مشخصات شعر

دریاى خون

چشم ما چشمه‌ی اشک است و دل ما خون است

 ز حدیثى که از آن خاطره، دلها خون است

 

چه توان بود به جز واقعه‌ی کرببلا؟

 که ز یادش دل هر بنده و مولا خون است

 

تا ابد نهضت مردانه و خونین حسین

 ثبت بر صفحه‌ی تاریخ جهان با خون است

 

هر دلى خون شود از این غم جانسوز ولى

 بیشتر از همه دل‌ها، دل زهرا خون است

 

چه بلا خاست که در ساحل دریاى فرات؟

 ز کران تا به کران ساحل دریا خون است

 

گوش تا می‌شنود زمزمه‌ی واعطشاست

 چشم تا می‌نگرد دامن صحرا خون است

 

تشنگان را ز عطش، خون دل از دیده رود

 آب نایاب و بُوَد آنچه که پیدا خون است

 

ساقى تشنه‌لبان خفته برِ آب ولى

 عوض آب روان بر لب سقّا خون است

 

وه! چه زیباست رخ شبه پیمبر! امّا

 ز چه رو پرده‌ی آن صورت زیبا خون است

 

زدم از خون دل این نامه‌ی جانسوز رقم

که «مؤیّد» دلم از این غم عظمى خون است

 

دریاى خون

چشم ما چشمه‌ی اشک است و دل ما خون است

 ز حدیثى که از آن خاطره، دلها خون است

 

چه توان بود به جز واقعه‌ی کرببلا؟

 که ز یادش دل هر بنده و مولا خون است

 

تا ابد نهضت مردانه و خونین حسین

 ثبت بر صفحه‌ی تاریخ جهان با خون است

 

هر دلى خون شود از این غم جانسوز ولى

 بیشتر از همه دل‌ها، دل زهرا خون است

 

چه بلا خاست که در ساحل دریاى فرات؟

 ز کران تا به کران ساحل دریا خون است

 

گوش تا می‌شنود زمزمه‌ی واعطشاست

 چشم تا می‌نگرد دامن صحرا خون است

 

تشنگان را ز عطش، خون دل از دیده رود

 آب نایاب و بُوَد آنچه که پیدا خون است

 

ساقى تشنه‌لبان خفته برِ آب ولى

 عوض آب روان بر لب سقّا خون است

 

وه! چه زیباست رخ شبه پیمبر! امّا

 ز چه رو پرده‌ی آن صورت زیبا خون است

 

زدم از خون دل این نامه‌ی جانسوز رقم

که «مؤیّد» دلم از این غم عظمى خون است

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×