- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۵
- بازدید: ۱۹۴۸
- شماره مطلب: ۲۶۰۱
-
چاپ
زحمت سقّا
دوباره حضرت سقا هوای دریا کرد
به روی دوش خودش مشک خشک را جا کرد
دلش پر از غم و آتش ولی از ابروهاش
برای دلخوشی کودکان گره وا کرد
سوار اسب سفیدش و رفت تا دریا
سکینه با نگرانی فقط تماشا کرد
که حیدرانه عمویش چطور میجنگید
که در میانۀ میدان چطور غوغا کرد
رسید تا لب آب فرات و یک لحظه
دلش عجیب هوای نگاه زهرا کرد
که آب مهریۀ بیبدیل زهرا بود
و غیض کرد و نگاهی به سوی آنها کرد
نشست بر لب ساحل نگاه پر دُر کرد
نداشت فرصتی و مشک آب را پر کرد
وزید مثل نسیمی به سمت نخلستان
درون سینه پر از عشق و بر لبش قرآن
درخت اشک برایش همیشه بر دارد
همیشه زحمت سقای ما ثمر دارد
درخت عشق شد و از میان دود آمد
یکی تبر شد و بر شاخهاش فرود آمد
به چله رفته هزاران هزار تیر سیاه
نشانه رفت به سمتش تمام خیل سپاه
که تیر تشنه رسید از کمان یک نامرد
و راه را به دل نرم مشک پیدا کرد
نگاه آخر سقا رباب را میدید
و قطره قطره فرود سراب را میدید
که تیر آمد در شرم چشم او جان داد
به قتل عاشق دلخسته عشق، فرمان داد
عمود آمد و این قصه را دگرگون کرد
خسوف شد همه جا را شفق پر از خون کرد
به گوش دشت نشسته صدای ادراک اخا
شکست از کمرش کوه غصهها اما ...
زحمت سقّا
دوباره حضرت سقا هوای دریا کرد
به روی دوش خودش مشک خشک را جا کرد
دلش پر از غم و آتش ولی از ابروهاش
برای دلخوشی کودکان گره وا کرد
سوار اسب سفیدش و رفت تا دریا
سکینه با نگرانی فقط تماشا کرد
که حیدرانه عمویش چطور میجنگید
که در میانۀ میدان چطور غوغا کرد
رسید تا لب آب فرات و یک لحظه
دلش عجیب هوای نگاه زهرا کرد
که آب مهریۀ بیبدیل زهرا بود
و غیض کرد و نگاهی به سوی آنها کرد
نشست بر لب ساحل نگاه پر دُر کرد
نداشت فرصتی و مشک آب را پر کرد
وزید مثل نسیمی به سمت نخلستان
درون سینه پر از عشق و بر لبش قرآن
درخت اشک برایش همیشه بر دارد
همیشه زحمت سقای ما ثمر دارد
درخت عشق شد و از میان دود آمد
یکی تبر شد و بر شاخهاش فرود آمد
به چله رفته هزاران هزار تیر سیاه
نشانه رفت به سمتش تمام خیل سپاه
که تیر تشنه رسید از کمان یک نامرد
و راه را به دل نرم مشک پیدا کرد
نگاه آخر سقا رباب را میدید
و قطره قطره فرود سراب را میدید
که تیر آمد در شرم چشم او جان داد
به قتل عاشق دلخسته عشق، فرمان داد
عمود آمد و این قصه را دگرگون کرد
خسوف شد همه جا را شفق پر از خون کرد
به گوش دشت نشسته صدای ادراک اخا
شکست از کمرش کوه غصهها اما ...