دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ای دیده بیا همدم داغ جگرش باش

یک روز پی کسبی و در فکر معاشی

یک روز شدی غرق تماشای حواشی

 

ای طالب طوف نوۀ زادۀ کعبه

وقتش نشده تا که سرت را بتراشی؟

 

مفرد

فسق لب بوسه نچیدن ز ضریح تو بود

در مقامی‌که به پایت زند اکبر، بوسه

 

به یاد لب تشنۀ کربلا بود

تشکر ز خالق نهایت ندارد

که حمد خداوند، غایت ندارد

 

بزرگی و الطاف و احسان سبحان

به رحمت و نعمت، نهایت ندارد

 

دل از تو کرب و بلای حسین می‌خواهد

برای آمدنت نجمه بیقرارت بود

هزار سرّ مگو دید و رازدارت بود

 

مدینه شاهد شب زنده داری موسی

تمام بارقه‌ها نیز در مدارت بود

 

سفارش به سقا

با خود بگذارید که نجوا کند امشب

این روح مگر بال و پری واکند امشب

 

یک لحظه دگر طاقت این هجر ندارد

سخت است تحمل، غم زهرا کند امشب

 

دارد حسین، زمزمۀ کربلا به لب

یک شب دگر تو منتظرم باش، فاطمه

مرهم برای زخم سرم باش، فاطمه

 

یک عمر، انتظار تو را می‌‌کشم بس است

هجران روزگار تو را می‌‌کشم بس است

 

آیات توکّل و رضا

مطلوب تمام اولیاء، مطلب اوست

آیات توکّل و رضا بر لب اوست

 

رایات قیام و صلح و صبر و ایثار

بر دوش حسین و حسن و زینب اوست

 

اشک دیدۀ زینب

امشب سیاه، خیمۀ هفت آسمان شده

آثار مرگ در رخ مولا عیان شده

 

امشب طبیب هم به علی گریه می‌‌کند

تنها نه اشک دیدۀ زینب روان شده

 

بیت ولایت بعد از او بیت الحزن شد

کوفه پس از حیدر فضای مبهمی داشت

آن شهر غم هر گوشه آثار غمی داشت

 

در کوچه‌های ‌ شهر غم‌آلود کوفه

هرجا یتیمی بود، حال درهمی داشت

 

از قصّۀ خرابۀ شام آورید یاد

ای چشم‌‌ها به صورت مولا نظر کنید

جاری به زخم خود، همه خون جگر کنید

 

زینب! حسن! حسین! علی چشم خویش بست

بر آن غریب، جامۀ ماتم به بر کنید

 

خداحافظ جوشن تقوی

 

خداحافظ ‌ای بهار دلم، ‌ای دعای سحر،‌ ای ابوحمزه

خداحافظ‌ ای رفیق دلم، می‌‌‌روی ز برم، با چنین غمزه

 

خداحافظ افتتاح سحر،‌ای مجیر سحر، گریۀ شب‌ها

خداحافظ جوشن تقوی، مونس دل‌ها هدیۀ زهرا

 

پریشانی حسین

سلام ما به علی و نماز آخر او

به حال راز و نیاز و به دیدۀ تر او

 

سلام ما به علی و به عدل و ایمانش

سلام ما به رخ غرق خون و منبر او

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×