دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مسیحایی نفس

 

بگو، ای سر! چرا کردی تو سرگردان به هر کویم؟

به مانند سر زلفت، کشی این سو و آن سویم

 

بیا، ای میهمان! امشب به روی دامنم بنْشین

که با تو من حدیث رنج خود، سربسته می‌گویم

همای قدس

 

هُمای قدسم امّا گوشه‌ی ویران، مکان دارم

دلی پُر خون چو لاله، از فراق باغبان دارم

 

چراغان کرده‌ام ویرانه را با اشک خونینم

بیا، عمّه! تماشا کن که امشب میهمان دارم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×