- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۷۹۸
- شماره مطلب: ۵۹۱۱
-
چاپ
تشنۀ توفانی از فرات
ای سکر آیههات، به سر مستی صدات
ای چشمهات، معنی و لبهات آیههات
در سینۀ تو، معجزۀ جاری ابد
در قصه ازل، نفست نفخۀ حیات
ای نیزهها، ابولهب سورۀ سرت
ای خون منتشر شدهات آیۀ زکات
ای نام مستعارت، قرآن محکمات
ای آفتاب، پیش تو و سایۀ تو مات
خورشید ما! ملائکۀ ما! چراغ ما!
قرآن ناطق شب ما! کشتی نجات
بشکن نماز باطل امواج مرده را
ما تشنهایم، تشنۀ توفانی از فرات
لب باز کن به لهجۀ قرآن، اذان بگو
تا بگذریم، راکع و ساجد از این صراط
آن روز، عشق را به چه نامی صدا زدی
در خلسۀ قنوتت و در ذکر ربنات؟
ای انعکاس امر به معروف وقت ظهر
هستی به اقتدای تو افتاد و کائنات
ای آیۀ مقدس! ای ضامن نماز!
ای بودنت! به منزلۀ نهی منکرات
ای نام مستعارت، قرآن محکمات
ای آفتاب، پیش تو و سایۀ تو مات
بی شک به اعتبار وجود شریف توست
نوری به ممکنات اگر کرده التفات
فرداست بشنویم که در صور میدمند
یا ایها الذین گرفتار در لغات
قرآن ما سخن گفت، از جانب حجاز
خورشید ما برآمد قد قامت الصلوه
-
به خون گریههای مدینه
اگر سحر برسد، وای اگر سحر برسد
همین که قافلۀ شام، از سفر برسد
همین که زینب، قصه به قصه مویه کندهمین که طاقت ام البنین، به سر برسد
-
سکینه بنت الحسین
مپرس حال دل داغدار و چشم ترم را
شکسته صاعقۀ تازیانه، بال و پرم را
اگر فرات به دجله بریزد و بخروشدنمینشاند، یک ذره آتش جگرم را
-
آرامش و سکینه
چنان خون میچکد از رنگ و روی دامنت، بانو
که گل شرمش میآید از گل پیراهنت، بانو
بگو بر چهرهات خون کدامین لاله پاشیدهچه پاییزی گذر کرده ز باغ دامنت، بانو؟
-
ماه و آفتاب
از ظهر تشنهای، که تو را دیده آفتاب
انگار قرنهاست، نخوابیده آفتاب
انگار قرنهاست، افق را ندیده واز برکۀ غروب، ننوشیده آفتاب
تشنۀ توفانی از فرات
ای سکر آیههات، به سر مستی صدات
ای چشمهات، معنی و لبهات آیههات
در سینۀ تو، معجزۀ جاری ابد
در قصه ازل، نفست نفخۀ حیات
ای نیزهها، ابولهب سورۀ سرت
ای خون منتشر شدهات آیۀ زکات
ای نام مستعارت، قرآن محکمات
ای آفتاب، پیش تو و سایۀ تو مات
خورشید ما! ملائکۀ ما! چراغ ما!
قرآن ناطق شب ما! کشتی نجات
بشکن نماز باطل امواج مرده را
ما تشنهایم، تشنۀ توفانی از فرات
لب باز کن به لهجۀ قرآن، اذان بگو
تا بگذریم، راکع و ساجد از این صراط
آن روز، عشق را به چه نامی صدا زدی
در خلسۀ قنوتت و در ذکر ربنات؟
ای انعکاس امر به معروف وقت ظهر
هستی به اقتدای تو افتاد و کائنات
ای آیۀ مقدس! ای ضامن نماز!
ای بودنت! به منزلۀ نهی منکرات
ای نام مستعارت، قرآن محکمات
ای آفتاب، پیش تو و سایۀ تو مات
بی شک به اعتبار وجود شریف توست
نوری به ممکنات اگر کرده التفات
فرداست بشنویم که در صور میدمند
یا ایها الذین گرفتار در لغات
قرآن ما سخن گفت، از جانب حجاز
خورشید ما برآمد قد قامت الصلوه