مشخصات شعر

دو میلاد

گشوده دست طبیعت، کتاب گل‌ها را

 بیا به باغ و ببین فتح باب گل‌ها را

 

بهار سبز در این دشت سرخ، خیمه زده است

 که افکنَد به فضا، عطر ناب گل‌ها را

 

رسید عید ولى عید اشک و خون و خروش

 فراز سبزه ببین التهاب گل‌ها را

 

هزار راز مگو نقش هر ورق دارند

 بگو به باد ندرّد حجاب گل‌ها را

 

گشوده‌اند به حمد خدا زبان، گلچین

 که داده است به چیدن جواب گل‌ها را

 

ز هر نسیم بهاران شکفته‌تر گردند

 ببین به سوى شهادت، شتاب گل‌ها را

 

ز بس که ریخته گل روى گل در این صحرا

 کسى دگر نتواند حساب گل‌ها را

 

من و تو محو گل و مست عطر گل شده‌ایم

 به باغبان بگذار انتخاب گل‌ها را

 

صلاى گل همه از فیض آفتاب بُوَد

 نثار کن سر و جان، آفتاب گل‌ها را

 

گلى که عطر دلانگیز احمدى دارد

 بُوَد حسین که خوى محمّدى دارد

 

ببین طلیعۀ این روز و التهابش را

 مه مبارک شعبان و آفتابش را

 

خوشا! رسیدن شعبان و روز سوّم آن

 که آشکار کند عشق، درّ نابش را

 

خوشا دمیدن روزى که سیّدالشّهدا

 ز چهرۀ صمدى وا کند نقابش را

 

 

حسین آید و نازد شهادت از نامش

 که جلوه می‌دهد از خون او کتابش را

 

سه روز رفت به مهمانى خدا وآنجا

 خداىْ داد به او حکم انقلابش را

 

بُوَد به سایۀ شمشیرها بهشت امّا

 خدا به او بسپرده کلید بابش را

 

نهال خرّم اسلام از او جهان‌گیر است

 که او به خون گلو داده است آبش را

 

حساب او و خدا چون یکى است داده خداش

 حساب خواستنِ عرصۀ حسابش را

 

چو آن کسى که خدا را به نام او خواند

 خداى جلّ علا می‌دهد جوابش را

 

گلى که عطر دلانگیز احمدى دارد

 بُوَد حسین که خوى محمّدى دارد

 

حسین آمد و خلقت، کمال پیدا کرد

 حسین آمد و عصمت، جمال پیدا کرد

 

حسین آمد و شد شمع بزم آل کسا

 کمال محفل زهرا و آل پیدا کرد

 

حسین از من و من از حسین، قول نبى است

 نبى ز روى حسینش مثال پیدا کرد

 

حسین آمد و فُلک کرم به آب افتاد

 که فطرس از کرمش پرّ و بال پیدا کرد

 

حسین آمد و خورشید معرفت تابید

 جهان تیره، نجات از ضلال پیدا کرد

 

حسین، باب نجات است و امّت از مهرش

 رهى به بارگه ذوالجلال پیدا کرد

 

حسین آمد و لطف خدا تجسّم یافت

 عدالت از نفسش اعتدال پیدا کرد

 

حسین آمد و وا شد در شفاعت از او

 براى توبه، دل ما مجال پیدا کرد

 

حسین، واسطۀ فیض حق بُوَد بر خلق

 بشر از او به خدا اتّصال پیدا کرد

 

گلى که عطر دلانگیز احمدى دارد

 بُوَد حسین که خوى محمّدى دارد

 

حیات دین محمّد به بوى او بسته است

 چه دجله‌اى است که آبش به جوى او بسته است

 

نبى، نوید سعادت به مهر او داده است

 خدا، نظام شفاعت به موى او بسته است

 

کمال رحمهُ للعالمین از او پیداست

 بلى که خُلق محمّد به خوى او بسته است

 

بلوغ بعثت و تبلیغ انبیای عظام

 به خون حلق وى و آبروى او بسته است

 

چه کعبه‌اى است حریمش؟ که تا ابد، فطرس

 کمر به خدمت زوّار کوى او بسته است

 

به شوق کرببلایش دلم کند پرواز

 امید به حرم مشک‌بوى او بسته است

 

بیا که همسفر کاروان دل گردیم

 که بار، راحله اینک به سوى او بسته است

 

خدا که هست ز یادش درستى هر کار

 دل شکستۀ ما را به موى او بسته است

 

 

بگو به درگه لطف حسین رو آرد

 هر آن که از همه جا در به روى او بسته است

 

گلى که عطر دلانگیز احمدى دارد

 بُوَد حسین که خوى محمّدى دارد

 

حسین، روح امامت، امام عاشورا است

 فروغ روز شهادت به نام عاشوراست

 

حسین، حامى دین با جهاد و ایثارش

 چراغ راه بشر با قیام عاشوراست

 

مطیع ظلم نبودن، مرام آن مولاست

 شهید گشتن و ماندن، پیام عاشوراست

 

سلام باد به مهدى! یگانه مصلح کل!

 که در کَفَش سند انتقام عاشوراست

 

سلام ما به خمینى که این سخن فرمود:

 دوام مکتب ما از دوام عاشوراست

 

بگو به ملّت اسلام، احترام شما

 به زنده داشتن احترام عاشوراست

 

بلوغ ملّت ما وین شهید دادن‌ها

 نمونه‌اى ز بلوغ کلام عاشوراست

 

چنین که رقص کنان می‌روند بر سر مین

 نشاط و مستى آنان ز جام عاشوراست

 

سلام باد به جسم حسین و بر سر او!

 که آفتاب درخشان بام عاشوراست

 

گلى که عطر دلانگیز احمدى دارد

 بُوَد حسین که خوى محمّدى دارد

 

ز یُمن شادى میلاد سرور شهدا

 به شوق آمده روح مطهّر شهدا

 

صفاى محفل میلاد آن امام شهید

 بُوَد فروغ جمال منوّر شهدا

 

سلام باد به خون حیات‌بخش حسین!

 که او شهید خدا بود و رهبر شهدا

 

سلام باد بر آن پیروان مکتب او!

 که نامشان شده عنوان دفتر شهدا

 

طلوع صبح شهادت که هست روز حسین

 خجسته باد و مبارک به مادر شهدا!

 

خوشا بر آن پدر و مادرى که پروردند

 شهید عشق و فضیلت چو دیگر شهدا!

 

شهید، شاهد هر بزم و شمع هر جمع است

 من و توییم همه در برابر شهدا

 

چه مادر و چه پدر یا که همسر و فرزند

 بُوَند یکسره مسؤول در بر شهدا

 

شهید، زینت دین خدا بُوَد امّا

 بُوَد درستى کار تو زیور شهدا

 

خدا نکرده مباد آن که رنجشى برسد

 ز کار ما و تو بر روح و پیکر شهدا!

 

«مؤیّدم» من و این عید عشق و عرفان را

 دهم سلام و تحیّت به رهبر شهدا

 

گلى که عطر دلانگیز احمدى دارد

بُوَد حسین که خوى محمّدى دارد

 

 

دو میلاد

گشوده دست طبیعت، کتاب گل‌ها را

 بیا به باغ و ببین فتح باب گل‌ها را

 

بهار سبز در این دشت سرخ، خیمه زده است

 که افکنَد به فضا، عطر ناب گل‌ها را

 

رسید عید ولى عید اشک و خون و خروش

 فراز سبزه ببین التهاب گل‌ها را

 

هزار راز مگو نقش هر ورق دارند

 بگو به باد ندرّد حجاب گل‌ها را

 

گشوده‌اند به حمد خدا زبان، گلچین

 که داده است به چیدن جواب گل‌ها را

 

ز هر نسیم بهاران شکفته‌تر گردند

 ببین به سوى شهادت، شتاب گل‌ها را

 

ز بس که ریخته گل روى گل در این صحرا

 کسى دگر نتواند حساب گل‌ها را

 

من و تو محو گل و مست عطر گل شده‌ایم

 به باغبان بگذار انتخاب گل‌ها را

 

صلاى گل همه از فیض آفتاب بُوَد

 نثار کن سر و جان، آفتاب گل‌ها را

 

گلى که عطر دلانگیز احمدى دارد

 بُوَد حسین که خوى محمّدى دارد

 

ببین طلیعۀ این روز و التهابش را

 مه مبارک شعبان و آفتابش را

 

خوشا! رسیدن شعبان و روز سوّم آن

 که آشکار کند عشق، درّ نابش را

 

خوشا دمیدن روزى که سیّدالشّهدا

 ز چهرۀ صمدى وا کند نقابش را

 

 

حسین آید و نازد شهادت از نامش

 که جلوه می‌دهد از خون او کتابش را

 

سه روز رفت به مهمانى خدا وآنجا

 خداىْ داد به او حکم انقلابش را

 

بُوَد به سایۀ شمشیرها بهشت امّا

 خدا به او بسپرده کلید بابش را

 

نهال خرّم اسلام از او جهان‌گیر است

 که او به خون گلو داده است آبش را

 

حساب او و خدا چون یکى است داده خداش

 حساب خواستنِ عرصۀ حسابش را

 

چو آن کسى که خدا را به نام او خواند

 خداى جلّ علا می‌دهد جوابش را

 

گلى که عطر دلانگیز احمدى دارد

 بُوَد حسین که خوى محمّدى دارد

 

حسین آمد و خلقت، کمال پیدا کرد

 حسین آمد و عصمت، جمال پیدا کرد

 

حسین آمد و شد شمع بزم آل کسا

 کمال محفل زهرا و آل پیدا کرد

 

حسین از من و من از حسین، قول نبى است

 نبى ز روى حسینش مثال پیدا کرد

 

حسین آمد و فُلک کرم به آب افتاد

 که فطرس از کرمش پرّ و بال پیدا کرد

 

حسین آمد و خورشید معرفت تابید

 جهان تیره، نجات از ضلال پیدا کرد

 

حسین، باب نجات است و امّت از مهرش

 رهى به بارگه ذوالجلال پیدا کرد

 

حسین آمد و لطف خدا تجسّم یافت

 عدالت از نفسش اعتدال پیدا کرد

 

حسین آمد و وا شد در شفاعت از او

 براى توبه، دل ما مجال پیدا کرد

 

حسین، واسطۀ فیض حق بُوَد بر خلق

 بشر از او به خدا اتّصال پیدا کرد

 

گلى که عطر دلانگیز احمدى دارد

 بُوَد حسین که خوى محمّدى دارد

 

حیات دین محمّد به بوى او بسته است

 چه دجله‌اى است که آبش به جوى او بسته است

 

نبى، نوید سعادت به مهر او داده است

 خدا، نظام شفاعت به موى او بسته است

 

کمال رحمهُ للعالمین از او پیداست

 بلى که خُلق محمّد به خوى او بسته است

 

بلوغ بعثت و تبلیغ انبیای عظام

 به خون حلق وى و آبروى او بسته است

 

چه کعبه‌اى است حریمش؟ که تا ابد، فطرس

 کمر به خدمت زوّار کوى او بسته است

 

به شوق کرببلایش دلم کند پرواز

 امید به حرم مشک‌بوى او بسته است

 

بیا که همسفر کاروان دل گردیم

 که بار، راحله اینک به سوى او بسته است

 

خدا که هست ز یادش درستى هر کار

 دل شکستۀ ما را به موى او بسته است

 

 

بگو به درگه لطف حسین رو آرد

 هر آن که از همه جا در به روى او بسته است

 

گلى که عطر دلانگیز احمدى دارد

 بُوَد حسین که خوى محمّدى دارد

 

حسین، روح امامت، امام عاشورا است

 فروغ روز شهادت به نام عاشوراست

 

حسین، حامى دین با جهاد و ایثارش

 چراغ راه بشر با قیام عاشوراست

 

مطیع ظلم نبودن، مرام آن مولاست

 شهید گشتن و ماندن، پیام عاشوراست

 

سلام باد به مهدى! یگانه مصلح کل!

 که در کَفَش سند انتقام عاشوراست

 

سلام ما به خمینى که این سخن فرمود:

 دوام مکتب ما از دوام عاشوراست

 

بگو به ملّت اسلام، احترام شما

 به زنده داشتن احترام عاشوراست

 

بلوغ ملّت ما وین شهید دادن‌ها

 نمونه‌اى ز بلوغ کلام عاشوراست

 

چنین که رقص کنان می‌روند بر سر مین

 نشاط و مستى آنان ز جام عاشوراست

 

سلام باد به جسم حسین و بر سر او!

 که آفتاب درخشان بام عاشوراست

 

گلى که عطر دلانگیز احمدى دارد

 بُوَد حسین که خوى محمّدى دارد

 

ز یُمن شادى میلاد سرور شهدا

 به شوق آمده روح مطهّر شهدا

 

صفاى محفل میلاد آن امام شهید

 بُوَد فروغ جمال منوّر شهدا

 

سلام باد به خون حیات‌بخش حسین!

 که او شهید خدا بود و رهبر شهدا

 

سلام باد بر آن پیروان مکتب او!

 که نامشان شده عنوان دفتر شهدا

 

طلوع صبح شهادت که هست روز حسین

 خجسته باد و مبارک به مادر شهدا!

 

خوشا بر آن پدر و مادرى که پروردند

 شهید عشق و فضیلت چو دیگر شهدا!

 

شهید، شاهد هر بزم و شمع هر جمع است

 من و توییم همه در برابر شهدا

 

چه مادر و چه پدر یا که همسر و فرزند

 بُوَند یکسره مسؤول در بر شهدا

 

شهید، زینت دین خدا بُوَد امّا

 بُوَد درستى کار تو زیور شهدا

 

خدا نکرده مباد آن که رنجشى برسد

 ز کار ما و تو بر روح و پیکر شهدا!

 

«مؤیّدم» من و این عید عشق و عرفان را

 دهم سلام و تحیّت به رهبر شهدا

 

گلى که عطر دلانگیز احمدى دارد

بُوَد حسین که خوى محمّدى دارد

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×