- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۲۹
- بازدید: ۲۸۵۴
- شماره مطلب: ۲۱۱۶
-
چاپ
مانند حسین، سرور احرار
ای بر سر سروان سری کرده
بر تارک چرخ افسری کرده
ای طاق سپهر از سر تعظیم
در پیش تو پشت چنبری کرده
ای قبله بارگاهت از رفعت
با عرش برین برابری کرده
نور تو فروغ زهره را بازار
خالی زهجوم مشتری کرده
ای کشتی خاندان عصمت را
با تقوی خویش لنگری کرده
بر گردن شرع جعفر صادق
عقد سخن تو زیوری کرده
بر زائر آستان خویش از مهر
مولایی و بنده پروری کرده
بر چرخ بلند عصمت و تقوی
بر شهپر دل سبکپری کرده
در پهنۀ بحر دین نهنگ آسا
چالاک و قوی شناوری کرده
میخانۀ حکمت الهی را
تا نفحۀ صور ساغری کرده
بر دیو تباهکاری و خذلان
با عسکر علم قادری کرده
هر روز مکان و آستان تو
خلقی به امید یاوری کرده
وز بوسه به خاکت ای عجب دل را
شاداب چو غنچۀ تری کرده
از تیغ حوادث آستان تو
بر جبهۀ خلق مغفری کرده
ای از شرف تو بندۀ درگاه
جا بر سر چرخ چنبری کرده
ای جملۀ فعلهای نیکو را
با سیرت پاک مصدری کرده
انوار جمال پاک یزدان را
با مهر وجود مظهری کرده
ای مرکب بادپای جان تو
در عرصۀ دین تکاوری کرده
بر افسر پاک دین یزدانی
با رأی منیر گوهری کرده
ای عرش برین به زیر پای تو
با آن همه قدر منبری کرده
اسرار نهان دین احمد را
بر صفحۀ سینه دفتری کرده
در جنب شکوه بحر علم تو
علم همه خلق فرغری کرده
بر تشنه لبان وادی عرفان
از فیض وجود کوثری کرده
بر خاک در تو اولیاء الله
چون پیش نبی اباذری کرده
از گوهر پاک حیدر کرار
در دین همه فتح خیبری کرده
مانند حسین سرور احرار
در عرصۀ دین دلاوری کرده
در طاعت حق چو سید سجاد
شبهای دراز اسپری کرده
مانند نیا محمد باقر
در کشف علوم باقری کرده
افراشته رایت شریعت را
آباد بنای جعفری کرده
با خاک در تو خاکساریها
سلطانی و فرسنجری کرده
افروخته شمع بزم مشتاقان
بر خرمن جهل آذری کرده
ای همچو علی عالی اعلی
در عرصۀ دین غضنفری کرده
دیباچۀ دفتر فتوت را
با خلق کریم مسطری کرده
ای کنگرهای که بیت معموریت
در عز مقام اصغری کرده
شیراز ز فیض بارگاه تو
بر هرچه دیاری برتری کرده
با این سخن بلند نورانی
در بارگه تو شاعری کرده
وز یمن در تو درُمعنی را
در رشته چامۀ دری کرده
وینگونه درین چکامه با اخلاص
بر رسم نیا سخنوری کرده
مانند حسین، سرور احرار
ای بر سر سروان سری کرده
بر تارک چرخ افسری کرده
ای طاق سپهر از سر تعظیم
در پیش تو پشت چنبری کرده
ای قبله بارگاهت از رفعت
با عرش برین برابری کرده
نور تو فروغ زهره را بازار
خالی زهجوم مشتری کرده
ای کشتی خاندان عصمت را
با تقوی خویش لنگری کرده
بر گردن شرع جعفر صادق
عقد سخن تو زیوری کرده
بر زائر آستان خویش از مهر
مولایی و بنده پروری کرده
بر چرخ بلند عصمت و تقوی
بر شهپر دل سبکپری کرده
در پهنۀ بحر دین نهنگ آسا
چالاک و قوی شناوری کرده
میخانۀ حکمت الهی را
تا نفحۀ صور ساغری کرده
بر دیو تباهکاری و خذلان
با عسکر علم قادری کرده
هر روز مکان و آستان تو
خلقی به امید یاوری کرده
وز بوسه به خاکت ای عجب دل را
شاداب چو غنچۀ تری کرده
از تیغ حوادث آستان تو
بر جبهۀ خلق مغفری کرده
ای از شرف تو بندۀ درگاه
جا بر سر چرخ چنبری کرده
ای جملۀ فعلهای نیکو را
با سیرت پاک مصدری کرده
انوار جمال پاک یزدان را
با مهر وجود مظهری کرده
ای مرکب بادپای جان تو
در عرصۀ دین تکاوری کرده
بر افسر پاک دین یزدانی
با رأی منیر گوهری کرده
ای عرش برین به زیر پای تو
با آن همه قدر منبری کرده
اسرار نهان دین احمد را
بر صفحۀ سینه دفتری کرده
در جنب شکوه بحر علم تو
علم همه خلق فرغری کرده
بر تشنه لبان وادی عرفان
از فیض وجود کوثری کرده
بر خاک در تو اولیاء الله
چون پیش نبی اباذری کرده
از گوهر پاک حیدر کرار
در دین همه فتح خیبری کرده
مانند حسین سرور احرار
در عرصۀ دین دلاوری کرده
در طاعت حق چو سید سجاد
شبهای دراز اسپری کرده
مانند نیا محمد باقر
در کشف علوم باقری کرده
افراشته رایت شریعت را
آباد بنای جعفری کرده
با خاک در تو خاکساریها
سلطانی و فرسنجری کرده
افروخته شمع بزم مشتاقان
بر خرمن جهل آذری کرده
ای همچو علی عالی اعلی
در عرصۀ دین غضنفری کرده
دیباچۀ دفتر فتوت را
با خلق کریم مسطری کرده
ای کنگرهای که بیت معموریت
در عز مقام اصغری کرده
شیراز ز فیض بارگاه تو
بر هرچه دیاری برتری کرده
با این سخن بلند نورانی
در بارگه تو شاعری کرده
وز یمن در تو درُمعنی را
در رشته چامۀ دری کرده
وینگونه درین چکامه با اخلاص
بر رسم نیا سخنوری کرده