چکیده
نامههایی که امام حسین (ع) به افراد مختلف نوشتند از مکاتبات مهم ایشان است. مضامین این نامهها، حاوی نکات برجسته از نگاه امام (ع) به نظام بنیامیه و تصریح غصبی بودن امارت آنان، هشدار به حکام جور برای عدم انحراف ازسنت نبوی، حمایت جدی از صحابی اهل بیت (ع) و بیان اوصاف رذیله آل ابیسفیان بوده است. این پژوهش با روش تحلیل محتوا و با هدف رسیدن به زوایای مختلف دیدگاه امام (ع) در عصر خود نسبت به مخالفان، برشمردن ابعاد مختلف شخصیتی ایشان، معرفی انحرافات دستگاه بنیامیه، چرایی وجوب جهاد و بررسی دلیل مخالفت امام حسین (ع) با بنیامیه انجام شده است
مقدمه
درباره نامههای امام حسین (ع) مطالعات گوناگونی صورت گرفته است. هرکدام از این پژوهشها به زوایای مختلف این مکاتبات پرداخته و اهداف آنها را بیان نمودهاند. این پژوهش به مخالفان اصلی و قسمخورده و شناخته شده امام (ع) و به بررسی علت مقابله ایشان با مخالفین پرداخته است. نامهها و مکتوبات در بررسیها از ارزش و اعتبار بالایی برخوردار بوده و دلیل اصلی آن نیز منحصر بودن راه ارتباطی بین اقوام، طوایف، حکومتها و اشخاص است. در این نامهها نگرش افراد از جمله نویسنده و به اعتبار وی، شناخت کافی از گیرنده مشخص میشود. امام حسین (ع) در زمان خود، موافقان و مخالفانی داشته است که به وسیله نامه نسبت به انتقال منویات خود اقدام کرده و نامههای قابل توجه و ارزشمندی از ایشان برجای مانده است.
مسله اصلی این پژوهش، بررسی محتوای نامههای امام (ع) به سایرین بوده که منحصراً مکاتبات با مخالفین ایشان مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. برای جمعآوری و شناسایی نامهها به کتاب مکاتیب الائمه مرحوم آیتالله علی احمدی میانجی (1385) که جلد سوم آن به نامههای امام حسن (ع) تا امام محمد باقر (ع) اختصاص دارد و مجموعهای از نامههای امام حسین (ع) را عیناً و بدون تحلیل آورده است، مراجعه شده؛ ضمن اینکه منابع دیگر نیز برای استخراج نامهها مورد استفاده قرار گرفت. اگرچه وصیتنامهها در حکم نامه نبود؛ ولی در این جستار از آنها با عنوان ابزار ارتباطی نام برده شده است. شش فقره از نامههای امام (ع) در این پژوهش مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است که صرفاً مشمول مخالفین حضرت میشود.
بیان مسئله
نامههای ائمه (ع) از جمله اسناد رسمی برای تحلیل هستند و با دستیابی به متن اصلی نامهها، میتوان به مواضع ایشان در حوزههای مختلف اعتقادی و رفتاری پی برد. در این پژوهش مکاتبات امام حسین (ع) مورد بررسی قرار گرفته و به لحاظ محوایی واکاوی شده است. در بررسی صورت گرفته ضمن اینکه گیرنده نامه، منصب و مقام مخاطبین مشخص میشود، نوع برخورد امام (ع) در آن مقطع حساس نیز مورد ارزیابی قرار گرفته است. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این پرسش است که محتوای نامههای امام حسین (ع) چگونه است؟ و به دنبال آن دو سوال فرعی، نامهنگاری در صدر اسلام از چه جایگاهی برخوردار بوده است؟ و محتوای نامههای امام حسین (ع) چه موضوعاتی را دنبال میکند؟ نیز پاسخ داده خواهد شد. این پژوهش اهداف زیر را دنبال میکند:
1- رسیدن به نوع مکاتبات امام حسین (ع) به لحاظ محتوایی.
2- بررسی حوادث و جریانات قبل از حرکت بزرگ امام حسین (ع).
3- آشنایی با شیوای که امام (ع) در مقابل دستگاه جور و ظلم بنیامیه به کار میبردند.
پیشینه پژوهش
از آنجایی که پژوهش حاضر به تحلیل و بررسی محتوایی نامهها پرداخته، فاقد پیشینه دانشگاهی و حوزوی تحقیقی است و به جز مقالات متفرقه عمومی، تابهحال به شکل مدون و تجمیعی مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفته و هر محققی به طور جداگانه به یکی از نامهها پرداخته است. نامههای ائمه (ع) و از جمله امام حسین (ع) در منابع مختلفی آمده است که میتوان به جلد سوم کتاب مکاتیب الائمه آیتالله احمدی میانجی اشاره کرد؛ در کتاب رسائل الائمه محمد بن یعقوب کلینی (متوفای 329) و کتاب معادن الحکمه فی مکاتیب الائمه فیض کاشانی (متوفای 1115) نیز تعدادی از نامهها درج شدهاست؛ اما در سایر مقالات و تحقیقات علمی مرتبط با این موضوع، کار پژوهشی انجام نشده است.
معرفی روش تحلیل محتوا
صاحبنظرانی مانند برنارد برسون، پیتر اسلندر، ویمر، دومینک و هولستوی از جمله نویسندگانی هستند که نظریاتی در باب تحلیل محتوا مطرح کردهاند و ماحصل تحلیلهای خود را با معیارهای ذیل و در تقسیمبندی کاربردهای آن در نظر داشتهاند.
«الف: به لحاظ سطح تحلیل: 1- توصیفی 2- استنباطی
ب: به لحاظ تعداد منابع: 1- موردپژوهی 2- تطبیقی
ج: به لحاظ دوره زمانی: 1- مقطعی 2- دو مقطع زمانی 3- روندپژوهی» (محمدی، 1388: 28)
بر اساس این تقسیمبندی، تحلیل محتوا به یکی از این کاربردها محدود نمیشود؛ بلکه ترکیبی از آنها را در بر میگیرد. روش پژوهش حاضر توصیفی بوده و در نتیجهگیری نیز از روش استنباطی بهره گرفته شده است. از آنجایی که از چند منبع مختلف استفاده شده است و با توجه به تعمیم آن به لحاظ تأثیرگذاری جریان قیام حضرت امام (ع) در طول تاریخ و مرتبط بودن با ظلمستیزی و آزادیخواهی که سرشت بشریت است، در این تحقیق میتوان از همه کاربردهای تحلیلی فوقالذکر استفاده کرد.
امام حسین (ع) بنا به روایات متعدد، در سوم شعبان سال چهارم هجرت در مدینهالنبی متولد شد. جد بزرگوار ایشان، حضرت محمد (ص) خاتم پیامبران الهی و پدر ارجمندش با نام پرآوازه مولا امیرالمؤمنین، علی ابن ابیطالب (ع) و مادرش خیرالنساء، بضعه رسول الله، فاطمه زهرا (ع) است. علامه مجلسی در بحارالانوار (جلد 44صفحه 201)، تاریخ فوق را تأیید کرده است که با تطبیق میلادی، 11 ژانویه سال 626 و به سال خورشیدی 21دی ماه سال 4 شمسی است. امام حسین (ع) با این عقبه گرانقدر در جامعه عربی آن روز افضل انسانها بوده است؛ ضمن اینکه امام سوم شیعیان (ع)، «یکی از چهارده معصوم و از اصحاب کساء بوده و به سید جوانان اهل بهشت نیز ملقب شده است» (خوارزمی، 1423: 42؛ حائری مازندرانی، 1390: 102). «پیامبر خدا (ص) نام وی را شبیر (برگرفته از نام پسر هارون) نامید» (ابن سعد، 1374: 5؛ حائری مازندرانی، 1390: 105؛ مجلسی، 1315: 162).
امام حسین (ع) پس از گذراندن سنین کودکی و از دست دادن سایه پرمهر پیامبر خاتم (ص) و سپس مادر بزرگوار و پدرش حیدر کرار، در رکاب برادرش امام حسن مجتبی (ع) زندگی کرد و همواره تابع فرامین ایشان بوده است. از آنجایی که امام حسن (ع) با معاویه عهدنامه امضا کرده بود، هر دوی این بزرگواران تا زمان زنده بودن معاویه، از حکومت فاصله گرفته و تکالیف غیرسیاسی امامت مسلمین را برعهده داشتند.
امام حسین بعد از مرگ برادرش، از سوی اهالی کوفه به قیام دعوت شد (احمدی میانجی، 1385: پیوست 16) لیکن وی تا مرگ معاویه صبر پیشه کرد و هیچوقت معاویه را به رسمیت نشناخت. پس از مرگ معاویه و معرفی یزید بن معاویه به عنوان خلیفه، امام حسین (ع) به مخالفت با وی برخاست و از بدعهدی معاویه به مسلمین هشدار داد و در همه محافل و مجالس، مخالفت خود را علنی کرد. یزید بن معاویه برای اخذ بیعت با امام حسین (ع) اقدام به تحرکات ایذایی نمود و نقشه قتل امام (ع) را در مدینه و مکه به والیان خود ابلاغ کرد (دینوری، 1380: 112)؛ اما امام حسین (ع) به دعوت بیشمار کوفیان راهی عراق شد؛ دستگاه بنیامیه نیز متقابلا با اعزام عبیدالله بن زیاد به کوفه و جمعآوری قشون بیحد به مقابله با امام (ع) در صحرایی گرم و سوزان پرداخت و در یک رویارویی غیرمتوازن و نابرابر، در روز عاشورای 61 هجری امام حسین (ع)، یاران و فرزندانش پس از مقاومت بسیار به شهادت رسیدند. این حادثه عظیم در تاریخ ماندگار و مبنای همه حرکتهای آزادیبخش جهان شد؛ ضمن اینکه دستگاه حکومتی بنیامیه تحت تأثیر همین جریان، دائما ناپایدار بود تا اینکه منقرض شد.
تحلیل محتوای نامههای امام حسین (ع)
یکی از آثار ارزشمند و ماندگار ائمه (ع) مکاتباتی است که به مخاطبان خود مینوشتهاند. متن این نامهها حاوی درسهایی میباشد که الگوی اعتقادی و رفتاری همه بشر شده است. امام حسین (ع) حدود 28 نامه در زندگی ُپرفراز و نشیب خود نوشته است که اکثر این نامهها پیرامون بسترسازی قیام عاشورا بوده و در بین نامهها، بخشی را به دوستان و تعدادی را به مخالفان خود نگاشته است. از جمله نامههای آن حضرت که مورد بحث این پژوهش میباشد، نامههایی است که به معاویه بن ابیسفیان، والی شام یا به تعبیر آن والی، خلیفه بلامنازع اسلام و فرزند وی یزید بن معاویه و سعید بن عاص، فرماندار مکه نوشته است که بسط مفاهیم نامه با توجه به منابع کثیری که به آنها پرداختهاند از جذابیت ویژهای برخوردار است و هدف این مقاله نیز بررسی محتوای این مکاتبات میباشد.
پس از صلح امام حسن (ع)، امام حسین (ع) کاملا مطیع برادر خود بود و سابقهای از مداخله در جریانات سیاسی در این دوره از امام حسین (ع) مشاهده نشده است. آنچه موجود است به بعد از شهادت امام حسن مجتبی (ع) برمیگردد (شیخ مفید، 1376: 29) که جدول ذیل، جهتگیریها و نکات برجسته مدنظر حضرت امام (ع) را نشان میدهد.
ردیف |
جهتگیری |
موضوع |
شرح |
1 |
رفتاری |
غصبی بودن حکومت معاویه |
نامه مصادره اموال معاویه |
2 |
رفتاری |
عدم مشروعیت حکومت معاویه |
" |
3 |
رفتاری |
عدم نقض صلح برادر |
" |
4 |
رفتاری |
عدم ترس از معاویه |
" |
5 |
رفتاری |
جنگ سرد با معاویه |
" |
6 |
رفتاری اعتقادی |
پایبندی معاویه به عهد جاهلی / پایبندی به ارزشهای اسلام / ملامت معاویه از نافرمانی خدا |
نامه به معاویه در خصوص ازدواج با کنیز |
7 |
رفتاری |
برملا کردن جنایات معاویه / فتنه نامیدن معاویه / وجوب جهاد با معاویه / نابودی دین با اقدامات معاویه |
اعتراض به معاویه |
8 |
رفتاری |
بیان اوصاف یزید / شرح شرایط والی مسلمان / بدعهدی معاویه برای جانشینی/ عاقبت شوم ستمگری |
نامه اعتراضی به معاویه |
9 |
اعتقادی |
نیت خیر / عاقبت خیر / عدم فتنهگری / برترداشتن امان الهی / ترس از خدا برای سعادت |
نامه اعتراضی به فرماندار مکه و ارشاد وی |
10 |
اعتقادی |
کافر دانستن یزید |
نامه اعتراض به یزید |
نامه امام (ع) در خصوص مصادره اموال کاروان یمنی
امام حسین (ع) در نامهای به معاویه بن ابیسفیان در خصوص توقف کاروان یمنی که اموالی را اعم از زیورآلات و عطریات به دمشق میبرد، چند نکته را مطرح میکند که در محتوای نامه، دو پیام مهم – غصبی بودن حکومت معاویه و مشروعیت نداشتن حکومت بنیامیه- را به دستگاه خلافت بنیامیه ابلاغ میکند .
تاریخ تمدن اسلام از نظر جریان سیاسی به دو دوره بزرگ تقسیم شده است:
الف: از ظهور اسلام تا سقوط عباسیان در بغداد و استیلای مغولان بر ممالک اسلامی
ب: نهضت سیاسی اسلام و پس از آن سقوط حکومت عثمانیها و اجتماع مسلمانان در تحت حاکمیت شیعیان صفوی
بحث اصلی در این خصوص، بررسی دوره اول میباشد که تا انقراض بنیامیه به طول انجامیده است (جرجی زیدان، 1372: 647-648). «در این دوره خلفای راشدین بر مسلمانان حکومت میکردند و همه اقوام و طوایف با هر رنگ و نژادی زیر یک پرچم جمع شده بودند. مزیت آنان، دین و ایمان و جهاد بوده و طبقات مردم را از روی سوابق دینی آنان درجهبندی میکردند؛ طبقاتی چون مهاجران، انصار، اهل بدر و اهل قادسیه از شهرت بیشتری برخوردار است» (همان، 647-648). بنا به گزارش تاریخ، مبنای سیاست، عدالت و تقوی بوده و امام حسین (ع) در این نامه همین مطلب را به عنوان عدم ذیحق بودن معاویه در تصرف و تملک اموال مسلمین تصریح نموده است. چرا امام حسین (ع) که فاقد حکومت رسمی بوده و از طرفی اخلاقمدارترین شخصیت عالم اسلام است، کاروانی را متوقف و کالاهای آن را مصادره مینماید؟
جرجی زیدان معتقد است بنیامیه از قتل عثمان بن عفان سوء استفاده کردند و خلافت را برای خود مصادره کردند (همان، 647). این حرکت نشان میدهد که معاویه اولین نفر از بنیامیه است که ملاحظه جامعه اسلامی را ننموده و در یک کودتا به این اقدام مبادرت ورزیده است و غصبی بودن حکومت وی و عدم مشروعیت آن آشکار میشود. در باب 4705 از کتاب «البر و الصله و ادلب» در صحیح مسلم آورده شده است که پیامبر (ص) نسبت به معاویه دیدگاه خوبی نداشته و حتی در یک جریان، وی را نفرین میکند: «اشبع الله بطنه»؛ خدا شکمش را سیر نسازد. بیتردید هر تحلیلگری میتواند به عمق رذالت معاویه پی ببرد. در نتیجه، این شخصیت نمیتواند در نگاه امام حسین (ع)، نوه پیامبر (ص) نیز پذیرفتنی باشئد. معاویه پس از مرگ عثمان، علیرغم اینکه جامعه اسلامی با حضرت علی بن ابیطالب (ع) بیعت کرده و ایشان را خلیفه مسلمین شمردند، با خلیفه برحق مسلمین بیعت نکرد و خود را محق به سرپرستی مردم مسلمان دانست. وی در جنگ صفین، مقابل حضرت علی (ع) ایستاد که این خود شروعی برای غصب کردن مسند خلافت بود و سپس با فرزند حضرت علی (ع) یعنی امام حسن مجتبی (ع) به مقابله پرداخت و در یک جریانسازی، وی را مجبور به صلح نمود. امام حسین (ع) در این مدت شاهد و ناظر همه این اتفاقات بود؛ ازاینرو مقبولیت و مشروعیت حکومت معاویه را برنتابید و خود را محق به اجرای فرامین الهی دانست و خلیفه غیرقانونی شام را غاصب دانست.
امام حسین (ع) در تصاحب کاروان یمن، به معاویه و همه اهل عالم اعلام میکند که صاحب اصلی این کاروان کسی است که جانشین بهحق پیامبر (ص) بوده و اوست که میتواند در آن دخل و تصرف کند.
1-تقسیم اموال عمومی برای خویشان
در این نامه، امام (ع) به نکتهای ظریف اشاره میکند و آن اینکه شما اموال مردم را به نفع فرزندان پدرت مصادره خواهی کرد و یا اینکه از این محل، فرزندان پدرت را سیر میکنی. در این مطلب، چند نکته در ذهن شکل میگیرد و آن اینکه حکومت بنیامیه و در رأس آن معاویه، حقوق عامه مردم را ملاحظه نکرده و چیزی که برایشان مهم است فقط بستگان و اقربای خویش است. این روش را خلیفه سوم نیز تقویت کرده بود که موجب شد معاویه به تقلید از وی این کار را انجام دهد.
بیتالمال در صدر اسلام، «خزانه محلی» نامیده میشد و همه مسلمانان در این خزانه حق داشتند. بنیان بیتالمال در زمان ابیبکر، خلیفه اول نهاده شد. در زمان عمر بن خطاب، محلی از مسجد را برای بیتالمال اختصاص دادند. در دوره این دو خلیفه، رعایت حقوق عامه صورت گرفت. «در زمان حضرت امیرالمؤمنین (ع)، مجددا تقسیم بیتالمال به نحو صحیح آن بین مسلمانان احیا گردید و امام علی (ع) محلی را که به عنوان بیتالمال تعیین کرده بود، پس از تقسیم، جارو مینمود و در آن نماز میخواند» (مجلسی، 1315: 113).
2- جنگ سرد با معاویه
انعقاد عهدنامه امام حسن (ع) با معاویه جای بحث دارد چرا که معاویه آن را نقض عهد کرده و به نحوی باطل شده بود؛ با این حال، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) اخلاقاً به آن پایبند بودند. بعد از شهادت امام حسن (ع)، جریانسازیهای سیاسی بیشتر به صورت سرد اتفاق میافتاد و در تاریخ، درگیری و نزاع نظامی بین امام (ع) و معاویه گزارش نشده است (شیخ مفید، 1376: 89). یکی از اقدامات مهم امام (ع) در این دوره، نگهداشتن قافلهای بود که از یمن به سمت دمشق در حرکت بود. امام (ع) به این وسیله میخواست به همه مسلمانان اعلام کند که سر سازش با معاویه ندارد و اگر جایی مصلحت ببیند، مقابله خواهد کرد؛ هرچند قصد درگیری نظامی با معاویه را نداشته است.
3- عدم ترس از معاویه
معاویه بعد از جریان حکمیت، خود را خلیفه مسلمانان نامید و مردم شام نیز از او به عنوان خلیفه یاد میکردند؛ بر همین اساس، از قدرت پادشاهی برخوردار شده بود و عملا تاخت و تازهای فراوانی برای جلب سایر ملل انجام میداد و بسیاری از بزرگان آن روز بدون اجازه معاویه جرأت هیچ کاری نداشتند. امام (ع) شجاعانه بعد از تصاحب قافله، نامهای به معاویه مینویسد و از توقف کاروان و مصادره اموال آن به نفع مسلمین به وی خبر میدهد. به تعبیری این اقدام نشان میدهد که اگر امام (ع) قصد تقابل نظامی با معاویه داشته باشد، واهمه و اضطرابی برای این کار ندارد؛ لیکن به تعهد برادر بزرگوارش پایبند است. این اقدام امام در توقف قافله، هشدارباش آشکار و قدرتمندی است که به معاویه داده شد. معاویه خود میداند که نمیتواند به مقابله با منطق امام بپردازد.
نامه به معاویه پیرامون ازدواج با کنیز
امام (ع) در این نامه به ایراد معاویه در خصوص ازدواج با کنیز خود میپردازد و معاویه بیش از آنکه توانسته باشد امام (ع) را مورد عتاب قرار دهد، خود با ادله زیبای امام (ع) از صحنه خارج میشود و قافیهای را که خود شروع کرده، میبازد. امام در این نامه به چند نکته اشاره میکند:
1-مذمت معاویه درخصوص پایبندی به عهد جاهلی
معاویه در هنگام زمامداری بیشتر شبیه پادشاهان بود. این تعبیر را سعد بن مالک در هنگام بیعت با معاویه در مسجد کوفه به کار برد و گفت: «السلام ای پادشاه»، معاویه به خشم آمد و گفت: «چرا نگفتی امیرمؤمنان؟» و ایشان گفت: «این در صورتی بود که ما تو را امیر کرده باشیم؛ در حالی که خود بدین کار پریدهای» (یعقوبی، 1371: 56). معاویه همه تلاش خود را معطوف به بازگشت مردم به سنت جاهلیت کرد. اولین کار وی این بود که تعصب عربیت، قومیت و ملیت عربی را که اسلام نفی کرده بود، احیا کند. امام (ع) در این نامه به معاویه در خصوص اینکه نباید با کنیز خود ازدواج کند، تذکر میدهد و میگوید که این کار طبق سنت رسول خدا (ص) بوده و با کنیز آزادکرده خود ازدواج نموده است و برتری انسانها به شرافتی است که خدا به آنها داده است. معاویه در زنده کردن سنت جاهلیت به نحوی تلاش میکرد که بتواند آثار اصلی رسالت پیامبر خدا (ص) را از بین ببرد .کار تبعیض در حکومت وی به جایی رسید که نوشت: «تا عرب وجود دارد، غیرعرب هر که هست، حق امامت جماعت ندارد» (مطهری، 1376: 292).
2- معاویه و فاصله با ارزشها
امام حسین (ع) در این نامه به معاویه گوشزد کرده است که قریشی بودن ارزش حساب نمیشود. قریش طایفهای از اعراب بود که چند شاخه شده بود و به واسطه نفوذ در میان اعراب، وابسته بودن به آن یک افتخار بود و موجب فخر به دیگران میشد. امام (ع) فرمود که ارزش فقط در پیوند با رسول خدا است و بالاتر از آن وجود ندارد. از این مهمتر اینکه اثبات نسبت بنیامیه با قریش و خویشاوندی با پیامبر (ص) قابل تردید است (مجلسی، 1315: 170). ضمن اینکه امام (ع) به صراحت این انتساب به قریش را موجب فضیلت نمیداند.
3- ملامت و سرزنش معاویه
امام (ع) در این نامه، خود را از ملامت معاویه تبرئه و با ادله محکم، مندرجات نامه وی را مردود میداند؛ از طرف دیگر موجبات ملامت و سرزنش وی را فراهم میکند. ایشان سرزنش را در گناه کردن میداند؛ حال آنکه ازدواج با یک فرد آزاد مسلمان گناه نیست؛ این ازدواج، سنت پیامبر (ص) است و دیدگاه معاویه مبنی بر رسوم جاهلی است و هیچ جایگاهی در دین اسلام ندارد.
4- پاداش آزاد کردن برده
از آنجایی که معاویه خلافت را به پادشاهی تبدیل کرده و در دربارش حشم و خدم جمع کرده بود، امام حسین (ع) در این نامه، این موضوع مهم که خداوند برای آزاد کردن کنیز به انسان پاداش میدهد را به وی متذکر میشود و میفرماید: آن کنیز من بود که به موجب امری که خداوند در آن پاداش میدهد، آزاد شد. حکیم بن ابینعیم، از حضرت زهرا (ع) این ارزش را بازگو کرده است (طوسی، 1388: 26).
نامه به معاویه در اعتراض به او
امام (ع) در این نامه به جنایات معاویه و کشتن صحابی خاص پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) اشاره کرده و نکات مهمی را به او تذکر میدهد؛ خداست که کار خیر و شر را راهنمایی میکند. امام (ع) میفرماید که شما گفتهای: کاری را انجام دادم که به آن سزاراوار نیستیم؛ در حالی که این تشخیص در حیطه شما نیست. راهنما و هدایتگر همه، خداست و اوست که میداند چه چیزی خیر است و یا غیر آن و مطلب عنوان شده در تخصص تو نیست. این ادبیات در عهد معاویه به آسانی از سوی هرکسی ادا نمیشد و امام (ع) با تأکید بر عهدی که با پروردگار بسته است و جز او راهنمایی نمیداند، این مطلب را بیان میکند.
1-تصریح به عدم مقابله نظامی
امام (ع) میفرماید: مطالبی که از من به تو رسیده، صحت ندارد و دستگاه بنیامیه را چاپلوسان و سخنچینان و فتنهانگیزان احاطه کرده است؛ درحالی که خود میدانی اقدامات من برای تهاجم نظامی علیه حکومت ناحق شما نیست؛ هرچند از اینکه با تو نمیجنگم از خدای خود بیم دارم و گمان ندارم که خدا راضی باشد که من قیام و حرکتی انجام ندادهام. خدا نیک میداند که گروهی ملحد و حزبی ستمپیشه بر مردم مسلمان حکومت میکنند و راهنمایی ایشان شیاطین هستند و بیان این مطالب کذب جز از این گروه بر نمیآید (احمدی میانجی، 1385: پیوست 12؛ دینوری، 1380: 95).
2- بیان جنایات معاویه
در این نامه امام (ع) برای روشنگری مردم و بیان جنایتهای معاویه، اسامی افرادی را که نزد مردم جایگاه معنوی ویژهای دارند و از سوی معاویه مورد خشم و ستم قرار گرفته بودند، ذکر میکند تا همگان بر کُنه و ذات ستمگر خلیفه نامشروع شام پی ببرند. امام میفرماید: شما حجر بن عدی را کشتهای که دارای چند خصلت ارزنده بود؛ اهل نماز و عبادت و با ظلم و بدعت مخالف بود و در راه خدا از هیچ ملامتی باک نداشت. تا اینجا مطلب به صورت اعتقادی اعم از نظری و عملی اشاره میکند و از وی شخصیتی را به تصویر میکشد که نشان دهد معاویه یک مرد خدادوست و خداترس را به شهادت رسانده و در این خصوص عملا رشته مسلمانی خود را پاره کرده است. همچنین عمر بن حمق که صحابی رسول الله (ص) بود و از کثرت عبادت چهرهاش زرد شده بود را به اتهام علیدوستی و بازگویی اوصاف برحق ما کشتهای و این اعمال را در حالتی انجام دادهای که با به جا آوردن قسم به آنها امان داده بودی و حرمت سوگند به خدا را از بین برده و امان دادن به عنوان یک شیوه مسلمانی و مردانگی را زیر پا نهادهای و رشته دیگر مسلمانی خود را از هم گسسته نمودهای (همان، 88).
بخشی از فرمایش امام (ع) به سنتشکنی معاویه مرتبط است، خطاب به وی مینویسد: اولا زیاد بن سمیه را برادر خود خواندهای، حال آنکه ایشان در رختخواب ثقیف متولد شده است. منظور امام (ع) در این مطلب به زیبایی بیان شده است. کسی که مشمول فرمایش پیامبر (ص) است «اَلَوَلَدُ لِلفِراشِ وَ لِلعاهِرِ الحَجَرُ» را به عنوان فرزند پدر خود خواندهای (مسعودی، 1374: 77-78). امام (ع) در این نامه به فقر اجداد معاویه نیز میپردازد که معاش خود را با همراهی کاروانهای یمن و شام در تابستان و زمستان تأمین میکردند و با آمدن دین اسلام، بینیاز شدند و گروهگروه مردم برای مناسک حج به مکه میآمدند (قریش / 2؛ إِیلافِهِم رِحلَهَ الشِّتاءِ) و از این موهبت بهره بردید.
3- معاویه فتنه بزرگ است
امام (ع) در این نامه به فتنه بودن معاویه اشاره میکند. حضرت میفرماید: من فتنهای را عظیمتر از حکومت تو نمیبینم. امام (ع) از اینکه با معاویه نمیجنگد، در این بخش از نامه نیز افسوس میخورد که اگر نجنگم، باید در مقابل خداوند بزرگ استغفار کنم. امام (ع) در ادامه نامه، از مکر معاویه به خدا پناه میبرد و امیدواری میطلبد که به ایشان آسیبی نرسد و میفرماید: تو بر مرکب جهل و ضلالت سوار شدی و از اینکه به تعهدات خود عمل نمیکنی، مسروری و حرص بر نقض عهد و پیمان داری. در اینجا امام (ع) به جان خودش سوگند یاد میکند که معاویه در هیچ زمانی به عهد و پیمان وفادار نخواهد بود و چهبسا به عدم تعهد وی به صلح با امام حسن (ع) نیز کنایه زده است.
نکته دیگری که امام (ع) اشاره دارند این است که جرم این بزرگان قوم و واجدین صلاحیت دینی که معاویه کشته، ارادت به اهل بیت (ع) است و از اینکه از ما به نیکی یاد میکردهاند، موجب خشم و ستم تو قرار گرفتهاند.
امام (ع) در پایان این نامه به چند مطلب حساس و مهم اشاره میکند:
1-تهدید میکند که معاویه میبایست آماده قصاص شود و تفاوتی نمیکند در این دنیا یا روز واپسین باشد.
2- ریز و درشت اعمال معاویه نزد خدا محفوظ است و دفتر خدا هیچ تر و خشکی را فراموش نمیکند. خداوند به درستی میداند که با سوءظن نسبت به دیگران آنان را دستگیر میکنی؛ درحالی که هیچ اطمینانی به جرم آنان نداری و به صرف متهم بودن به قتل آنها مبادرت میکنی؛ حال آنکه تا جرم کسی محرز نشده است، قتل و کیفر وی محکوم است.
3- بیعت با یزید را نکوهش کرده است و شارب الخمر بودن و سگبازی وی را تصریح میکند و میگوید که این موجود چه شرافتی داشته که از مردم مسلمان برای او بیعت گرفتهای.
4- خلافت مسلمین را که امانت الهی بود، تخریب نمودی و مردم مسلمان را فریب دادی و فکر کردی به سود رسیدهای؛ حال آنکه نفست به خسران رفت و جز زیان نصیبی نداشتهای.
5- مشاوران خود را افراد جاهل و نادان قرار دادی و به مشورت آنان زندگی و آخرت خود را پایمال نمودی و نسبت به افراد متقی و پرهیزکار ستم روا داشتی و در نظر مردم به خوار کردن آنها اقدام نمودی.
4- معرفی یزید بن معاویه به مردم
حضرت امام (ع) در نامهای مستقل به شخصیت یزید بن معاویه میپردازد تا همه عالم این عنصری را که معاویه بر خلاف تعهد خود به زعامت مردم برگزیده و از مسلمانان برایش به اجبار بیعت گرفته است، بشناسند. شیوه و روش اولیاء الله هدایت و روشنگری است. حضرت در این نامه ضمن بیان اوصاف زشت فرزند معاویه، به وی تذکر میدهد که به امانت الهی (خلافت) خیانت کرده و مردم را نابود نموده است.
5- امین نبودن یزید به دلیل شرابخواری
در این نامه امام (ع) مردم را هوشیارمیکند که بدانید معاویه فرزند شرابخوارش را که فاسق است و شرارت خواهد کرد، به جانشینی برگزیده است و زمام رهبری امت محمد (ص) را به چنین فردی سپرده و به تعهد خود به امام حسن (ع) پشت پا زده است. شما چگونه انتظار دارید اسلامی که با خون دلهای پیامبر (ص) و رشادتهای صحابی آن به عالم معرفی شده است، به دست چنین شخصی هدایت شود.
در پایان نامه هم به عاقبت شوم ستمگران اشاره میکند و معاویه را از عذاب الهی مصون نمیبیند. به صراحت میفرماید که والی باید امین و درستکار باشد؛ حال آنکه این شخص به دلایل پیشگفته، نمیتواند والی مردم باشد و شرایط آن را ندارد.
نامه به یزید بن معاویه
یزید بن معاویه نامهای را به عبدالله بن عباس و یا عمر بن سعید، حاکم مدینه میفرستد تا آن را در مراسم حج قرائت کند. مضمون نامه، تسلیم کردن امام (ع) و مردم مدینه با روش مسالمتآمیز و فریبندهای بود که به طبع شاعری یزید آراسته شده بود و امام (ع) در پاسخ آن، آیهای از قرآن را میآورد: وَ إِن کَذَّبوکَ فَقُل لی عَمَلی وَ لَکُم عَمَلُکُم أَنتُم بَریئونَ مِمّا أَعمَلُ وَ أنا بَریءٌ مِمّا تَعمَلونَ؛ اگر کفار تو را تکذیب کردند، بگو عمل من برای من و عمل شما برای شماست. شما از آنچه من انجام میدهم بیزارید و من نیز از آنچه شما انجام میدهید بیزارم (دشتی، 1377: 362). امام حسین (ع) با ذکر این آیه، به صراحت به کفر یزید اشاره کرده و صلح و سازش با کفار را مردود شمرده است. شأن نزول این آیه نیز درخصوص کفار است که به پیامبر (ص) پیشنهاد کردند: یک سال تو خدای ما و یک سال ما خدای تو را بپرستیم و آیه نازل میشود که هر کس برای خودش امور خود را پیگیری نماید و سازش بین من و شما نیست (کافرون / 28).
نامه به عبدالله عمر بن سعید، والی مکه
در این نامه فرماندار مکه از امام (ع) میخواهد تسلیم یزید شود. امام (ع) در پاسخ به فرماندار مکه چند نکته را متذکر میشود:
- چنانچه منظورت از پذیرفتن صلح و تسلیم شدن، خیر باشد و هدف حفظ من و مسلمین است، از نگاه خداوند دور نخواهد ماند و پاداش خواهد داشت. امام (ع) در این نامه به فرماندار مکه میفرماید: هدف من دعوت مردم به سوی خداپرستی است و کجای برنامه من فتنهانگیزی است. دعوت کننده به سوی خدا، عملش فتنهگری و تفرقه ایجادکردن نیست.
- از آنجا که حاکم مکه قصد داشت برای امام (ع) اماننامه از یزید بگیرد، امام (ع) میفرماید: بهترین اماننامه نزد خداست و از همه اماننامهها بالاتر است؛ پس چه نیازی به امان یزید و اعوان و انصارش دارم؟
- امان آخرت در ترسیدن از خدا در دنیا است. حضرت (ع) میخواهد به حاکم بفهماند که از یزید نترس و خداترس باش تا سعادت دنیا و آخرتت تأمین شود.
نتیجه
پژوهش حاضر تلاش کرد تا در پرتو بررسی مکاتبات امام سوم شیعیان به مخالفانش به نتایج ارزندهای برسد. شخصیت نامآوری مانند امام حسین (ع) که نوه پیامبر خاتم (ص) است و در مکتب رسالت رشد کرده و از محضر پدر بزرگوارش، شیره جانش با عدالت تقویت شده است، نمیتواند انحراف دین جدش را ببیند و ساکت بنشیند. امام (ع) با دقت در سالهایی که در خدمت برادر بزرگوارش بوده، همه زیر و بم جامعه اسلامی آن روز را شناخته و نسخه درمانی خود را به مردم ارائه کرده است. در این مکاتبات به وضوح، فتنه را معرفی کرده و فتنه بزرگتری که معاویه به امت محمد (ص) تزریق کرده را نشانه رفته است. ابتدا به معرفی معاویه پرداخته و جنایتهای او را برملا کرده تا در دعوت خود به همراهی عمومی، با تردید مردم مواجه نشود. مردم در صدر اسلام به پیمانها خیلی وفادار بودند و امام (ع) با بیان بدعهدی معاویه، شیرازه حکومت او را به هم ریخت. حالا همه میدانند که یزید غیررسمی و نامشروع بر تخت نشسته است. در صدر اسلام، برای اصحاب پیامبر (ص)، حرمت فراوانی قائل بودند و امام (ع) با برشمردن اسامی کشتههایی که به دست معاویه شهید شده بودند، بیتوجهی او را به پیامبر خدا (ص) اثبات کرد. مردم به فسق و فجور و میگساری حساس بودند و هنوز رگههای اصلی اسلام جان داشت؛ از این رو حضرت با برشمردن صفات پست یزید، عدم ذیحقی وی را برای زمامداری امت اسلامی اعلام کرد. در این مکاتبات، ضمن بیان حقوق خود و جرم و جنایات معاویه، از هدایتگری هم غافل نبود و به نحوی رسالت ارشادی خود را که ذاتی بود، به انجام رساند. در این پژوهش با تحلیل نامههای رسای امام حسین (ع)، فلسفه قیام و حرکت ایشان در عاشورای 61 تبیین و این نتیجه گرفته شد که برای نجات بشریت از انحراف و آموزش آزادگی و حّریت، راهی که امام (ع) انتخاب کرده بود، بهترین و تنهاترین راه رستگاری بود.