مشخصات شعر

سه پردۀ عشق، پردۀ اول

طبع من، باز پر درآورده ست

رو به صحرای محشر آورده ست


کیست این آفتاب خون آلود

کز پس کوه، سر بر آورده ست؟


تا بسازد تغزلی خونین

خنجر آورده، حنجر آورده ست


تا بیاویزدش به دامان دوست

دست‌های برادر آورده ست


قصۀ نامکرری از عشق

داغ‌هایی مکرر آورده ست


سر به سوی آن عرش می‌سایند

نخل‌هایی که بی سر آورده ست


تا که دل بر کند ز خرد و کلان

اصغر آورده، اکبر آورده ست


هفت صحرا غزال تازه نفس

هفت وادی، کبوتر آورده ست


تا بهشتی کند بیابان را

یک سبد سیب نوبر آورده ست


از برای مسافران بهشت

خیمه‌گاهی معطر آورده است


ذوالفقار علی ست، یا که خلیل

دست از آستین در آورده است؟


حج ماه مرا نظاره کنید

چه صفایی به معشر آورده است


تشنه لب رفته ساقی و، بی دست
آب از حوض کوثر آورده است

سه پردۀ عشق، پردۀ اول

طبع من، باز پر درآورده ست

رو به صحرای محشر آورده ست


کیست این آفتاب خون آلود

کز پس کوه، سر بر آورده ست؟


تا بسازد تغزلی خونین

خنجر آورده، حنجر آورده ست


تا بیاویزدش به دامان دوست

دست‌های برادر آورده ست


قصۀ نامکرری از عشق

داغ‌هایی مکرر آورده ست


سر به سوی آن عرش می‌سایند

نخل‌هایی که بی سر آورده ست


تا که دل بر کند ز خرد و کلان

اصغر آورده، اکبر آورده ست


هفت صحرا غزال تازه نفس

هفت وادی، کبوتر آورده ست


تا بهشتی کند بیابان را

یک سبد سیب نوبر آورده ست


از برای مسافران بهشت

خیمه‌گاهی معطر آورده است


ذوالفقار علی ست، یا که خلیل

دست از آستین در آورده است؟


حج ماه مرا نظاره کنید

چه صفایی به معشر آورده است


تشنه لب رفته ساقی و، بی دست
آب از حوض کوثر آورده است

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×