دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
زینب این بار آمده قبل از برادر جان دهد

خیمه‌گاه این بار در قم بود مقتل طوس بود

جادۀ مشهد به قم لبریز از فانوس بود

 

نامه با خط برادر داشت در دستان خود

خواهری از دور می‌آمد ولی مأیوس بود

 

بر لب خشکیدۀ قم ذکر یا معصومه و

بر لب معصومه خانم ذکر یا قدوس بود

از این جدایی جان من بر لب رسیده

بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند

از من تمام روزگارم را گرفتند

 

از این جدایی جان من بر لب رسیده

هستیِ من تاب و قرارم را گرفتند

 

انگار قسمت نیست وصل ما دوباره

در ساوه شوق بی شمارم را گرفتند

مدح حضرت معصومه (س)
گوشه‌ای از بقعۀ مادر

ناگهان عطر سفر، راه معطّر باشد

بغض آتش زده در سینۀ مجمر باشد

 

آسمان پشت سرت کاسۀ آبی پاشید

خواست در بدرقه‌ات پلک زمین تر باشد

 

جاده بر دوش کشیدت که سفر هموارست

مقصدت عشق شد و طوس و برادر باشد

مدح حضرت معصومه (س)
زینب حضرت رضایی تو!

آمدی و بهشت را با خود

به دل این کویر آوردی

کوثرانه قدم زدی در شهر

خیرهای کثیر آوردی

 

به مناسبت وفات حضرت معصومه (س)
به یاد صحنۀ گودال کربلا افتاد

برای بار غمت سوگوار باید شد

تمام عمر از این غصه زار باید شد

 

برای خضرشدن در کنارصحن تو با

غلام و نوکر تو همجوار باید شد

 

نوشته‌اند برای زیارت زهرا

به سوی مرقد تو رهسپار باید شد

 

پرستوی پرپر

و دانه ریخت بیایی کبوترش باشی

دوباره آینه‌‌ای در برابرش باشی

 

نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی

میان راه، پرستوی پرپرش باشی

 

«مدینه» شهر غریبی برای «فاطمه»‌ هاست

نخواست گم شده‌ای مثل مادرش باشی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×