- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۱۲۲۲
- شماره مطلب: ۵۹۴۲
-
چاپ
آهی کشید ماه
شب را به سوز زمزمه سر کرد، تشنه لب
تا صبح آرزوی سحر کرد، تشنه لب
تا قلب آفتاب، نسوزد ز بی کسی
صد جلوه مثل قرص قمر کرد، تشنه لب
از جان گذشته مایه و، در آخرین نفس
از خیمه گاه، رفع خطر کرد، تشنه لب
وقتی که دید، غنچۀ شش ماهۀ حسین
از دامن رباب سفر کرد، تشنه لب
گهوارهاش ز سوز عطش، تاب میخورد
برداشت مشک و فکر، دگر کرد، تشنه لب
تا آب را به خیمه رساند، هزار بار
ترک دو دست و دیده و سر کرد، تشنه لب
وقتی که آب و آرزویش روی خاک ریخت
از هر چه بود، قطع نظر کرد، تشنه لب
پلکی زد و نشست به خون، پشت نخلها
چشمی که پیش تیر، سپر کرد، تشنه لب
آیا وضو گرفت ز خون جبین خود
یا اکتفا به خون جگر کرد، تشنه لب
آهی کشید و ماه و به رسم برادری
خورشید را دوباره خبر کرد، تشنه لب
یک یا اخای او کمر مهر را شکست
یک جمله اش، چقدر اثر کرد، تشنه لب
وقتی که میسرود شفق این چکامه را
دامان خویش غرق گهر کرد، تشنه لب
-
محرم و صفر عشق
با یا حسین عشق من آغاز میشود
با اربعین شکوفۀ گل باز میشود
با یا حسین میرسد از راه، عطر یاسبا اربعین بهار گل آغاز میشود
-
مرثیهای که نا سروده ماند
من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جز حسین، برابر نداشتم
وقتی صدای غربت یاسین بلند شددر خاطرم، به جز غم کوثر نداشتم
-
دختر شقایق
چون او کسی به راه وفا، یاوری نکرد
خون جگر نخورد و پیام آوری نکرد
زینب که مثل او کسی از داغدیدگانبا اشک چشم خویش، گهرپروری نکرد
-
سوغات
تا باد گره گشای زلف چمن است
بر سینۀ لاله، داغ گلهای من است
هجده یوسف اگر چه از دستم رفتسوغات من از سفر، همین پیرهن است
آهی کشید ماه
شب را به سوز زمزمه سر کرد، تشنه لب
تا صبح آرزوی سحر کرد، تشنه لب
تا قلب آفتاب، نسوزد ز بی کسی
صد جلوه مثل قرص قمر کرد، تشنه لب
از جان گذشته مایه و، در آخرین نفس
از خیمه گاه، رفع خطر کرد، تشنه لب
وقتی که دید، غنچۀ شش ماهۀ حسین
از دامن رباب سفر کرد، تشنه لب
گهوارهاش ز سوز عطش، تاب میخورد
برداشت مشک و فکر، دگر کرد، تشنه لب
تا آب را به خیمه رساند، هزار بار
ترک دو دست و دیده و سر کرد، تشنه لب
وقتی که آب و آرزویش روی خاک ریخت
از هر چه بود، قطع نظر کرد، تشنه لب
پلکی زد و نشست به خون، پشت نخلها
چشمی که پیش تیر، سپر کرد، تشنه لب
آیا وضو گرفت ز خون جبین خود
یا اکتفا به خون جگر کرد، تشنه لب
آهی کشید و ماه و به رسم برادری
خورشید را دوباره خبر کرد، تشنه لب
یک یا اخای او کمر مهر را شکست
یک جمله اش، چقدر اثر کرد، تشنه لب
وقتی که میسرود شفق این چکامه را
دامان خویش غرق گهر کرد، تشنه لب