دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
لا تُحرقی

تا داس جفا کرد درو، حاصل من

جز دست خدا حل نکند مشکل من

 

تا هست، سکینه جان! مرا جان در تن

از گریه‌ی خویشتن مسوزان دل من

 

مدحش از من که بر نمی‌آید

           

امشبم را سحر نمی‌آید خواب در چشم تر نمی‌آید مدحش از من که بر نمی‌آید چون سکینه دگر نمی‌آید

 

دختر شاه، گوهر نایاب بی قرینه، درست مثل رباب

 

یادگار پنج آفتاب

            

ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود بر چهره‌اش ز عصمت و عفّت نقاب بود  

پیوسته داشت جلوه در او صبر فاطمه آیینۀ تمام نمای رباب بود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×