بفرمایید روضه، آدرس: دروازۀ ساعات

بعد از کوچۀ تنگ یهودی‌ها

تَه بازار شام سابق و امروز بازار حمیدیّه

گرفته مجلسی ارباب در کاخ یزیدیّه

دلم به خاطر زوّار ساده راه افتاد

برای اینکه شود استفاده راه افتاد

رسید با گذر دیگری به مرز خودش

اجازه داده، اجازه نداده راه افتاد

اولین مرحله‌ این است: فقط رو بزنی

پی یک مهر به‌ این سو و به آن سو بزنی

دومین مرحله‌ این است که خود را ببری

مهر با اصل برابر شده بر او بزنی

دارم غریب و آشنا را می‌شمارم

 این خیل مشغول عزا را می‌شمارم

هی خواب می‌بینم پیاده در طریقش

در جاده دارم تیرها را می‌شمارم

در حسینیۀ جبین روضه است

خط به خط گریه، چین به چین روضه است

آسمان گریه کرده بالاخره

هرشبی را که در زمین روضه است

زل می‌زند با چشم‌های تر به مادر

هی فاطمه در لحظۀ آخر به مادر

سرمایه‌اش را داد پای دین خدیجه

پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر

به روی بال ملائک سوار می‌آید

برای آمدنِ آن سوار، می‌آید

بگو به لب که برای گرفتن حاجت

چقدر یا حسن امشب به کار می‌آید

پیراهن سیاه بر این غم ادامه داد در ختم فاطمیه به ماتم ادامه داد

پیراهن سیاه، سیاهِ سکینه شد در فاطمیه هم به محرم ادامه داد

راوی کرب و بلا دارد روایت می‌کند از جدایی سر و تن‌ها حکایت می‌کند

شد سکینه، معنی‌اش آرامش قلب حسین بشنو از دریا زمانی که شکایت می‌کند

ملاک چیست؟ نبی؟یا ولی ست؟ یاهردو؟ اگرچه ما به خدا می‌رسیم با هردو

رئیس مذهب ما و رئیس مکتب ما رسیده‌اند به هم پس از ابتدا هردو

یکدفعه عاشقم شد و کم کم مرا خرید زیبا و زشت، هرچه که بودم مرا خرید

مانند «جُون» قبل مُحَرَم شدم غلام مانند«عُون» بعد مُحَرَم مرا خرید

اگر باد مخالف، کمی امان بدهد  

به نیزه دار بگویم: سری تکان بدهد

به نیزه دار بگویم: که با تکانی نرم  

به ابرهای سر زلف تو، دهان بدهد