مشخصات شعر

مادرانه

نه آبی و نه جوابی، نه یار و سقّایی

چگونه تشنه‌ای امّا کنار دریایی

 

قرار بود بیایی، ولی نه بر نیزه

قرار بود بجنگی، ولی نه تنهایی

 

تمام عرش چراغانی است، ده روز است

خبر رسیده به اهل بهشت، می‌آیی

 

تو را شناخته بودند یا نه؟ می‌گفتی

که نور چشم و عزیز علیّ و زهرایی

 

اگر چه میوۀ ممنوعه بود، آوردم

ببین چه سیب درشتی! چه سیب زیبایی!

 

خبر رسیده به ایران، به راه افتاده است

چه دسته‌های عزایی، چه شور و غوغایی

 

فدای آن دل تنگت، نگفته می‌دانم

به فکر غربت سجّاد و رنج لیلایی

 

هنوز یک سر و گردن که هیچ، یک نیزه

از این جماعت دنیاپرست بالایی

 

به یاد کودکی‌ات سر به دامنم بگذار

بخواب ای گل نازم، حسین، لالایی

 

مادرانه

نه آبی و نه جوابی، نه یار و سقّایی

چگونه تشنه‌ای امّا کنار دریایی

 

قرار بود بیایی، ولی نه بر نیزه

قرار بود بجنگی، ولی نه تنهایی

 

تمام عرش چراغانی است، ده روز است

خبر رسیده به اهل بهشت، می‌آیی

 

تو را شناخته بودند یا نه؟ می‌گفتی

که نور چشم و عزیز علیّ و زهرایی

 

اگر چه میوۀ ممنوعه بود، آوردم

ببین چه سیب درشتی! چه سیب زیبایی!

 

خبر رسیده به ایران، به راه افتاده است

چه دسته‌های عزایی، چه شور و غوغایی

 

فدای آن دل تنگت، نگفته می‌دانم

به فکر غربت سجّاد و رنج لیلایی

 

هنوز یک سر و گردن که هیچ، یک نیزه

از این جماعت دنیاپرست بالایی

 

به یاد کودکی‌ات سر به دامنم بگذار

بخواب ای گل نازم، حسین، لالایی

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×