلّم المدینه و إذا أناس من الیهود یعظّمون عاشورا و یصومونه فقال النّبی صلّى الله علیه و سلّم و نحن أحقّ بصومه فأمر بصومه [8].
در اینجا من توجّه عزیزان بیننده و جوان های عزیز اهل سنّت، حتّی جوان های وهّابیّت را که دنبال فرا گفتن حقیقت هستند و دنبال این هستند آنچه که از سنّت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هست به زیبایی برای آنها روشن بشود، نه سنّت بنی امیّه و آل زیاد، توجّه این عزیزان را به دو نکته جلب می کنم:
نکته اول:
ما روایات متعدّدی داریم در منابع شما عزیزان اهل سنّت که نبی مکرّم صلّی الله علیه و آله و سلّم دستور داده که با یهودی ها مخالفت کنید. شما ببینید جناب طبرانی در "معجم الکبیر" می فرماید:
لا تشبّهوا بالیهود [9].
شما مسلمان ها حق اینکه خودتان را شبیه یهود کنید ندارید.
چه طور پیغمبر می فرماید لا تشبّهوا بالیهود بعد خود حضرت می گوید: چون یهودی ها روز عاشورا روزه می گیرند، شما هم روزه بگیرید و همچنین ذهبی در "خلاصه مستدرک" و حاکم نیشابوری در "مستدرک"، از نبی مکرّم صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل می کند:
خالفوا الیهود فإنّهم لا یصلّون فی خفافهم و لا نعالهم [10].
با یهودی ها مخالفت کنید؛ چرا که آنها با پاپوش و کفش نماز نمیخوانند.
نکته دوم :
این نکته اساسی تر است. من تقاضا دارم به این نکته عزیزان تحصیل کرده، چه شیعه و چه سنّی توجّه ویژه داشته باشند این روایاتی که حتّی در صحیح بخاری هم آمده پیغمبر اکرم در مدینه وقتی دیدند یهودی ها روزه گرفتند و دستور داد مردم روزه بگیرند، اصلاً این با واقعیّت تاریخی تطبیق نمی کند، چون تعبیری که عرض کردم از جناب زین الدین حنبلی و همچنین عسقلانی، می گویند:
لمّا قدم المدینه . . .
و جناب ابو خالد هم عبارتشان این است که پیغمبر اکرم وقتی که آمد به مدینه، یهودیان را دیدند. ما از این عزیزان اهل سنّت سؤال می کنیم هجرت پیامبر در چه ماهی بود و در چه روزی بود؟ تمام بزرگان اهل سنّت و شیعه اتفاق نظر دارند بر اینکه هجرت پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم از مکّه به مدینه در ربیع الاوّل صورت گرفته و دارد که روز هجدهم ربیع الاول بود که پیغمبر اکرم وارد مدینه منورّه شد، یعنی هجرت پیغمبر اکرم در هجدهم ربیع الاول صورت گرفته [11].
پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم ورودشان به مدینه در ربیع الاوّل بوده! فاصله ربیع الاوّل تا محرّم 9 ماه است، اصلاً اینکه پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم وقتی به مدینه تشریف آوردند، مطابق بود با محرّم و روز عاشورا و روز روزه گرفتن یهودیان، این دروغ محض است! 9 ماه از آمدن پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به مدینه تا روز عاشورا فاصله بود. اضافه بر این مسئله، ماه در نزد یهودیان شمسی است و ارتباطی با قمر ندارد و آنها ماه های قمری را برایش ارزش قائل نیستند و بر مبنای سال های شمسی برنامه دارند؛ ولی روز عاشورا یا روز دهم ماه، روزه می گرفتند، ولی آقایان ظاهرا "حَفَظتُ شَیئاً وَ نَسیتُ اَلفاً" یک چیزی را حفظ گرفتند و هزاران چیز دیگر را فراموش کردند. بله در کتاب "دائره المعارف" جناب بستانی، جلد 11، صفحه 446 دارد که یهودی ها، روز دهم را روز عاشور می دانستند. روز دهم اولین ماه سال آنها است، که عبارت است از تشرین اول، که طبق سال های رومی، تشرین اول با اکتبر و آبان تطبیق می کند. تشرین اول می شود آبان و تشرین دوم می شود آذر، کانون اول می شود دی و شباط می شود اسفند. دوباره باز فروردین اینها می شود آذر و نیسان و ایاز و حزیران و تموز و آب و ایلول تا می رسد به تشرین. پس تشرین، اولین ماه از سال یهودی ها است. روز دهم تشرین را آقایان روزه می گرفتند که اصلاً ارتباطی با روز عاشورا محرم الحرام ندارد و همچنین جناب دکتر جواد علی تعبیرشان این است که یهودی ها روز دهم اول سالشان را روزه می گیرند به عنوان روز کفاره و روزی که اینها روزه می گیرند تا از گناهان گذشته شان بری بشوند. این مطلبی است که در کتاب "المفصّل فی تاریخ العرب"، جلد 6، صفحه 339 و جناب صفّار که از علمای طراز اول اردن است ایشان هم مقاله ای دارد در رابطه با تحقیق روز عاشورا، در مجله "الهادی"، شماره 7، صفحه 37، آنجا مفصّل آمده.
پس آقایان اهل سنّت روزه گرفتن روز عاشورا را می گویند تبعیّت پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم از یهود بوده و این به نظر ما بالاترین جسارت به نبی مکرّم صلّی الله علیه و آله و سلّم هست و مخالف با روایات دیگر و مخالف با حقائق هست. ولی جای تأسّف بیشتر از روایتی است که صحیح بخاری از عایشه نقل می کند:
قالت کان یوم عاشورا تصومه قریش فی الجاهلیّه، و کان رسول الله یصومه، فلمّا قدم المدینه صامه، و امر بصیامه، فلمّا فرض رمضان ترک یوم عاشورا، فمن شاء صامه و من شاء ترکه [12].
روز عاشورا روزی بود که قریش در زمان جاهلیّت روزه می گرفتند. پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هم به تبع قریش روز عاشورا را روزه می گرفتند. پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم وقتی هجرت کرد به مدینه آمد، باز روز عاشورا را روزه می گرفتند و دستور داد مسلمانان روزه بگیرند؛ وقتی که روزه ماه رمضان واجب شد، پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم روزه روز عاشورا را ترک کرد و فرمود: هر کس بخواهد روزه می گیرد و هر کس بخواهد روزه نمی گیرد.
اصلاً قضیّه کاملاً فرق می کند! حالا ما نمی دانیم این آقایانی که می گویند قریش در جاهلیّت روزه می گرفتند، این قریش مشرک، قریش غافل، قریشی که بت می پرستیدند، اصلاً معتقد به روزه بودند یا نبودند!
حالا ما کاری نداریم بر اینکه آیا این روایت سنداَ صحیح است. هشام بن عروه در اینجا که از ابن قطّان نقل می کند، خود جناب ذهبی در "میزان الاعتدال"، جلد 4، صفحه 301 مطالبی دارد. ما این را به طور کلی صرف نظر می کنیم و جالب اینکه جناب هیثمی از ابو سعید خدری نقل می کند بر اینکه:
إنّ رسول الله صلّی الله علیه و سلّم أمر بصوم عاشورا و کان لا یصومه [13].
می گوید پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم دستور داده روز عاشورا را خودتان روزه بگیرید، ولی پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به هیچ وجه روزه نمی گرفتند!
خیلی جالب است یعنی واقعاً ما چهار تا دوست این طوری داشته باشیم؛ پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نیازی به دشمن ندارد! خوب اگر واقعاً روزه گرفتن روز عاشورا یک امر خوب و زیبا و معروفی بود، چه طور پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم دستور می دهد این کار معروف را مسلمان ها انجام بدهند، ولی خودش انجام نمی دهد! این هم مربوط به جواب سؤال دوم.
● نظرات ابن تیمیّه در رابطه با حرکت سیّد الشهدا علیه السلام، مخالف نظرات اهل سنّت است.
سؤال سوم:
نظر ابن تیمیّه درباره قیام امام حسین علیه السلام و همچنین نسبت به یزید چیست؟
ما در سال گذشته ماه محرم الحرام با برادر بزرگوارم جناب آقای هدایتی نسبت به ابن تیمیّه در رابطه با امام حسین علیه السلام و عاشورا و دفاع ایشان از یزید مفصّل بحث کردیم و با توجّه به اینکه این نویسنده مقاله، که آقای ابوخالد که حالا نام واقعی است یا نام مستعار!، مطالبی آورده که هم خوانی با نظرات ابن تیمیّه دارد و همان سخن وهّابیّت را در این مقاله بال و پر داده اند، ما یک نظر دیگری به آراء و اقوال ابن تیمیّه می کنیم، نسبت به سرور آزادگان آقا امام حسین علیه السلام. امام حسینی که شیعه و سنّی، مسیحی و یهودی، حتّی زرتشتی ها، حتّی افرادی که اصلاً معتقد به ادیان آسمانی نیستند، آتش پرست و گاو پرست هستند، اینها در رابطه با امام حسین علیه السلام عبارت های زیبا و ارزنده دارند که بینندگان عزیز ما از شبکه سلام ما این مطالب را مفصّل از زبان برادران بسیار بزرگوارم و عزیزانمان شنیده اند. ولی آنچه که مهم است این است که ابن تیمیّه تئوریسین وهّابیّت، که امروزه وهّابیّت نظر ابن تیمیّه را حتّی بر نظر صحابه هم مقدّم می دارند، من گمان می کنم بر نظر رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هم مقدّم می دارند. چند روز پیش در یکی از سایت های وهّابی دیدم که یکی از این آقایان می گوید اگر چنانچه پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هم از قبر زنده شود و به ما بگوید توسّل به انبیاء و اولیاء اشکالی ندارد، ما از خود پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نمی پذیریم. یعنی معنایش این است که نظر ابن تیمیّه و محمّد بن عبدالوهّاب را بر نظر خود پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم مقدّم می داریم. آن وقت با این نظرشان، خودشان را مسلمان واقعی و اسلامشان را هم اسلام راستین محمّدی صلّی الله علیه و آله و سلّم و تابع سلف صالح می دانند. واقعاً جای شگفتی است!
ابن تیمیّه در "منهاج السنه" وقتی می رسد به قیام هایی که بوده، من جمله قیام امام حسین علیه السلام، می گوید:
فأن مفسدته أعظم من مصلحته [14].
مفسده این کار ها و قیام ها بر علیه خلفاء و بزرگان و اولیاء امر، از مصلحتش بیشتر است
و همچنین وقتی به قضیّه آقا امام حسین علیه السلام می رسد می گوید:
لم یکن فی الخروج لا مصلحه دین و لا مصلحه دنیا، بل تمکن اولئک الظلمه الطغاه من سبط رسول الله حتّی قتلوه مظلوماً شهیدا و لکن فی خروجه و قتله من الفساد ما لم یکن حصل لو قعد فی بلده [15].
در قیام امام حسین علیه السلام نه مصلحت برای دین اسلام بود و نه مصلحت برای دنیای مسلمانان بود. بلکه قیام امام حسین علیه السلام باعث شد یک سری ظالمان و طغات، امام حسین علیه السلام را مظلومانه شهید کردند. اگر امام حسین علیه السلام در خانه اش می نشست و در مدینه به زندگی عادّی خودش ادامه می داد، خیلی فسادش کمتر بود و جامعه گرفتار نمی شد از این که بیاید یک همچنین کاری را انجام بدهد.
و همچنین یک تعبیری دارد. من تقاضا می کنم بینندگان عزیز مخصوصاً اگر جوان های عزیز اهل سنّت یا جوان های تحصیل کرده وهّابی، الآن اگر صدای مرا می شنوند یا تکرار برنامه را می بینند، این عبارت ابن تیمیّه را خوب دقّت کنند و منصفانه قضاوت کنند. ایشان چنین تعبیری دارد:
فمنّما یتعلق بهذا الباب أن یعلم أن الرجل العظیم فی العلم و الدین من الصحابه و التابعین و من بعدهم إلی یوم القیامه اهل البیت و غیرهم، قد یحصل منهم نوع من الإجتهاد و نوعاً من الهوی الخفی [16].
مطلبی که باید همگان بدانند این است یک مرد بزرگ در علم و دین از صحابه و تابعین و از اهل بیت اینها همه گرفتار اجتهاد بوده اند و این اجتهادی که مقروناً بالظن، به گمان خودشان اجتهاد می کردند و یک نوع هوای نفسانی خفیفی در صحابه و تابعین بر اهل بیت بوده.
فعلاً اهل بیت را می گذاریم کنار، چون در مورد اهل بیت علیهم السلام مطالبی دارد که سال گذشته مفصّل در این باره عرض کردیم، وقتی ابن تیمیّه می آید نسبت به صحابه و تابعین این چنین می گوید: در صحابه و تابعین یک نوعی از اجتهاد بوده که مقرون به ظن و گمان و نوعی از هواهای نفسانی است؛ اگر واقعاً هوای نفسانی در صحابه هست، چگونه می توانیم صحابه را عادل بدانیم، گفتار آنها را گفتار شریعت تلقّی بکنیم!؟ پس خلاصه حرف ابن تیمیّه این هست که در قیام امام حسین علیه السلام جز مفسده چیز دیگری نبود؛ نه برای دین مردم مصلحتی بود و صلاحی و فایده ای داشت و نه برای دنیای مردم. در اینجا من خیلی روشن چند فرازی از سخنان آقا امام حسین علیه السلام از منابع اهل سنّت را عرض می کنم که خود سخنان آقا امام حسین علیه السلام جواب خیلی واضح و روشنی به ابن تیمیّه است.
نکته اول : آقا امام حسین علیه السلام در برخوردشان با اصحاب حر بن یزید ریاحی در منطقه بیزه پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:
یا ایها الناس إنّ رسول الله قال من رأی سلطانا جائرا، مستحلّاً لحرم الله، ناکساً لعهدالله، مخالفاً لسنّه رسول الله، یعمل فی عباد الله بالإثم و العدوان، فلم یغیر علیه بفعل و لا قول، کان حقّاً علی الله أن یدخله مدخله، ألا و إنّ هؤلاء قد لزموا طاعه الشیطان، و ترکوا طاعه الرحمان، أظهروا الفساد و عطلوا الحدود، و أحلّوا حرام الله و حرّموا حلاله و أنا أحقّ من غیر [17].
پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: هرکس ببیند یک حاکم ستمگری، که حرام های خدا را حلال می کند، عهد و پیمان خدا را می شکند، حاکم جائری که مخالف با سنّت پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است، و در میان بندگان به گناه و تجاوز عمل می کند، اگر کسی چنین حاکم جائری را ببیند و در برابر به زبان یا به عمل نایستد، فردای قیامت این فردی که در برابر حاکم ستمگر سکوت کرده، خدای عالم این سکوت گر را با آن ظالم، در یک نقطه از جهنم گرفتار عذاب الهی می کند.
بعد حضرت ادامه می دهد:
مردم! یزید و دودمان یزید ملازم طاعت شیطان هستند. از اطاعت خدای عالم بیرون رفته اند. اینها در سراسر زمین، فساد و بی بند و باری را گسترش داده اند و حدود الهی را تعطیل کرده اند. حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال شمرده اند و من از هر کسی سزاوارتر هستم.
نکته دوم: این را هم بزرگان اهل سنّت همه نقل کرده اند، مخصوصاً آقای ذهبی در "سیر أعلام النبلاء"، "تاریخ اسلام" و دیگر کتاب ها آورده اند که آقا امام حسین علیه السلام در سرزمین کربلا فرمودند:
ألا ترون الحق لا یعمل به و الباطل لا یتناهی عنه، لیرغب المؤمن فی لقاء الله، فإنّی لا أری الموت إلا السعاده و الحیاه مع الظالمین إلا برما [18].
آیا نمی بینید که در این جامعه به حق عمل نمی شود و از باطل کناره گیری نمی شود، تا اینکه مؤمن در لقای خدای عالم رغبت پیدا کند و من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی در این جامعه خفقان آور و دور از حق و آلوده به باطل، جز ننگ چیزی دیگری نیست.
نکته سوم: طبری در تاریخش آورده که امام حسین علیه السلام فرمود:
فأنا الحسین بن علی و إبن فاطمه بنت رسول الله صلّی الله علیه و سلّم، نفسی مع أنفسکم و أهلی مع أهلیکم، فلکم فی أسوه [19].
در روز عاشورا فرمود من حسین فرزند علی و فرزند فاطمه دختر پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هستم الان جان من با جان شماست و اهل بیت من با اهل بیت شماست، و من برای همه شما الگو هستم. شما باید زندگی مرا الگو برای خودتان قرار بدهید.
جالب این است که عباس محمود عقاد در کتاب "ابوالشهداء" یک تعبیر زیبائی دارد، می گوید:
و خیر لبنی الانسان أضمر أن یکون فیهم خلق کخلق الحسین الذی أغضب یزید بن معاویه علی أن یکون جمیع بنی الانسان علی ذالک الخلق.
بودن انسانی همانند حسین علیه السلام مایه افتخار انسانیّت و آبرو برای همگان هست.
اینها نشانگر این هست که سخن آقای ابن تیمیّه یک سخن واهی و بی اساس و بی مایه است! حتّی همه بزرگان، حتّی من دیده ام خطیب جمعه زاهدان در هفته گذشته در نماز جمعه سخنان زیبایی داشتند. گرچه نسبت به بعضی از فرازهای او ما اشکال داریم. مطالبی که با واقعیّت تاریخ تطبیق نمی کند فرمودند. ولی ایشان صراحتاً گفتند: قیام امام حسین علیه السلام باید برای ما الگو باشد. آقا امام حسین علیه السلام در کربلا اگر قیام نمی کردند دین به خطر می افتاد. اسلام به خطر می افتاد. اینها عبارتی است که تمام اهل سنّت این عبارت را دارند که اگر قیام امام حسین علیه السلام نبود، نه اهل سنّت امروز این گرایش اسلامی را داشتند و نه شیعه. دودمان بنی امیّه هدفشان نابودی اسلام و حذف نام نبی مکرّم صلّی الله علیه و آله و سلّم از مناره ها و از مأذنه ها بوده. چون دودمان بنی امیّه، همان دودمان شجره ملعونه در قرآن هستند که اینها هشت سال جنگ تمام عیار با اسلام و پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم داشتند و در فتح مکه مجبوراً و در زیر شمشیر برّان مسلمانان، بالاجبار و بالظّاهر اسلام آوردند؛ ولی آمدند با شیطنت هایی که داشتند در کمتر از نیم قرن خودشان را به ریاست رساندند و همان عقده های بدر، حنین و خیبر را از اسلام و مسلمین گرفتند و اینها اگر چنانچه واقعاً حکومتشان دو قرن ادامه داشت؛ دیگر از اسلام خبری نبود. ولی قیام آقا امام حسین علیه السلام، اسلام را از چنگال درندگان دودمان بنی امیه نجات داد و برای همیشه دین اسلام را بیمه فرمودند.
این هم مربوط به سؤال سوم.
● ابن تیمیّه و توجیح کارهای یزید لعنه الله علیه!
سؤال چهارم:
این تیمیّه در مورد اقدام یزید نسبت به شهادت امام حسین علیه السلام چه توجیهی دارد؟
البته این قصّه سر دراز دارد. ما سال گذشته هم در این مورد سخن گفتیم؛ ولی خلاصه سخن ابن تیمیّه در این زمینه روی چند محور دور می زند. اول که می گوید:
إنّ یزید لم یظهر الرضا بقتله، و أنه أظهر الألم لقتله، و الله أعلم بسریرته و قد علم لم یأمر بقتله إبتداءً [20].
اصلاً یزید راضی به قتل امام حسین علیه السلام نبود. وقتی شنید امام حسین علیه السلام کشته شده اظهار ناراحتی کرد و یزید بن معاویه اصلاً دستور کشتن امام حسین علیه السلام را هم نداد!
حتّی می گوید یزید اصلاً دستور نداده بود اهل بیت پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را به شام ببرند!!
به قول یکی از بزرگان (که به طنز در پاسخ به این حرف گفتند) : اهل بیت امام حسین علیه السلام رفته بودند به شام برای هواخوری و سیاحت؛ چون در کربلا، هواخوری و سیاحتی نداشتند؛ رفته بودند آنجا سیاحت بکنند و هوا بخورند!
و تعابیر متعدّد دیگری که ابن تیمیّه نسبت به این قضیّه دارد، که اصلاً یزید بن معاویه خودش یک مجتهد بود، آدم مجتهد اگر بخواهد اجتهاد بکند و اشتباهی هم بکند، در حقیقت یک پاداشی هم دارد!! یعنی نظر ابن تیمیّه این است که قضیّه یزید نسبت به آقا امام حسین علیه السلام یک اجتهاد بوده، نه تنها گناهی نکرده، بلکه پاداشی هم برده. همچنین می گوید:
لم یسب للحسین حریما، بل أکرم أهل بیته [21].
یزید اهل بیت امام حسین علیه السلام را برای اسارت نبرد؛ بلکه اهل بیت او را خیلی احترام کرد!!
یعنی برده بود شام برای هواخوری و سیاحت و داشت اکرام می کرد!!
در رابطه با اینکه آیا یزید دستور قتل امام حسین علیه السلام را داده یا نه، اجازه بدهید من در اینجا یک گلایه ای از عزیزان اهل سنّت داشته باشم و حتّی من به دقّت صحبت های نماز جمعه هفته گذشته زاهدان را گوش کردم، صحبت های سال گذشتۀ شان را من داشتم، همچنین سایر عزیزانی که در رابطه با امام حسین علیه السلام و یزید صحبت کرده اند، گویا تمام این کارهای خلاف در کربلا را یا بعهده عبیدالله بن زیاد یا عمر سعد یا شمر لعنهم الله می اندازند و من کم دیدم یا ندیدم آقایان صراحتاً بگویند که یزید قاتل امام حسین علیه السلام بوده، و یزید دستور قتل امام حسین علیه السلام را داده! اخیراً هم دیدم که وهّابی ها، کتابهای متعدّدی نوشته اند در تبرئه یزید از قتل آقا امام حسین علیه السلام. در اینجا من توجّه بینندگان عزیز را به چند نکته اساسی جلب می کنم که تمام جنایاتی که در کربلا انجام گرفت، تمام اینها به دستور شخص یزید بن معاویه بوده و بس! در نامه ای که یزید نوشته به مروان، می گوید:
أشدد یدک بالحسین، فلا یخرج حتّی یبایع، فإن أبی فاضرب عنقه [22].
خوب بچسبید به امام حسین علیه السلام تا بیعت کند و اگر بیعت نکرد گردنش را بزنید.
آیا این دستور قتل و شهادت امام حسین علیه السلام نیست؟!
یا عبارتی که "کامل ابن اثیر" نقل می کند که عبیدالله بن زیاد را بعضی شماتت می کردند که بیچاره تو، دست خود را به خون فرزند پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم آلوده کردی، گفت:
فقال عبیدالله بن زیاد: أمّا قتلی الحسین، فإنّه أشار إلی یزید بقتله أو قتلی، فأختار قتله [23].
من که حسین را کشتم، به دستور خود یزید بوده، به من گفت یا حسین را بکش یا تو را می کشم؛ من هم برای اینکه کشته نشوم، حسین را کشتم.
این هم نقل جناب ابن اثیر در معتبر ترین تاریخ اهل سنّت.
جناب شبراوی در "الإتحاف بحب الأشراف" می گوید:
لا یشکّ عاقل أن یزید بن معاویه هو قاتل الحسین، لأنّه هو الذی ندب عبیدالله بن زیاد لقتل الحسین [24].
هیچ عاقلی شک ندارد که یزید بن معاویه قاتل امام حسین علیه السلام است و او بود که عبید الله بن زیاد را واداشت به قتل حسینعلیه السلام.
و جناب ابن عماد حنبلی صاحب کتاب "شذرات الذهب"، که از کتاب های معتبر اهل سنّت هست، جناب تفتازانی نقل می کند و می گوید:
إتّفقوا علی جواز اللعن علی من قتل الحسین أو أمر به أو أجازه أو رضی به، و الحق إن رضی یزید فی قتل الحسین، و إستبشاره بذلک، إهانته اهل بیت رسول الله ممّا تواتر معناه، فنحن لا نتوقف فی شأنه، بل و فی کفره و إیمانه، لعنه الله علیه و علی أنصاره و أعوانه [25].
اهل سنّت اتّفاق نظر دارند که جایز هست لعن کنیم قاتل امام حسین علیه السلام را و کسی که دستور داده و اجازه داده و راضی شده. حق این است که رضایت یزید به کشتن امام حسین علیه السلام و خوشحال شدن یزید از شهادت امام حسین علیه السلام و اهانت یزید نسبت به اهل بیت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، این مسئله است که از نظر معنا متواتر است و ما به هیچ وجه درباره یزید هیچ تأمّلی نداریم، بلکه هیچ شکّی در کفر یزید هم نداریم. لعنت خدا بر یزید و بر أنصار یزید و بر أعوان یزید.
این را هم عرض کنم که ذهبی از استوانه های علمی اهل سنّت هست، می گوید:
قتل یوم حرّه من حمله القرآن سبعمائه، لمّا فعل یزید بأهل المدینه ما فعل و قتل الحسین و إخوته و آله، و شرب یزید الخمر و إرتکب أشیاء منکره، بغضه الناس و خرج علیه غیر واحد و لم یبارک الله فی عمره [26].
یزید آن جنایتی که در حق اهل مدینه کرد که هفتصد تن از مهاجرین و انصار را به قتل رساند و بیش از هزار فرزند نا مشروع در مدینه در قضیه حرّه بوجود آمد و و همچنین امام حسین علیه السلام و برادران و آل او را کشت و همچنین شراب خوردن یزید و کارهای زشتی که از یزید صورت گرفت، مردم او را دشمن می داشتند، افراد زیادی در برابر او قیام کردند و خداوند عالم در عمر یزید هیچ برکتی قرار نداد.
● به جز ابن تیمیّه در میان علمای اهل تسنّن، تعداد محدودی هستند که لعن بر یزید را جایز ندانسته اند!
سوالات بینندگان:
سوال اول:
به جز ابن تیمیّه در میان علمای اهل تسنّن چه کسانی تحلیل غیر منصفانه از قیام امام حسین علیه السلام کردند و یا یزید را مسئول ندانسته و یا لعن بر یزید را جایز ندانسته اند؟ و سؤال دوم من اینکه عقیده ابن تیمیّه لعنه الله علیه در مورد حجّاج بن یوسف ثقفی و دیگر خلفای اموی که قاتل امام چهارم و امام پنجم هستند، مانند ولید بن عبدالملک و ابراهیم بن ولید لعنه الله علیهما چه بوده؟
پاسخ:
بله هستند افراد تقریباً محدودی، نه خیلی زیاد، که اینها لعن یزید را جایز نمی دانند. خود وهّابی ها در این ده پانزده سال اخیر کتاب های متعدّدی نوشته اند، بعضی اساتید دانشگاه های قطر و کویت کتاب هایی در این هفت هشت سال اخیر نوشته اند و در آنجا تحلیلی دارند در حرمت لعن یزید بن معاویه لعنه الله علیهما و همچنین ابو حامد غزالی، صاحب "احیاء العلوم"، تقریباً من جمله افرادی است که لعن یزید را جایز نمی داند و می گوید لعن یزید کاملاً اشکال دارد و ما نباید یزید را لعنت بکنیم.
سال گذشته در نماز جمعه یکی از شهرهای استان هرمزگان، یک اطّلاعیه ای پخش کردند مبنی بر حرمت لعن یزید بن معاویه لعنه الله علیهما. ما هم چیزی نمی گوئیم نسبت به کسانی که از یزید دفاع می کنند یا نظر خوشی دارند نسبت به او، خدا را قسم می دهیم به آبروی امام حسین علیه السلام آنها را با یزید محشور کند و ما را هم با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که افتخار حمایت از آنان را داریم.
حالا اگر آنها واقعاً معتقدند، همچون ابن تیمیّه می گویند یزید گناهی کرده و از کجا معلوم حسناتی نداشته باشد بر اینکه گناهانش را از بین ببرد؛ خوب اگر این ملاک باشد، فرعون هم کارهای خوبی انجام داده، نمرود هم کارهای خوب انجام داده یا بعضی افراد ملحد، مگر صدّام کارهای خوبی انجام نداده! اگر ملاک این باشد ما دیگر نباید در در دنیا به کسی بگوئیم بد است! إن شاء الله در رابطه با نظر ابن تیمیّه را در مورد حجّاج بن یوسف ثقفی و سایر خلفا عرض خواهیم کرد. گرچه در صحبتی که امروز خدمت عزیزان عرض کردم ابن تیمیّه صراحت دارد در مورد خلفاء که تمام اینها جزو اولیاء هستند و جزو ولی امر هستند و کسی حقّ قیام در برابر اینها را ندارد!! هر کس در برابر خلفای بنی امیّه و بنی عبّاس قیام کرده، ضررش بیش از منفعتش بوده و لذا او صراحتاً هرگونه مخالفت با حکّام بنی امیّه و حکّام بنی مروان را کاملاً غیر جایز می شمارد و می گوید ما به هیچ وجه نباید در این زمینه قیام بکنیم!! [27]
سؤال دوم:
بعد از اینکه امام حسین علیه السلام به دست یزید به شهادت رسید، گفتند که حاکم مصر می خواست به خونخواهی امام حسین علیه السلام برخیزد و وقتی آمد و با یزید روبرو شد، یزید نامه ای از پدر حاکم مصر داشت ! می خواستم بدانم صحّت دارد که نوشته بود و سفارش کرده بود به معاویه و معاویه به یزید که اولاد حضرت علی علیه السلام را بکشند و به شهادت برسانند؟
پاسخ:
خیر ما همچنین چیزی نداریم که حاکم مصر برای خونخواهی امام حسین علیه السلام آمده باشد، بلکه آن زمان مصر جزو حکومت اسلامی بوده و حاکم مستقلی نداشته. مصر تقریباً در زمان ابوبکر و اوائل حکومت عمر فتح شد و جزو دایرۀ حکومت اسلامی بود، از طرف معاویه و یزید در آنجا حاکمی بوده که خود آقا امیر المؤمنین علیه السلام هم آقای مالک اشتر را به عنوان حاکم و استاندار فرستاد که متأسّفانه معاویه لعنه الله علیه او را مسموم کرد.
● اینکه قیام مختار ثقفی برای اسلام و دین بود یا نه، برای ما خیلی روشن نیست!
سؤال سوم:
سؤالی داشتم راجع به مختار ثقفی، این انتقامی که از آل یزید و آل مروان گرفت، آیا این را به عنوان یک خلیفه قبول دارند که یک همچنین کاری انجام شد یا نه؟ اگر یزید خلیفه بود پس مختار چه می شود؟ می خواستم کمی در این باره توضیح بدهید.
پاسخ:
در رابطه با قضیّه مختار ثقفی حدیث و سخن خیلی زیاد هست؛ ولی ما باید دو مسئله را در مورد او با هم تفکیک کنیم. یکی اینکه شکّی نداریم که نتیجۀ عملی که از مختار صادر شد (یعنی به کیفر رساندن تمام ظالمان و قاتلان امام حسین علیه السلام ) قطعاً مرضی خداوند عالم هست. مرضی اهل بیت علیهم السلام هم بوده و مایه چشم روشنی اهل بیت علیهم السلام بوده، حتّی ما داریم در تاریخ شیعه و سنّی، وقتی آمدند به مدینه به آقا امام سجّاد علیه السلام خبر دادند که یابن رسول الله، آیا خبر دارید که در کوفه چه خبر هست؟ مختار در کوفه قیام کرده و تمام کسانی را که در شهادت پدر بزرگوارتان سهیم بودند به کیفر رسانده، ابن سعد را کشته، عبیدالله بن زیاد را کشته، و داشت گزارش می داد،
می گویند آقا امام سجّاد علیه السلام فرمود:
آیا حرمله لعنه الله علیه قاتل برادر شیر خواره ام را به کیفر رسانده یا نه؟ راوی می گوید من بی خب ×
آقای هدایتی :
حرکت امام حسین علیه السلام از نگاه ابن تیمیّه چگونه است؟
استاد حسینی قزوینی :
چند ماه قبل، پیرامون نظر ابن تیمیه در مورد امام حسین علیه السلام، بحثی در همین شبکه داشتیم و وعده داده بودیم که در ماه محرم بیشتر به این قضیه بپردازیم. خلاصه ای از نظر ابن تیمیه را نسبت به امام حسین علیه السلام و قاتلین امام حسین علیه السلام اشاره می کنم و بعد به پای سخنان بزرگان و استوانه های علمی أهل سنت می پردازم.
● ابن تیمیّه در نظرات خود نسبت به قیام امام حسین علیه السّلام این امر را امری عادّی و ساده جلوه داده است و عدم قیام را بهتر از انجام آن میپندارد.
آقای ابن تیمیه در کتاب مِنهاجُ السُّنّه و رأسُ الحُسَین و مجموع فتاوا، همواره دنبال این است که قضیه قیام امام حسین علیه السلام را خیلی قضیه عادّی و ساده جلوه بدهد؛ مثلا وقتی به قیام امام حسین علیه السلام می رسد می گوید:
". . . لم یکن فی خروجه مصلحه لا فی دین و لا فی دنیا، و کان فی خروجه و قتله من الفساد ما لم یکن یحصل لو قعد فی بلده . . ." 1
در قیام امام حسین علیه السلام نه صلاح دین بود و نه صلاح دنیا، در این قیام و کشته شدنش، به قدری فساد بود که اگر در خانهاش می نشست، این فساد دامنگیر جامعه نمی شد.
و در جای دیگر می گوید:
". . . فإن مفسدته أعظم من مصلحته . . ."
مفسده قیام امام حسین علیه السلام بالاتر از مصلحت آن است.
● این در حالی است که اثرات حرکت آن حضرت بسیار واضح است؛ همچون نجات دین و نابودی بنی امیّه و بیداری مردمان.
این را ما در دو ماه قبل گفتیم از زبان خود امام حسین علیه السلام و اثراتی که مترتب بود بر قیام امام حسین علیه السلام مبنی بر نجات دین از دست اشرار بنی امیّه؛ آنانکه میخواستند نام رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را برای همیشه دفن کنند و اسلام را برای همیشه از زبانها بیاندازند و مدّعی بودند که خلفای بنی امیّه، مقامشان بالاتر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است؛ همانند حَجّاج که می گوید: من کاری را بدون وحی انجام نمی دهم!
بعد از قیام امام حسین علیه السلام، قیام هایی که پی در پی آغاز شد و حکومت ننگین بنی امیّه، آن شجره ملعونه [نام برده شده] در قرآن را ساقط کرد . امروز هم قیام امام حسین علیه السلام بهترین الگو است برای آزاد مردان و آزاد اندیشان؛ بطوریکه آقای گاندی می گوید: من به مردم هند می گویم اگر می خواهید موفّق بشوید، راهی جز حسین علیه السلام را ندارید.
● ابن تیمیّه در ادامه، کار یزید را کمتر از قوم بنی اسرائیل می داند که انبیاء را به قتل میرساندند در حالی که در قرآن، این قوم مورد لعن و نفرین قرار گرفتهاند.
نکته دیگری که در گذشته هم ذکر شد، این است که ابن تیمیّه که می خواهد دامن یزید را در رابطه با قتل امام حسین علیه السلام مبرّا کند، می گوید:
". . . یزید لیس بأعظم جرماً من بنی اسرائیل، کان بنی اسرائیل یقتلون الأنبیاء و قتل الحسین لیس بأعظم من قتل الأنبیاء . . ." 2
یزید که جرمش بیشتر از بنی اسرائیل نبود، بنی اسرائیل انبیاء را کشتند و قتل امام حسین علیه السلام از قتل انبیاء که بزرگتر نیست.
بقدری این تشبیه قبیح است، که من گمان می کنم حتی اگر جوان وهّابی این را بخواند، از نویسنده این عبارت زده می شود. این چنین تشبیه کردن و بی ارزش جلوه دادن، زشت است. فرضاً بنی امیّه که آمدند امام حسین علیه السلام را کشتند، آنها را به بنی اسرائیل تشبیه کنیم ، مگر قرآن نمی گوید که:
لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَ کَانُوا یَعْتَدُونَ 3
یا:
. . . وَ بَاءُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآَیَاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَ کَانُوا یَعْتَدُونَ 4
اگر واقعاً ما قاتلین امام حسین علیه السلام را در حد قاتلین انبیاء می دانیم، آیا آقای ابن تیمیّه حاضر است برای قاتلین امام حسین علیه السلام لعن نثار کند؟! یا آن قاتل اصلی را که یزید (لعنه الله علیه) باشد، منزّه می کند و کنار می گذارد و عمده جرم را به عهده امثال عمر سعد و عبیدالله زیاد محوّل می کند؟!
● ابن تیمیّه در کتاب خود یزید را از هر کاری مبرّا میداند و میگوید که نه تنها یزید امر به قتل نداد، بلکه با این کار مخالف و ناراضی هم بوده است.
در جای دیگری می آید حتّی نسبت به یزید طوری صحبت می کند که گویا یزید اصلا نه خبری از قتل امام حسین علیه السلام دارد و نه دستوری داده بود و نه راضی بود به این قضیّه! می گوید:
". . . إنّ یزید لم یظهر الرضا بقتله، و أنه أظهر الألم لقتله و الله أعلم به سریرته . . ." 5
یزید اصلاً اظهار رضایت به کشتن امام حسین علیه السلام نکرد، بلکه اظهار ناراحتی کرد و خدا بر نهان او آگاه است.
بعد می گوید یزید اصلاً دستور به قتل امام حسین علیه السلام نداد و از قاتلین امام حسین علیه السلام انتقام نگرفت؛ در جاهای دیگری از کتب خود، صراحت دارد بر اینکه یزید دستوری بر کشتن امام حسین علیه السلام نداد. متأسفانه در گفتار و نوشتار مولوی های داخل کشور هم می بینیم که صراحت دارند بر اینکه یزید دستور قتل امام حسین علیه السلام را صادر نکرده است و راضی به قتل هم نبوده و حتّی در اطّلاعیه ای که در نماز جمعه یکی از شهرهای جنوبی کشور پخش کردند، مفصّل در آنجا آمده بر اینکه یزید دستور قتل امام حسین علیه السلام را صادر نکرده و آنکه این جنایت را مرتکب شده، عبیدالله بن زیاد بوده است.
● این در حالی است که علمای اهل سنّت مانند ابن اثیر، اعثم کوفی، ابن عماد حنبلی، ذهبی، مناوی در کتب خود امر به قتل امام حسین علیه السّلام توسّط یزید، اهانت به سر آن حضرت، جنایات دیگر یزید، کفر یزید و . . . را آوردهاند.
شما در تاریخ و عبارت های بزرگان خود أهل سنّت می بینید که إبن أثیر تصریح دارد که پس از رسیدن نامه یزید به مروان حاکم مدینه می گوید:
". . . قال لوالی المدینه حین دعا الحسین لیأخذ منه البیعه لیزید، قال له مروان: اشدد یدک بالحسین فلا یخرج حتى یبایع، فإن أبى فاضرب عنقه . . ." 6
یزید به حاکم مدینه می گوید یا از حسین بیعت بگیر و یا گردن او را بزن! 7
جالب اینکه می بینیم بعضی از بزرگان مورد اعتماد أهل سنت مثل أعثم کوفی می گویند نامه ای را که یزید به ولید بن عتبه می نویسد این چنین است:
". . . ذکر کتاب یزید بن معاویه إلى الولید بن عتبه: من عبد الله یزید أمیر المؤمنین إلى الولید بن عتبه: أما بعد، فإذا ورد علیک کتابی هذا، فخذ البیعه ثانیا على أهل المدینه بتوکید منک علیهم، و ذر عبد الله بن الزبیر فإنّه لن یفوتنا و لن ینجو منا أبدا ما دام حیا، و لیکن مع جوابک إلی رأس الحسین بن علی، فإن فعلت ذلک فقد جعلت لک أعنه الخیل و لک عندی الجائزه و الحظ الأوفر و النعمه واحده و السلام . . ." 8
آقای ولید، جوابی که از مدینه برای من می فرستی، سر بریده حسین بن علی باید ضمیمهاش باشد؛ در ادامه هم می گوید: اگر این کار را انجام بدهی، جایزه هم خواهی داشت.
تعبیری را ابن عماد حنبلی که از استوانه های علمی أهل سنت است، از تفتازانی نقل می کند:
". . . إتفقوا علی جواز اللعن علی من قتل الحسین أو أمر به أو أجازه أو رضی به؛ والحق إن رضا یزید بقتل الحسین و إستبشاره بذلک و إهانته علی اهل بیت رسول الله ممّا تواتر معناه و إن کان تفصیله آحادا، فنحن لا نتوقّف فی شأنه بل فی کفره و إیمانه، فاللعنه الله علیه و علی أنصاره و أعوانه . . . " 9
علمای أهل سنت اتّفاق نظر دارند بر لعن کسی که حسین علیه السلام را کشته یا امر به قتل او داده یا کسی که اجازه داده یا رضایت بر شهادت او داده؛ همانا رضایت یزید به کشتن حسین علیه السلام و خوشحالی او به آن و اهانت او بر أهل بیت رسول الله، از نظر معنا کاملا متواتر است، اگر چه تفصیل این خبر با خبر آحاد به ما رسیده، ما أهل سنت درباره شأن یزید توقّفی نداریم، بلکه در مورد کفر و عدم ایمان او هم شک نداریم، پس لعنت خدا بر یزید و انصار و اعوانش باد.
آقای شبراوی که از استوانه های علمی أهل سنّت است می گوید:
". . . و لا شکّ عاقلٌ أن یزید بن معاویه هو القاتل للحسین، لأنه هو الذی ندب عبیدالله بن زیاد لقتل الحسین . . ." 10
هیچ عاقلی شک نمی کند بر اینکه یزید قاتل حسین علیه السلام است، چون یزید بود که عبیدالله را وادار به قتل او کرد.
جالب اینکه آقای ذهبی که در اعتماد به او و گفتارش که همان گفتار أهل سنت است، أهل سنت هیچ شکّی ندارند، می گوید:
". . . و لمّا فعل یزید بأهل المدینه ما فعل، و قتل الحسین و إخوته و آله، شرب یزید الخمر و ارتکب أشیاء منکره ، بغضه الناس و خرج علیه غیر واحد و لم یبارک الله فی عمره . . ." 11
یزید کسی است که آن جنایت بزرگ را به اهل مدینه کرد، امام حسین علیه السلام و برادرانش و اهل بیت او را شهید کرد، او شراب می خورد، کارهای منکر انجام می داد، لذا مردم او را دشمن می دانستند و علیه او قیام کردند، خداوند در عمر یزید برکت قرار نداد.
باز هم آقای ذهبی در کتاب سیر أعلام النُبَلاء عبارتی جالب دارد و بعد از اینکه از یزید تعریف می کند، می گوید:
". . . کان ناصبیاً فظاً غلیظاً جلفاً، یتناول المسکر و یفعل المنکر، إفتتح دولته بمقتل الشهید الحسین و إختتمها بواقعه الحرّه، فمقته النّاس، و لم یبارک فی عمره و خرج علیه غیر واحد بعد الحسین کأهل المدینه قاموا لله . . ." 12
[یزید] آدم بدخو و بد اخلاق و جلف بود، شراب می خورد و کارهای زشت انجام می داد، حکومت خود را با شهادت امام حسین علیه السلام آغاز کرد و با واقعه حرّه (حمله به مدینه که بیش از هفتصد صحابه را به قتل رساند و بیش از هزار نفر از دختران باکره را ازاله بکارت کرد و بیش از هزار زن از زنا حامله شدند) به پایان رسانید، مردم او را دشمن می داشتند و خداوند هم عمر مبارکی برای او قرار نداد و بعد از امام حسین علیه السلام عدّه زیادی علیه او قیام کردند و عاقبت سرنگون گردید.
آقای مناوی کتابی دارد در شرح صغیر سیوطی به نام فیض القدیر و وقتی به این روایت می رسد که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
". . . اول من یبدل سنتی، رجل من بنی امیّه . . ."
اول کسی که سنّت مرا تغییر می دهد، مردی از بنی امیه است.
[مناوی] می نویسد که بیهقی گفته است:
". . . و هو یزید بن معاویه . . ." 13
آن رجل، یزید بن معاویه است.
نکته جالب تر اینکه، امروز غروب یک اطّلاعیه ای از بندرعبّاس برای من فکس کردند و آن را در نماز جمعه أهل سنت پخش کرده بودند، دیدم این تعبیر در آنجا هم هست که یزید دستور قتل امام حسین علیه السلام را نداد و اهل بیت او را هم به طرف شام نبردند و اینها همه دروغ است و کذب و جعلی.
این تعبیر را خود ابن تیمیّه در جاهای مختلف کتاب های خود دارد که:
". . . إن نقل رأس الحسین إلی الشام، لا أصل له فی زمن یزید . . ." 14
بردن سر امام حسین علیه السلام به شام در زمان یزید، هیچ ریشه ای ندارد.
یا می گوید:
". . . إنّ قصّه الّتی یذکرون فیها حمل الرأس إلی یزید و نکته بالقضیب: کذبوا فیها و إن کان الحمل إلی إبن زیاد و هو الناکت بالقضیب و لم ینقل بإسناد معروف عن الرأس حمل إلی قدام یزید . . ." 15
اینها که می گویند سر امام حسین علیه السلام را به شام بردند و یزید با نی و قضیب زد بر سر امام حسین علیه السلام، دروغ است.
● ابن تیمیّه در جاهای دیگر یا این قیام و سایر اتّفاقات را دروغ و جعل میداند و یا یزید را عزادار و مُکرم این خاندان معرّفی میکند!
آقای إبن جوزی از بزرگان أهل سنت در کتابی که در ذمّ و لعن یزید نوشته می گوید:
". . . ثم دعا إبن زیاد زهر بن قیس فبعث معه برأس الحسین و رئوس أصحابه إلی یزید و وضع رأس الحسین بین یدی یزید و عنده ابو برزه، فجعل ینکته علی فیه، فقال له ابو برزه إرفع عصاک، فوالله لربما رأیت النّبی علی فیه . . ." 16
ابن زیاد به یکی از مأمورین خود دستور داد که سر امام حسین علیه السلام را به طرف یزید حمل کند، و سر مطهّر امام حسین علیه السلام را جلوی یزید گذاشت، ابو برزه (از صحابه) هم آنجا بود و یزید با عصای خودش بر لب های خشک امام حسین علیه السلام می زد و اشعاری می خواند؛ ابو برزه گفت یزید عصایت را بردار از لب های او، قسم به خدا که دیدم نبی مکرّم صلی الله علیه و آله و سلم بر لب های او بوسه می زد.
● این نیز در حالی است که علمای اهل سنّت بر اهانت های یزید در شام اشاره کردهاند.
جالب اینکه آقای ابن أثیر می گوید:
". . . عن مجاهد، قال جیء برأُس الحسین و وضع بین یدی یزید بن معاویه فتمثل هذین البیّتین:
لیت أشیاخی ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الأسل
لاهلوا و لاستهلوا فرحا و لقالوا یا یزید لا تشل . . ." 17
وقتی سر امام حسین علیه السلام را جلوی یزید آوردند ، یزید این دو بیت را خواند:
ای کاش اجداد من که در روز بدر به دست پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام کشته شدند، زنده می شدند و اظهار خوشحالی می کردند و از من تشکّر می کردند که انتقام ما را گرفتی.
خود ذهبی می گوید:
". . . و علی بن الحسین فی غُلّ فضرب یزید علی ثنیتی الحسین . . ." 18
در حالیکه امام سجّاد علیه السلام به زنجیر بسته شده بود، یزید بر دندان های امام حسین (علیه السلام) می زد.
[و نیز می نویسد]:
". . . قال إبن سعد عن الواقدی والمدینی عن رجالهما: قدم برأس الحسین علی یزید . . ."
ابن سعد و دیگر مورّخین گفته اند که سر امام حسین علیه السلام برای یزید برده شد.
ابن تیمیّه می گوید:
". . . من لم یسب للحسین حریما بل أکرم أهل بیته یا لا سبی أهل البیت أحد و لا سبی منهن أحد . . ." 19
اصلاً یزید اهل بیت امام حسین علیه السلام را به اسیری نبرده است، بلکه آنها را احترام هم کرده است.
جالب اینکه در همین کتاب جمله ای دارد که خیلی خنده آور است، أهل سنت هم ایشان را نابغه و مغز متفکّر می دانند، می گوید:
". . . و إن یزید ظهر فی داره الندب لقتل الحسین، و أنه لمّا قدم علیه أهله و تلاقی النساء تباکن و أنّه خبر إبنه علیّا بین المقام عنده و السفر إلی المدینه، فاختار السفر إلی المدینه فجهزه إلی المدینه جهازا حسنا . . ." 20
یزید در قصرش مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام را به پا کرد؛ وقتی اهل بیت امام حسین علیه السلام در شام پیش یزید رفتند، وقتی زنهای یزید اهل بیت امام حسین علیه السلام را دیدند گریستند و یزید هم با احترام، مخیّر کرد علی بن حسین را که شما در شام می خواهید بمانید یا به مدینه می روید، او مدینه را انتخاب کرد و یزید هم آنها را مجهّز کرد به جهازها و هدایایی و آنها را روانه کرد.
کسانی که با مطالعه سخنان ابن تیمیّه دچار توهّم شده اند، حدّاقل با مطالعه کتاب های تاریخی خود، متوجّه واقعیّت و حقیقت قضیّه بشوند! بنده یک سؤال از آنها می کنم که اهل بیت امام حسین علیه السلام برای چه به شام رفته بودند؟ آیا بعد از شهادت عزیزان خود، برای هواخوری و سیاحت رفته بودند؟ برای زیارت یزید رفته بودند که این کار خوب را انجام داده؟ آنها به اختیار رفته بودند یا با زنجیر و دست و پا بسته رفته بودند؟ به دستور یزید بود یا عبیدالله بن زیاد؟
اینها گوشه ای بود از نظرات ابن تیمیّه به واقعه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام و رفتار یزید با اهل بیت امام حسین علیه السلام.
آقای هدایتی :
از شما درخواست می کنم در مورد سفری که اخیراً به زاهدان داشتید و ائمّه جمعه و علماء أهل سنّت هم آنجا بودند، در مورد نکات خاص و مهمّ آن سفر توضیحی مختصر بفرمائید.
● نظراتی که امروزه از ائمه جمعه بعضی از شهرها میبینیم حاکی از اتّهامات آنها به شکبه سلام و توهین های کذب به آن است که استاد حسینی قزوینی آن را بیان و جواب داده اند.
استاد حسینی قزوینی :
در زاهدان که بودیم، امام جمعه زاهدان، مطالبی را گفتند که دور از شأن یک روحانی بود و این قضیه به مجامع عمومی کشیده شد، در زاهدان و میناب و بندرعباس؛ لذا من مطلب او را می گویم و سپس جواب می دهم، [امام جمعه زاهدان] گفت:
". . . شبکه سلام که واقعاً لجن، فاسد، اختلاف برانگیز و بسیار خطرناک است و اهانت به مقدّسات و بزرگان و انحراف امّت اسلامی، راهی است که این شبکه دنبال می کند. از مسئولین می خواهم که دفاتر این شبکه، در ایران، در هر کجا که هست، باید بسته شود و در غیر اینصورت ما علماء أهل سنت تحریمی صادر می کنیم و استفاده مسلمانان از شبکه تفرقه انگیز سلام را حرام خواهیم کرد! . . ."
من این را وقتی خواندم، خیلی ناراحت شدم و به بعضی از عزیزان گفتم که اگر این شبکه اشکالی داشت، زیبنده بود که این عزیز با شبکه تماس بگیرد یا وقتی بنده به زاهدان سفر می کنم به خود بنده بگوید! نمی گوئیم که معصوم هستیم، ولی اگر اشتباهی صورت گرفته باشد، آن را می پذیریم و انتقادات را قبول می کنیم!
در یک جمع حدود 50 نفری بودیم که یک مولوی به نام عبدالمجید مرادزهی آمد آنجا صحبت کرد و تعبیری بکار برد که برای من درد آور بود، گفت:
". . . شبکه سلام با دلارهای صهیونیستی اداره می شود و آقای قزوینی هم در آنجا صحبت می کند . . ."
در آنجا فرصت نشد که من حرف بزنم، ولی بعداً که با همین آقا تماس داشتم، آمدند در محلّ اقامت ما که تعدادی از شیعیان هم همراه آقای مولوی احمد ناروئی بودند که خیلی هم خوش برخورد و متواضع بودند، دو ساعت با این عزیزان صحبت داشتیم و گفتم که شبکه سلام یک شبکه مستقل است و هیچ ارتباطی با کشور ایران و هیچ دولت دیگری ندارد و نه وابسته به بیتی از بیوت مراجع تقلید هست! شبکه ای است که توسُط یک عده ای از جوانان دلسوز در آمریکا، وقتی حدود 50 شبکه ضد دینی و اخلاقی را دیدند، با خودیاری مردم رفتند آنجا و تا 500 هزار دلار کمک دریافت کردند از مردم علاقمند. در ادامه، بنده از آقای مولوی سؤال کردم که آیا از بنده، در طول این مدت، کوچکترین اهانتی به أهل سنت دیده اید؟ گفت: خیر؛ گفتم آیا به مقدّسات أهل سنّت کوچکترین بی احترامی کردم؟ گفت: خیر. بعد اشاره کرد که مدیر شبکه به امّ المؤمنین عایشه بی احترامی کرده و گفته: من نمی خواهم عایشه مادر من باشد؛ گفتم: ایشان نظر شخصی خودش را گفته و اهانت نیست؛ گفتم: چطور حرف ایشان را شنیدید، ولی حرف بنده که گفتم مسئله امّهات المؤمنین، مسئله قرآنی است و قرآن صراحت دارد و در این مورد دفاع کردم، آیا این را نشنیدید؟ فرضاً اگر از صحبت ایشان انتقاد کردید، آیا زیبنده نبود از دفاع من هم تشکّر می کردید؟ مولوی گفت: من زبان شما را هم می بوسم به خاطر این قضیّه؛ گفتم: دفاع از فرد نیست، بلکه دفاع از یک فرهنگ قرآنی است. گفتم: بنده بارها و بارها در شبکه سلام اعلام کردم که هرگونه اهانت به أهل سنّت و عقائد آنها، گناه نابخشودنی است. آیا در هیچ شبکه ای از شبکه های جهان آن را اعلام کرده اند، گفتند: خیر؛ گفتم: حتّی در شبکه الجزیره یا العربیّه وابسته به عربستان سعودی یا المستقلّه و . . . آیا این تعبیر را بکار برده اند؟ گفت: خیر؛ گفتم: اتّفاقاً با امام جمعه سراوان جلسه ای داشتیم و این را گفتم؛ گفت: آیا آنقدر شهامت دارید که در شبکه سلام آن را اعلام کنید؟ گفتم: من بارها گفته ام، حتّی هفته گذشته هم این را تکرار کرده ام و گفتم که اگر چنانچه از زبان من بصورت ناخود آگاه عبارتی بیرون بیاید که استشمام اهانت به أهل سنّت باشد، پیشاپیش از این عزیزان پوزش می طلبم.
در کدام شبکه این تعبیر را بکار برده اند؟ آقای مولوی مرادزهی گفت: در هیچ جا این تعبیر را نسبت به ما بکار نبرده اند. اینجا هم رسماً اعلام می کنم که اگر عبارتی از من صادر شده که بوی اهانت به أهل سنّت را می دهد، این شهامت را دارم و از عزیزان عذر می خواهم، حتّی اگر در آینده هم ناخودآگاه این اتفاق پیش افتاد.
نکته دیگر اینکه ایشان می گفتند شما همکاریتان را با شبکه سلام قطع کنید. گفتم: ما در شبکه سلام از أهل بیت (علیهم السّلام) و مظلومیّت علی علیه السلام دفاع می کنیم، از این مظلومیّت، 14 قرن گذشته و ما توان دفاع نداشتیم و الآن دفاع می کنیم. شما که گفتید دفاتر شبکه سلام را ببندید، بطور رسمی اعلام می کنم که شبکه سلام در ایران هیچ دفتری ندارد، نه در تهران، نه در قم و . . . من به عنوان یک تکلیف و اینکه دفاع از أهل بیت (علیهم السّلام) را واجب می دانم، این کار را انجام می دهم. می گفت شما در شبکه سلام، از مسیحیّت و یهودیّت حرف بزنید و بحث را به آن سمت بکشانید؛ گفتم ما در این شبکه برنامه های آنها را هم داریم؛ ولی عمده بحث ما، نقد وهابیّت است که مشکل اصلی ما آنها هستند که اینچنین علیه شیعه قد علم کرده و شمشیر را از رو بسته اند، فتوا به قتل شیعه می دهند، اعلان جهاد علیه شیعه می کنند.
سؤال بینندگان :
سؤال اول:
از زمان حضرت آدم علیه السلام تا به امروز جنایات زیادی شده است، عزاداری و قمه و سینه زنی تا کی ادامه خواهد داشت و فایده اش چیست؟ چرا برای مانند همزه و بلال و سمیّه و . . . که در راه اسلام شهید شدند، ما عزاداری نمی کنیم؟
● علّت این که برای واقعه کربلا همه ساله عزاداری میکنیم و نه برای جنایات دیگر آن است که امام حسین علیه السّلام برای دین و انسانیّت قیام کردند و همچنین و به وضع اسفناکی به شهادت رسیدند.
جواب:
حرکت امام حسین علیه السلام از چند جهت حائز اهمیّت است. حرکت امام حسین علیه السلام برای نجات دین بود و مبارزه با کسانی که هدفشان نابودی اسلام و دین بود؛ به طوری که متفکّر مسیحی معاصر در کتاب الحسین فی فکره المسیحیّه می گوید:
اسلام اگرچه با آمدن رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ظهور پیدا کرد، ولی بقای اسلام بستگی داشت به قیام امام حسین علیه السلام.
یعنی منِ مسیحی، برداشتم از قیام امام حسین علیه السلام این است. و از طرفی شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام و اهل بیتش در کربلا هر انسانی را به تأثّر وا می دارد. حتّی آقای ویل دورانت که مورخ آمریکائی است، وقتی قضایای کربلا را برّرسی می کند، آنچنان تحت تأثیر قرار می گیرد که از یزید و لشکریانش به عنوان پست ترین و قسی ترین افراد نام می برد. حتّی این تعبیر در ذهنم هست که می گوید:
". . . اگر کسانی بخواهند عمل یزید را نسبت به امام حسین علیه السلام یا نسبت به امام سجاد علیه السلام یا علی اکبر علیه السلام یا حضرت عبّاس علیه السلام توجیه کنند، ولی این جنایتِ لشکریان یزید را نسبت به طفل شیرخواه امام حسین علیه السلام، که نه قدرت دفاع داشت و نه توان مقاومت داشت و به آن صورت دلخراش شهید کردند، هر انسانی را متأثّر می کند، و نفرین خود را باید نثار این افراد کند . . ."
خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از همان ولادت امام حسین علیه السلام در رابطه با شهادت امام حسین علیه السلام متأثّر بوده و این را مورّخان أهل سنّت در مقتل خوارزمی و مجمع الزوائد هیثمی و . . . نقل کرده اند؛ حتّی روایتی را از امّ سلمه نقل می کنند که می گفت:
". . . امام حسین علیه السلام وارد شد و شنیدم ناله رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را و دیدم که قطرات اشک رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم جاری است، جلو رفتم و از او علّت را پرسیدم؟ گفت امّت من او را به وضع جانسوزی به شهادت می رسانند . . ." 21
همچنین فرمود:
". . . ای امّ سلمه اگر بخواهی، مقداری خاک از آن سرزمینی که او را در آن منطقه می کشند را در اختیار تو قرار می دهم، بعد نبی مکرّم صلی الله علیه و آله و سلم شروع کرد به گریه کردن . . ." 22
روایت دیگر از عایشه نقل کرده اند که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
". . . یا عایشه! إن جبرئیل أخبرنی أن إبنی الحسین مقتول فی أرض طف و إن أمّتی ستفتن بعدی . . ." 23
ای عایشه جبرئیل به من خبر داد که فرزندم حسین علیه السلام در سرزمین طف و کربلاء به شهادت می رسد.
همچنین قضیّه عزاداری آقا امیرالمؤمنین علیه السلام برای امام حسین علیه السلام هنگام عبور از کربلا پس از بازگشت از جنگ صفیّن را آقای احمد بن حنبل و هیثمی آورده اند. 24
همچنین قضیّه عزاداری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و عزاداری آقا امام سجاد بعد از امام حسین علیهم السلام را مورّخان و شخصیّت های بزرگ أهل سنت نقل کرده اند که امام سجاد علیه السلام بعد از واقعه کربلا، از ناله و گریه آرام نمی گرفتند و سؤال کردند که یابن رسول الله چرا بی تابی می کنی؟ فرمودند:
" . . .لا تلومونی، فإنّ یعقوب علیه السلام فقد سبطاً من ولده فبکی إبیضت عیناه و لم یعلم أنّه مات؛ و نظرت أنا إلی أربعه عشر رجلاً من أهل بیتی ذبحوا فی غداه واحده، فترون حزنهم یذهب من قلبی أبدا؟! . . ." 25
حضرت یعقوب علیه السلام فرزندش را به ظاهر از دست داد، ولی به قدری گریه کرد که چشمانش سفید گشت و حال آنکه نمی دانست فرزندش از دنیا رفته؛ دیدم که 14 تن از عزیزانم را به صورت جانسوز در یک روز به شهادت رساندند و آنها را قطعه قطعه کردند، آیا انتظار دارید من با این وضع، گریهام آرام بگیرد؟!
لذا قضیّه شهادت امام حسین علیه السلام قضیه ای نیست که بخواهیم شهادت او را با شهادت یکی از انبیاء یا دیگر بزرگان یا صحابه مقایسه کنیم؛ و از این جهت است که قیام امام حسین علیه السلام برای زنده کردن دین بود. عزاداری امام حسین علیه السلام هم، مایه حیات دین است که [این عزاداری ها] اسلام را در طول تاریخ زنده نگه داشته است.
شما اگر ببینید، در ماه مبارک رمضان، مساجد خلوت است، ولی در ماه محرم مردم به عشق امام حسین علیه السلام به تکایا و حسینیه ها و مساجد هجوم می آورند، خیلی ها بودند که در این مراسم ها با شنیدن یک آیه یا حدیث منقلب می شدند و آنهایی که از دین فاصله گرفته بودند با سینه و زنجیر زدن به دین برگشتند و . . .
سؤال دوم:
کسی که سر امام حسین علیه السلام را برید، شمر بود و اَفقَه الفقَها بود، آیا امام حسین علیه السلام نمی دانست که کسی که بر حکومت وقت خروج کند باید گردنش زده شود؟
جواب:
این قضیه را ابن عربی و ابن خَلدون در کتاب خود دارند که:
". . . قتل الحسین بسیف جده . . ."
امام حسین علیه السلام با شمشیر جدّش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم کشته شد.
● درست است که در برخی روایات آورده که قیام کننده بر حاکم اسلامی را باید کشت ولی ما نباید یزید را حاکم اسلامی بدانیم.
چون رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
هر کس از جامعه جدا شود و علیه حاکم وقت قیام کند". . . فاقتلوه کان ما کن . . ." هرکس که باشد او را بکشید.
یا روایاتی در صحیح بخاری و مسلم هست که: هرکس یک وجب از جامعه جدا باشد ". . . مات میتتا جاهلیه . . ."
ولی بحث بر این است که آیا واقعاً ما یزید بن معاویه (لعنه الله علیهما) را به عنوان حاکم اسلام می دانیم؟ آیا یزید و لشکریانش را به سنّت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، عارف تر از امام حسین علیه السلام می دانیم؟ قضیّه شهادت امام حسین علیه السلام چیزی بود که همه صحابه از قضیّه خبر داشتند. اینکه ابن عبّاس و عبدالله بن عمر اصرار می کند که آقا امام حسین علیه السلام به کوفه نرود، بخاطر همین قضایاست. اینکه عمر سعد قاتل امام حسین علیه السلام است را همه می دانستند. در برخی از تواریخ هست که وقتی عمر سعد وارد می شد، مردم می گفتند:
". . . جاء قاتل الحسین علیه السلام . . ."
قاتل امام حسین علیه السلام آمد!
حتّی خود عمر سعد می گفت من با این عبادت و تقوایم، مگر می شود قاتل امام حسین علیه السلام فرزند رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باشم!؟ برخی به عمر سعد می گفتند کبوتر مسجد، او سجادّه اش از مسجد برچیده نمی شد. حتّی این قضیّه در منابع شیعه و أهل سنّت آمده که وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام مشغول خطبه خواندن بودند و می فرمودند:
". . . سلونی قبل أن تفقدونی . . ." از من بپرسید قبل از اینکه مرا از دست بدهید؛ پدر عمر سعد وقتی برگشت گفت یا علی بگو موی سر من چقدر است؟ امیرالمؤمنین علیه السلام گفت اگر بخواهم بگویم، خواهم گفت؛ ولی بدان در گهواره خانه ات یک نوزادی (در برخی منابع: گوساله ای) داری که او فرزندم حسین علیه السلام را خواهد کشت! این قضایا کاملاً روشن و واضح بود و خبر داشتند. 26
سؤال سوم:
آقای هدایتی شما فرمودید که یزید 10 هزار زن نامشروع داشت، آیا در آن زمان در مدینه این تعداد زن وجود داشته است؟
جواب:
من گفتم که یزید در واقعه حرّه که لشکریان یزید به مدینه حمله کردند و سه روز به دستور یزید و فرماندهی که یزید فرستاده بود، مال و جان و خون و ناموس اهل مدینه بر آنها حلال شده بود و قتل و غارت و تجاوز به زنان و دختران در سرلوحه کارشان بود و به نقل بعضی از تواریخ، به علّت تجاوز به زنان، هزار فرزند نامشروع در آن سال در مدینه به دنیا آمد و به نقل برخی، ده هزار فرزند نامشروع!
سؤال چهارم:
چرا در داستان های عاشورا نام دو تن از برادران امام حسین علیه السلام ابوبکر و عمر که هم نام خلفاء راشدین بودند ذکر نمی شود؟
جواب:
در کربلا، از یک دسته خاصّی از اهل بیت امام حسین علیه السلام که واقعاً به صورت فجیعی به شهادت رسیده اند، معمولاً روایت می شود و مرثیّه خوانده می شود. حتی خیلی از افراد دیگر مثل برادران حضرت عباس علیه السلام (عبدالله و جعفر) که در کربلاء به شهادت رسیدند، از آنها هم نام برده نمی شود. در کربلای معلّا هم، از این 72 یار امام حسین علیه السلام، غیر از حضرت عباس علیه السلام کس دیگری بارگاه و گنبد ندارد. چرا نمی گوئید که برای حضرت قاسم ، علی اکبر و علی اصغر (علیهم السّلام) گنبد و بارگاهی نیست؟
سؤال پنجم:
آیا درست است که فرزندان حضرت علی علیه السلام به نام عمر و عثمان و ابوبکر نامگذاری شده بودند؟
جواب:
قبلاً در این مورد مفصّل بحث کردیم. در آن عصر، این اسامی، رایج بوده و بسیاری از صحابه، به این نام بودند. امیرالمؤمنین علیه السلام این [اسامی] را به خاطر علاقه به آنها نبوده که نامگذاری کردند. ابوبکر، کنیه است و اسم نیست؛ نام عثمان هم بخاطر علاقه امیرالمؤمنین علیه السلام به برادرش عثمان بوده و نسبت به عمر هم از خود منابع أهل سنّت گفتیم که خود خلیفه دوم او را عمر نهادند. ثانیاً علاقه و محبّت باید دو طرفی باشد، لذا اگر علاقه ای بود، چرا آن خلفاء نام فرزندان خود را علی و حسن و حسین نگذاشتند!؟ لذا این نامگذاری، دلیلی بر مدح نیست و این را در گذشته توضیح دادیم و نوار آن در سایت موجود است و می توانند دانلود کنند.
…………………………………………..
1_ منهاج السنه (چاپ قبلی) ؛ جلد 2 ؛ صفحه 241 ؛ و در چاپ جدید 8 جلدی عربستان جلد 4 ؛ صفحه 530
2_ منهاج السنه ؛ جلد 2 ؛ صفحه 247
3_ سوره مائده (5) ؛ آیه 78
4_ سوره آل عمران(2) ؛ قسمتی از آیه 112
5_ مجموع فتاوا ؛ جلد 4 ؛ صفحه 486
6_ الکامل فی التّاریخ ؛ جلد 4 ؛ صفحه 15
7_ الإمامه و السّیاسه ؛ صفحه 175 / الکامل فی التّاریخ ؛جلد 4 ؛ صفحه 15 / تاریخ یعقوبی ؛ جلد 2 ؛ صفحه 241
8_ الفتوح ؛ جلد 5 ؛ صفحه 18
9_ شذرات الذّهب ؛ جلد 1 صفحه 68 و 69
10_ الإتحاف بحب الأشراف ؛ صفحه 62 و 66
11_ تاریخ اسلام ؛ جلد 5 ؛ صفحه 30
12_ سیر أعلام النبلاء ؛ جلد 4 ؛ صفحه 38
13_ فیض القدیر ؛ جلد 3 ؛ صفحه 94
14_ رأس الحسین ؛ صفحه 207 / الوصیه الکبری ؛ صفحه 53
15_ رأس الحسین ؛ صفحه 206
16_ الردّ علی المتعصّب العنید ؛ صفحه 45
17_ البدایه و النّهایه ؛ جلد 8 ؛صفحه 209
18_ تاریخ اسلام ؛ جلد 5 ؛ صفحه 19 و 20
19_ منهاج السنه ؛ جلد 2 ؛ صفحه 226 / رأس الحسین ؛ صفحه 208
20_ رأس الحسین ؛ صفحه 207
21_ مجمع الزّوائد هیثمی ؛ جلد 9 ؛ صفحه 189
22_ تاریخ ابن عساکر ؛ صفحه 154
23_ معجم کبیر طبرانی ؛ جلد 3 ؛ صفحه 107 / مجمع الزوائد هیثمی ؛ جلد 9 ؛ صفحه 187
24_ مسند احمد بن حنبل ؛ جلد 1 ؛ صفحه 106 / مجمع الزوائد هیثمی ؛ جلد 9 ؛ صفحه 187
25_ تهذیب الکمال مزی ؛ جلد 20 ؛ صفحه 399 / البدایه و النّهایه ؛ جلد 9 ؛ صفحه 125 / تاریخ دمشق ؛ جلد 41 ؛ صفحه 386
26_ شرح نهج البلاغه إبن أبی الحدید ؛ جلد 2 ؛ صفحه 286
×● ابن تیمیّه در آثار خودش اصرار دارد که یزید را از قتل امام حسین علیه السلام مبرّا و جدا کند.
آقای هدایتی:
آقای ابن تیمیّه در آثار خودش اصرار دارد که یزید را از قتل امام حسین علیه السلام مبرّا و جدا کند و کار را به گردن ابن زیاد می اندازد. چرا ایشان این قدر بر این امر اصرار دارد؟ آیا نظرات ایشان صحت دارد؟
استاد حسینی قزوینی:
اول قبل از اینکه وارد بشوم ، به قطعیّت دستور یزید بر شهادت امام حسین علیه السلام، عبارتی را از تفتازانی بگویم که از شخصیّت های علمی أهل سنّت و از بنیانگزاران علم کلام است و دلیل خود را بر دفاع از یزید آورده و می گوید:
● از علمای مذهب اهل سنّت کسانی هستند که نه تنها لعن بر یزید را جایز میدانند بلکه چندین برابر لعنت بر یزید را هم جایز میدانند.
فإن قیل: من علماء المذهب من لا یجوز اللعن على یزید مع علمهم بأنه یستحق ما یربو على ذلک و یزید.
اگر کسی به ما این را اشکال کند: از علمای مذهب أهل سنّت کسانی هستند نه تنها لعن بر یزید را جایز می دانند، بلکه چندین برابر لعنت بر یزید را هم جائز می دانند.
قلنا : تحامیا عن أن یرتقى إلى الأعلى فالأعلى.
در جواب می گویند: ما أهل سنّت می ترسیم که این لعن به مراتب بالاتر هم برسد! یعنی اگر ما لعن یزید را جائز شمردیم، به تبع آن سرایت می کند به لعن معاویه و دیگران، و لذا در همان لعن یزید مقاومت می کنیم و لعن او را جایز نمی دانیم.[1]
ابن عساکر تعبیری زیبا دارد و از یکی از فقهای أهل سنّت نقل می کند به نام وکیع، می گوید:
معاویه بمنزله حلقه الباب، من حرکه إتهمناه على من فوقه.
معاویه به منزله حلقه در است (سابقاً درب ها حلقه داشتند نه زنگ)، هر کس این حلقه را بکوبد و به حرکت در بیاورد، ما او را متّهم می کنیم که می خواهد به مراتب بالاتر برسد و کسانی که به معاویه میدان دادند و موقعیّت معاویه را تثبیت کردند و دست او را باز گذاشتند و امثال او.[2]
● در میان اهل سنّت کسانی هستند که حتّی لعن معاویه را هم جایز میدانند.
لذا در معاویه هم مقاومت می کنیم. گرچه در میان أهل سنّت هستند کسانی که حتّی لعن معاویه را هم جائز می دانند و حتّی یکی از أهل سنّت، کتاب مستقلّی در لعن معاویه نوشته و مذمّت ها و کارهای قبیح معاویه را در آن نوشته به نام «النطایح الکافیه».
امّا در مورد حمایت ابن تیمیّه از یزید و مبرّا کردن او از قتل امام حسین علیه السلام؛ کسانی که با تاریخ سر و کار دارند و مورّخینی که در این زمینه حقائق را نقل کرده اند را ملاحظه کنند، می بینند بر اینکه عبارت ابن تیمیّه، یک عبارت بی اساس است. مخصوصاً ایشان صراحت دارد که:
إن یزید لم یأمر بقتل الحسین بإتّفاق اهل النقل.[3]
یزید دستور قتل امام حسین علیه السلام را نداده و تمام مورّخین در این زمینه اتّفاق نظر دارند.
در جلسه گذشته، تقریبا بخشی از آراء و نظریّات بزرگان أهل سنّت را در اینکه یزید دستور قتل امام حسین علیه السلام را صادر کرده، بیان کردیم و من به چند نمونه خیلی دقیق و ظریف دیگر اشاره می کنم و عزیزان به آدرس هایی که می دهم بیشتر توجّه کنند، تماماً از منابع أهل سنّت است.
● یزید: هر کدام از اینها که از بیعت امتناع کردند، گردنش را بزن و سر او را برای من بفرست!
در تاریخ یعقوبی نقل شده:
کتب إلى الولید بن عتبه بن أبی سفیان، و هو عامل المدینه: إذا أتاک کتابی هذا، فأحضر الحسین بن علی، وعبدالله بن الزبیر، فخذهما بالبیعه لی، فإن امتنعاً فاضرب أعناقهما، وابعث لی برؤوسهما، و خذ النّاس بالبیعه، فمن امتنع فأنفذ فیه الحکم، و فی الحسین بن علی و عبدالله بن الزبیر، و السّلام.[4]
یزید بن معاویه به والی مدینه به نام ولید بن عتبه نامه می نویسد که می گوید: حسین بن علی و عبدالله زبیر را بگیر و وادار کن به بیعت و اگر امتناع کردند، گردنشان را بزن و سرشان را برای من بفرست.
ابن اعثم کوفی از مورّخان بنام أهل سنّت، همین تعبیر را دارد و می گوید:
من عبدالله یزید بن معاویه أمیرالمؤمنین إلى الولید بن عتبه: ... فخذ الحسین بن علی و عبدالرحمن بن أبی بکر و عبدالله بن الزبیر و عبدالله بن عمر بن الخطاب أخذا عنیفا لیست فیه رخصه، فمن أبى علیک منهم فاضرب عنقه و إبعث إلی برأسه.[5]
هر کدام از اینها که از بیعت امتناع کردند، گردنش را بزن و سر او را برای من بفرست! [6]
آقای ذهبی این تعبیر را دارد:
فکتب یزید إلى بن زیاد نائبه: إن حسیناً صائر إلى الکوفه، و قد ابتلی به زمانک من بین الأزمان، و بلدک من بین البلدان، و أنت من بین العمال، و عندها تعتق، أو تعود عبداً. فقتله ابن زیاد، و بعث برأسه إلیه. [7]
یزید بن معاویه به عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه نوشت: شنیده ام که حسین علیه السلام به طرف کوفه می آید ... به وظیفه ات عمل بکن و در غیر این صورت تو در نزد من همانند یک عبد خوار خواهی بود. پس ابن زیاد حسین علیه السلام را کشت و سرش را به سوی یزید فرستاد.
جالب اینکه آقای ابن اثیر که از مورّخین بنام أهل سنّت و مورد تائید همه است، نامه ای را که یزید به ابن عبّاس نوشته و پاسخ ابن عبّاس به یزید را مفصّل آورده. عزیزان به این نامه خوب دقّت کنند.
در پاسخ ابن عبّاس به یزید آمده:
فکتب إلیه ابن عبّاس أما بعد فقد جائنی کتابک فأمّا ترکی بیعه ابن الزبیر فوالله ما أرجو بذلک برک و لا حمدک و لکن الله بالذی أنوی علیم و زعمت أنک لست بناس بری فاحبس أیّها الانسان برک عنی فإنّی حابس عنک بری و سألت أن أحبب الناس إلیک و أبغضهم و أخذلهم لابن الزبیر فلا و لا سرور و لا کرامه کیف و قد قتلت حسینا و فتیان عبد المطّلب مصابیح الهدى و نجوم الأعلام غادرتهم خیولک بأمرک فی صعید واحد، مرملین بالدماء، مسلوبین بالعراء، مقتولین بالظماء، لا مکفّنین و لا مسوّدین، تسفی علیهم الریاح، و ینشی بهم عرج البطاح، حتّى أتاح الله بقوم لم یشرکوا فی دمائهم، کفنوهم و أجنوهم و بی و بهم لو عزّزت و جلست مجلسک الذی جلست فما أنس من الأشیاء فلست بناس اطرادک حسیناً من حرم رسول الله صلّى الله علیه و سلّم إلى حرم الله و تسییرک الخیول إلیه فما زلت بذلک حتّى أشخصته إلى العراق فخرج خائفا یترقب فنزلت به خیلک عداوه منک لله و لرسوله و لأهل بیته اللذین أذهب الله عنهم الرجس و طهرّهم تطهیرا فطلب إلیکم الموادعه و سألکم الرجعه فاغتنمتم قله أنصاره و استئصال أهل بیته و تعاونتم علیه کأنکم قتلتم أهل بیت من الترک و الکفر فلا شیء أعجب عندی من طلبتک ودی و قد قتلت ولد أبی و سیفک یقطر من دمی و أنت أحد ثاری و لا یعجبک ان ظفرت بنا الیوم فلنظفرن بک یوماً و السّلام. [8]
ای یزید، تو به من گفتی که بیعت عبدالله بن زبیر را من قبول کنم، ولی قبول نکردم؛ مرا مدح کردی و می خواهی برای من جایزه بفرستی و مورد رضایت تو بود و به من دستور دادی که از فضائل تو برای مردم بگویم و بغض و کینه تو را از قلب مردم بردارم ... این چگونه امکان پذیر است که من از تو دفاع کنم؟ تو حسین را کشتی و جوانان عبدالمطّلب را به خاک و خون کشیدی، اینها ستارگان هدایت بودند. لشکریان تو به دستور تو، در یک روز همه را به خاک و خون کشاندند و با بدن عریان رها کردند و با لب تشنه اینها را کشتند و نه اینها را کفن کردند و نه دفن کردند. در آن سرزمین ، بادها بر بدن پاره پاره آنها وزیدن گرفت و ریگ ها روی بدن ها نشست... قبیله بنی اسد آمدند و آنها را کفن پوشاندند و دفن کردند ... تو آدم نیستی ... به دستور تو لشکریانت این جنایت را در حق امام حسین علیه السلام کردند و به خاطر عداوتی که تو با خدا داشتی، و با پیامبر و اهل بیتی که آیه تطهیر در حق آنها نازل شده ... گویا در کربلا آن چنان جنات کردید که اهل بیت کفر و شرک را اینگونه از بین می برید... .
اینها این قضیه را نقل می کنند که سر امام حسین علیه السلام را بریدند و به نزد یزید بردند و سر او را سه شبانه روز در شام آویزان کردند و اهل بیت امام حسین علیه السلام را زنجیر به گردن انداخته و در برابر امام حسین علیه السلام نگه داشتند.
عبارتی را آقای آلوسی دارد در رابطه با یزید و کسانی که از او دفاع می کنند و می گوید:
لا توقّف فی لعن یزید لکثره أوصافه الخبیثه و ارتکابه الکبائر فی جمیع أیّام تکلیفه و یکفی ما فعله أیّام استیلائه بأهل المدینه و مکّه فقد روى الطبرانی بسند حسن: اللهمّ من ظلم أهل المدینه و أخافهم، فأخفه و علیه لعنه الله و الملائکه و الناس أجمعین لا یقبل منه صرف و لا عدل، و الطامه الکبرى ما فعله بأهل البیت و رضاه بقتل الحسین على جده و علیه الصّلاه و السّلام و استبشاره بذلک و إهانته لأهل بیته ممّا تواتر معناه و إن کانت تفاصیله آحادا، و فی الحدیث: سته لعنتهم – و فی روایه - لعنهم الله و کل نبی مجاب الدعوه المحرف لکتاب الله – و فی روایه - الزائد فی کتاب الله و المکذب بقدر الله و المتسلّط بالجبروت لیعز من أذل الله و یذل من أعز الله و المستحل من عترتی و التارک لسنّتی، و قد جزم بکفره و صرح بلعنه جماعه من العلماء منهم الحافظ ناصر السنه ابن الجوزی و سبقه القاضی أبو یعلى، و قال العلامه التفتازانی: لا نتوقف فی شأنه بل فی إیمانه لعنه الله تعالى علیه و على أنصاره و أعوانه، و ممّن صرح بلعنه الجلال السیوطی علیه الرحمه و فی تاریخ ابن الوردی. و کتاب الوافی بالوفیات أن السبی لما ورد من العراق على یزید خرج فلقی الأطفال و النساء من ذریّه علی. و الحسین رضی الله تعالى عنهما و الرؤس على أطراف الرماح و قد أشرفوا على ثنیه جیرون فلمّا رآهم نعب غراب فأنشأ یقول:
لما بدت تلک الحمول و أشرفت * تلک الرؤس على شفا جیرون نعب الغراب فقلت قل أو لا تقل * فقد اقتضیت من الرسول دیّونی یعنی أنّه قتل بمن قتله رسول الله صلّى الله علیه و سلّم یوم بدر کجده عتبه و خاله ولد عتبه و غیرهما و هذا کفر صریح فإذا صح عنه فقد کفر به.[9]
● ابن تیمیّه نقل میکند که وقتی خبر شهادت امام حسین علیه السلام به یزید رسید، یزید قلبش درد گرفت و ناراحت شد!!
آقای هدایتی:
ابن تیمیّه در چه کتابی از کتاب هایش نقل کرده که وقتی خبر شهادت امام حسین علیه السلام به یزید رسید، یزید قلبش درد گرفت و ناراحت شد؟ منبع این مطلب را برای ما بیان کنید و علّت ادّعای ابن تیمیّه در این مورد چیست؟
استاد حسینی قزوینی:
در کتاب رأس الحسین، مشابه این مطلب را دارد و در مجموع فتاوا دارد و تعبیر خیلی صریحی دارد در کتاب منهاج السنه:
و لمّا بلغ ذلک یزید اظهر التوجع على ذلک و ظهر البکاء فی داره و لم یسب له حریماً أصلاً، بل أکرم أهل بیته و أجازهم حتّى ردّهم إلى بلدهم. [10]
وقتی خبر شهادت امام حسین علیه السلام به یزید رسید، قلب او به درد آمد و اظهار ناراحتی کرد و مراسم گریه در خانه اش به پا کرد، حرم اهل بیت امام حسین علیه السلام را اصلاً اسیر نکردند، بلکه آنها را اکرام و احترام کرد و به آنها اجازه داد که به شهر خود برگردند.
این تعبیر آقای ابن تیمیّه هم هست و می گوید:
و امّا قتل الحسین فلم یأمر به و لم یرضی به، بل ظهر منه التألم لقلته.[11]
یزید دستور قتل امام حسین علیه السلام را نداد و راضی به قتل او نبود، و وقتی خبر شهادت امام حسین علیه السلام را شنید، قلبش به درد آمد و اظهار تألم کرد.
در بعضی از آثار آمده که شروع کرد به لعنت کردن عبیدالله بن زیاد و پشت سر او حرف زدن که چرا ابن زیاد، امام حسین علیه السلام را مظلومانه کشته و شهید کرده.
حتّی این تعبیر در منهاج السنه آمده که:
فقاتلوه حتّی قتل شهیداً مظلوماً رضی الله عنه. [12]
امام حسین علیه السلام را مظلومانه شهید کردند.
● تمام کارهایی که نسبت به امام حسین علیه السلام انجام شد، همه به دستور خود یزید بن معاویه بوده و اینها بدون دستور یزید هیچ کاری نمی کردند.
توجّه عزیزان را به این نکته جلب می کنم که تمام کارهایی که نسبت به امام حسین علیه السلام انجام شد، همه به دستور خود یزید بن معاویه بوده و اینها بدون دستور یزید هیچ کاری نمی کردند.
آقای بلاذری می نویسد:
و لمّا کتب ابن زیاد، إلى یزید بقتل مسلم و بعثته إلیه برأسه و رأس هانئ بن عروه و رأس ابن صلحب و ما فعل بهم: کتب إلیه [یزید]: إنّک لم تعد ان کنت کما أحب، عملت عمل الحازم، وصلت صوله الشجاع، و حقّقت ظنّی بک، و قد بلغنی أنّ حسیناً توجّه إلى العراق، فضع المناظر و المسالخ و أذک العیون و احترس کلّ الاحتراس، فاحبس على الظنه، و خذ بالتهمه، غیر أن لا تقاتل إلّا من قاتلک، و اکتب إلی فی کلّ یوم بما یحدث من خبر إن شاء الله. [13]
... وقتی ابن زیاد، سر بریده مسلم و هانی و ... را برای یزید فرستاد، یزید نوشت: به من خبر رسیده که حسین علیه السلام به سوی عراق می آید، عرصه را بر او تنگ کن و جاسوسان را از هر جهت بگمار و هر کس را که کوچکترین ارتباطی با حسین علیه السلام دارد، او را بگیر و زندانی کن ... و هر روز تمام وقایعی را که در کربلا می گذرد برای من بنویس.
● برخی گفته اند: عبیدالله بن زیاد وقتی امام حسین علیه السلام را کشت و سر شهداء را برای یزید فرستاد، یزید ابتداء نسبت به عبیدالله بن زیاد و این عمل او خیلی خوشحال شد ولی خیلی نگذشت که از کشتن امام حسین علیه السلام پشیمان شد !!
برخی از مورّخین هم صراحت دارند مثل طبری که در تاریخش می گوید:
لما قتل عبید الله بن زیاد الحسین بن علی علیه السّلام و بنى أبیه بعث برؤوسهم إلى یزید بن معاویه فسر بقتلهم أوّلا و حسنّت بذلک منزله عبید الله عنده ثمّ لم یلبث إلّا قلیلاً حتّى ندم على قتل الحسین. [14]
عبیدالله بن زیاد وقتی امام حسین علیه السلام را کشت و سر شهداء را برای یزید فرستاد، یزید ابتداء نسبت به عبیدالله بن زیاد و این عمل او خیلی خوشحال شد ولی خیلی نگذشت که از کشتن امام حسین علیه السلام پشیمان شد.[15]
آقای ابن اثیر جزری تعبیر کامل تری دارد و می گوید:
و لمّا وصل رأس الحسین إلى یزید حسنّت حال ابن زیاد عنده و زاده و وصله و سرّه ما فعل، ثم لم یلبث إلا یسیرا حتى بلغه بغض الناس له و لعنهم و سبهم، فندم على قتل الحسین. [16]
وقتی سر امام حسین علیه السلام به یزید رسید، نسبت به ابن زیاد خیلی محبّت کرد و جوایزی به او داد و از این کار خوشحال شد. بعد از کمی دید مردم به خاطر این قضیه او را دشمن می دارند و او را سب میکنند و ناسزا می گویند، سپس یزید از کشتن امام حسین علیه السلام پشیمان شد.
عزیزان دقّت کنند، این مردم چه کسانی بودند که بغض یزید را در قلب خود نشاندند؟ شیعیان؟ مردم مدینه؟ نه، خود مردم شام. به خاطر خطبه هایی که امام سجّاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها و امّ کلثوم سلام الله علیها خواندند و جنایات یزید را در منطقه شامات برملاء کردند و مردم فهمیدند که یزید یک جنایتکار است و لذا بغض و کینه یزید را در دل خود کاشتند و شروع کردند به لعنت کردن و ناسزا گفتن به یزید.
همین تعبیر را آقای سیوطی دارد:
و لمّا قتل الحسین و بنو أبیه بعث ابن زیاد برؤوسهم إلى یزید، فسرّ بقتلهم أوّلاً، ثمّ ندم لما مقته المسلمون على ذلک، و أبغضه الناس و حقٌّ لهم أن یبغضوه. [17]
وقتی امام حسین علیه السلام کشته شد، و سر شهداء را نزد یزید فرستادند، ابتداء یزید خوشحال شد، سپس پشیمان شد، به خاطر اینکه مسلمانان، کینه و بغض یزید را در دل گرفتند و مردم حق دارند که کینه یزید را در دل داشته باشند.[18]
ببینید کار به کجا رسید که معاویه، پسر یزید بن معاویه، پس از مرگ یزید رفت بالای منبر و گفت:
امّا ولی معاویه بن یزید بن معاویه صعد المنبر فقال: إنّ هذه الخلافه حبل الله و إنّ جدی معاویه نازع الأمر أهله، و من هو أحقّ به منه، علی بن أبی طالب، و رکب بکم ما تعلمون حتّى أتته منیته فصار فی قبره رهیناً بذنوبه، ثمّ قلد أبی الأمر، و کان غیر أهل له، و نازع ابن بنت رسول الله صلّى الله علیه و سلّم فقصف عمره، و انبتر عقبه، و صار فی قبره رهیناً بذنوبه ثم بکى. و قال: إن من أعظم الأمور خساره علینا علمنا بسوء مصرعه، و بئس منقلبه، و قد قتل عتره رسول الله صلّی الله علیه و سلّم و أباح الخمر، و خرب الکعبه، و لم أذق حلاوه الخلافه، فلا أذوق مرارتها، و لا أتقلدها، فشأنکم فی أمرکم، و الله، لئن کانت الدنیا خیرا فقد نلناً منها حظاً، و إن کانت شرّاً فکفى ذریه أبی سفیان ما أصابوا منها.[19]
این خلافت، ریسمان الهی است و جدّم معاویه با علی علیه السلام که شایسته خلافت بود منازعه و جدال کرد. جدّم معاویه، آن کارهای خلافی که انجام داد، رفت به درون قبر و با گناهانش در آنجا قرین است؛ سپس پدرم یزید آمد خلافت را تصاحب کرد و اهلیّت نداشت، و با فرزند دختر رسول الله صلی الله علیه و آله سلم نزاع و جنگ کرد و او هم رفت به درون قبر، چه بد جایگاهی رفته. ... عترت پیامبر اکرم صّلی الله علیه و سلم را مظلومانه کشت و خمر را مباح دانست و کعبه را ویران کرد و شیرینی خلافت را نتوانست درک کند... از آنجائی که خلافت شایسته من نیست و حق أهل بیت علیهم السلام است، حاضر نیستم آن را تصاحب کنم و ... .
● اخیراً در برخی از نماز جمعه های برخی شهرها، اطّلاعیه هایی پخش شده و در آن از یزید دفاع کرده اند.
آقای هدایتی:
در راستای همین افکار و اندیشه ها، اخیراً در برخی از نماز جمعه های برخی شهرها، اطّلاعیه هایی پخش شده مبنی بر اینکه از یزید دفاع کرده اند، خبر و تحلیل این مطلب و اینکه چرا این مطلب صورت گرفته است را توضیح دهید.
استاد حسینی قزوینی:
بله، این مطلب درست است و از بندرعبّاس متن آن اطّلاعیه را برای من فاکس کرده اند و عنوان آن این است: موضع أهل سنّت در مورد یزید بن معاویه.
عبارتی را از ذهبی نقل کرده اند که می گوید:
أهل سنّت، یزید را لعن و نفرین نمی کنند، زیرا لعنت فرستادن بر مرده ای که خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم او را لعنت نکرده اند، جایز نیست.
بعد می گوید:
هیچ فسقی از یزید نیامده که واقعاً ثابت کند مستحق لعن است، و ناسزا گفتن به مسلمان فاسق درست نیست و از دین خارج نشده بوده و ...
من واقعاً وقتی این اطّلاعیه را خواندم ناراحت شدم، آن هم در کشور ایران، که افتخارش به تشیّع و أهل بیت علیهم السلام است.
● یکی از مصادیق آیهی 23 سورهی شوری امام حسن و امام حسین علیهما السّلام هستند.
من با بسیاری از بزرگان أهل سنّت ارتباط دارم و واقعاً این عزیزان را دوست دارم و بر ارتباطم با آنها می افزاییم، و می بینیم که آنها هم نسبت به أهل بیت علیهم السلام احترام قائلند البته با کمی تفاوت. چون در قضیه آیه مودّت که اجر رسالت قرار داده شده:
قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى.[20]
قطعاً یکی از مصادیق آن، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام هستند و وجوب مودّت و احترام به این بزرگواران، ریشه قرآنی دارد. آنوقت می بینیم که بعضی ها تحت تأثیر برنامه ها و تبلیغات وهّابیّت قرار می گیرند و بیانیه هایی را صادر می کنند.
من باز هم این تعبیر را که برای آقای آلوسی است تکرار می کنم که بعد از نقل نظریه های افراطیّون در مورد یزید می گوید:
انا أقول: الذی یغلب على ظنی أن الخبیث لم یکن مصدّقا برساله النبی صلّى الله علیه و سلّم و أن مجموع ما فعل مع أهل حرم الله تعالى و أهل حرم نبیه علیه الصّلاه و السّلام و عترته الطیّبین الطّاهرین فی الحیاه و بعد الممات و ما صدر منه من المخازی لیس بأضعف دلاله على عدم تصدیقه من إلقاء ورقه من المصحف الشریف فی قدر؛ و لا أظن أن أمره کان خافیا على أجله المسلمین إذ ذاک و لکن کانوا مغلوبین مقهورین لم یسعهم إلا الصبر لیقضی الله أمراً کان مفعولاً، ولو سلّم أن الخبیث کان مسلماً فهو مسلم جمع من الکبائر ما لا یحیط به نطاق البیان، و أنا أذهب إلى جواز لعن مثله على التعیین و لو لم یتصوّر أن یکون له مثل من الفاسقین، و الظاهر أنّه لم یتب، و احتمال توبته أضعف من إیمانه، و یلحق به ابن زیاد و ابن سعد. لعنه الله عزّوجلّ علیهم أجمعین، و على أنصارهم و أعوانهم و شیعتهم و من مال إلیهم إلى یوم الدین ما دمعت عین على أبی عبد الله الحسین. [21]
منِ آلوسی می گویم: ... آنچه که برای من محرز است این است که یزید رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را قبول نداشته و مجموع آنچه که انجام داد با أهل بیت علیهم السلام، کمتر از این نیست که یک ورق قرآن را اهانت کرده باشد ... اگر هم یزید خبیث، مسلمان باشد، جنایات و معاصی و کبائری که در پرونده او هست، نطق از بیان آن عاجز است. من عقیده ام این است که جایز است لعن کردن مانند یزید به اسم، ... و آنچه که برای من ثابت است اینکه او توبه نکرده و احتمال توبه اش ضعیف تر از ایمان اوست ... لعنت خداوند بر تمامی آنها و یاران و یاوران و پیروان آنها و لعنت بر کسانی که به یزید تمایل پیدا می کنند تا روز قیامت ... .
● مطالبی دربارهی ابولؤلؤ
آقای هدایتی:
یک خبری منتشر شده که در کنفرانسی که در دوحه قطر برگزار شده، برخی از علماء أهل سنّت در مورد ابولؤلؤ، قاتل خلیفه دوم، مطالبی را عنوان کرده اند، در این مورد توضیحاتی بدهید.
(البته اسم درست ایشان، ابولؤلؤه است)
استاد حسینی قزوینی :
بله، این در سایت ها و خبرگزاری ها و ... دیده شده و یکی از اعتراضات آنها به هیئت ایرانی این بود که چرا ایرانی ها نسبت به قاتل خلیفه دوم، تجلیل و قدردانی می کنند.
من کاری نسبت به عبارت هایی که در این کنفرانس مطرح شده ندارم و همینطور نسبت به جوابی که هیئت ایرانی به آنان داده اند. ولی آنچه که من به عنوان بی طرف و به عنوان محقّق و تحلیلگر می توانم در اینجا عرض کنم این است که:
آنچه که در تاریخ ثابت است این است: قضیّۀ قتل خلیفه دوم توسط ابولؤلؤ انجام گرفت و این کاملاً روشن و واضح است و در آن هیچ شک و شبهه ای نیست. آقایان أهل سنّت این قضیّه را مفصّل در کتاب های خود آورده اند. آقای ابن عبد البر از مورّخان بزرگ اهل سنّت آورده است.[22] آقای صالحی شامی[23] و همچنین آقای ذهبی در سیر اعلام النبلاء و تاریخ اسلام و طبری و ...، همه آورده اند.
من فقط عبارتی را که آقای ابن عبد البر آورده، اشاره ای می کنم و رد می شوم:
عبدالله ابن الزبیر عن أبیه، قال: غدوت مع عمر بن الخطاب رضی الله عنه إلى السوق و هو متکئ على یدی. فلقیه أبو لؤلؤه غلام المغیره بن شعبه، فقال: ألا تکلم مولای یضع عنى من خراجى، قال: کم خراجک؟ قال: دینار، قال: ما أرى أن أفعل إنّک لعامل محسن و ما هذا بکثیر، ثم قال له عمر: ألا تعمل لی رحى؟ قال: بلى، فلمّا ولى، قال: أبو لؤلؤه لأعملن لک رحى یتحدث بها ما بین المشرق و المغرب، قال: فوقع فی نفسی قوله، ... و جأه بسکین له طرفان، فلمّا جرح عمر، جرح معه ثلاثه عشر رجلاً فی المسجد، ثم أخذ، فلمّا أخذ قتل نفسه. [24]
ابولؤلؤه، غلام مغیره بن شعبه بود و یک روز آمد پیش خلیفه دوم و از برخورد آقای مغیره شکایت کرد و گفت خیلی به من سخت گیری میکند و خراج زیادی برای من بسته است و ... ، خلیفه دوم گفت که نه اینچنین نیست و این کارآیی که تو داری، همین دستمزد برای تو کافی است. بعد ابولؤلؤ می گوید که یکی از کارهایی که من انجام می دهم این است که من آسیاب درست می کنم. خلیفه دوم گفت برای من هم یک آسیاب درست کن. ابولؤلؤ برگشت گفت: یک آسیابی برایت درست کنم که در شرق و غرب عالم از آن گفتگو بشود. خلیفه دوم در اینجا خندید. ... سپس خلیفه دوم را در مسجد مجروح کرد با چاقوی دو سری که تیز بود و در دست داشت و 13 نفر دیگر را در مسجد مجروح کرد و وقتی ابولؤلؤ را محاصره کردند، با همان چاقوئی که خلیفه دوم و آن 13 نفر را مجروح کرده بود، خودش را کشت و بعد از کشتن خود، در همان مدینه دفن شد.
یکی از مراجع عظام تقلید، حضرت آیت الله صافی گلپایگانی، کتابی دارد به نام مجموعه الرسائل[25] که قضیه ابولؤلؤ را در آن مفصّل آورده و میگوید که بعضی نقل کرده اند که ابولؤلؤ، مجوسی بوده یا نصرانی، آن را رد می کند و می گوید قطعاً مسلمان بوده:
الظاهر أنه اعتنق الاسلام، لان رسول الله صلّى الله علیه و آله أمر باخراج الکفّار من المدینه المنوّره المکرّمه، فلو کان کافرا لم یکن مأذونا من الخلیفه فی المقام بالمدینه، و الدخول فی مسجد النبی صلّى الله علیه و آله.
اگر واقعا مجوسی و نصرانی بود، خلیفه به او اجازه نمی داد که در مدینه زندگی کند؛ چون رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دستور اخراج کفّار را داده بود و یک مجوسی و نصرانی، جرأت ورود به مسجد را نداشت.
امّا آنچه که مطرح است و ما شیعیان باید به آن توجه کنیم، این است که این قضیه در مدینه اتفاق افتاده و او هم خود کشی کرده و این صراحت مورّخان است. و قضیه کاشان که شخصی به نام شجاع الدّین به ابولؤلؤ ملقّب شده، ایشان از کجا آمده و به چه نحوی است، نمی دانم. بنده خودم خیلی در تاریخ گشتم تا ببینم ریشه این قضیّه به کجا و کی بر می گردد، و همین امروز دو ساعت قبل از برنامه، با یکی از مورّخین معاصر به نام رسول جعفریان تماس داشتم، از ایشان پرسیدم که آیا در این مورد مدرکی دارید؟ گفت مدرک زنده ای که ثابت کند آنچه در کاشان است، همان ابولؤلؤ است، نیافتم و سر نخی پیدا نکردم. امّا شاید ایشان تشابه اسمی داشته باشد با قاتل خلیفه دوم و مردم عوام اینچنین کرده اند.
یک جمله از شخصیّت های بنام شیعه و از مدافعان سخت کوش شیعه، که در راه دفاع از شیعه هم به شهادت رسیده نقل می کنم و عزیزان دقت کنند:
مرحوم قاضی نور الله شوشتری، صاحب کتاب إحقاق الحق و ... که در دفاع از أهل بیت علیهم السلام نوشته و من گمان نمی کنم که در تاریخ شیعه، کسی همانند ایشان از ولایت أهل بیت علیهم السلام دفاع کرده باشد و در این راه هم به شهادت رسیده باشد؛ ایشان کتابی دارد به نام مصائب النّواصب که در آن می گوید:
هیچ یک از علمای امامیّه، فتوا به آنچه که در کاشان می گذرد، نداده اند. اینها، کارهایی است که افراد جلف و سبک از خود در آورده اند. [26]
● شما چرا در مورد عایشه ام المؤمنین بد می گوئید، مگر ایشان همسر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نبودند؟
سؤالات بینندگان :
سؤال اول :
شما چرا در مورد عایشه ام المؤمنین بد می گوئید، مگر ایشان همسر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نبودند؟
جواب :
آیا ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می تواند برای کسی عصمت بیاورد؟ گناه و لغزش او نادیده گرفته شود؟ ما با این مخالفیم نه به اینکه او را قبول نداریم! ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، افتخار و شرف است؛ ولی عدالت آور و عصمت آور نیست. آیات قرآن هم به این اشاره دارد:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَینِ مِنْ عِبادِنا صالِحَینِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیئاً وَ قیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلین.[27]
خداوند زن حضرت نوح علیه السلام و حضرت لوط علیه السلام را مثال می زند که همسر دو بنده صالح خدا بودند و خیانت کردند به آن دو.
با اینکه این دو همسر پیامبر بودند ولی این باعث عصمت آنها نبود و فردای قیامت داخل آتش جهنم خواهند شد.
البته این خیانت، خیانت اخلاقی و ناموسی نیست و و زنان پیامبران از این فساد، به دور هستند. گر چه آقای البانی، بخاری دوران و ایدئولوژیست وهّابیّت، رسماً در بعضی از کتاب های خود نوشته که زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (نستجیر بالله) از زنا مبرّا نبودند.
جالب این است که ابن جوزی، طبری و قرطبی میگویند:
قوله [عزّوجلّ]: (فلم یغنیا عنهما من الله شیئا)، أی: یدفعا عنهما من عذاب الله شیئاً. و هذه الآیه تقطع طمع من رکب المعصیه و رجا أن ینفعه صلاح غیره. ... قال یحیى بن سلام: ضرب الله المثل الأول یحذر به عائشه و حفصه رضی الله عنهما. ثم ضرب لهما هذا المثل یرغبهما فی التمسک بالطاعه. [28]
این ضرب المثل قرآنی، تعریض و اعلام خطر است بر دو همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عایشه و حفصه.
روایات هم نقل کرده اند از ابن عبّاس که می گوید من در دوران خلافت خلیفه دوم، دنبال این می گشتم که از ایشان سؤالی بکنم. از او سؤال کردم که مراد از این فخانتاهما چیست؟ خلیفه دوم گفت: مراد، عایشه و حفصه است.
● أهل سنّت می گویند مصداق اوّل آیه، همسران رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، و بقیّه أهل بیت علیهم السلام هستند و این آیه دلیل بر عصمت نمی باشد!؟
سؤال دوم :
در مورد آیه تطهیر، أهل سنّت می گویند مصداق اوّل آیه، همسران رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، و بقیّه أهل بیت علیهم السلام هستند و می گویند این آیه دلیل بر عصمت نمی باشد؟ لطفاً در این مورد هم توضیحاتی بدهید.
جواب :
ما حتّی یک روایت ضعیف هم در منابع أهل سنّت نداریم که زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ادّعا کرده باشند که آیه تطهیر شامل ما هم هست. اگر یک روایت از امّهات المؤمنین دارند، برای ما از منابع خودشان بیاورند.
امّا ما در مورد ادّعای خودمان، روایات متعدّد با سندهای صحیح داریم، مثلاً خود امّ سلمه می گوید:
عن أمّ سلمه زوج النبی صلی الله علیه و آله و سلم أن هذه الآیه نزلت فی بیتها إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا قالت: و أنا جالسه على باب البیت، فقلت: أنا یا رسول الله ألست من أهل البیت؟ قال: إنک إلى خیر، أنت من أزواج النبی صلى الله علیه و آله سلم قالت: و فی البیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و علی و فاطمه و الحسن و الحسین رضی الله عنهم. [29]
وقتی آیه تطهیر نازل شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را در زیر عبای یمانی جمع کرد و آیه تطهیر را خواند و من در خانه نشسته بودم و گفتم: یا رسول الله! آیا من جزء اهل بیت نیستم؟ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گفت: تو از ازواج رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستی.
باز نقل کرده اند که امّ سلمه می گوید:
قالت: فقلت: یا رسول الله و أنا؟ قالت فوالله ما أنعم و قال: إنک إلى خیر. [30]
قسم به خدای عالم، وقتی من به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گفتم که آیا من هم جزو أهل بیت هستم؟ اگر به من می گفت: بله تو از اهل بیت هستی، این از تمام دنیا برای من ارزشش بیشتر بود. گفت: نه، تو بر خیر هستی.
ابن کثیر دمشقی سلفی در تفسیرش از قول خود عایشه نقل می کند:
حدثنا أبی حدثنا شریح بن یونس أبو الحارث حدثنا محمد بن یزید عن العوام یعنی ابن حوشب رضی الله عنه عن ابن عم له قال: دخلت مع أبی على عائشه رضی الله عنها فسألتها عن علی رضی الله عنه فقالت رضی الله عنها: تسألنی عن رجل کان من أحبّ الناس إلى رسول الله صلّى الله علیه و سلّم و کانت تحته ابنته و أحبّ الناس إلیه؟ لقد رأیت رسول الله صلّى الله علیه و سلّم دعا علیّا و فاطمه و حسن و حسینا رضی الله عنهم فألقى علیهم ثوبا فقال: أللهم هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا. قالت: فدنوت منهم، فقلت: یا رسول الله و أنا من أهل بیتک؟ فقال صلّى الله علیه و سلّم: تنحی فإنک على خیر.[31]
به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گفتم: آیا من از اهل بیت تو هستم؟ گفت: از اهل بیت من دور شو، تو در خیر هستی.
شبیه همین تعبیر هم نسبت به سایر زنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم هست. أمّ سلمه می گوید:
فرفعت الکساء لأدخل معهم، فجذبه من یدی و قال أنک علی خیر. [32]
من با گفتار رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، دیدم این مقام آیه تطهیر خیلی بالاست، قانع نشدم و رفتم جلو و عبای یمانی را گرفتم که داخل شوم، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عبا را محکم از دست من گرفت.
و ده ها روایات دیگر که زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ادّعا نکرده اند، بلکه خلافش هم ثابت است. حالا این آقایان اینچنین می فرمایند، دیگر ما چکار کنیم؟!!! مرغ آنها یک پا دارد.
● پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، قبل از رسالت خود، دارای چه دینی بودند؟
سؤال سوم :
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، قبل از رسالت خود، دارای چه دینی بوده است؟
جواب :
عقیده شیعه بر این است که نبی مکرّم صلی الله علیه و آله و سلم از همان آغاز ولادت و طفولیّت خود، دین اسلام را داشت؛ ولی مأمور به ابلاغ نبود. همچنین آقا امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه، در خطبه قاصعه، صراحت دارد که:
أری نور الوحی و الرساله و أشم ریح النبوه
من نور وحی و رسالت را در پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می دیدم و بوی نبوّت را احساس می کردم.
و امثال این را ما زیاد داریم.
إنّک تسمع ما أسمع و ترى ما أرى إلّا أنّک لست بنبی.
عقیده شیعه بر این است و حتّی بعضی از أهل سنّت هم همین است که آقا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از همان اول دین اسلام را داشت.
سخن پایانی
در پایان، با توجّه به بحث هایی که داشتیم نسبت به یزید، که ابن تیمیّه اینچنین در مقام دفاع از اوست، اگر واقعاً نظر او اینچنین است و بخواهد دامن یزید را از این جنایت مبرّا کند و در مقام تبرئه او باشد، جنایات یزید یک جنایتی است که این ننگ با هیچ رنگی پاک شدنی نیست. ما در اینجا از عزیزان أهل سنّت و طلبه ها و روحانیّون آنها تقاضا داریم حقائق را از تاریخ بررسی کنند. مطالبی را که ما گفتیم، اگر احساس می کنند خلاف واقع و یک جانبه است، تماس بگیرند و بگویند و نقد معقول بکنند. عزیزان دچار توهّم نشوند و تبلیغ وهّابیّت، آنها را از مسیر أهل بیت علیهم السلام منحرف نکند.
…………………………………………..
[1] . شرح مقاصد تفتازانی ؛ جلد 5 ؛ صفحات 312 و 311
2. تاریخ مدینه دمشق ؛ جلد 59 ؛ صفحه 210
3 . منهاج السنه ؛ جلد 4 ؛ صفحه 472 (چاپ جدید 8جلدی عربستان)
4 . تاریخ یعقوبی ؛ جلد 2 ؛ صفحه 241
5 . کتاب الفتوح ؛ جلد 5 ؛ صفحات 10 و 9
6 . مشابه این تعبیر در کتب ذیل موجود است : تاریخ طبری ؛ جلد 5 ؛ صفحه 338 / الرد علی المتعصب العنید ابن جوزی ؛ صفحه 34 / مقتل الحسین خوارزمی ؛ جلد 1 ؛ صفحه 180
7 . سیر اعلام النبلاء ؛ جلد 3 ؛ صفحه 305 / تاریخ خلفاء سیوطی ؛ صفحه 207
8. الکامل ؛ جلد 4 ؛ صفحات 127 و 128 / تاریخ یعقوبی ؛ جلد 2 ؛ صفحه 247 / انساب الاشراف بلاذری ؛ جلد 2 ؛ صفحه 85 / سیر اعلام النبلاء ذهبی ؛ جلد 3 ؛ صفحه 319 / البدایه و النّهایه ابن کثیر ؛ جلد 8 ؛ صفحه 109 / تاریخ طبری ؛ جلد 5 ؛ صفحه 463 / المنتظم ابن جوزی ؛ جلد 5 ؛ صفحه 341
9. تفسیر روح المعانی ؛ جلد 26 ؛ صفحات 72 تا 74
10. منهاج السنه ؛ جلد 4 ؛ صفحات 472 و 473 (چاپ جدید 8جلدی در عربستان)
11. مجموع فتاوا ؛ جلد 4 ؛ صفحه 486
12 . منهاج السنه ؛ جلد 4 ؛ صفحه 472
13. أنساب الأشراف بلاذری ؛ جلد 2 ؛ صفحه 85 (چاپ جدید 12 جلدی)
14 . تاریخ طبری ؛ جلد 5 ؛ صفحه 506
15 . سیر اعلام النبلاء ذهبی ؛ جلد 3 ؛ صفحه 317 / تاریخ اسلام ؛ جلد 5 ؛ صفحه 20 / الکامل ابن اثیر جزری ؛ جلد 4 ؛ صفحه 87
16. الکامل ابن اثیر ؛ جلد 4 ؛ صفحه 87
17 . تاریخ الخلفاء سیوطی ؛ صفحه 208
18 . الصواعق المحرقه ابن حجر هیثمی ؛ صفحه 119 / الرد علی المتعصب العنید ابن جوزی ؛ صفحه 48
19 . الصواعق المحرقه ابن حجر ؛ صفحه 134
20 . سوره شوری ؛ قسمتی از آیه 23
21. روح المعانی آلوسی ؛ جلد 26 ؛ صفحات 74 تا 72
22. الاستیعاب ابن عبد البر ؛ جلد 3 ؛ صفحه 1154
23 . سبل الهدی شامی ؛ جلد 11 ؛ صفحه 274
24 . الاستیعاب ؛ جلد 3 ؛ صفحه 1154
25 . مجموعه الرسائل ؛ جلد 2 ؛ صفحه 395
26 . مصائب النواصب ؛ جلد 2 ؛ صفحه 244
27 . سوره تحریم ؛ آیه 10
28 . زاد المسیر ابن جوزی ؛ جلد 8 ؛ صفحه 56 / تفسیر طبری ؛ جلد 28 ؛ صفحه 217 / تفسیر قرطبی ؛ جلد 18 ؛ صفحه202 / الامثال فی القرآن ؛ صفحه57
29 . جامع البیان طبری ؛ جلد 22 ؛ صفحه 11 / تفسیر ابن کثیر ؛ جلد 3 ؛ صفحه 493 / شواهد التنزیل حسّکانی ؛ جلد 2؛ صفحه 82 / درالمنثور سیوطی ؛ جلد 5 ؛ صفحه 198 / معانی القرآن جصاص ؛ جلد 5 ؛ صفحه 348 / تفسیر آلوسی ؛ جلد 22 ؛ صفحه 14
30 . تفسیر ابن کثیر ؛ جلد 3 ؛ صفحه 493 / جامع البیان طبری ؛ جلد 22 ؛ صفحه 12
31 . تفسیر ابن کثیر ؛ جلد 3 ؛ صفحه 493
32 . درالمنثور سیوطی ؛ جلد 5 ؛ صفحه 198 / تفسیر آلوسی ؛ جلد 22 ؛ صفحه 14 / مسند احمد ؛ جلد 6 ؛ صفحه 323 / مسند ابویعلی ؛ جلد 12 ؛ صفحه 344 / معجم کبیر طبرانی ؛ جلد 3 ؛ صفحه 53 / کنزالعمال متقی هندی ؛ جلد 13 ؛ صفحه 645 / شواهد التنزیل حسکانی ؛ جلد 2 ؛ صفحه 115 / تاریخ دمشق ؛ جلد 13 ؛ صفحه 203
×پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.
×