دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شکوه اربعین

در عزای شاه دین در اربعین

می‌روم تا کوی فردوس برین

 

رو به سوی سرزمین کربلا

سرزمینی را که شد دارالشفاء

زینت منبرها

میشه با یک پرچم

یه‌جا هیئت باشه

میاد اونجا زهرا

حتی خلوت باشه

 

دلتنگ زیارت حسینم

هر سال عرفه دلم می‌‌گیره

از هجر تو دم به دم می‌‌گیره

آشفته و بی‌قرار و خسته

بازم دلامونو غم می‌‌گیره

 

عزیز نرگس

تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا می‌گیره

دلم هوایی می‌شه و بونۀ آقا می‌گیره

 

این روزایی که دم به دم غریبی رو حس می‌کنم

با گریه یاد غربت عزیز نرگس می‌کنم

 

عرفات کربلایی‌ها

ظهر زیبای وقوفه، یه وقوف آفتابی

یه وقوف عاشقونه زیر آسمون آبی

 

عرفات چشش به راهه تا وقوفتو ببینه

تا که یک لحظه کنار صاحب خودش بشینه

 

بگید: عمو ابالفضل مشکا رو پر کن از آب

دلواپس منی و حواس من به تو نیست

فریادرس منی و حواس من به تو نیست

 

دست منو فشردی، سنگ جفام و خوردی

نذاشتی ول بگردم، منو توو راه آوردی

 

بهار غم

بچه‌ها بازم محرم اومده

عید ما با بهار غم اومده

 

بچه‌ها خیمۀ ماتم بزنید

همگی به سینه محکم بزنید

 

لشگر شب

همون‌هایی که خون کردن دل ناشاد مولا رو

لب تشنه جدا کردن سر داماد مولا رو

 

بازم این کوفیا حقّ و به حق، نشناختن و رفتن

تن مهمون رو از رو بام، زمین انداختن و رفتن

 

آخر خط

دختری می‌پرسه آبادی کجاس؟

این طرف‌ها موکب شادی کجاس؟

باباجون می‌خوام برات گل بچینم

باغ سر سبزی که قول دادی کجاس؟

 

چشم زمزم

روی پیکر سری داشتی، یادته؟

رگای حنجری داشتی، یادته؟

من یه روز بابایی داشتم، یادمه

تو یه روز دختری داشتی، یادته؟

 

دیدار

دیدن دستای بسته اومدی

پیش کاروان خسته اومدی

حالا که دیگه نمی‌تونم پاشم

حالا که پاهام شکسته، اومدی

 

 

خرابه بالشش خشته

تو وقتی اومدی گفتم

که تقصیر دل من بود

تو که دیدی بابات خوابه

چه وقت گریه کردن بود؟

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×