مشخصات شعر

حاجت شکسته‌دل

کلیم اگر دعا کند، بی‌تو دعا نمی‌شود

مسیح اگر دوا دهد، بی‌تو دوا نمی‌شود

 

اگر جدایی اوفتد، میان جسم و جان من

قسم به جان تو! دلم، از تو جدا نمی‌شود

 

گریه اگر کنم همی، بهر تو گریه می‌کنم

ورنه ز دیده‌ام عبث، اشک، رها نمی‌شود

 

گِرد حرم دویده‌ام، صفا و مروه دیده‌ام

هیچ کجا برای من، کرببلا نمی‌شود

 

کسی که گشت گِرد تو، گِرد گنه نمی‌رود

پیرو خطّ کربلا، اهل خطا نمی‌شود

 

عمر گذشت، وا نشد، راه زیارتت به من

حاجت این شکسته‌دل، چرا روا نمی‌شود؟

 

جز سر غرق خون تو، که شد چراغ قافله

رأس بریده بر کسی، راهنما نمی‌شود

 

ای بدن تو غرق خون! وی سر و روت لاله‌گون!

با چه خضاب کرده‌ای؟ خون که حنا نمی‌شود

 

کرببلا و کوفه شد، سخت به عترتت ولی

هیچ کجا به سختیِ، شام بلا نمی‌شود

 

چوب به دست قاتلت، سوخت و گفت این سخن

جای سر بریده در، طشت طلا نمی‌شود

 

سوز درون «میثمت»، بوده شراری از غمت

ورنه ز شعرش این همه، شور به پا نمی‌شود

 

حاجت شکسته‌دل

کلیم اگر دعا کند، بی‌تو دعا نمی‌شود

مسیح اگر دوا دهد، بی‌تو دوا نمی‌شود

 

اگر جدایی اوفتد، میان جسم و جان من

قسم به جان تو! دلم، از تو جدا نمی‌شود

 

گریه اگر کنم همی، بهر تو گریه می‌کنم

ورنه ز دیده‌ام عبث، اشک، رها نمی‌شود

 

گِرد حرم دویده‌ام، صفا و مروه دیده‌ام

هیچ کجا برای من، کرببلا نمی‌شود

 

کسی که گشت گِرد تو، گِرد گنه نمی‌رود

پیرو خطّ کربلا، اهل خطا نمی‌شود

 

عمر گذشت، وا نشد، راه زیارتت به من

حاجت این شکسته‌دل، چرا روا نمی‌شود؟

 

جز سر غرق خون تو، که شد چراغ قافله

رأس بریده بر کسی، راهنما نمی‌شود

 

ای بدن تو غرق خون! وی سر و روت لاله‌گون!

با چه خضاب کرده‌ای؟ خون که حنا نمی‌شود

 

کرببلا و کوفه شد، سخت به عترتت ولی

هیچ کجا به سختیِ، شام بلا نمی‌شود

 

چوب به دست قاتلت، سوخت و گفت این سخن

جای سر بریده در، طشت طلا نمی‌شود

 

سوز درون «میثمت»، بوده شراری از غمت

ورنه ز شعرش این همه، شور به پا نمی‌شود

 

۱ نظر
 
  • محسن اصغری ۱۳۹۷/۰۸/۰۴

    خیلی خوب لطفا صوت غزل سازگار را بگذارید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×