مشخصات شعر

دل عاشق، سپر‍‍ فاصله خواهد چه کند؟

عقل، وامانده شد و پرسش احوالم کرد

به خدا عشق عمو بود، سبکبالم کرد

غربت اوست که تبدیل به این حالم کرد

آنکه با جام می‌اش مست، همه عالم کرد

 

مست، بی دست شود، میکده بی سر خواهد

دل در این راه فقط یاری دلبر خواهد

 

دل عاشق، سپر‍‍ فاصله خواهد چه کند؟

دفع تیر سه پر حرمله خواهد چه کند؟

طالب وصل، دگر حوصله خواهد چه کند؟

با گرفتاری یک، قافله خواهد چه کند؟

 

گر چه از مادری عمۀ خود ممنونم

کربلایی شدنم را به عمو مدیونم

 

عموی بی کس و تنهام مرا می‌خواند

سید و سرور و مولام مرا می‌خواند

یک طرف غربت آقام مرا می‌خواند

یک طرف وعدۀ بابام مرا می‌خواند

 

همه دارند به لب ذکر اباعبدالله

و عمو خواند مرا، گفت بیا عبدالله

 

وای عمه! به خدا خون عمو ریخته شد

نیزه‌ها از همه سو با تنش آمیخته شد

خاک و خون از ته گودال برانگیخته شد

تا رسیدم به عمو دست من آویخته شد

 

سپر جان عمو در وسط عدوانم

من پریشان عمو، زیر سم اسبانم

 

عمه جان بهر عمو نه بر و بازو مانده

نه سر و صورت و نه گیسو و ابرو مانده

نه مچ دست، و نه دندۀ پهلو مانده

نه به جان علی اکبر سر زانو مانده

 

هر چه ضربه است من از جان عمو می‌گیرم

دشمنم گر نکشد از غم او می‌میرم

 

تشنه را آب دهند، ضربه زدن یعنی چه؟

بوسۀ نیزه به دندان و دهن یعنی چه؟

کشتن و این همه خوشحال شدن یعنی چه؟

کندن پیرهن پاره ز تن یعنی چه؟

 

 

عمه جان وقت اسیری است، مهیا بشوید

بعد از این شاهد خون گریۀ زهرا بشوید

 

دل عاشق، سپر‍‍ فاصله خواهد چه کند؟

عقل، وامانده شد و پرسش احوالم کرد

به خدا عشق عمو بود، سبکبالم کرد

غربت اوست که تبدیل به این حالم کرد

آنکه با جام می‌اش مست، همه عالم کرد

 

مست، بی دست شود، میکده بی سر خواهد

دل در این راه فقط یاری دلبر خواهد

 

دل عاشق، سپر‍‍ فاصله خواهد چه کند؟

دفع تیر سه پر حرمله خواهد چه کند؟

طالب وصل، دگر حوصله خواهد چه کند؟

با گرفتاری یک، قافله خواهد چه کند؟

 

گر چه از مادری عمۀ خود ممنونم

کربلایی شدنم را به عمو مدیونم

 

عموی بی کس و تنهام مرا می‌خواند

سید و سرور و مولام مرا می‌خواند

یک طرف غربت آقام مرا می‌خواند

یک طرف وعدۀ بابام مرا می‌خواند

 

همه دارند به لب ذکر اباعبدالله

و عمو خواند مرا، گفت بیا عبدالله

 

وای عمه! به خدا خون عمو ریخته شد

نیزه‌ها از همه سو با تنش آمیخته شد

خاک و خون از ته گودال برانگیخته شد

تا رسیدم به عمو دست من آویخته شد

 

سپر جان عمو در وسط عدوانم

من پریشان عمو، زیر سم اسبانم

 

عمه جان بهر عمو نه بر و بازو مانده

نه سر و صورت و نه گیسو و ابرو مانده

نه مچ دست، و نه دندۀ پهلو مانده

نه به جان علی اکبر سر زانو مانده

 

هر چه ضربه است من از جان عمو می‌گیرم

دشمنم گر نکشد از غم او می‌میرم

 

تشنه را آب دهند، ضربه زدن یعنی چه؟

بوسۀ نیزه به دندان و دهن یعنی چه؟

کشتن و این همه خوشحال شدن یعنی چه؟

کندن پیرهن پاره ز تن یعنی چه؟

 

 

عمه جان وقت اسیری است، مهیا بشوید

بعد از این شاهد خون گریۀ زهرا بشوید

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×