- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
- بازدید: ۱۲۰۰
- شماره مطلب: ۶۷۰۵
-
چاپ
حجره چو گودال سرخ گشت
از شام تا هشام فقط ناامید شد
پیش رقیه آخر سر روسپید شد
از سَم گذشته بود، دلیل شهادتش
این بود که مصائب زینب شدید شد
جا داشت بود عمهْ رقیه کنار او
این درد هم به علت زهرش مزید شد
روضه شنیدنی ست ولی پشت خیمه او
دیده که گوشواره کجا ناپدید شد
پا میکشید و حجره چو گودال سرخ گشت
ازبس که محو روضۀ «او میکشید» شد
پس میبُرید از بدنش درخیال خود
تا اینکه ظهر نوبت «او میبُرید» شد
او میبُرید و قصه به جایی رسید که
سوم امام کرب وبلا هم شهید شد
هر جا کلاس درس شما برگزار شد
با شور و شوق روح الامین رهسپار شد
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
حجره چو گودال سرخ گشت
از شام تا هشام فقط ناامید شد
پیش رقیه آخر سر روسپید شد
از سَم گذشته بود، دلیل شهادتش
این بود که مصائب زینب شدید شد
جا داشت بود عمهْ رقیه کنار او
این درد هم به علت زهرش مزید شد
روضه شنیدنی ست ولی پشت خیمه او
دیده که گوشواره کجا ناپدید شد
پا میکشید و حجره چو گودال سرخ گشت
ازبس که محو روضۀ «او میکشید» شد
پس میبُرید از بدنش درخیال خود
تا اینکه ظهر نوبت «او میبُرید» شد
او میبُرید و قصه به جایی رسید که
سوم امام کرب وبلا هم شهید شد
هر جا کلاس درس شما برگزار شد
با شور و شوق روح الامین رهسپار شد