حضرت زینب (س) جمله‌ای با این مضمون که «چیزی جز زیبایی ندیدم» را در واقعه عاشورا با وجود مشقت‌های بسیار بیان کردند. قطعاً این زیبایی از طریق هنر باید خود را نشان دهد؛ شاخصه‌های هنر و شعری که بتواند به قدر وسع خود این زیبایی را نشان دهد، چیست؟

بیابانکی: ادبیات عاشورا نقطه شروعی دارد که همان خطبه حضرت زینب (س) است. اگر حضرت زینب (س) شیوه امروز گریه و زاری ما را در مسجد شام پیش می‌گرفت و مرثیه می‌خواند، حرکتی رخ نمی‌داد. فکر می‌کنم ایشان بین مسیر کربلا و شام در حال فکر و اندیشیدن بوده است که چه‌کاری باید انجام دهد که این ماجرا از بین نرود. خطبه‌ای که ایشان می‌خوانند، مردم را بیدار می‌کند و خود ایشان شروع‌کننده یک ادبیات بیدارگر است. این ادبیات بیدارگر اگر نقطه آغاز عاشورا باشد، مسئله حل است.

بعد از وفات حضرت زینب (س) برخی از طرفداران ایشان یک تاکتیک در نظر می‌گیرند و آن هم عزاداری است. پس از چند قرن عزاداری برای ائمه در حکومت آل‌بویه آزاد و روز عاشورا تعطیل اعلام می‌شود. این تاکتیک ادامه پیدا می‌کند و ادبیات بیدارگر حضرت زینب (س) به حاشیه می‌رود. به حاشیه رفتن ادبیات بیدارگر امام حسین (ع) در آن زمان دلایل مختلفی داشت؛ چون حکومت‌ها با این ادبیات بیدارگر مشکل داشتند. در نتیجه همیشه حکومت‌ها از امام حسین (ع) می‌ترسیدند.

هیچ روزی مثل تاسوعا و عاشورا مردم دور هم جمع نمی‌شوند. مناسبت‌های ملی و سیاسی ما نیز این قدرت را ندارد که بدون فراخوان مردم کنار هم جمع شوند. این هراس همواره در دل شاعران هم بوده است و آن‌ها نیز از این ادبیات بیدارگر کمتر استفاده کردند.

یکی از آفت‌های شعر آیینی این است که وجه سوگ و مرثیه امام حسین (ع) خیلی پررنگ و وجه پیام آن خیلی کم‌رنگ است. ما بیشتر به جای صحبت درباره چرایی شهادت امام حسین (ع) بر سر چگونگی صحبت کردیم و این در شعر، خطابه، پژوهش و مقاتل وجود دارد. آثاری که به ادبیات بیدارگر و چرایی قیام امام حسین (ع) پرداختند، خیلی محدودند. ما امروز به این نوع شعرها احتیاج داریم چون خطراتی مثل داعش از این طرف و طالبان از طرف دیگر ما را تهدید می‌کند.

ادبیات مرثیه سودمند است و اشک ریختن برای امام حسین (ع) فضیلت دارد اما این تمام ماجرا نیست. آنچه حضرت زینب (س) به‌جز زیبایی ندیده، بیدارگری، نترسیدن از مرگ و استقبال از شهادت است و این در شعر ما نیست. وظیفه نهادهایی مثل حوزه هنری که پیشتاز ادبیات بیدارگر بعد از انقلاب بود، ترویج این نوع ادبیات، کتاب‌ها و شعر است. امام حسین (ع) همیشه باید به عنوان یک تفکر زنده باشد. مظلومیت و عطش ایشان جای خود دارد اما اصل ماجرا لای این گرد و غبار گم شده است.

 

نزدیک شدن هنر به عاشورا همواره با حساسیت‌هایی همراه است، از طرفی گفته می‌شود که هنرمند باید با تخیل خود پیش برود و از طرف دیگر نیز گفته می‌شود که ورود مخیلانه به عاشورا ممکن است به اصل ماجرا صدمه بزند، به نظر شما حد و مرز تخیل و پرداخت هنرمندانه و شاعرانه کجاست؟

بیابانکی: کار هنر بیان غیرمستقیم وقایع است که اگر مستقیم شود، یا نظم است و یا شعار. شعر همواره رگه‌هایی از تخیل دارد و اگر تخیل را از شعر بگیریم، چیزی از آن باقی نمی‌ماند. مثلاً اگر بگوییم «حسین (ع) کشته شد» هیچ تخیلی به وجود نمی‌آید اما اگر بگوییم «مظلومیت کشته شد»، جمله بار عاطفی پیدا می‌کند. هرچقدر درجه تخیل و استعاره پررنگ شود، اثر بیشتری دارد.

ما کلامی از حافظ بر این مبنا میان یک شعر عاشقانه داریم: «رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس، گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت». جالب است وقتی شما این کلام را می‌خوانید به یاد امام حسین (ع) می‌افتید. وقتی مطلبی به صورت مستقیم بیان شود، نه در مخاطب تأثیر می‌گذارد و نه ماندگاری تاریخی دارد. ممکن است شما در یک مجلس بگویید «حسین (ع) کشته شد» و همه گریه کنند اما اگر همین کلام حافظ بیان شود، تأثیر دوچندان دارد.

کار شعر بازآفرینی هنرمندانه تاریخ است. بیان تاریخی کار شعر نیست بلکه کار تاریخ است. شعر همیشه چند مرتبه بالاتر قرار می‌گیرد؛ چون با چیزهای دیگری درمی‌آمیزد. حدود 400 سال از شعر محتشم کاشانی برای امام حسین (ع) می‌گذرد و هنوز زنده و روی دیوارهای تمام کشورهای مسلمان است. عجالتاً این شعر 400 سال آینده هم زنده است چون یک بیان مخیل سوگمندانه دارد. دلیل زنده بودن این است که مردم به بیان هنرمندانه و سوگمندانه اهمیت بیشتری می‌دهند. ذات انسان این است که رمز و راز را دوست دارد و رازآلود بودن همیشه در درون اشعار ماندگار وجود دارد.

 

فکر می‌کنم کمتر نمونه‌ای در ادبیات وجود داشته باشد که دلاوری‌ها و شجاعت‌های وقایع عاشورا را نشان دهد و همه روی یک خط حرکت کردند.

بیابانکی: ادبیات نوحه ما عکس دلاوری‌های یاد شده در واقعه کربلاست؛ به عبارتی حضرت زینب (س) را با آن شجاعت فردی زبون جلوه دادند چون می‌خواهند مخاطب عمومی را متأثر کنند. ما فکر می‌کنیم در مجلسی که مردم گریه نکنند، مجلس خوب اداره نمی‌شود. مجلسی که بتواند در انسان‌ها تحول بیافریند و دیگر کارهای ناخوشایند گذشته را تکرار نکنند، موفق است. اصل این است که افراد در این مجالس یک درجه به خلق و خوی امام حسین (ع) نزدیک‌تر شوند.

 

با توجه به قیام امام حسین (ع) در تاریخ، هنرمندان و شاعران تا چه حد توانسته‌اند فرهنگ برآمده از عاشورا را با زندگی امروز پیوند دهند؟

بیابانکی: به نظرم تفکری در کشور ما به وجود آمده که این نوع مناسبت‌ها تبدیل به کارناوال مذهبی دور همی شده است و هیچ اتفاقی نمی‌افتد و این ارزشی ندارد. پیام امام حسین (ع) این بود که برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده است. این موضوع در مملکت ما گم شده و کسی که کار بدی انجام می‌دهد را نهی نمی‌کنند و تشویق به یک کار نیز وجود ندارد. گوشزد کردن خطاها شیوه و راه امام حسین (ع) است و این باید احیا شود.

امر به معروف و نهی از منکر شیوه‌های مختلفی دارد و سرودن یک شعر خوب، نوشتن یک داستان خوب، ساخت یک فیلم تأثیرگذار یا تصویر یک نقاشی خوب که باعث تحول شود، می‌تواند بخشی از این راه باشد. به نظرم امام حسین (ع) آمده تا حال ما را به بهترین حال برساند و هیچ‌چیز را فدای مصلحت نکند و جای این مسئله در هنر و شعر خالی است.

 


یکی از رسالت‌های «کرب‌وبلا» اطلاع‌رسانی در حوزه امام حسین علیه‌السلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش می‌دهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاه‌های مختلف منتشر می‌کند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کرب‌وبلا» نخواهد بود.