تحقق ولایت
خلاصه آلبوم:
- اقامه فرهنگ ولایت اهل بیت (علیهم السلام) و تحقق جلوه ای از عصر ظهور با زیارت اربعین.
- سلوک بزرگ نبی اکرم در کربلا وسیله عبور دادن همه عالم از گردنه های سلوک و گشایش در های غیب عالم.
- بررسی معنای شفاعت و جایگاه آن در سیر توحیدی سالک.
- صبرتاریخی نبی اکرم، مبدأ «رسوایی دستگاه باطل، ظهور نورانیت اولیای حق و بزرگترین شفاعت عالم».
- عاشورایی کردن مؤمنین با متن بلای سید الشهداء (ع)، مهمترین تصرف معصومین برای نجات شیعیان از شبهه ها و فتنه ها.
- ویژگی دعاهای مأثور از معصوم / شرح فرازی از مناجات المحبین امام سجاد (ع).
- «سیر در جمال و جلال الهی» تا «وصول به مقام محبت» با صلوات بر نبی اکرم و اهل بیت ایشان.
- مروری بر مناجات المحبین و تبیین مقام محبت نسبت به خدای متعال.
تاریخ سخنرانی:
صفر ۱۳۹۲
۸
وضعیت متن
به همراه خلاصه سخنرانی ها
آن چه پیش رو دارید چکیده سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در شب نوزدهم ماه صفر 92 می باشد که در هیأت ثارالله قم واقع در حسینه مرحوم آیت الله عظمی مرعشی برگزار شده است. در این جلسه ایشان به تحقق ولایت در جامعه مومنین و ارتباط آن با عصر ظهور اشاره کرده و اربعین حسینی را با این جهت مورد بررسی قرار می دهند.
حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در شب نوزدهم صفر، در هیأت ثار الله قم به جایگاه زیارت و بخصوص زیارت اربعین در سیر الی الله و اقامه فرهنگ ولایت پرداختند و گشایشِ باب زیارت برای شیعیان را نتیجه زیارت کاروان کربلا دانستند و در این رابطه گفتند: مقام مستشهدین، بالاترین چیزی است که ما می توانیم به آن برسیم و دست یابی به این امر، جز با شفاعت معصوم علیه السلام ممکن نیست. امام حسین علیه السلام این شفاعت و دستگیری را انجام داده اند و دو باب زیارت و بکاء از مدخل این امام بزرگوار و با بکاء و زیارت امام سجاد به روی همه امت گشوده شده است. در واقع زیارت اربعین اهل بیت، بعد از یک سیر چهل روزه و در پناه سر مقدس امام حسین علیه السلام که کهف اسرا بود و با این آمادگی بسیار عجیب به انجام رسید و درب زیارت را برای همیشه به روی مؤمنین گشود و اگر این باب را معصوم باز نمی کرد، هرگز دست ما به حقیقت گریه بر مصائب امام حسین علیه السلام و زیارت معصومین نمی رسید. این دو باب به دست امام گشوده شده و هر ساله نیز نو می شود و نسیم رحمت جدیدی از عاشورا و اربعین در جان عالم دمیده می شود. بنابراین کسی نمی تواند این زمان ها را جابه جا کند.
ایشان در ادامه، سه ویژگی زیارت اربعین را ذکر کردند و گفتند: زیارت اربعین مصداق زیارت مشتاقین است که فضائل و ثواب های بزرگی در روایات برای آن نقل شده است. ویژگی دوم و سوم این زیارت نیز این است که این زیارت، اقامه فرهنگ اهل بیت و جلوه ای از عصر ظهور است. ایشان در توضیح این دو ویژگی افزودند: بین اقامه، اشاعه و عمل فرق است. چنان که گاهی فرد، خودش نماز می خواند؛ گاهی مسجد می سازد و گاهی، فرهنگ نماز خوانی را ایجاد می کند و دیگران را نماز خوان می کند. زیارت و بخصوص زیارت اربعین، اقامه فرهنگ ولایت اهل بیت علیهم السلام است که در آن، مؤمنین عهد های ازلی خود را تجدید می کنند. زیارت اربعین، جلوه ای از عصر ظهور است که در آن نمونه هایی از اخلاق و فداکاری های حول معصوم شکل می گیرد.
در قسمت پایانی بحث به مرور برخی از فقرات زیارت اربعین پرداختند و گفتند: زائر وقتی در این زیارت شهادت می دهد، این شهادت بدین معنا است که در محضر خدای متعال به شهود نسبت به مقامات معصوم رسیده و این امر را با حقیقت وجودش معتقد می شود. نتیجه زیارت اربعین نیز آن چنان که در انتهای این زیارت آمده است تسلیم قلب، تبعیت محض رأی انسان و آماده بودن نصرت زائر برای پیروزی حضرت است. یعنی انسان باید به جایی برسد که هیچ رأیی در برابر امر معصوم نداشته باشد. کسی که در عرض معصوم رأیی دارد؛ در برابر معصوم، برای خود دستگاه و دعوتی نیز می سازد. همه این آمادگی ها بر اساس آخرین عبارات زیارت اربعین انسان را به دو همراهی با معصوم می رساند، همراهی در ظاهر و همراهی در باطن. یعنی انسان هم باید در زمان غیبت امام معصوم، با امام باشد و هم در زمان ظهور ولایت امام، امام را یاری و همراهی کند.
×
آن چه پیش رو دارید چکیده سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در شب بیستم ماه صفر 92 می باشد که در هیأت ثارالله قم واقع در حسینه مرحوم آیت الله عظمی مرعشی برگزار شده است. در این جلسه ایشان با اشاره به مقام بندگی رسول اکرم(ص) و اولیاء خدا(ع) و گشایش باب شفاعت، ارتباط این معنا را با مقام محمود بیان کرده و طریق رسیدن به این باب و شفاعت را توضیح داده اند.
حقیقت معنای شفاعت و ضرورت آن
عبادت و بندگی سید الشهداء در روز عاشورا مبدأ گشایش درهایی از غیب به روی ما سوی الله شد و پرده هایی از غیب را کنار زد که جز با عبادت معصوم، خرق این حجاب ها ممکن نبود؛ چرا که اساسا ظرفیت عبادت و وفای عهد ما ظرفیت چنین کاری نیست. بسیاری از عبادات معصوم برای دستگری از بندگان و شفاعت آن ها بوده است. چنان که مقام محمود نبی مکرم اسلام که ورود به آن را در زیارت عاشورا از خدای متعال درخواست می کنیم؛ همان مقام شفاعت ایشان است. معنای شفاعت ایشان این است که ایشان پذیرفته اند برای بندگان سرمایه گذاری کنند و با فداکاری دست عباد را بگیرند و به مقصد برسانند؛ البته آن بندگانی که عهدی با ایشان دارند. بسیاری از ابتلائات و ریاضات پیامبر اکرم برای این بوده است که ایشان پذیرفته بودند تا شفیع همه امم باشند و همه گذشته و آینده را با خودشان به منزل مقصود برسانند.
مؤمن از اخبار شفاعت مغرور به گناه نمی شود؛ بلکه به فضل و رحمت خدای متعال امید پیدا می کند. راه سلوک راه، دشواری است که بدون استادی که از عوالم گذشته تا امروز و آینده انسان را بشناسد، طی شدنی نیست. این راه، رموز و دشمنی های بزرگی دارد. چنان که پیامبر اکرم خطاب به امیر مؤمنان فرمودند یا علی همان طور که تو، به راه های هدایت آشنایی شیطان راه های ضلالت را می شناسد. معلم باید قبل و بعد انسان را بداند و برای تک تک افراد سرمایه گذاری کند. کسی نباید گمان کند که اگر موفق شد بطن و دامن خود را پاک نگهدارد به مقصد رسیده است. بلکه این راه، گردنه هایی دارد که جز با شفاعت و دستگیری معصوم طی شدنی نیست. با شفاعت معصوم، مؤمن در درجات سیر می کند و عبادات او بالا می رود.
تجلی مقام محمود رسول خدا در عاشورا برای دستگیری از همه عالم
رسول خدا می خواهند از همه عالم دستگیری کنند و همه آن هایی را که اهل عهد با ایشان هستند به مقصد برسانند. عاشورا، فتح الفتوح رسول خدا برای این دستگیری است. با این تحمل و سرمایه گذاری عظیم ایشان در کربلا، درهای جذبات الهی به روی همه سالکان باز شد. گشایش این درب، یک قرارداد صرف نیست؛ بلکه حقیقتی از غیب، از بستر عاشورا تنزل پیدا می کند که همه سالکان و اولیاء محتاج آن هستند و بدون آن در میانه راه می مانند. در حقیقت این مقام محمود نبی اکرم است که در عاشورا تجلی کرده و اگر کسی بخواهد به درک این مقام برسد؛ باید از عاشورا سیر کند. هر نعمت و رحمتی که به سالکی می رسد و هر تجلی ای بر عارف می شود همه از شفاعت نبی اکرم است. توبه بدون شفاعت ایشان کار را تمام نمی کند، بلکه باید باران رحمت نبی اکرم بر انسان ببارد تا انسان تطهیر شود و الا حمام بدون آب، انسان را از آلودگی ها پاک نمی کند. فلذا وقتی حضرت آدم دویست سال گریه می کند او را به وادی ولایت می برند و وقتی حقیقت ولایت را تلقی کرد، توبه او منشأ اثر می شود. اگر کسی در مقام ابراهیم خلیل هم باشد باید از آستان رسول خدا و از مقام محمود ایشان حقیقتی جاری شود و با شفاعت ایشان کار به سر انجام برسد. ایشان شاهد بر همه انبیاء و شهدا هستند و با عبادت ایشان در های غیب باز می شود فذا است که با نافله شب ایشان، مقام محمود حاصل می شود.
رسول خدا برای آن که همه عالم را ببرند بزرگ ترین سرمایه گذاری را در کربلا انجام داده اند و همه را از دو باب بکاء و زیارت، در این وادی عبور می دهند. از همان ابتدا که اشک بر سید الشهداء، از چشمان ما جاری می شود به شفاعت رسول خدا است و رنجش را ایشان برده اند.
بکاء و زیارت درب های بی انتهای بهره مندی از مقام محمود رسول خدا
بکاء بر سید الشهداء و تحمل بلای ایشان مراتبی دارد. زائرین اولین اربعین حسینی این ویژگی را داشتند که بلای آن ها متن بلای سید الشهداء بود. بنابراین، زیارت و بکاء آن ها هم با دیگران متفاوت است. زیارت و گریه آن ها این دو باب را برای همه گشوده است و این باب ها انتهایی ندارند . زیارت، چنان که در روایت آمده تا آن جا پیش می رود که زائر، خدا را در مقام فوق عرش، زیارت می کند. اگر حج فرار الی الله است در هر زیارتی هفتاد حج قرار داده شده است.
×
آن چه پیش رو دارید چکیده سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در شب بیست و یکم ماه صفر 92 می باشد که در هیأت ثارالله قم واقع در حسینه مرحوم آیت الله عظمی مرعشی برگزار شده است. در این جلسه ایشان با اشاره به بحث مهم شفاعت و جایگاه آن در عالم و اینکه شفاعت حقیقتی است که در عالم جاری است بیان می کنند که سیر در مقامات بندگی به شفاعت ذوات مقدسه است و بدون آنها بندگی در عالم واقع نمی شود. در انتها نیز در همین راستا به سوره انسان اشاره و بحث را در آن سوره پیگیری می کنند.
چیستی حقیقت شفاعت/ شفاعت، حقیقت جاری در عالم دنیا و آخرت
حقیقت شفاعت نبی اکرم و اهل بیت ایشان، یک حقیقت جاری در عالم است و اختصاص به زمان خروج از این دنیا و یا عالم آخرت ندارد. این شفاعت برای رفع حجب و موانع بندگی ما، کار ساز است و سیر در توحید را برای ما ممکن می سازد. حقیقت این شفاعت و دستگیری، از طریق عبادت نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام واقع می شود. یعنی اگر عبادت ایشان نبود؛ درک برخی از مقامات توحیدی برای ما و حتی انبیای بزرگ الهی ممکن نبود.
این حدیث نورانی که «لولا نا ما عرف الله» چند معنا می تواند داشته باشد. یک معنای آن که در برخی از روایات هم بدان اشاره شده؛ این است که تنها این ذوات مقدس به معرفت حقیقی نائل شده اند. چنان که رسول خدا خطاب به امیر مؤمنان فرمودند: «جز من و تو کسی خدا را نشناخت.»
اما معنای دیگری که این حدیث می تواند داشته باشد این است که عبادت آن ها موانع بندگی را برداشته و راه را برای عبادت سایر مخلوقات گشوده است. این معنا، همان حقیقت «عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا»(اسراء/79) است. اگر انسان در مقامی قرار گرفت که شفاعت ایشان، شامل حال او شد؛ در حقیقت، نور عبادت امام و آثار این عبادت در او ظاهر شده است و با این نور، حقیقت ایمان به انسان منتقل شده است. چنان که در قرآن کریم نیز کلمه ایمان، به امام تفسیر شده است. آن چه از ایمان در قلوب مؤمنین محقق می شود؛ شعاعی از آن وجودات مقدس است که در قلب مؤمن تنزل پیدا کرده است و از همین رو امام، عروه وثقی است، یعنی رشته بی پایان متصلی است که انفصال ندارد. مشکات حقیقی، قلب مقدس نبی مکرم اسلام است که کانون نور است و آن چه بیرون از این مشکات است؛ ظلمانی است، مگر آن که از این مرکز نور، نورانیتی را دریافت کرده باشد. اگر در روایات گفته شده مؤمن، با نور خدا می بیند و یا تحول حال او در پنج نور است به این دلیل است که خلقت مؤمن از شعاع نور معصوم است و امام با حقیقت خودش در قلب مؤمن می تابد و او را نورانی می کند. اگر امام در قلب مؤمن طلوع کرد؛ قلب مؤمن سرچشمه طهارت، حیات و نورانیت می شود. معنای دوم شفاعت نیز، ناظر به همین حقیقت است.
عدم امکان سیر در مقامات توحیدی بدون وساطت و دستگیری معصوم
تنها ظرف پیامبر خدا است که می تواند این انوار را بی حجاب دریافت کند؛ اما غیر معصوم، این انوار را با وساطت معصوم دریافت می کند. اگر کسی عبد شد؛ این انوار در او تجلی می کند و تجلی این انوار، همان تحقق معرفت، محبت و ایمان است. عبادات ما تنها آمادگی ظهور این نور را ایجاد می کند. حقیقت عبادت، قائم به عبادت امام است؛ یعنی بدون نماز امام، نمازی نیست. کسی که بدون عاشورا، نماز می خواند؛ آن چه می خواند نماز نیست. از این جنس نماز ها را شیطان نیز خوانده است . دو رکعت نماز او چهار هزار سال طول کشید.
عبادت همه مخلوقات، انوار عبادت امام است که در سایرین پرتو افشانی می کند. هر سالکی که در راه خدا قدم بر می دارد؛ امام از خودش برای او سرمایه گذاری می کند. امام برای تک تک افراد به گونه ای برنامه دارد که گویا غیر از آن فرد، در عالم مؤمنی دیگری نیست. احدی از افق مشاهده امام خارج نیست. امام شاهد ظاهر و باطن همه افراد است و وقتی عیبی می بیند تلاش می کند تا آن را برطرف نماید. ما همان طور که مستغنی از خدای متعال نیستیم؛ مستغنی از امام و شفاعت او نیز نمی شویم. کسی که گمان کند به جایی می رسد که بی نیاز از شفاعت امام می شود؛ دچار توهم است. انبیای اولوالعزم هم، بی نیاز از شفاعت این ذوات مقدس نیستند. چنان که در مورد جناب ابراهیم خلیل نقل شده، علت مقام خلت ایشان کثرت صلو ات بر پیامبر و آل ایشان می باشد. یعنی جناب ابراهیم با تواضع و خشوع در مقابل حقیقت مقامات معصوم علیهم السلام، به خلت نائل شده است. باطن مقام شفاعت امام، رأفت و رحمت است. چنان که امام جامع همه رحمت های عالم است. و این رحمت ها و رأفت های او، نسبت به آحاد افراد، جاری است.
تبیین جریان شفاعت نبی اکرم و ائمه علیهم السلام در سوره انسان
سوره هل أتی بیان شفاعت نبی اکرم، نسبت به همه ابرار است. عباد الله (که در این سوره به ائمه اطهار علیهم السلام تفسیر می شود) از مسکنت، یتیمی و اسیری شیعیان دستگیری می نمایند. ابرار کسانی اند که هدایت امام را پذیرفته اند. عباد الله، چشمه های رزق های بهشتی را می جوشانند و از این نعمتها به ابرار می خورانند. این نعمت ها هرچند ظاهرش نعمت های خوردنی و نوشیدنی است؛ اما لذات نعمت های بهشتی فراتر از این است. باطن این نعمت ها همان معارف و درجات معصومین است و امام، خود متکفل سیر ابرار، در درجات بهشت می شود.
×
آن چه پیش رو دارید چکیده سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در شب بیست و دوم ماه صفر 92 می باشد که در هیأت ثارالله قم واقع در حسینه مرحوم آیت الله عظمی مرعشی برگزار شده است. در این جلسه ایشان با اشاره به جریان شفاعت رسول اکرم(ص) و تحلیل آن که برگشت به توحید و نجات از شرک است، بیان می کنند که این ولایت ضرورت رشد و سلوک همه عوالم است و بندگی ایشان بازکننده درب های توحید و نور به عالم می باشد. و نیز رسوایی جریان باطل هم به همین واقع شده است.
در جلسات گذشته چند نکته در مورد شفاعت ذکر شد. نکته اول این بود که شفاعت یک امر جاری در همه زندگی ما است و اختصاص به قیامت ندارد. نکته دوم این بود که شفاعت نبی اکرم، یک شفاعت عامی است که نسبت به همه مخلوقات وجود دارد و همه کسانی که در وادی درجات توحید و ولایت وارد می شوند؛ به شفاعت نبی اکرم نیاز دارند. یعنی فیض الهی باید از طرف ایشان جاری شود و کار را تمام کند. همه خوبان در هر درجه ای که باشند؛ نیازمند این شفاعت هستند. موضوع این شفاعت نیز هدایت، رفع حجاب و سیر در درجات توحید است که همان نجات از درکات جهنم و سیر در درجات رضوان و معرفت است. رفع این حجب و سیر در این درجات با عبادت معصوم محقق می شود.
بازگشت همه شفاعت های نبی اکرم به شفاعت برای نجات از شرک و سیر در توحید
خدای متعال در سوره هود می فرماید «الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیرٍ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنَّنی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ وَ بَشیرٌ»(هود/1و2) قرآن مقام احکامی دارد که توسط خدای متعال تفصیل داده شده است. خلاصه قرآن در مرحله احکام آن که همه قرآن تفصیل این مقام می باشد؛ همین یک نکته است که غیر او را عبادت نکنید . همه بشارت ها، بشارت به توحید است و همه انذار ها انذار از شرک است. حضرت در همین دو مقام از ما دستگیری می کنند. یعنی اولا ما را وارد وادی توحید می کنند و از شرک نجات می دهند و در قدم بعد ما را در وادی توحید سیر می دهند. معنای شفاعت نبی اکرم نیز همین است. ممکن است به اشتباه تصور شود شفاعت فقط در عالم آخرت و به هنگام ورود به بهشت و نجات از آتش می باشد، در حالی که ورود به بهشت یا جهنم به وسیله حضرت امیر علیه السلام، آخرین مرحله و تجلی این سیر است. البته لازمه چنین شفاعتی نیز این است که جنت، ذیل اختیار ایشان باشد و الا شفاعت و سیر در این جنت به وسیله ایشان بی معنا بود. فلذا وقتی در زیارت حضرت فاطمه معصومه علیها سلام می خوانیم «یا فاطمه اشفعینی فی الجنه» سخن از جنت تحت اختیار ایشان است. این جنت، ظاهری و باطنی دارد. باطن این بهشت از همین دنیا شروع می شود و باطن آن، درجات ولایت و توحید است. بنابراین حضرت می توانند ما را وارد حقیت این بهشت نمایند. در حرم حضرت معصومه علیها سلام، درهای ولایت ائمه علیهم السلام متناسب با ظرفیت ما گشوده می شود و حضرت معصومه سلام الله علیها ما را وارد این وادی می کنند و به عبارت دیگر ولایت اهل بیت علیهم السلام در این حرم مطهر، تجلی یافته است. این شفاعت هم، یک شفاعت مستمر است که حتی در بهشت نیز ادامه دارد .
جامعیت شفاعت نبی اکرم و نیازمندی «همه موحدین» و «در همه درجات» به این شفاعت
پیامبری آمده که از سوی خدای متعال، مأمور است و به اذن خدای متعال، داعی الی الله است. همه عظمت رسول خدا نیز همین است و مشرکین نیز همین مطلب را انکار می کردند. قرآن کتاب آسمانی و حامل همه اخبار غیبی است که این پیامبر آن را با خود آورده است و اگر ایشان این حقیقت را با خود نمی آوردند؛ این حقایق برای همیشه در پرده غیب می ماند. «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّکَ لَتَهْدی إِلى صِراطٍ مُسْتَقیم»(شوری/52) به این وجود مقدس، کلمه روح وحی شده که همه حقایق توحید در آن است و خدای متعال هر کس را بخواهد هدایت کند، در هر درجه ای از درجات توحید که باشد؛ با این نوری که به رسول خدا اعطا شده هدایت می شود. مقصود از آیه «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَهِ رَبِّهِ أَحَدا»(کهف/110) نیز همین نکته است که حقیقت توحیدی که هر موحدی (در هر درجه ای از توحید که باشد) می خواهد به آن برسد؛ در این کلمه هست. بنابراین موحد در همه درجات، نیازمند ایشان است. هر کس در جستجوی لقاء است باید با ایشان برود؛ راه دیگری نیست . این خبر، همان خبری است که عالم را با خبر می کند . همه باخبرهای عالم، وقتی به این وجود مقدس و خبری که او آورده می رسند؛ بی خبرند و باید از خبر عظیمی که ایشان از غیب آورده خبر بگیرند.
گشایش درهای غیب و حقیقت توحید با صبر و عبادت نبی اکرم
اگر این رسول خبری آورده است که درهای غیب را باز می کند و همه عالم را با خودش سیر می دهد؛ با عبادت او، این خبر آوردنی شده است. در محشر هم، با سجده ایشان، باب الرحمن باز می شود. حضرت با عبادت خوشان در های سیر دیگران را گشوده اند که اعظم این عبادات و صبرها در عاشورا است. چنان که در جلسات گذشته نیز بیان شد از این عبادت حضرت نیز دو باب گشوده شده است، یکی باب زیارت و دیگری باب بکاء. که این دو باب، بالاترین درجات را برای ما فراهم می کند و سیر ما را ممکن می سازد. یعنی اگر شهادت سید الشهداء نبود، درهای غیب به روی احدی گشوده نمی شد . جناب ابراهیم هم که خلیل الرحمن است، پشت این درب ایستاده و می خواهد این درب را با قربانی کردن اسماعیل باز کند؛ ولی این درب، با این قربانی باز نمی شود، ایشان را به گودی قتلگاه می برند و زمانی که تحول حال برای ایشان حاصل شد؛ درب باز می شود. شفاعت یعنی بار امت را به دوش کشیدن . عصر عاشورا جن و ملک آمدند تا حضرت را یاری کنند ولی سید الشهداء اجازه ندادند. چون مسأله، مسأله نابودی این جماعتِ مقابل حضرت نبود و الا حضرت با اشاره ای کار تمام لشکر را یکسره می کردند. حضرت به دنبال هدایت دوستانشان بودند و این تنها با شهادت خود حضرت ممکن بود. حضرت معقل المؤمنین است و برای تک تک ما سرمایه گذاری و برنامه ریزی کرده اند. این شفاعت مختص به انسان ها هم نیست بلکه همه جمادات و نباتات با حضرت رشد می کنند.
آن حقیقتی که در عاشورا از آن پرده برداشته شده همان «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه» است. به اندازه ای که انسان به این دو بابِ شفاعت نبی اکرم ورود پیدا می کند؛ آثار و برکات آن حاصل می شود. سید الشهداء، از وادی عاشورا تک تک ما را صدا می زنند و هر کس به اندازه ظرفش و اجابتش با ایشان همراه می شود.
تفسیر حقیقت توحید و شرک به تبعیت از ولات حق و باطل
نبی اکرم انذار هایی دارند و خودشان هم ضامن سیر در این درجات و وصول به این بشارت ها هستند. آن بهشتی که حضرت به آن بشارت می دهند؛ کلمه توحید است. کلمه توحید چنان که قرآن می فرماید شجره پاکی است که فرع آن در آسمان است و البته اصل آن نیز فوق آسمان است. بر اساس روایات، اصل این درخت، اهل بیت و فرع آن، ولایت ایشان است. میوه این درخت نیز علم اهل بیت است. اگر کسی سمائی و وارد محیط ولایت اهل بیت علیهم السلام شد؛ سیر به سوی اصل، برای او ممکن می شود. اصل این شجره کنه نورانیت معصوم است که همان حقیت معرفت الله است. این اصل، همان کلمه لا اله الا الله است که به این شجره تفسیر شده است . هم ورود به این وادی با پیامبر ممکن است و هم سیر در این وادی با دو بابی است که ایشان گشوده اند.
وادی شرکی هم که حضرت از آن انذار می دهند؛ ولایت اهل باطل است. همه بت پرستی ها، اعم از بت پرستی های ظاهری که پرستش چوب و سنگ است یا همانند تمدن مادی، که دنیا پرستی است و یا تبعیت از هوای نفس، همه شیطان پرستی و پرستش اولیای طاغوت است و باطن همه آن ها نیز درکات جهنم است.
درجات بهشت هم چیزی جز ولایت امیر المؤمنین نیست. باطن لذات ظاهری بهشت از خمر و شیر و حور و ...، ولایت اهل بیت علیهم السلام است. همان طور که باطن آتش، حمیم، غسلین و زقوم و... هم ولایت اولیای طاغوت است. همه قرآن بیان شرک و توحید است و همه شرک و رذالت ها برمحور اولیای طاغوت است و از طرف دیگر همه توحید بر محور ولایت اولیای حق است. بنابراین همه شرک ها و توحید ها، مربوط به این دو وادی است. چنان که روایت می فرماید: «ولایتنا قطب القران و قطب جمیع الکتب»
صبر نبی اکرم، مبدأ رسوایی دستگاه باطل و ظهور نورانیت اولیای حق
همه این مباحث مقدمه ای برای بیان صبر نبی اکرم است. صبر نبی اکرم موجب شده تا حقیقت نورانی صابرین عالم و حقیقت ظلمانی کلمه کفر و اهل نفاقی که ظواهر را رعایت می کردند و حتی مدعی پرچمداری نیز بودند؛ آشکار شود. اوج صبر نبی اکرم نیز در کربلا ظاهر شده است. در مصباح الشریعه از امام صادق علیه السلام نقل شده است «الصَّبْرُ یُظْهِرُ مَا فِی بَوَاطِنِ الْعِبَادِ مِنَ النُّورِ وَ الصَّفَاءِ وَ الْجَزَعُ یُظْهِرُ مَا فِی بَوَاطِنِهِمْ مِنَ الظُّلْمَهِ وَ الْوَحْشَه» صبر رسول اکرم موجب شد تا هم نور حضرت در باطن عالم ظاهر شود و هم باطن ظلمانی کسانی که خودشان را اهل ایمان و پرچمداران آن معرفی می کردند؛ شناخته شود.
×
آن چه پیش رو دارید چکیده سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در شب بیست و سوم ماه صفر 92 می باشد که در هیأت ثارالله قم واقع در حسینه مرحوم آیت الله عظمی مرعشی برگزار شده است. در این جلسه ایشان با اشاره تحلیل های مختلفی که از جریان عاشورا می شود که با جریان عاشورا و حقیقت آن فاصله دارد، به تصرف عاشورا در مومنین اشاره کرده و ادامه می دهند که مومنین با سیدالشهداء سلوک کرده و از میان شبهات و فتنه ها عبور می کنند.
در جلسات گذسته بیان شد که شفاعت یک امر جاری در زندگی بندگان است و اختصاص به قیامت و لحظه ورود به بهشت ندارد. بلکه حقیقت نعمتهای بهشتی چیزی جز سیر در درجات توحید و ولایت معصومین نیست. شفاعت برای سیر دادن بندگان در درجات طاعت و بندگی است. این سیر، قبل از این دنیا شروع شده و تا قیامت هم ادامه دارد. بخش دیگری از شفاعت، مربوط به نجات از درکات جهنم و ولایت اولیای طاغوت است. شفاعت، دستگیری از عباد در حقایقی است که در اختیار معصومین است و رنج آن را نیز خود برده اند.
شفاعت از همه عالم، با صبر و تحمل نبی اکرم محقق شده است. چرا که «رسوایی دستگاه باطل و برچیدن ظلمات آن» و «ظهور همه نورایت دستگاه حق»، جز با صبر نبی اکرم ممکن نبوده است.
عاشورا سرمایه تاریخی شیعه برای نجات از شبهه ها و فتنه های دستگاه باطل
عاشورا، حقایق درهای معرفت و توحید را به روی ما گشود و باطن دستگاه ابلیس را ظاهرساخت. از عاشورا دو باب گشوده شده است که این دو باب، انسان را برای درک حقیقت توحید و نجات از شبهات دستگاه باطل آماده می کند. «شبهات دستگاه باطل نسبت به راه های جبهه حق و اهداف آن» و «فتنه هایی که در کنار این شبهه ها ایجاد می شود»؛ مبدأ عقب گردها و تردید ها است. در این فضای شبهه ناک است که تهدیدها و تطمیع ها، کارگر می شود.
وقتی مسلم بن عقیل، وارد کوفه شد، هیجده هزار نفر با او بیعت کردند ولی در نهایت کسی با او نماند و شبه ها و فتنه ها، یعنی جلوه دادن لذت ها و ایجاد رعب ها تأثیر گذار شد. اصحاب سید الشهداء، با علم به این که به حسب ظاهر شکست می خورند (چنان که خود حضرت نیز در شب عاشورا فرمودند که هرکس بماند؛ فردا کشته می شود.) در کنار ابی عبد الله ماندند و از همه این شبهه ها و فتنه ها نجات یافتند. اصحاب سید الشهداء، اولین حلقه ای بودند که شفاعت نصیب آن ها شد و در این شفاعت با نور امام به مقصد رسیدند. همه تاریخ، همین طور است. در مقابل فتنه ها تنها مستمسکی که وجود دارد؛ شفاعت و صبر معصوم است . برای امروز ما هم راه، همین است. به خصوص در فضایی که یک حکومت دینی ایجاد شده که راه جدیدی را در دنیا باز کرده است و نسبت به «هدف و راه»، ضعف ها، غفلت ها و دشواری هایی وجود دارد. دشمن در این فضا، دائم شبه افکنی می کند، حتی در اصل این مطلب که دین، حکومت داشته باشد، تردید می کند. در مشروعیت تأسیس حکومت در عصر غیبت، در امکان موفقیت آن، در توفیقات سی ساله انقلاب اسلامی، در همه این ها شبهه می کند. «بزرگنمایی ضعف ها و ایجاد شبهه» و در ادامه «ایجاد فتنه و به رخ کشی قدرت سیاسی، علمی و صنعتی خود و رفاه و امنیتی که وعده آن را می دهد و قدرت رسانه ای که دارند»؛ مجموع این ها، شبهه ها و شهوت هایی را ایجاد می کند و هراس و بیمی در دل ها می اندازد که برخی وحشت زده می شوند و اطراف جبهه حق را خالی می کنند. آن حقیقتی که در طول تاریخ جبهه شیعه را در مقابل این فتنه ها و شبهه ها، زنده و سراپا نگه داشته؛ همین دستگیری و شفاعت نبی اکرم در عاشورا بوده است و در حال حاضر نیز سرمایه ای که با آن می توان به وادی ولایت و وادی ایمن بندگی خدا رسید؛ شفاعت معصوم و عاشورا است. چنان که اصحاب سید الشهداء در دل همه این تهدید ها، تطمیع ها، هوس انگیزی ها و شبهه ها، کمترین تردیدی نداشتند. دلیل مخالفت همیشگی دشمن با سرمایه شیعه در عاشورا، همین نکته است.
«بکاء و زیارت»، راه ورود به متن حادثه عاشورا و مهمترین تصرف معصومین برای نجات از شبهه ها و فتنه های دستگاه باطل
هرچند تحلیل عاشورا و تطبیق آن بر شرایط موجود، بصیرت ایجاد می کند ولی ائمه علیهم السلام برای بهره مندی از عاشورا در این فتنه ها، غیر از این که تحلیل کرده اند با تصرف دیگری، مؤمنین را به متن این حادثه برده اند.
در یک دوره ای می گفتند «چرا همه را دعوت به اشک می کنید. آن چه کارساز است علم مبارزه است. باید علم مبارزه را بیاموزید.» امروز نیز برخی می گویند« به جای اشک باید عاشورا را تحلیل کرد.» البته کسی منکر این نیست که باید عاشورا را تحلیل کرد و با تطبیق آن بر شرایط موجود بتوان از این شرایط سخت عبور کرد و به روشنی و آگاهی رسید و با شناخت جبهه حق و باطل به مصونیت رسید ولی راه اصلی عبور جبهه حق از این همه شبهه و فتنه و از این همه تهدید و تطمیع، فقط تحلیل نیست. بلکه باید راهی برای ورود به متن حادثه پیدا کرد. معبراصلی عبور از فتنه ها وشبهه هایی که شیطان در طول تاریخ ایجاد کرده که شاید پیچیده ترین آن در دنیای امروز باشد؛ این دو مسیری است که با عاشورا باز شده است؛ یعنی اولا ارتباط عاطفی با عاشورا و اشک بر عاشورا و دیگری زیارت، یعنی به لقاء عاشورا و صاحب عاشورا رفتن و عهد خود را با او تجدید کردن که این عهد ها، همان زیارت نامه ها است. این دو باب، مهمترین راه های دست یابی به شفاعت نبی اکرم در عاشورا است. بر این اساس مهم ترین کانون هایی که می توانند رفع شبهه و فتنه کنند دو کانون هیآت و زیارت است.
بصیرت زا نبودن تحلیل هایی که از متن عاشورا و عمق بلای سید الشهداء سرچشمه نگرفته است
تحلیل های که از متن عاشورا نجوشیده باشد؛ خودش شبهه است، از تحلیل های جریان روشنفکری در دوره های های اخیر (که عاشورا نتیجه یک درگیری قومیتی می داند که دوران آن گذشته است) تا آن تحلیل هایی که مرحوم شهید مطهری آن را روضه مارکسیستی برای امام حسین می دانستند. تحلیلی که همراه با دلدادگی و زیارت نیست؛ برای ما فهم از عمق عاشورا ایجاد نمی کند. آن چه صیانت ایجاد می کند، متن واقعه عاشورا است. تحلیل های بیرون از واقعه، چه تحلیل های عرفانی باشد که از جمال و جلال صنع الهی سخن بگوید و چه عقلی، راه گشا نیست. بیرون این حادثه ایستادن و تحلیل کردن، نه تنها نجات دهنده نیست بلکه خود شبهه ای می شود که باید آن را جواب داد. آن چه ما را از فتنه ها عبور می دهد؛ همان چیزی است که اصحاب سید الشهداء را نجات داد، یعنی پناه بردن به شفاعت سید الشهداء و ورود به متن بلای عاشورا. امام حسین علیه السلام، سنگین ترین بلا را تحمل کردند تا از یک سو محبین را از این شبهه ها و فتنه ها نجات دهند و از سوی دیگر آن ها را در وادی نور سیر دهند و این امر تنها با ورود به متن حادث ممکن است و این ورود نیز تنها با همین دو باب بکاء و زیارت، اتفاق خواهد افتاد.
با ورود به متن واقعه، تحلیل ها معنا دار و بصیرت زا می شود. و انسان را به موضع گیری و صف و قتال می رساند. تحلیل با این سرمایه بارور می شود و الا، نهایت تحلیل به این جا می رسد که عاشورا نتیجه خشونت بدر است. کسی که عاشورایی نشده باشد؛ تحلیل او از عاشورا هرچند به کشتن و کشته شدن برسد؛ تحلیل صحیحی نیست. در همین دوران ما، مارکسیست ها هم عاشورا را تحلیل می کردند ولی این تحلیل ها، نه تنها راه گشا نبود که خود شبهه بود.
×
آن چه پیش رو دارید چکیده سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در شب بیست و چهارم ماه صفر 92 می باشد که در هیأت ثارالله قم واقع در حسینه مرحوم آیت الله عظمی مرعشی برگزار شده است. در این جلسه ایشان با اشاره به بحث دعا به تحلیل مقام دعا و مناجات می پردازند و ویژگی دعای ماثور ائمه را بیان کرده و نکاتی در این باره بیان می کنند. در انتها ایشان به مناجات محبین امام سجاد(ع) پرداخته و از مقام محبت گفتگو می کنند.
دعا و مناجات، از بهترین راههای تقرب به خداوند متعال هستند، مناجات و نجوا، با دعا تفاوت دارد، و نجوا، اخص از دعا، و مخصوص کسانیست که به مقام مجالست با خداوند متعال رسیده باشند، چنانکه خداوند به حضرت موسی فرمود: «انا جلیس من ذکرنی»(1) و رسیدن به این مقام، مستلزم عمل کردن بر اساس رضای خداوند متعال است، چنانکه در معراج خداوند متعال به نبی اکرم فرمود:«ای احمد، هر کس مطابق رضای من عمل کند، به او سه خصلت می بخشم، شکری که همراه با جهل نباشد، و ذکری که با غفلت همراه نباشد، و به او محبتی می بخشم که محبت هیچ مخلوقی را بر من مقدم ندارد، آنگاه چشم قلبش را به جلال و عظمتم باز می کنم، و سپس با او به نجوا می پردازم»(2)
شایسته است دعا از بیان معصومین باشد، زیرا اولا بیان معصومین افق دید دعا کننده را رفعت بخشیده و اساسا تصویری که از رغبتها و ترس ها و تذکرات و مخاطرات و امید رسیدن به مقامات ترسیم می کند، با بیان غیر معصومین کاملا متفاوت است، چراکه آنان هرگز وسعت دید و درک معصومین را ندارند، و ثانیا دعایی که از بیان معصوم باشد، با اذن آنحضرت برای خواننده آن دعاست و علاوه بر آن، ضمانت معصوم را نیز به همراه دارد، لذا اگر معصوم علیه السلام، دعایی را تعلیم فرمودند، و سپس اذن و اجازه خواندن آن نسخه حیات بخش را به کسی عنایت کردند، مسلما خودشان ضامن تاثیر و نفوذ آن دعا و عمل کردن آن نسخه خواهند بود، لذا وجه عمل به «اخبار من بلغ» نیز بر همین اساس است که شامل وعده هایی از معصوم علیه السلام است.
جدا شدن از تعلقات و سیر عوالم، خاصیت همراه شدن با دعای معصوم
حقیقت مرگ، چیزی جز جدا شدن از تعلقات نیست، و انسان باید قبل از اینکه موعد مرگش فرابرسد، خودش، خود را از بند تعلقات برهاند، «موتوا قبل ان تموتوا»(3) و جدا شدن از تعلقات زمانی محقق می شود که انسان بتواند خود را از بند شرکهای خفی برهاند، تغییرات جهان را به اذن خداوند متعال دانسته و در تمام امکانات دنیا، تنها وجود خداوند را مشاهده کند، والا خداوند متعال ، با مرگ، انسان را به یکباره از تمام تعلقاتش جدا خواهد کرد، و با سیر در برزخ و صحنه قیامت حقیقت آیه کریمه « وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ»(انعام/94) را به او نشان خواهد داد؛ همراه شدن انسان، با دعایی که از بیان معصوم باشد،رشته های تعلق انسان را پیش از مرگ قطع کرده و او را در عوالم سیر داده و تنهاییش را به تصویر می کشد، و او را برای رویاروئی با خداوند متعال آماده می سازد، که نمونه بسیار خوب آن، دعای ابوحمزه است که فضای سحرهای رمضان را دگرگون می سازد.
توجه به افتقارها و یقین به قدرت و حضور خدای متعال، شرط تحقق دعا
تحقق دعا، مستلزم مقدماتی است که نباید آنها را ترک کرد، و یکی از مهمترین دلائل عدم استجابت دعا، آن است که دعا به جهت ترک مقدمات آن از ریشه تحقق پیدا نکرده است، والا هرگز خداوند کریم کسی را که دست نیاز به درگاه او بلند کرده است را ناامید برنمی گرداند؛ احساس افتقار و عجز، و یقین کامل به حضور و قدرت مطلق خداوند متعال و توجه به سرچشمه های امید و درک اضطرارها، از مقدمات مهم ورود به دعاست، و این مقدمات در دعاهای معصومین به خوبی رعایت شده است.
شرح فرازهایی از مناجات المحبین
«إِلَهِی مَنْ ذَا الَّذِی ذَاقَ حَلَاوَهَ مَحَبَّتِکَ فَرَامَ مِنْکَ بَدَلًا وَ مَنْ ذَا الَّذِی أَنِسَ بِقُرْبِکَ فَابْتَغَى عَنْکَ حِوَلا»(4) خدای من، چه کسی شیرینی محبت تو را چشید و بازهم بدلی برای آن جستجو کرد؟ و کیست که انس با قرب تو پیدا کرده باشد و دنبال آرزوئی دیگر باشد؟
مهمترین نکته ای که از این دو جمله می توان درک کرد آنست که می توان محبت خداوند را در دل جای داد، گرچه خداوند متعال بزرگتر از آنست که وصف شود، و عقلها از درک کنه جمال او عاجزند(5) گرچه او با ماست، «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»(حدید/4) لکن محبت خدا بدین معناست که ما هم با خدا باشیم، و اگر خداوند متعال اذن محبت خویش را نمی داد، فکر قدم زدن در این وادی توهم بود.
حقیقت محبت خداوند، کمال اخلاص است، و هدف خداوند از آفرینش مرگ و زندگی، مبتلا کردن انسان و مشخص شدن مخلصین از دیگران است « الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا»(ملک/2) و رسیدن به این مقام رفیع مقدماتی دارد که چنانکه امام صادق فرمود چشیدن شیرینی ایمان بر قلوب حرام است مگر اینکه در قدم اول، نسبت به دنیا زهد پیدا کرده باشد(6) و اگر انسان جزو محبین شد، می تواند از رزقهای خاص آنان بهره مند شود، رزقهایی که آسمانی هستند«وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ * تُؤْتی أُکُلَها کُلَّ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها»(ابراهیم/24) و چنان در لذت محبت خداوند غرق می شود، که دیگر بدیل برای خداوند جستجو نمی کند، بلکه دائما مشغول نماز بوده «الَّذینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُون»(معارج/23) و نمازش نیز «هم قربان کلی تقیست»(7) و هم معراج اوست(8)
پی نوشت ها:
(1) کافی، ج 2، ص 496.
(2) «َ فَمَنْ عَمِلَ بِرِضَائِی أُلْزِمُهُ ثَلَاثَ خِصَالٍ أُعَرِّفُهُ شُکْراً لَا یُخَالِطُهُ الْجَهْلُ وَ ذِکْراً لَا یُخَالِطُهُ النِّسْیَانُ وَ مَحَبَّهً لَا یُؤْثِرُ عَلَى مَحَبَّتِی مَحَبَّهَ الْمَخْلُوقِینَ فَإِذَا أَحَبَّنِی أَحْبَبْتُهُ وَ أَفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ إِلَى جَلَالِی فَلَا أُخْفِی عَلَیْهِ خَاصَّهَ خَلْقِی فَأُنَاجِیه»، ارشاد القلوب، ج 1، ص 204.
(3) کافی، ج 2، ص 140
(4) بحار، ج 91، ص 148
(5) «عَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ إِدْرَاکِ کُنْهِ جَمَالِک»، بحار، ج 91، ص 150
(6) «حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِکُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَهَ الْإِیمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِی الدُّنْیَا»، کافی، ج 2، ص 128
(7) کافی، ج 3، ص 265
(8) بحار، ج 79، ص 303
×
متن پیش رو خلاصه هفتمین جلسه از سلسله سخنرانی های حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در دهه سوم صفر، در هیأت ثار الله قم است. ایشان در این جلسه با تحلیل مقام محبت نسبت به خدای متعال، ریشه محبت به حضرت حق را توجه به افتقار عبد نسبت به خدای متعال دانستند و تأکید کردند درک مقام محبت مستلزم مشاهده جمال و جلال الهی است و این مشاهده جز با توجه به بزرگترین آیه الهی و خضوع در برابر آن محقق نخواهد شد. حجت الاسلام و المسلمین میرباقری، نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام را بزرگترین آیه الهی و صلوات بر ایشان را شاهراه خشوعی برشمردند که انسان را به مقام محبت می رساند. ایشان در ادامه «افتقار تام به خدای متعال» و «رهایی از شرک تکیه به اسباب در رفع نیازها» را حاصل خضوع در مقابل نبی اکرم و مشاهده جمال الهی دانستند.
دعای مأثور از معصوم چند خصوصیت دارد، اول اینکه افقهایی که برای دعا کننده، از فضل و عظمت الهی ترسیم میکند در زبان دیگران نیست، دوم «مقدماتی که برای درک عجز و تنهائی» و «توجهات ویژه ای که قبل از دعا لازم است» در آنها رعایت شده است، و سوم اینکه حضور و عنایت معصوم پشتیبان و ضامن دعاست؛ نکته مهم دیگر که از آیات و روایات استفاده می شود این است که انسان می تواند با دعا به مقام محبت خداوند دست پیدا کند و دوستدار خداوند متعال گردد.
راه رسیدن به محبت خدا
دو روایت در رابطه با حضرت ابراهیم وجود دارد که دلیل انتخاب ایشان به عنوان خلیل الله را بیان می کند، روایت اول آن است که خداوند متعال آن حضرت را به مقام خلیل اللهی انتخاب کرد زیرا هرگز از غیر خداوند متعال چیزی نخواست(1) و در روایت دوم دلیل خلیل بودن حضرت ابراهیم زیاد صلوات فرستادن آن حضرت بر پیامبر اکرم و اهل بیت عصمت دانسته شده است.
فقر، ریشه محبت
رشته محبت انسان، به فقر او منتهی می شود و علت محبت انسان، افتقارش به سوی محبوب اوست، و چون غنی مطلق خداست و تنها ذات مقدس اوست که دارای اسماء حُسنا است و حیّ و خالق و سمیع و مجیب و قیوم و علیم و خبیر و باقی و... است، و انسان فقیر به سوی اوست، لذا محب خداوند متعال است، ولی شیطان انسان را متوهم ساخته و غیر خداوند را غنی، و انسان را فقیر به سوی غیر خداوند جلوه می دهد، لذا انسانی که مورد فریب شیطان قرار گرفته و خود را نیازمند به غیر خداوند دانسته؛ اظهار افتقار به آنها می نماید، و به آن سمت تعلق پیدا کرده و محبت غیر خدا در دلش پدیدار می گردد، مثلا به اسباب تکیه میکند و آنها را برطرف کننده نیازش می داند، در صورتی که انسان متقی، درگیر حجاب واسطه ها نیست، و همه جا حضور حضرت حق را درک کرده و خود را فقط فقیر به ذات مقدس او می داند، چنین عبدی می داند که خداوند گاهی انسان را در میان آب هم از تشنگی می میراند، «أَنْتَ الْفَاعِلُ لِمَا تَشَاءُ تُعَذِّبُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ کَیْفَ تَشَاءُ وَ تَرْحَمُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ کَیْفَ تَشَاء»(2)
اظهار افتقار، مساوی پرستش است، پس اظهار عجز کردن و خواستن از غیر خدا، شرک است ولو خفی باشد، لذا قرآن کریم با این بیان شریکان خداوند را نفی میکند که «کسانی (غیر از خدا) که از آنها مدد میجویید؛ نمی توانند شما را یاری کنند» «وَالَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَکُم»(اعراف/197) مرحله عمیق تر از مدد جستن از غیر خدا، اعلام بی نیازی از خدای متعال است که موجب عداوت و دشمنی با خدا خواهد بود «کلاَّ إِنَّ الْانسَانَ لَیَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنى»(علق/6)
متقین رشته های نیازشان را از غیر خدا قطع کرده و حتی در بن بستهایی که خداوند متعال برای امتحانشان ایجاد میکند، تحت تاثیروسوسه شیطان قرار نمی گیرند و دست نیاز به سوی غیر خداوند باز نمی کنند، لذا خداوند آنها را تأمین می نماید: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه»(طلاق/2) نتیجه اش این است که انسان متقی نگران عوض شدن حالات و دگرگونی پدیده ها نیست، بلکه در هر چیزی جمال خداوند را می بیند و در هر حالتی ، راحتی اش در انس با حضرت حق است، او فقط متأله به ألوهیت خداست، و همه فقرهایش را به خداوند ارجاع می دهد که حقیقتاً دعا مخ عبادت است ، و معنی واقعی پرستش نیز همین است، لذا کسی که در فقر، خالص باشد، در محبت هم خالص خواهد بود و حضرت ابراهیم علیه السلام چنین بود.
صلوات، شاهراه «افتقار» و «محبت» نسبت به خدای متعال
رسیدن به مقام محبت خداوند متعال، نیازمند مشاهده جمال و جلال الهی است و به همان اندازه درک جمال و جلال حضرت حق، محبت خدا در وجود انسان پدیدار خواهد شد، لکن سیر در جمال و جلال الهی بدون سیر در آیات خداوند ممکن نیست، و بزرگترین آیت خداوند متعال، نبی اکرم و اهل بیت عصمت هستند(3) پس سیر در جمال و جلال نبی اکرم، حجابها را بر می دارد، و محبت آن حضرت را که همان محبت خداست(4) افزایش می دهد.
نبی اکرم و اهل بیت عصمت، صراط مستقیم هستند که همان وادی محبت است، و معنی جمله «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» نیز درخواست ماندن در راه محبت است، و کسی که در این مسیر حرکت می کند، دائما محبتش افزایش پیدا کرده و در درجات صراط مستقیم سیر می نماید، و دائما پرده های جدیدی از مقابلش کنار خواهد رفت، و با کنار رفتن هر حجاب منزلت جدیدی از صراط بندگی و محبت و معرفت برایش مکشوف خواهد شد، و چون درجات نبی اکرم و اهل بیت پایان ندارد، سیر در این صراط نیز انتها نخواهد داشت؛ آنها کلمه توحید هستند، و مشاهده جمال و جلال الهی فقط در وجود مقدس آنان ممکن خواهد بود؛ و تمام شئون خداوند متعال متجلی در وجود مقدس آنها است، و راه اعلام افتقار بندگان به خدا و طریق الی الله هستند که معرفت، جز با سیر در درجات آنها ممکن نیست، آن ذوات مقدس، همان «باب حطه»(5) هستند که باید در برابرش خضوع کرد و با هر خضوع درجه جدیدی مکشوف می شود که ورود به آن نیز مستلزم خضوع است، لذا سیر کنندگان در این طریق دائما مبتلی به این باب هستند«وَالْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ»(6) که این همان معنی صلوات است، زیرا صلوات به معنی سیر در جمال و جلال نبی اکرم است که به اذن خداوند دارای این جمال و جلال است؛ این همان طریق بندگی است. شیطان که به فرموده امیر المؤمنین «عَدُوُّ اللَّهِ، إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَکْبِرِین»(7) است از آن سر باززد، و کسانی که در برابر نبی اکرم و اهل بیت خضوع نمی کنند نیز در حقیقت شیطان پرستانی هستند که او را تقدیس کرده و غیور می دانند.
روایتی که در خصوص «حب و بغض» از امام صادق علیه السلام نقل شده است، همین معنا را تایید می کند، زیرا حضرت فرمودند دین چیزی جز حب و بغض نیست، و سپس این آیه را تلاوت فرمودند «وَلکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیان»(حجرات/7)، و در روایتی ذیل همین آیه، ایمان را به وجود مقدس امیرالمومنین معنی کرده اند(8) لذا آن حضرت که تمام وجودشان حب الله است، کلمه ایمان و کلمه محبت و کلمه خلّت بوده و معنی محبت خدا هستند، و ایمان ما در حقیقت چیزی جز حب الایمان، یعنی محبت ایشان نیست زیرا ایشان همان ایمان هستند که خداوند آن را در قلوب مومنین محبوب قرار داده است، و معنی این سخن که ایمان، ولایت علی علیه السلام است نیز همین است، لذا حضرت رسول فرمودند مثل علی، مثل سوره توحید است، که اگر کسی با قلب او را دوست داشته و زبان و عملش او را یاری کند، تمام ایمان را درک کرده است(9) و از آنجا که حقیقت محبت، حضور محبوب در وجود محب است، شعاعی از ایمان آن وجود مقدس، در وجود محبینش تجلی می کند «وَ هُمْ وَ اللَّهِ یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِین»(10)
صلوات، انسان را به اخلاص در محبت رسانده و محبت اغیار را از دل او می زداید،« وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِکُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَهً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَهً لَنَا وَ کَفَّارَهً لِذُنُوبِنَا»، حقیقت صلوات، تواضع در برابر مقام نبی اکرم و اهل بیت عصمت است، که با هر صلوات پرده ای از جمال و جلال نبی اکرم و اهل بیت کناره رفته و مقام جدیدی مکشوف می گردد، و کسی که دائم درمقام صلوات باشد، دائم در حیرت در برابر تجلیات آن ذوات مقدس است، و ابراهیم علیه السلام چنین بود که با سیر در جمال و جلال نبی اکرم، جلوه های جدیدتری برای او مکشوف شده و به مقام خلیل اللهی که غایت ممکن در سیر در مقامات نبی اکرم و اهل بیت است، رسید.
رسیدن به مقام محبت، تنها از این راه، یعنی سیر در جمال و جلال نبی اکرم و اهل بیت ممکن است، و راهی که در روایت اول گفته شد، فرع بر این راه است، زیرا تنها کسی که از طریق اهل بیت به مقام محبت رسیده باشد، توان دارد از غیر خداوند چیزی مطالبه ننماید.
پی نوشت ها:
(1) «لِأَنَّکَ لَمْ تَسْأَلْ أَحَداً شَیْئاً قَطُّ»، کافی، ج 4، ص 40
(2) مصباح المتهجد، ج 2، ص 586، دعای سحر
(3) «مَا لِلَّهِ آیَهٌ أَکْبَرُ مِنِّی»، بحار، ج 23، ص 206.
(4) «مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَ اللَّه»، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 613، زیارت جامعه
(5) «نَحْنُ بَابُ حِطَّهٍ »، خصال، ج 2، ص 626
(6) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 613، زیارت جامعه
(7) نهج البلاغه، الخطبه القاصعه.
(8) «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ الْأَوَّلَ وَ الثَّانِیَ وَ الثَّالِث»، کافی، ج 1، ص 426
(9) « یَا أَبَا الْحَسَنِ مَثَلُکَ فِی أُمَّتِی مَثَلُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَمَنْ قَرَأَهَا مَرَّهً قَرَأَ ثُلُثَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ قَرَأَهَا مَرَّتَیْنِ فَقَدْ قَرَأَ ثُلُثَیِ الْقُرْآنِ وَ مَنْ قَرَأَهَا ثَلَاثاً فَقَدْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فَمَنْ أَحَبَّکَ بِلِسَانِهِ فَقَدْ کَمَلَ لَهُ ثُلُثُ الْإِیمَانِ وَ مَنْ أَحَبَّکَ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَقَدْ کَمَلَ ثُلُثَا الْإِیمَانِ وَ مَنْ أَحَبَّکَ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ نَصَرَکَ بِیَدِهِ فَقَدِ اسْتَکْمَلَ الْإِیمَان»، خصال صدوق، ص 34.
(10) کافی، ج 1، ص 194
×
متن پیش رو خلاصه ای از هشتمین و آخرین جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در هیأت ثار الله قم در دهه سوم صفر می باشد. ایشان در این جلسه رشته های رحمت بین مؤمنین را حاصل محبت نسبت به خدای متعال دانستند و با قرائت مناجات المحبین امام سجاد علیه السلام به تبیین مقام محبت نسبت به خدای متعال پرداختند. ایشان در مقابل اندیشه ای که حب الذات را ریشه محبت به خدای متعال می داند؛ محبت به خدای متعال را فطری دانسته و آن را از نعمت های بزرگ الهی برشمردند. ایشان در ادامه به تبیین تفاوت محبوب حقیقی از محبوب های مجازی پرداختند و درخواست های محبین را با توجه به مناجات المحبین توضیح دادند.
محبت خداوند متعال که همان مقام اخلاص است، یکی از مهمترین نعمتهاست و خداوند دستیابی به آن را ممکن ساخته است، و انسان را مبتلا میکند تا بتواند از قید اغیار رها شده و به وادی محبت وارد شود و این جز با سیر در طریق نبی اکرم و اهلبیت علیهم السلام، ممکن نیست.
رشته های نورانی محبت
نتیجه اخلاص در محبت خداوند محبت با دوستان و دشمنی با دشمنان اوست، زیرا محبت خداوند، محبتهای دیگر را تابع خویش قرار می دهد و به آنها سمت و سو و جهت می بخشد، لذا فرموده اند محبت مومن نسبت به مومن دیگر از عظیمترین شعبه های ایمان است و سرانجام آن ورود به دائره اصفیاء خداوند است(1) لذا معنی محبت خداوند، قطع محبت دیگران نیست، بلکه قطع محبت مجازیست، و رشته های محبت خداوند متعال، در حقیقت رشته هایی نورانیست که مومنین را به یکدیگر متصل میکند، چنانکه فرموده اند، متحابین فی الله، در روز قیامت بر منبرهایی از نور هستند و نور صورت و اجساد و منابرشان، همه چیز را می پوشاند و شناخته می شوند و می گویند: آنها کسانی هستند که بخاطر خدا یکدیگر را دوست می داشته اند(2)
خداوند، محبوب فطری و حقیقی
بحث در سند امثال مناجات المحبین، لزومی ندارد، زیرا آنقدر معارف آن بلند است که خود گویای صدور آن از معصوم است، و نمی تواند از غیر معصوم صادر شده باشد.
مناجات المحبین با این فراز «إِلَهِی مَنْ ذَا الَّذِی ذَاقَ حَلَاوَهَ مَحَبَّتِکَ فَرَامَ مِنْکَ بَدَلا وَ مَنْ ذَا الَّذِی آنس بِقُرْبِکَ فَابْتَغَى عَنْکَ حِوَلا» آغاز می شود، بدین معنا که اگر کسی طعم محبت خداوند را بچشد، هرگز کسی را جایگزین خداوند نمی کند، و اگر کسی با خداوند انس بگیرد، بدنبال محبوب دیگری نخواهد بود.
در فطرت انسان، محبت به غیر خداوند قرار داده نشده است، زیرا محبت به غیر خداوند شرک است و انسان فطرتا موحد است، و نیز این سخن که انسان ذاتا محبت به خودش دارد و محبتش به خدا هم از روی حب نفس است، صحیح نیست، زیرا در چنین حالتی انسان دائما اسیر نفسش خواهد بود، بلکه انسان ذاتا محب خداوند آفریده شده و محبت به غیر خدا، اثر تصرفات شیاطین انس و جن است که با وساوس خود درک انسان را از زشتی و زیبائی تغییر می دهند، و عدم آرامش و عدم انس با محبوب هایی غیر از خدا، به همین جهت است، لذا آنانکه به محبت غیر خدا دل می بندند دائما دنبال بدل می گردند.
این همان معنای برهان فطرت منقول از حضرت امام خمینی است، که انسان بدین جهت حتی با داشتن تمام جهان اقناع نمی شود، که طلبی بیش از همه دنیا در انسان وجود دارد، و این طلب، جاذبه ای از طرف مقابل یعنی خداوند متعال در فطرت است؛ لکن شیطان با اغوا و تزیین، بتهای مختلف را به جای خداوند مطلوب انسان قرار می دهد،« وَ لَا تَسْکُنُ النُّفُوسُ إِلَّا عِنْدَ رُؤْیَاک»(3)
تفاوت عشق حقیقی با عشقهای مجازی
زمانی که مبتلایان به محبت غیر خداوند در فراق هستند محبوب خود را همان مطلوب می بینند، اما وقتی به وصال می رسند، بجای آنکه از لذت وصل سیراب شوند، از حالات فراق سخن به میان می آورند، زیرا لذتی که در فراق داشته اند را در وصل نمی بینند، زیرا پس از وصال محبوب، متوجه می شوند که او مطلوب آنها نبوده است، حتی ممکن است انس آنها با همان محبوب، تبدیل به دشمنی گردد«الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقین»(زخرف/67)، زیرا غیر از خداوند، دیگران چیزی ندارند که ظرف انسان را پر کند، و محبت انسان به دیگران، نتیجه اغوا و تزیین شیطان و جا زدن آنها بجای محبوب حقیقی است، اما وقتی انسان توهمات خود را ناحاصل می بیند، مصداق «تسمع بالمعیدی خیر من ان تراه» خواهد بود، فلذا همزمان با آنکه از انس با محبوب خود لذت می برند، به دنبال بدل و جایگزین نیز می گردند، و شیطان نیز با وعده های جدید و محبوبهای مجازی جدید، و بتکده های جدید، بازهم در صدد مشغول کردن مجدد انسان به غیر خداوند است، و او را که تشنه محبت حقیقی است، به سوی سرابهای جدید هدایت می کند.«وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَهٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً»(نور/39).
چنین حالاتی در مبتلایان به محبت حقیقی و عاشقان خداوند وجود ندارد، زیرا محبت خداوند فطریست، پس محب حضرت حق، همیشه محبوبش را همان مطلوبش می بیند، و هرگز بدنبال بدلی برای او نیست؛ ریشه محبت در واقع فقر نسبت به محبوب است، و خداوند غنی حقیقی و دیگران حقیقتا فقیرند«یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید»(فاطر/15)، لذا وقتی انسان به محبت خداوند می رسد، احساس میکند به همان که میخواسته است رسیده است و تنها با او آرامش پیدا می نماید.
از سوی دیگر، جلوه های جمال و جلال الهی، بی پایان و نا متناهی هستند و هرکدام محبت ایجاد می نمایند و سیر در آنها، جلوه های شامل تر و زیباتری را آشکار می نماید، و با کنار رفتن هر پرده و حجابی، حجابهای فراوان دیگری ظاهر میگردد؛ محب خدا از سویی غرق در لذت کنار رفتن حجابهای قبلی است، و از سویی مشتاق به کنار رفتن پرده های مقابل، پس نه تنها اشتیاقش اشباع نمی شود، بلکه با هر قدم به جلو، اشتیاق جدیدتری برای پرده برداری از بطون، در او پدیدار می گردد، لذا خداوند متعال در عین نزدیکی، دور و در عین دوری، نزدیک است(4) و عاشق خداوند هیچ وقت به خداوند نمی رسد، و دائما با آنکه جامش پر است، تشنه تر شده و بیشتر در آتش فراق می سوزد، و اشتیاقش برای کشف محبتها و بهجتها و حضور بیشتر افزون می گردد.
حاجات محبین خداوند
«إِلَهِی فَاجْعَلْنَا مِمَّنِ اصْطَفَیْتَهُ لِقُرْبِکَ وَ وَلَایَتِکَ وَ أَخْلَصْتَهُ لِوُدِّکَ وَ مَحَبَّتِکَ وَ شَوَّقْتَهُ إِلَى لِقَائِکَ وَ رَضَّیْتَهُ بِقَضَائِکَ وَ مَنَحْتَهُ بِالنَّظَرِ إِلَى وَجْهِکَ وَ حَبَوْتَهُ بِرِضَاکَ وَ أَعَذْتَهُ مِنْ هَجْرِکَ وَ قِلَاک وَ بَوَّأْتَهُ مَقْعَدَ الصِّدْقِ فِی جِوَارِکَ وَ خَصَصْتَهُ بِمَعْرِفَتِکَ وَ أَهَّلْتَهُ لِعِبَادَتِکَ وَ هَیَّمْتَهُ لِإِرَادَتِکَ وَ اجْتَبَیْتَهُ لِمُشَاهَدَتِکَ وَ أَخْلَیْتَ وَجْهَهُ لَکَ وَ فَرَّغْتَ فُؤَادَهُ لِحُبِّکَ وَ رَغَّبْتَهُ فِیمَا عِنْدَکَ وَ أَلْهَمْتَهُ ذِکْرَکَ وَ أَوْزَعْتَهُ شُکْرَکَ وَ شَغَلْتَهُ بِطَاعَتِکَ وَ صَیَّرْتَهُ مِنْ صَالِحِی بَرِیَّتِکَ وَ اخْتَرْتَهُ لِمُنَاجَاتِکَ وَ قَطَعْتَ عَنْهُ کُلَّ شَیْءٍ یَقْطَعُهُ عَنْک»(5)
خداوند به انسان نزدیک است «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»(ق/16)، و این انسان است که از خداوند متعال دور است «یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ»(فصلت/44) و حجابهایش او را چنین از خدایش دور کرده است، لذا محبین از خداوند می خواهند ما را از کسانی قرار ده که قرب خود را به آنها عطا می نمایی، و همچنین از اولیای خود قرار ده زیرا اولیاء خداوند نه ترسی دارند و نه حزنی شامل آنها می گردد« أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون»(یونس/62)؛ کسانی که برای محبت خود خالصشان نموده و اغیار را از دلشان بیرون کرده ای، آنان که شوقشان به لقای توست، و به داوری تو راضی بوده و فقر و غنا و سلامتی و بیماری برایشان فرقی ندارد و فقط تو را می خواهند.
خداوندا، ما را از کسانی قرار ده که می تواند نظر به وجه تو بیاندازد؛ نگاه به وجه خداوند که خلیفه خداست، کار آسانی نیست، لذا خداوند باید هم دیده به انسان بدهد، هم نور، و هم حجابها را از روی وجه خود کنار زند «أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّور»(6)
خداوندا ما را از کسانی قرار ده، که به آنها مقام رضا عنایت کرده ای که هم آنها از قضای و راضیند، و هم تو از آنان راضی هستی، و آنها را از دوری و غضب خود پناه داده و در قرب حقیقی وارد کرده ای، آنها که به محبت خود مخصوصشان کرده، و دلباخته خود قرار داده، و برای مشاهده خود آنها را برگزیده ای، دلشان را فارغ از دیگران کرده ای تا قلبشان پر از محبت تو گردد، و به آنچه نزد توست راغب گردند، کسانی که خود، ذکرت را دائم به آنها الهام میکنی، و نمی گذاری از تو غافل شوند، و لذا تمام اشتغال آنها به بندگی توست، آنهائی که تو تغییرشان داده و در زمره صالحینت قرارشان داده ای، و گرچه خود نمی توانست رشته های موانع را قطع کند، تو آنها را برایشان قطع کردی.
پی نوشت ها:
(1) «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وُدُّ الْمُؤْمِنِ لِلْمُؤْمِنِ فِی اللَّهِ مِنْ أَعْظَمِ شُعَبِ الْإِیمَانِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ فِی اللَّهِ وَ أَبْغَضَ فِی اللَّهِ وَ أَعْطَى فِی اللَّهِ وَ مَنَعَ فِی اللَّهِ فَهُوَ مِنْ أَصْفِیَاءِ اللَّه»، کافی، ج 2، ص 125
(2) «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ الْمُتَحَابِّینَ فِی اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ قَدْ أَضَاءَ نُورُ وُجُوهِهِمْ وَ نُورُ أَجْسَادِهِمْ وَ نُورُ مَنَابِرِهِمْ کُلَّ شَیْءٍ حَتَّى یُعْرَفُوا بِهِ فَیُقَالُ هَؤُلَاءِ الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّهِ»، کافی، ج 2، ص 125
(3) بحار، ج 91، ص 151.
(4) «دان فی علوه»، مصباح کفعمی، ص 353
(5) بحار، ج 91، ص 148
(6) مناجات شعبانیه، اقبال الاعمال، ج 2، ص 687
×