- تاریخ انتشار: ۱۳۹۲/۰۸/۱۸
- بازدید: ۱۶۸۵
- شماره مطلب: ۲۲۲
-
چاپ
ششم محرم؛ نعلهای تازه
گلبرگهای یاسمنت زیر و رو شده
باغی از آهِ شعله زنت زیر و رو شده
پیراهنی که بر بدنت بود کندهاند
پیراهنی که شد کفنت زیر و رو شده
یک دشت سنگ بوسه بر روی گونهات زده
یک دشت نیزه دور تنت زیر و رو شده
با من بگو به دستِ که افتاد کاکلت
این طور زلف پر شکنت زیر و رو شده
تقصیر استخوان سر راه مانده است
شکل نفس نفس زدنت زیر و رو شده
این نعلهای تازه چه کردند، وای من
چشمت، لبت، رُخَت، دهنت زیر و رو شده...
-
عشق اسطرلاب مردان خداست
هرچه بادا باد! اما عشق باد
عشق بادا، عشق بادا، عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کار دنیا کار فردا عشق باد
عقل رفت و گفت تنها عشق باد
-
ز اوج شانۀ او آسمان به خاک افتاد
خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت
تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت
به دست قدرت خود، خلقتی شگفت آورد
گرفت پرده ز رویی، جهان گلستان ساخت
-
ماه پر آفتاب
دلی دارم و خانۀ بوتراب است
سری دارم و خاک عالیجناب است
عوض کرده روز و شبم جای خود را
که ماهی دمیده پر از آفتاب است
-
ارمنی آمد و مسلمان شد
گرچه سرگرم کسب و کارش بود
نان خور رزق کار و بارش بود
او که با عالم خودش میساخت
روز و شب با غم خودش میساخت
ششم محرم؛ نعلهای تازه
گلبرگهای یاسمنت زیر و رو شده
باغی از آهِ شعله زنت زیر و رو شده
پیراهنی که بر بدنت بود کندهاند
پیراهنی که شد کفنت زیر و رو شده
یک دشت سنگ بوسه بر روی گونهات زده
یک دشت نیزه دور تنت زیر و رو شده
با من بگو به دستِ که افتاد کاکلت
این طور زلف پر شکنت زیر و رو شده
تقصیر استخوان سر راه مانده است
شکل نفس نفس زدنت زیر و رو شده
این نعلهای تازه چه کردند، وای من
چشمت، لبت، رُخَت، دهنت زیر و رو شده...