مشخصات شعر

مدح امام باقر (ع)

چشم و چراغ فاطمه، خورشید هفت نور

 

ای دوّمین محمد و ای پنجمین امام

از خلق و از خدای تعالی تو را سلام

 

چشم و چراغ فاطمه، خورشید هفت نور

روح و روان احمد و فرزنـد چـار امام

 

آن هفت نور، روشنی چشم هفت آب

آن چار امام، خود پدر این چهار امام

 

وصف تو را نگفته خدا جز به افتخار

نام تو را نبرده نبی جز به احترام

 

هم ساکنان عرش به پایت نهاده رخ

هم طایران سدره به دستت همیشه رام

 

حکم خدا به همّت تو گشته پایدار

دین نبی به دانش تو مانده مستدام

 

با آن همه جلال و مقامی که داشتی

دیدی ستم ز خصم ستمگر علَی الدّوام

 

گه دید چشم پاک تو بیداد از یزید

گاهی شنید گوش تو دشنام از هشام

 

گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن

سوزند از برای تو هر لحظه خاص و عام

 

گاهی به دشت کرب و بلا بوده ای اسیر

گاهی به کوفه بر تو ستم شد گهی به شام

 

خواندند سوی بزم یزیدت بدان جلال

بردند در خرابۀ شامت بدان مقام

 

گه کف زدند اهل ستم پیش رویتان

گه سنگ ریختند به سرهایتان ز بام

 

راحت شدی ز جور و جفای هشام دون

آن دم که گشت عمر تو از زهر کین تمام

 

داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی

بر قبر بی چراغ تو گوئیم یک سلام

 

میثم هماره وصف شما خاندان کند

ای مدحتان بر اهل سخن خوشترین کلام

 

مدح امام باقر (ع)

چشم و چراغ فاطمه، خورشید هفت نور

 

ای دوّمین محمد و ای پنجمین امام

از خلق و از خدای تعالی تو را سلام

 

چشم و چراغ فاطمه، خورشید هفت نور

روح و روان احمد و فرزنـد چـار امام

 

آن هفت نور، روشنی چشم هفت آب

آن چار امام، خود پدر این چهار امام

 

وصف تو را نگفته خدا جز به افتخار

نام تو را نبرده نبی جز به احترام

 

هم ساکنان عرش به پایت نهاده رخ

هم طایران سدره به دستت همیشه رام

 

حکم خدا به همّت تو گشته پایدار

دین نبی به دانش تو مانده مستدام

 

با آن همه جلال و مقامی که داشتی

دیدی ستم ز خصم ستمگر علَی الدّوام

 

گه دید چشم پاک تو بیداد از یزید

گاهی شنید گوش تو دشنام از هشام

 

گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن

سوزند از برای تو هر لحظه خاص و عام

 

گاهی به دشت کرب و بلا بوده ای اسیر

گاهی به کوفه بر تو ستم شد گهی به شام

 

خواندند سوی بزم یزیدت بدان جلال

بردند در خرابۀ شامت بدان مقام

 

گه کف زدند اهل ستم پیش رویتان

گه سنگ ریختند به سرهایتان ز بام

 

راحت شدی ز جور و جفای هشام دون

آن دم که گشت عمر تو از زهر کین تمام

 

داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی

بر قبر بی چراغ تو گوئیم یک سلام

 

میثم هماره وصف شما خاندان کند

ای مدحتان بر اهل سخن خوشترین کلام

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×