- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۹/۰۳
- بازدید: ۱۱۸۰
- شماره مطلب: ۴۷۳۷
-
چاپ
سختترین داغ
از این وجود که من زنده باشم و تو نباشی
دگر چه سود که من زنده باشم و تو نباشی؟
کشم به هر نفسی آه و جای آه برآید
ز سینه دود که من زنده باشم و تو نباشی
جدایی تو و من بُد محال لیک ستمها
چنان نمود که من زنده باشم و تو نباشی
من و زیارت قبرت! چه جای شِکوه؟ که تقدیر
رهی گشود که من زنده باشم و تو نباشی
کنار قبر غریبت به وسعت همه عالم
غمم فزود که من زنده باشم و تو نباشی
الا! درود خدا بر تو! کاش جان و جهان را
کنم درود! که من زنده باشم و تو نباشی
اگر که پاره دلی داشتم زیارت قبرت
دلم ربود که من زنده باشم و تو نباشی
ز خطبههای حزین و وداع گاه به گاهت
دلم شنود که من زنده باشم و تو نباشی
به مجمر غم عشقت همیشه وقت بسوزم
بسان عود که من زنده باشم و تو نباشی
مرا به هر چه گمان بود زین مسافرت امّا
گمان نبود که من زنده باشم و تو نباشی
به هیچ صحنه بلایم، خدا به سختی داغت
نیازمود که من زنده باشم و تو نباشی
مدینه را چه جوابی برم به محضر مادر؟
گه ورود که من زنده باشم و تو نباشی
-
نخل دین
اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت
وز خون حسین نخل دین ریشه گرفت
نخلی که حسین روز عاشورا کاشت
از اشک عزای اربعین ریشه گرفت
-
تجسّم غربت
سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش
بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش
سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت
گواه بر سخنم تربت امامانش
-
لطف بى کرانه
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بستهایم دل
امشب که جلوهگر شده خورشید طلعتش
-
ساقۀ عرش
سرچشمۀ خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقۀ عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
سختترین داغ
از این وجود که من زنده باشم و تو نباشی
دگر چه سود که من زنده باشم و تو نباشی؟
کشم به هر نفسی آه و جای آه برآید
ز سینه دود که من زنده باشم و تو نباشی
جدایی تو و من بُد محال لیک ستمها
چنان نمود که من زنده باشم و تو نباشی
من و زیارت قبرت! چه جای شِکوه؟ که تقدیر
رهی گشود که من زنده باشم و تو نباشی
کنار قبر غریبت به وسعت همه عالم
غمم فزود که من زنده باشم و تو نباشی
الا! درود خدا بر تو! کاش جان و جهان را
کنم درود! که من زنده باشم و تو نباشی
اگر که پاره دلی داشتم زیارت قبرت
دلم ربود که من زنده باشم و تو نباشی
ز خطبههای حزین و وداع گاه به گاهت
دلم شنود که من زنده باشم و تو نباشی
به مجمر غم عشقت همیشه وقت بسوزم
بسان عود که من زنده باشم و تو نباشی
مرا به هر چه گمان بود زین مسافرت امّا
گمان نبود که من زنده باشم و تو نباشی
به هیچ صحنه بلایم، خدا به سختی داغت
نیازمود که من زنده باشم و تو نباشی
مدینه را چه جوابی برم به محضر مادر؟
گه ورود که من زنده باشم و تو نباشی