دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شمع خرابه

دیدم به خواب شمع خرابه شدی پدر

گفتم: چگونه بی تو شبم را سحر بُوَد؟

گفتی: قرار آخر من با تو امشب است؛

بابا برای وصل تو، چشمم به در بُوَد

یاس طایفه

ارثی ز یاس طایفه بی‌شک نداشتم

بر پهلویم اگر گُل میخک نداشتم

 

بعد از تو هیچ شب به مدارا سحر نشد

بعد از تو هیچ روز مبارک نداشتم

آینۀ شکسته

 

آیینه‌ای که از غم بابا شکسته بود

پهلو کبود، کنج خرابه نشسته بود

 

از غصه‌ها جگرش را نظاره کن

مثل تمام پیکر بابا گسسته بود

 

خرابه

بابا معجرم رو با خودت بیار

زَر و زیوَرم رو با خودت بیار

حالا که داری میای اگه میشه

داداش اصغرم رو با خودت بیار

نوۀ فاطمه‌ام، حوصله خیلی دارم

با وجودی که پدرجان گله خیلی دارم

نوۀ فاطمه‌ام، حوصله خیلی دارم

 

وسط آن همه اسباب جسارت بر ما

نفرت از سلسله و هلهله خیلی دارم

بگذار تا کنارت، این نیمه جان دهد جان

دیروز گفته بودند، تنش کفن ندارد

بابا رسیده با سر، ولی بدن ندارد

 

این کودک سه ساله، با اشک و آه و ناله

جز گوشۀ خرابه، بیت الحزن ندارد

 

ظرف ترک خورده

شام غم‌هاى من غمزده را آخر نیست

لاله‌اى همچو تن خونى من پرپر نیست

 

گوشۀ پلک گشا صورت من خوب ببین

شک نکن دختر تو پیر شده، مادر نیست

سورۀ کوثر امام حسین

سورۀ کوثر امام حسین

جلوۀ مادر امام حسین

نمک لشگر امام حسین

نازنین دختر امام حسین

غنچه‌ای بودم و از ساقه شکستند مرا

بردن نام تو هر چند خطر داشت پدر

دخترت عشق تو را مد نظر داشت پدر

 

ذره‌ای ترس به دل راه ندادم زیرا

دخترت مثل علمدار جگر داشت پدر

سه ساله فاطمه‌ای دست بر دعا مانده

دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده!

چه تند می‌رود! این ساربان وا مانده

 

خدا به خیر کند! باز گم شدم بابا

بیا ببین که فقط چند رد پا مانده

روضه‌های مکشوفه

دوباره روضۀ با آب و تاب می‌گیرم

من از مراثی‌ام آخر جواب می‌گیرم

 

سه روز کرده کفن چون تن تو را خورشید

عزا برای تو با آفتاب می‌گیرم

خاطرات زیارت

خاطرات زیارتی هرچند

از نظر غالباً نخواهد رفت

آخرین بار که حرم رفتم

هرگز از یاد من نخواهد رفت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×