- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۱۸۲۵
- شماره مطلب: ۷۳۳۳
-
چاپ
گریۀ محرم
مثل فعل بازدم هستم که از دم کمترم
آدمم، اما به وقت درک از آدم کمترم
هیچ تأثیری ندارم در جهان کوچکم
آه از شادی که جای خود، من از غم کمترم
با عبادات خودم چون عالِم عصر ظهور
سمبل عُجبم که از هرکس در عالم کمترم
شب، نَمی، آمد به چشمم در هوای انتظار
تا بفهمم پیشت از یک قطره شبنم کمترم
مثل شعبانم که دارم در دلم جشن تو را
موقع گریه ولیکن از مُحرم کمترم
داستانهای ظهورم، کافیام، مستدرکم
وقت روضه از لُهوف و از مُقَرَم کمترم
هیچ اخلاق بدی را حل نکردم در خودم
بی جهت میسوزم، اصلا از جهنم کمترم
غایبم در غیبتت یعنی که چون ابن زیاد
با وجودی که زیادی هستم، از کم کمترم
زیست با مولا تمام عمر و فرقش را شکافت
نیستی تا حس کنم از ابن مُلجم کمترم
قاتلت حتی تو را میبیند آخر در مصاف
من تو را هرگز ندیدم، پس از او هم کمترم
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
گریۀ محرم
مثل فعل بازدم هستم که از دم کمترم
آدمم، اما به وقت درک از آدم کمترم
هیچ تأثیری ندارم در جهان کوچکم
آه از شادی که جای خود، من از غم کمترم
با عبادات خودم چون عالِم عصر ظهور
سمبل عُجبم که از هرکس در عالم کمترم
شب، نَمی، آمد به چشمم در هوای انتظار
تا بفهمم پیشت از یک قطره شبنم کمترم
مثل شعبانم که دارم در دلم جشن تو را
موقع گریه ولیکن از مُحرم کمترم
داستانهای ظهورم، کافیام، مستدرکم
وقت روضه از لُهوف و از مُقَرَم کمترم
هیچ اخلاق بدی را حل نکردم در خودم
بی جهت میسوزم، اصلا از جهنم کمترم
غایبم در غیبتت یعنی که چون ابن زیاد
با وجودی که زیادی هستم، از کم کمترم
زیست با مولا تمام عمر و فرقش را شکافت
نیستی تا حس کنم از ابن مُلجم کمترم
قاتلت حتی تو را میبیند آخر در مصاف
من تو را هرگز ندیدم، پس از او هم کمترم