چکیده
مناسک عزاداری عاشورا بستر ظهور یک نظام نمادین قوی است که مهمترین نقش را در بازتولید هویت شیعی، معنا بخشی به حیات شیعیان و تقویت همبستگی میان آنها دارد. در این میان، به نظر میرسد استفاده از نمادها سهم بسزایی در تبادل سریع و ماندگارتر پیامهای معنوی و قدسی میان زائران و ایجاد همبستگی میان آنها داشته است. در مقاله حاضر تلاش شده است تا با اتکاء به رویکرد تفسیری کلیفورد گیرتز که به خلق معنا توسط نمادها و اهمیت آنها در الگودهی و ایجاد همبستگی میان مؤمنان توجه دارد، به تفسیر نمادهای مناسکی اربعین و معانی قدسی پرداخته شود. در این پژوهش با استفاده از روش توصیف عمیق و جمعآوری اطلاعات به وسیله مشاهده مشارکتی بر اساس «نمونهگیری نظری» به عنوان ابزار اصلی و بررسی تصاویر شبکه اجتماعی اینستاگرام به عنوان ابزار مکمل انجام شده است. خروجی این مطالعه میدانی معرفی و تفسیر اپیزودهای معنایی است که توسط ابژههای نمادینی نظیر پرچم، کتیبه، پارچه نوشته، بنر، سربند، کوله، گهواره، ضریح، پنجه، پیکره، چفیه، عبا، تربت و پارچه متبرک در فضای مناسکی پیادهروی اربعین بازنمایی میشوند.
طرح مسئله
ما در جهانی از نمادها زندگی میکنیم و جهانی از نمادها در بین ما زندگی میکنند. به عبارتی فهم نماد و کشف و شهود نمادین، ما را در یک نوع جهان معنوی قرار میدهد. البته نماد وجود ندارد مگر برای کسی یا جمعی که در بعضی جنبهها هم ذات هستند. زبان نمادین عالیترین زبانی است که بشر بدان دست یافته است و زبان مذهب نیز به ویژه مذاهب سامی، سمبلیک (نمادین) است. در مذهب تشیع، مناسک عزاداری عاشورا بستر بروز و ظهور این زبان نمادین است که طی سالهای اخیر ضمن گستردگی بیشتر، در شکل پیادهروی اربعین نمود تازهای یافته است. در این مناسک، استفاده از نمادها وجهی هویت بخش برای زائر اربعین دارند. وظیفه اصلی انتقال پیام میان مشارکت کنندگان و همچنین انعکاس آن به ناظران بیرونی این مناسک را نیز بر عهده دارند؛ چرا که نمادها بیش از زبان، قدرت انتقال دهندگی پیام را دارند و از آنجا که حرکت، عنصر اصلی این مناسک است؛ این نمادها هستند که میتوانند در حرکت (و نه در سکون) پیام را موجز و سریع منتقل کنند. ضمن اینکه مواجهه زائر با نمادها در مسیر پیادهروی، مواجههای معنادار از یک حس عمیق مشترک عاطفی است که دارای دو ویژگی میباشد: نخست، حس برابری که باعث میشود زائران آزادانه و فارغ از هر شأن و مقام اجتماعی و فرهنگی و ملیتی در یک حس مشترک با یکدیگر سهیم و شریک بوده و رابطه برقرار کنند و دیگر، حس اشتیاق مقدس و توافق ذهنی زائران با عقیده و معانی نهفته در درون نمادهای به کار رفته شده است. در واقع کاربرد نمادها در این آیین، افراد هرچه بیشتر در برپا بودن و یافتن معنا یاری میکند و به وحدت احساسی هرچه بیشتر دعوت مینماید. افراد همواره با کسانی که از نظر فکری و باورهای اعتقادی مشترک هستند، قادر به برقراری ارتباط و اشتیاق به همراهی در خصوص عقیده و باور مشترک میباشند. ترسیم ظلم رفته بر معصوم به واسطه کاربرد نمادها و جاری شدن اشک و غلیان حس اندوه و افسوس از عدم حضور در چنین رویدادی، موجبات تشدید و تجدید پیمان هرچه بیشتر بر علیه دشمنان و نظام ظلم و جور حاکم بر عرصه جامعه جهانی شده و بر روح وحدت و یکپارچگی و همبستگی در درون مؤمنان میدمد.
نمادها به زائران تجربه پیوستهای از امر قدسی میدهند. نشانههایی از واقعیت امر قدسی به واسطه تأثیراتش در زندگی و دنیای آنها نمایان میشود که ایمان فرد مؤمن را تقویت میکند. بنابراین مسئله شناخت ابژههای نمادینی که در فضای مناسکی پیادهروی اربعین مورد استفاده قرار میگیرند از این جهت اهمیت دارد که ما را به معانی مقدسی میرسانند که سوژههای مؤمن، هم زندگی معنوی و مذهبی خود را با آن سامان میدهند و هم در پی بازنمایی آن و نیز انتقالش به دیگران هستند. از این جهت بررسی این نمادها به عنوان ابژههایی ملموس، نقش مهمی در رسیدن به یک توصیف و تحلیل واقعی از فرهنگ شیعیای دارد که طی سالهای اخیر در بستر مناسک زیارتی اربعین بروز و ظهور پیدا کرده و در حال بازتولید است و فرهنگی مشترک که ورای ملیت زائران عمل کرده و باعث همبستگی میان آنها شده است. در این میان زائران ایرانی و عراقی به واسطه روابط ریشه دار تاریخی و مشترکات فرهنگی زیاد، بیش از دیگر زوار شرکت کننده، در فضای مناسکی اربعین به یکدیگر پیوند میخورند.
چارچوب نظری
مفهوم معنا، ارتباط نزدیکی با مفهوم نماد دارد. معنا از طریق نمادها منتقل میشود که ابزارهای حامل آن هستند. معنا در حقیقت، آن چیزی است که در نظام فرهنگی جامعه و در تار و پود اجتماعی تعبیه شده و از این رو، تحلیل آن نمیتواند بر اساس یک علم تجربی و در جست و جوی قوانین انجام گیرد، بلکه باید از طریق یک علم تفسیری و در جست و جوی معنا انجام شود (گیرتز، 1973، ص 21 به نقل از فکوهی، 1386). در این نگرش، اشتیاق اصلی کشف معنا از خلال تجربه است. درک دین با نظم و نسق بخشیدن به معنی میسر میشود؛ درک نسبت و ارتباط دین با ارزشها، همپای نیازهای رایج زندگی و آنچه پیکره تجربه را شکل میبخشد، مناسک است.
از آنجا که مفاهیم، موجودات و نیروهای مذهبی در مفهوم رایج آن «حاضر» نیستند، توسط نمادها و اشیای مذهبی وجه جسمی و مادی بدانها داده میشود و در نتیجه مؤمنان آنها را از خلال این فرآیندها «حاضر» کردهاند. این ماهیتهای (معنوی) در اشکال خاصی به واقعیت عادی تبدیل میشوند. برخی از آنها بیانگر اشکال ظهور امر متعالی در امر اجتماعی و طبیعی هستند. انسانها، به چیزهایی برای صحبت کردن با آنها، تمرکز کردن بر آنها و حتی به دست گرفتن و دستکاری کردن آنها نیار دارند. نمادها به ما تجربه پیوستهای از امر قدسی و نیز نشانههایی از واقعیت امر قدسی به واسطه تأثیراتش در زندگی و دنیای ما ارائه میدهند.[1] درواقع دین با نوید رستگاری به پیروانش برای فعالیت دینی، امید و انگیزه بیشتر فراهم میکند. راه اصلی رستگاری به جا آوردن مناسک مقدس است. مناسک از نظر گیرتس نوعی جهش هستند. مؤمنان در مناسک دینی به دوران امر قدسی جهش میکنند. به همین دلیل پس از مناسک و بازگشت به زندگی عادی، تغییر میکنند و به انسانهای متفاوتی تبدیل میشوند؛ مگر اینکه آن تجربه درست انجام نشده باشد. البته پس از تغییر فرد، جهان نیز تغییر کرده است. اکنون جهان، بخشی از واقعیت گستردهتری است که به طور متقابل بر دنیای درون او تأثیر میگذارند، آن را اصلاح میکند و به کمال میرسد. مناسک مجموعهای از اعمال خشک و بی روح نیستند، بلکه از داستانها و روایتهای مقدس طراوت میگیرند (همان، 98).
روش پژوهش
روش شناسی تفسیری با تمایز گذاری میان پدیدههای انسانی و طبیعی، بر این اصل استوار است که موضوع جامعه شناسی دین، بعد ذهنی و معنایی صورتهای تجلی یافته دین در تاریخ، جامعه و رفتار انسانهاست. این الگو، بر خلاف الگوی اثباتی که به منشأ دین و کارکردهای آن در سطح کلان جامعه توجه دارد، به بررسی ماهیت نمادها و اعتقادات دینی و نقش آنها در معنا بخشی به زندگی فردی و اجتماعی میپردازد. پژوهش حاضر با رویکرد تفسیری کلیفورد گیرتز، از طریق بهره گیری هم زمان روش توصیف مختصر و فربه، ضمن مطالعه ابژههای نمادین در فضای مناسکی پیادهروی اربعین به تفسیر معانی نهفته در آنها پرداخته است.
گیرتز برای نشان دادن معناداری رفتارهای فرهنگی و برخورداری آنها از معنایی فراتر از نگاه عینی و جهان شمول، انسان شناس را به روشها و نگاههای دقیقتر و ژرفتری فرا میخواند. از این رو، دریافت دیگری را در بافتی «زمینهای» بیان میکند و آن را توصیف فربه (Thick Description) در برابر توصیف مختصر (Thin Description) مینامد. توصیف مختصر فقط به مشاهده تجربی و ثبت دادهها با رویکردی مردم نگارانه میپردازد، در حالی که توصیف فربه، هنگامی پدید میآید که انسان شناس میخواهد «معنای» دادههای تجربی را آشکار کند. گیرتز در پاسخ به چگونگی کشف معنا، اعتقاد دارد که کنش اجتماعی در قالب نمادها بیان شده است و باید دید که نمادها چگونه معانی را بازنمایی میکنند (تقیزاده داوری، 1395: 38). نمادها در واقع به دو شکل میتواننند معنا را بازنمایانند: 1-بازنمایی آگاهانه (Conscious Representation) و 2-بازنمایی نمادهای پنهان (Hidden Symbols Representation)، که در این پژوهش بازنمایی آگاهانه، مورد نظر است. بازنمایی آگاهانه، چنان که از نام آن پیداست، از دلالت شیء بر یک مفهوم مشخص و به صورت شفاف حکایت دارد. مانند پرچم که نماد کشور به شمار میرود و معنا و مقصود آن روشن است (Sherratt, 2006, p. 111).
در جمعآوری اطلاعات این پژوهش، مشاهده مشارکتی به عنوان روش اصلی و بررسی تصاویر و ویدئوهای منتشر شده در شبکه اجتماعی اینستاگرام به عنوان روش کمکی، مورد استفاده قرار گرفته است. در نحوه انتخاب نمونهها بر اساس «نمونه گیری نظری»[2]، جمعآوری دادهها برای تولید نظریه بوده است که به موجب آن تحلیل گر همزمان به جمعآوری، کدگذاری و تحلیل دادههای خود میپردازد و برای اینکه نظریه خود را در حین شکل گیری تکمیل کند، تصمیم میگیرد چه دادههایی جمعآوری و کجاها آن را پیدا کند. معیار پایان گرفتن کار نمونه گیری «اشباع نظری» است که در این مرحله، دادهها شکل تکراری پیدا میکند و اطلاعات جدیدی را به محقق نمیدهند (فلیک، 1387: 173).
یافتههای میدانی
مفهوم معنا، ارتباط نزدیکی با مفهوم نماد دارد. معنا از طریق نمادها منتقل میشود که ابزارهای حامل آن هستند. معنا در حقیقت، آن چیزی است که در نظام فرهنگی جامعه و در تار و پود روابط اجتماعی تعبیه شده و از این رو، تحلیل آن نمیتواند بر اساس یک علم تجربی و در جست و جوی قوانین انجام شود، بلکه باید از طریق یک علم تفسیری و در جست و جوی معنا صورت گیرد. در این نگرش، اشتیاق اصلی کشف معنا از خلال تجربه است؛ لذا آنچه که در ذیل این نوشتار آمده است نتایج میدانی حاصل از چنین رویکردی پژوهشی است:
بعد از اتمام کار نمونه گیری و ثبت تصاویر از میدان اربعین و نیز جمعآوری هدفمند تصاویر از فضای اینستاگرامی، نمونههای به دست آمده مورد بررسی قرار گرفته، تجزیه و تحلیل شدند. ابتدا با جست و جو در نشانههای ظاهری و بصری و سپس تعمق در این نشانهها، معانی محوری بازنمایی شده توسط نمادهای مناسکی اربعین شناسایی شدند. این معانی اصلی در قالب اپیزودهایی، ذیل قابهای تصویری مرتبط با آنها، دسته بندی شدهاند:
1-پرچم
هر جامعه سازمان یافتهای دارای علائم و نشانههای خاص خود است: توتمها، علمها، کتلها، پرچمها که همیشه بر نوک یا قلهای (بالا و نوک دکل، چادر، بناها، بامها و قصرها) جای میگیرد. پرچمها به ترتیب کلی نشانه اعلان جنگ و گاهی علامت فرماندهی، اتحاد و مقاومت است. شمایل سازی هندو نیز همین مفهوم را از آن به دست میدهد: درفش پیروزی علامت جنگ است و به تبع آن علامت عملی که در دفع نیروهای شرور انجام میگیرد. در چین باستان پرچم فقط علامت گروهها و رؤسا نبوده بلکه نبوغ و فضیلت آنها را در بر داشته است. حرف و علامت پرچم و جوهر است. پرچمی که در بادگیر جایگاه انجمنهای خفیه علم میشد، ابزار بیدارباش، جنگجویان سالک در عملیات بود، پرچمها عملا جانشین نیاکان رؤسای قدیم این حجرهها بود. گفته میشود که پرچمها جانشین نیستند بلکه نیاکان را عرضه میکنند و نماینده آنان هستند. حامل علم و کتل آن را روی سر خود بالا میبرد، یعنی به نحوی به سوی آسمان بانگ برمیدارد و خط وصلی میان بالا و پایین؛ آسمان و زمین به وجود میآورد. به زعم ریشا دو سن ویکتور، در کتاب مواعظ و ادعیه ناشناخته: کتل به معنی برپایی و اهتزاز روح و نشانه انتقال مسیح به ملکوت است. پرچم بالا میرود، انسان آن را بالای سر خود نگه میدارد و آن را در حین نگاه به آسمان در دست دارد. پرچم در اهتزاز بر فراز زمین، با رمز الهی آشنا شده است. این نماد حمایت، همراه با ارزشی میشود که علامت مشخصه فرد یا دستهای است. پرچم یک ارباب، یک سردار، یک رئیس دولت، یک نبی، یک فرقه، یک صنف، یک حذب و غیره. پرچم نشانه مرام یا ظاهر آن کسی است که زیر آن قرار گرفته است (شوالیه و گربران، 1397: 362). پرچمها در نبرد، اساساً نشان برپایی و تشکل به شمار میروند و تا زمانی که پرچمها در اهتزاز بودند، از عزیمت لشکریان جلوگیری کرده و از فتح و پیروزی نوید میدهند.
یکی از مهمترین ابژههای نمادین در فضای مناسکی اربعین، پرچم است. پرچمی که در ذهن شیعیان، نمادی از مقابله امام حسین (ع) با جبهه باطل است. از پرچم همواره در اموری که نیاز به حفظ انسجام گروهی بوده، استفاده شده است؛ چرا که به نوعی بیانگر «هویت گروهی» نیز هست؛ معنای اخیر به ویژه در میان عراقیها –به واسطه پررنگ بودن هویت عشیرهای و قومی- به شکل بارزتری نمود دارد. از آنجا که در میان اعراب، بالا رفتن پرچم به نشانه عزاداری برای مرگ یکی از اعضای عشیره هنوز هم مرسوم است؛ بنابراین، بالا بردن و حمل کردن پرچم یا علمهای ابوالفضل، نمادی از حضور علمدار سپاه حسین و همچنین نشانه عزاداری برای او است.
در مناسک پیادهروی اربعین، پرچمهای مختلفی در طول مسیر، سر در موکبها و توسط زائران حمل میشود، این پرچمها علاوه بر رنگ سیاه که نشانه عزاداری است، به رنگهای مختلف از جمله رنگ سفید و سرخ هم دیده میشوند. رنگها نشانه نمادگرایی کیهانی هستند، اولین خاصیت نمادین رنگها در فراگیری و جهان گستری آن است؛ نه فقط جهان گستری جغرافیایی بلکه در تمام سطوح، موجودیت و شناخت از جمله کیهان شناسی، روان شناسی علم باطل و غیره. تفاسیر رنگها ممکن است تغییر کنند. مثلا سرخ ممکن است معانی مختلفی بر حسب موقعیت فرهنگی محل پیدا کند. معهذا رنگها همواره و همه جا چون پشتیبان تفکر نمادین باقی میمانند (همان، 914).
در سنت اسلامی نمادگرایی رنگ بسیار غنی است؛ در این سنت هم باوری کاهنانه در مورد رنگ سیطره دارد. رنگ سیاه نشان از تیره بختی، شومی، ماتم و نماد اتفاق ناگوار به وقوع پیوسته است. سفید، رنگ نور و درخشش و برعکس سیاه، علامتی سعد است. سفید رنگ عرفانی و مظهر الله است و باقیماندهای از آن دورادور سر تمام کسانی که خدا را شناختهاند، به شکل هالهای نورانی که مجموع رنگها است، میماند (شوالیه و گربران، 1397: 1094).
در مسیر پیادهروی اربعین، پرچمها بعضا همراه با نوشته یا شمایلی از امام حسین (ع)، ابوالفضل العباس (ع) یا طرحی از شمشیر است. شمایل نگاری بیشتر جنبه عامیانه دارد و برخاسته از زیبایی شناسی، اساطیر و باورهای عامه است. به همین علت در دینداری عراقیها، که نوع سنتیتری است، پرچمهای حاوی شمایل و نقاشی بیشتر نمود دارد و در بین زائران ایرانی، پرچمهای حاوی نوشته و شعار، شعارهایی با مضمون انتظار و ظهور امام زمان (عج)، پرشمارتر است.
عکس شماره 1: تعداد زیادی پرچم به رنگهای مختلف از جمله پرچم رسمی کشور عراق، در محل مجموعهای از موکبها برافراشته شده که نماد همبستگی و اجتماع برای انجام عملی مشترک و مقدس -عزاداری برای امام حسین (ع)- است. در قالب یک الگوی کهن، در بنیاد و اصل خود، نمادی در جهت تحرک بخشیدن به مردم و گونهای صفآرایی در برابر دشمن را مینمایاند و بسیج جمعی در مقابله با بیدادگری را پیش چشم مینهد.
عکس شماره 2: به اهتزاز درآمدن تعداد زیادی پرچم به رنگ زرد در محل مجموعهای از موکبها، نمادی برای بانیان موکبها و نشانه اعلام حضور و موجودیت عشیرههای عراقی برای میزبانی از زائران اربعین است. استفاده از این نوع پرچمهای بزرگ و رنگی، بین عشیرههای عرب ساکن ایران نیز مشاهده میشود. ضمن اینکه این نوع از پرچمهای متحدالشکل و یک رنگ به نوعی مسیر پیادهروی را نیز تعیین میکنند که بخش عمده آن را علاوه بر موکب دارها، مسئولین دولتی عراق نصب میکنند.
عکس شماره 3: در این عکس یک گروه کوچک از زنان با خود پرچمی را حمل میکنند. این پرچم علامتی است برای اینکه افراد گروه یکدیگر را گم نکنند و نیز معنا بخش به حرکت و هدف گروه؛ اینکه آنها با هدف خاصی در حال پیمودن مسیر هستند. شعار روی پرچم اقتدای زائران به ابوالفضل و یاری خواستن از او را بازنمایی میکند. از جهتی میتواند نمایانگر این معنا نیز باشد که زائران در پناه این پرچم در حال حرکت و طی طریق هستند.
عکس شماره 4: در این عکس مردی جوان به تنهایی طی مسیر میکند و پرچمی کوچک با مضمون «لبیک یا اباصالح المهدی» را حمل میکند که به معنای آمادگی زائر برای تلاش در راه ظهور امام زمان (عج) است. این پرچم، نمادی از هدفمند بودن حرکت زائر در مسیر پیادهروی اربعین است.
عکس شماره 5 و 6: در این عکسها، پرچمهایی با بیرقهای بزرگ و حاشیه دوزی شده عراقی دیده میشود که شمایل امام حسین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع) و نیز نقاشی یک شمشیر در کنار مضمون یا مهدی در آنها مشاهده میشود. در عکس شماره 5، مضمون پرچم، قداست و معصومیت امام و ابوالفضل (ع) و نیز دلبستگی زائر به آنها را مشاهده میشود و در عکس شماره 6، معنای امید به ظهور مهدی (عج) به عنوان منتقم خون امام حسین (ع) به وسیله تصویر شمشیر روی پرچم و شعار یا مهدی (عج)، بازنمایی میشود. ضمن اینکه بزرگ بودن اندازه پرچمها، نوع پارچه، رنگ و دوخت سنتی و نیز شمایل نقاشی شده روی آنها به نوعی ویژگیهای خاص فرهنگ شیعیان عراقی را نمایش میدهد.
ترکیب پرچم ایران و عراق؛ نمادی از وحدت در عشقی مقدس: در بررسی تصاویر ثبت شده از میدان اربعین و نیز تصاویر اینستاگرامی، ترکیب پرچم عراق و ایران نیز به طور قابل توجهی به چشم میخورد که به نوعی نماد تلاش برای نزدیکی و پیوند بیشتر میان دو ملت، حول محور عشق و ارادت به امام حسین (ع) است. این تلاش البته بیشتر از سوی ایرانیان و تیپهای انقلابی نمود یافته است و وجهی سیاسی دارد؛ مثلا در نمونههای بالا، در کنار هم گذاشتن پرچم دو کشور و بالا گرفتن پرچم مشترک ایران و عراق، توسط زائر ایرانی، نمادی از تلاش ایرانیان برای سربلندی هر دو ملت است.
2-کتیبه، پارچه نوشته، بنر
در فرهنگ آیینهای شیعی، به پارچههای سیاه و سفید که بر آنها عبارات و اشعار مذهبی در عزای امام حسین (ع) نوشته شده و برای تزئین مکانهای عزاداری به کار میرود «کتیبه» میگویند. کتیبهها، پارچه نوشتهها و نیز بنرها (بر نوشتههایی از جنس پلاستیک) از دیگر ابژههای نمادین فضای مناسکی اربعین محسوب میشوند که به ایجاد فضایی مناسب با حال عزاداران امام حسین (ع) کمک میکند و مضامینی مقدس و معنوی را بازنمایی میکنند.
در عکسهای شماره 7، 8، 9، 10، بر روی پارچهها و بنرها، شمایلی از ائمه (ع) حک شده است که بر روی سردر موکبها و نیز محیط داخلی آنها نصب شدهاند. تعدادی از آنها پارچههای مشکی مرغوب با گلدوزی و حاشیه دوزی و برخی پارچههای ارزان قیمت چاپی هستند. زمینه مشکی پارچهها، شمایلی با رنگهای سپید، سبز و طلایی را در خود جای دادهاند که به نوعی نورانیت و زیبایی این شمایل مقدس را بازنمایی میکنند. شمایلهای دینی را میتوان کتاب مقدس عامه تعریف کرد. در جهان سنت و دورانها کهن که عموم مردم بی سواد بودهاند، زبان تصویر مهمترین و اصلیترین زبان انتقال و بیان نسبتا ماندگار باورها و معانی مذهبی بودهاند. در عکس شماره 7 در کنار شمایل امام علی (ع) -در وسط- و امام حسین (ع) و ابوالفضل (ع) -در دو طرف ایشان- اسامی دوازده امام معصوم (ع) نگاشته شده است که اعتقاد شیعه به همه معصومین و پیوستگی آنها به یکدیگر را بازنمایی میکند. در عکس شماره 8، صحنه رسیدن حضرت ابوالفضل (ع) به کنار علقمه و امتناع از نوشیدن آب -به خاطر یادآوری تشنگی امام حسین (ع)- در ابعاد بزرگی روی بنر پلاستیکی تصویر شده است. در عکس شماره 9 بیماری امام سجاد (ع) و مراقبت حضرت زینب (س) از ایشان در صحنه عاشورا، نشان داده شده است. این نمونه از تصویرگریها که معمولا روی سردر اکثر موکبها مشاهده میشود، وقایع مختلف کربلا را بازنمایی میکنند و ضمن آن معانی و مضامین اخلاقی مانند شجاعت، گذشت، وفاداری و عشق را در ذهن زائران تداعی میکنند.
عکس شماره 11، موکبی متعلق به یک ارگان رسمی را نشان میدهد (روی یکی از بنرها، نام ارگان مربوطه نوشته شده است) که در آن، علاوه بر بنرهای حاوی تصاویر عاشورایی، تصاویری از شهدای ایرانی مشاهده میشود. شهدایی که شهادتشان با هدفی مقدس، در امتداد نهضت عاشورا و اتصال به وجود مقدس امام حسین (ع) به انجام رسیده است.
در عکس شماره 12، موکبی کوچک و مردمی نشان داده شده است که روی کتیبهها، نام معصومین و مضامینی دعایی خطاب به امام حسین (ع) و یارانش نوشته شده است که باور و توسل خاص بانیان موکب به این ذوات مقدس را نشان میدهد.
3-سربند
یکی از ابژههای نمادین مهم در فضای مناسکی اربعین، سربند است، سربندهایی به رنگ سبز، سرخ و زرد که معمولا شعارهایی نظیر یا حسین، یا ابوالفضل، یا زهرا، لبیک یا مهدی، یا ثارالله، کلنا عباسک یا زینب، ان الحسین یجمعنا بر آن نوشته شده است. استفاده از سربند تاریخچه طولانی دارد که البته در مورد جامعه ایران بیشتر تحت تأثیر دوران جنگ تحمیلی و استفاده نمادین آن توسط رزمندگان است و در فضای مناسکی اربعینی هم بیشتر در بین زائران ایرانی دیده میشود. استفاده از سربند، قدم برداشتن زائر به عنوان رزمنده اسلام و ادامه دهنده راه امام حسین (ع) و شهدای کربلا را بازنمایی میکند. رزمندهای که با پیمودن مسیر کربلا آمادگی خود را برای زمینه سازی ظهور امام عصر (عج) نشان میدهد. در عکس شماره 13، یک زن جوان کاملا محجبه با سربند «کلنا عباسک یا زینب» مشاهده میشود، استفاده از این سربند و مضمون خاص آن، معنای پایبندی به حجاب برای پاسداشت حریم حضرت زینب است. در واقع استفاده از این ابژه نمادین نشان میدهد که زائر –مانند حضرت عباس- خود را در موقعیت پاسداری و حفاظت از ارزشهای منتسب به بانوی کربلا میبیند. در عکس شماره 14 نیز مردی جوان در حال بستن سربندی مشابه برای خواهر نوجوان خود است. در عکس شماره 15، عبارت «ان الحسین یجمعنا» روی سربند، پیام وحدت میان عاشقان امام حسین (ع) را بازنمایی میکند. در واقع زائر با انتخاب چنین سربندی، هم عشق خود به امام حسین (ع) را نشان میدهد و هم هدفی متعالی و هویتی خاص از خود را بازنمایی میکند. در عکس شماره 16، پدری برای فرزندش سربند میبندد. استفاده والدین از سربند برای فرزندان به نوعی، امید به استمرار عشق به امام حسین (ع) در نسل آینده را نشان میدهد که در فضای مناسکی اربعین، بسیار هم متداول است.
4-کوله
در فضای مناسکی اربعین، کولهها هم حامل و انتقال دهنده معانی و باورهای زائران هستند و یکی دیگر از ابژههای نمادین محسوب میشوند. زائران با نصب پرچمهای کوچک، تصاویر، نگارهها، شمایل، عبارات و شعارهایی بر روی کولههایشان، معانی مورد نظرشان را، به سان موارد زیر، بازگو میکنند.
وحدت دو ملت ایران و عراق حول محور عشق به امام حسین (ع) که با چسباندن دو پرچم کوچک از دو کشور بر روی کولهپشتی یک روحانی بازنمایی شده است (عکس شماره 17)، نوید دادن تداوم و استمرار عشق به امام حسین (ع) در نسل آینده که با چسباندن پوستری از یک کودک با روسری و سربند سبز رنگ نمادین، بازنمایی شده است (عکس شماره 18)، دعوت به پیمودن راه امام حسین (ع) و حرکت در مسیر کربلا که با نوشته «الطریق الی کربلاء» بازنمایی شده است (عکس شماره 19)، احساس وظیفه در مورد ادای دین نسبت به شهدا و رهبر؛ شهدایی که طبق باور زائر برای حفظ دین و مقدسات الهی،جان خود را فدا نمودهاند و رهبری که بار هدایت ملت شیعه را به دوش میکشد و اکنون امکان قدم برداشتن در مسیر مقدس کربلا را ندارد (عکس شماره 20)، تأسی نمودن به امام حسین (ع) در زیر بار ظلم و ذلت نرفتن: در واقع زائر با نوشتن عبارت «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه» بر روی کولهپشتی خود، باور به این شعار امام حسین (ع) و نیز باور خود و تلاش برای ترویج این معنا را بازنمایی میکند (عکس شماره 21)، امید به ظهور امام زمان (عج) و تلاش در زمینه سازی این ظهور با نوشتن عبارت «تک تک قدمهایم را نذر آمدنت میکنم یا صاحب الزمان» (عکس شماره 22).
5-گهواره علیاصغر، ضریح یا صحن، پنجه فلزی، پیکره
ابژههای نمادین مورد استفاده در ایام عزاداری محرم، در فضای مناسکی اربعین هم اگرچه کم، ولی در برخی از موکبها و محلهای تجمع زائران اربعین مورد استفاده قرار میگیرد. این اشیاء با ایجاد فضایی که یادآوری کننده صحنههایی از عاشورا هستند، سهم مهمی در نزدیک شدن ذهن افراد به امر قدسی ایفا میکنند. گهواره علیاصغر، معصومیت طفل شش ماهه امام حسین (ع) –که بی گناه در کارزار کربلا کشته شد- را بازنمایی میکند و مؤمنین معتقد، با توسل به این وجود مقدس، حاجات خود را طلب میکنند. در عکس شماره 23، گهواره حضرت علیاصغر با پارچههای سبز آذین بسته شده است، تعدادی اسکناس هم در آن دیده میشود که نذر حاجتمندان است. در عکس شماره 26 هم گهوارهای که با پارچه سبز آن را پوشاندهاند، در مسیر زائران اربعینی قرار داده شده است که نماد گهواره علیاصغر امام حسین (ع) است. زائران معمولا بریده پارچههای سبز رنگ باریکی که به آن «نیاز» میگویند را به عنوان نمادی از توسل و حاجت خواهی به گهواره میبندند و نذر میکنند و یا مقداری پول نذری در آن میگذارند. این نوع توسل و حاجت خواهی در مورد ضریح نمادین امام حسین (ع) هم دیده میشود. در تحلیل این واقعیت میتوان گفت که برای معتقدان به یک مذهب، نمادها میتوانند مجرایی باشند که از خلال آنها موجودات و نیروهای (قدسی) عمل کنند و به عبارتی ویژگینمادها «انکشاف امر قدسی» است.
در عکس شماره 24، ضریح یا صحن به عنوان نمونه دیده میشود. این ضریح نمادین از آنجا که یادآور ضریح واقعی است، برای عامه مردم همان قداست را دارد؛ چرا که انسانها، به چیزهایی برای صحبت کردن با آنها، تمرکز کردن بر آنها و حتی به دست گرفتن و لمس کردن آنها نیاز دارند. نمادها به ما تجربه پیوستهای از امر قدسی میدهند و همچنین نشانههایی از واقعیت امر قدسی به واسطه تأثیراتش در زندگی و دنیای ما ارائه میدهند. در فرهنگ نمادین، صحن اساسا به محل بستهای که با وسیلهای خاص محصور شده اطلاق میشود. باستان شناسان در جهان سلتی، صحنهایی دایره، مستطیل و مربع، متعلق به اعصار پیشا تاریخی و یا متعلق به عصر غالیایی-رومی کشف کردهاند. با این همه صحن به صورت دایره کمیاب بوده، شاید به این دلیل که دایره نماد آسمان است. صحن نماد حد و مرزی مقدس و مکانی غیر مجاز برای عموم و غیر سالکان بود (همان، 1296).
در عکس شماره 25، پنجه فلزی که یکی از ابژههای نمادین مورد استفاده در دستهها و هیئتهای سنتی و قدیمی است در مسیر پیادهروی اربعین توسط زائری حمل میشود. این شیء نمادین که از جنس برنج و مس و گاه نیز ورشو و نقره است عمدتا با اذکار و اسامی پنج تن یا نام حضرت ابوالفضل (ع) تزئین میشود. پنجه هم معنای «پنج تن آل عبا» (حضرت محمد (ص)، حضرت زهرا (س)، امام علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع)) را بازنمایی میکند و هم نماد دستهای قطع شده حضرت ابوالفضل (ع) در روز عاشورا است که مردم آن را یک شیء مقدس و وسیله توسل به پنج تن آل عبا حضرت ابوالفضل (ع) میدانند. در واقع، پنجه در باورهای عامه، نماد قدرت اولیاء و معصومین انگاشته میشود. از طرفی در فرهنگ نمادین، اسلام پنچ را عدد مبارک میداند و برای این عدد رجحانی قائل شده است: ستاره پنج پر، پنج حس، پنج نماز، خمس اموال، آداب حج، انواع روزه، بخشهای مختلف وضو، حلالیت روز جمعه، خمس گنج و دفینه و غنیمت، پنج نسل در انتقام قبیلهای، پنج کلید قرآن مجید در راز عرفان و پنج انگشت دست فاطمه زهرا (س) (شوالیه و گربران، 1397: 408).
پیکره یکی دیگر از ابژههای نمادینی است که در مسیر پیادهروی زیارتی اربعین در موکبهای عراقیها فراوان به چشم میخورد. پیکرههایی که مانند شمایل روی پرچمها، یادآور امام حسین (ع) و دیگر شهدای کربلا یا زنان و کودکان کاروان اسرا میباشند. این پیکرهها به طور مثال شامل: پیکر امام (ع) و یارانش (شکل 27)، سر بریده خونین (شکل 28)، دستهای بریده شده از بازو، بدنهای بی سر و مشک آب و جوی خون میباشد. زائران با مشاهده چنین صحنههایی، با مصائبی که در حادثه کربلا برای امام حسین (ع)، اهل بیت (ع) و یارانش رخ داده همذات پنداری نموده و بر مظلومیتشان میگریند. پیکره یکی از نمادهای همذات پنداری است، همذات شدن انسان با مادهای زوال پذیر. همذات شدن انسان با یک جامعه یا فردی دیگر. همذات شدن با یک رویداد تاریخی. پیکره، همجنس شدن انسانی با تصویر خودش است. در هنگام عرضه لباس در خیاط خانهها هم بینندگان خود را در لباسی که پیکره بر تن دارد میبینند. یعنی پیکره انعکاس خود آنهاست و یا انعکاس فردی که بر آن تمرکز داشتهاند و محور توجه بوده و رویدادی خاص بر او حادث شده است. این اسطوره همذات پنداری است که به برکت وجود پیکرهها شکل میگیرد (شوالیه و گربران، 1398: 428).
6-چفیه و عبا
لباس یک نماد بیرونی از فعالیت روحانی و معنوی است. شکل مرئی انسان درونی است. با این همه نماد جامه، وقتی چیزی جز یک لباس متحدالشکل بدون ارتباط با شخصیت است، میتواند علامت براندازنده واقعیت بشود. لباسها به ما تشخص و تأیید اجتماعی دادهاند. لباس، نشان دهنده تعلق به جامعهای مشخص است؛ جامعهای خاص که به او قداست میدهد. در سنت اسلامی تعویض آیینی جامه، نشانه عبور از جهانی به جهان دیگر است؛ اما برخی از لباسها تغییر و تحولی عمیق را نشان تغییر و تحولی عمیق را نشان میدهند و بار معنایی خاص را دارا هستند؛ مانند خرقه یا عبا که وقتی به کسی اعطا میشود نشانه عبور از عالم غیر مذهبی به عالم مذهبی است و رفتن از زمین ابراهیم به ملکوت سماوات است. در حج عرفانی، سالک از دوازده عالم میگذرد، از دوازده حجاب نور و بدین گونه تغییر جامه میدهد. تغییر و تعویض جامه، نماد مرحلهای درونی است که فرد بدان نایل شده است. جامه روح از برای پیشروی، قدم به قدم، تا اشراقی ملکوتی است (همان، 52، 520). به عبارتی دیگر، یکی از شیوههای متعددی که یک جامعه، ایدهها و ارزشهای خودش و همچنین هویتش به مثابه یک جامعه را تجسم میبخشد، انتخاب نوع خاصی از پوشش به ویژه برای موقعیتهای آیینی است. استفاده از چفیه، توسط مردان و عبای عربی توسط زنان غیر عرب را هم به نوعی میتوان پوششی نماد گونه تفسیر نمود؛ چرا که هویت «زائر اربعینی بودن» فرد را بازنمایی میکنند. در عکس شماره 29، یک دختر جوان و در عکس شماره 30، مردی میانسال که ایرانی هستند، از عبا و چفیه به عنوان پوششی نمادین برای زیارت اربعین استفاده کردهاند.
7-تربت
تربت یکی از ابژههای نمادین مهمی است که زائر امام حسین (ع) در هنگام مراجعت از کربلا به عنوان سوغات همراه خود میبرد؛ گویی که این تربت مقدس نشانهای برای اثبات زائر شدن اوست. اهمیت و مرکزیت تقدس امام حسین (ع) و سرزمین کربلا، یعنی جایی که هم فاجعه کربلا در آن رخ داده است و هم اینکه بدن امام حسین (ع) و یارانش در آن دفن شده است، در مقوله تربت امام حسین (ع) تجلی یافته است. تربت به نوعی تمام این باورها و مکانیسمی برای عینی سازی و ارتباط مادی با جهان قدسی کربلا و بستری برای توزیع نمادین مادی این تقدس، به زمانها و مکانهایی غیر از کربلا است. به همین دلیل تربت به یک امر مناسکی، در برداشتن آن از خاک کربلا، نحوه نگهداری، نحوه کاربرد و زمینههای کاربرد آن تبدیل شده است. از ابتدا تا انتهای زندگی، حضور تربت را میتوان دید: کام نوزادان را با تربت برمیدارند و عدهای بعد از مرگ هم، آن را در کفن خود میگذارند. تربت برای رفع رنج و ترس از حکام نیز کاربرد دارد. سجده بر تربت امام حسین (ع) و تسبیح گفتن با دانههایی از خاک کربلا، سبب پذیرش نماز و نیایش میشود. در درمان بیماریها و مشکلات، بسیار مؤثر است. همه اینها به خاطر اهمیت قدسی تربت است. تنها خاکی که خوردنش حرام نیست، تربت است و کاملا کاربرد دارویی یافته است. تربت همارز و تا حدودی برتر از حجرالاسود دانسته شده است و فرشتگان آسمانی به حرمت تقدس آن آگاه هستند (همان). موقعیت قدسی بسیار خاصی که تربت کربلا دارد، سبب شده تواناییهایی خاصی در رفع موضوعاتی که سبب ایجاد مسئله معنا هستند، داشته باشیم. هم بیماریها و هم مشکلات بیرونی مانند فشار حکام مخالف شیعی را و در نهایت، تضمینی برای کسب معنویت و بهشتی شدن است. به همین دلیل آداب دقیقی وجود دارد که تربت از فاصله دقیقی از خاک پیرامون قبر امام (ع) باید برداشته شود و در شرایط خاصی نگه داشته شود، باید با شرایط خاصی به کار برده شود تا مؤثر باشد. با توجه به مجموعه احادیث پیرامون تقدس امام حسین (ع)، کربلا و تربت آنجا، مناسک زیارت به عنوان یکی از مهمترین راهبردهای اولیه تشیع برای گسترش ایمان شیعی و حفظ پیروان و در عین حال، اعلان مخالفت سیاسی خود با نظام حاکم شکل گرفت (رحمانی، 1394: 107).
در عکس شماره 31 یک جوان عراقی در حال تقسیم مقداری تربت بین زائران ایرانی است و در عکس شماره 32 هم یک زن زائر دیده میشود که مقداری تربت خریده و در بین سوغاتیهای خود میگذارد.
8-پارچه متبرک
زائران مسیر پیادهروی اربعین مانند زوار سایر اماک مقدس معمولا پارچههای متبرک را به عنوان شال، دستبند یا پیشانیبند (عکس شماره 34) استفاده میکنند و یا تکه کوچکی از آن را به لباس خود وصل میکنند تا قداست این پارچه متبرک به جسم و جانشان سرایت کند. در فرهنگ نمادها، تبرک به معنی انتقال نیروهای الهی است. تبرک کردن در واقع به معنای مقدس کردن است. به وسیله نفس، مسح یا کلام، به عبارت دیگر نزدیک شدن به ولی الله که بالاترین شکل نیروی کیهانی است. پارچه و نخ نماد سرنوشت هستند. آنها برای نشان دادن آن چیزی هستند که مقدر میشود و یا در سرنوشت دخالت دارد (شوالیه و گربران، 1397: 455). متبرک کردن پارچه و بستن آن بر بدن بر همین امر حکایت دارد که فرد با استفاده از آن و با بهره از نیروی ماورایی به دنبال سرنوشتی نیکو برای خود است. پارچههای متبرک برای تزئین گهواره علیاصغر (عکس شماره 33)، علمها و علامتها هم استفاده میشود. این پارچههای متبرک معمولا به رنگ سبز هستند. سبز، رنگ سلطنت گیاهان است و سبزی آن از آبهای جانبخش به دست میآید؛ همانگونه که غسل نیز تمامی مفهوم نمادین خود را به آب مدیون است، سبز بیداری آبهای اولیه و بیداری زندگی است (شوالیه و گربران، 1397: 1042). سبز، رنگ آب است، همانگونه که سرخ، رنگ آتش است و از همین جا است که انسان همواره به طور غریزی ارتباط این دو رنگ را مشابه چیزی از جوهر و هستی خود دانسته است. سبز، در ارتباط با صاعقه است. سبز که آرامش بخش، تازه کننده و آهنگین است در بناهایی که نیاکانمان در صحرا و بیابان بر میافراشتند، تقدیس میشد. پرچم اسلام سبز است و سبز برای مسلمانان نشانه سلام و سلامت و نماد تمام ثروتها اعم از مادی و معنوی است. عبای رسول الله سبز بود، فاطمه دختش و دامادش علی و دو فرزندش امام حسن و امام حسین (ع) در هنگام خطر زیر عبای ایشان پناه میگرفتند و از این رو است که آن را خامس آل عبا میخوانند. این چهار تن در عین حال چهار ستونی هستند که حضرت محمد (ص) بر بالای این ستونها مسجد خود را بنا کرده است و در شب بادیه نشینان پس از گذاشتن نماز شام، داستان شگفت خضر، آن سبز مرد را نقل میکند. خضر مولای مسافران است. او مظهر مشیت الهی است. خصوصیات شگفت آور سبز، چنین به ذهن متبادر میکند که این رنگ، رازی را پنهان دارد. رازی که نماد شناختی عمیق و نهانی از اشیاء و مقدرات است. زبان نمادها که هم زنده است و هم عرفانی، زبان سبز خوانده شده است؛ سبز خصوصیتی غریب و پیچیده دارد. سبز تصویر ژرفا، قضا و قدر است (همان).
نتیجه
زائران در فضای مناسکی اربعین به درون امر قدسی جهش میکنند؛ به همین دلیل پس از مناسک و بازگشت به زندگی عبادی، تغییر میکنند و به انسانهای متفاوتی تبدیل میشوند، مگر اینکه تجربه پیادهروی اربعین آنها درست انجام نشده باشد. البته پس از تغییر فرد، جهان نیز تغییر کرده است. اکنون جهان بخشی از واقعیت گستردهتری است که به طور متقابل بر دنیای درون زائر تأثیر میگذارد، آن را اصلاح میکند و به کمال میرساند. در واقع فضای مناسکی اربعین، مجموعهای از اعمال خشک و بیروح نیست، حتی رنج در چنین فضای معنوی و قدسی، ناخوشایند نیست و نباید از آن گریخت. زائر به این درک میرسد که چگونه درد و رنج جسمی، حس گمگشتگی و ناکامی دنیوی را به شادکامی، حس راه یافتگی و کامیابی تبدیل کند و حتی به استقبال ناملایمات برود. در چنین شرایطی در ذهن زائر، هر آنچه که پیش از این میتوانست زیان رساند، اکنون معنایی حمایت کننده و سازنده مییابد. فضای مناسکی اربعین، به واسطه نمادها، از داستانها و روایتهای مقدس کارزار عاشورا طراوت میگیرد؛ روایتهایی که مدام تکثیر مییابد و تجربه قدسی زائران نیز به آن افزوده میشود؛ از این روست که هر کس یک بار چنین فضای معنوی را تجربه کرده باشد، مشتاقانه در پی تکرار آن برخواهد آمد و به همین دلیل است که سال به سال بر جمعیت زائران اربعینی افزوده میشود. اعتقادات دینی و مناسک با یکدیگر در تعامل دائمی هستند و دین در هر شکل آن، بخشی از کوششی است که صرف نگهداری و غنای گنجینه معانی میشود، نکته مهم اما این است که معانی میتوانند در دل نمادها ذخیره شوند. اساسا پیادهروی زیارتی اربعین، حرکتی نمادین است که در دل آن معانی مختلفی هم در بعد عینی اربعین و ابژهها و هم در بعد باطنی اربعین و سوژهها وجود دارد. عامه شیعیان، بیشترین مشارکتشان و حتی برای عده اندکی از آنها، تنها مشارکت آیینیشان در مناسک عزاداری امام حسین (ع) است. در واقع، درک عامه شیعیان از مقدساتشان از خلال مناسک عزاداری عاشورا –چه در ایام محرم و چه در فضای پیادهروی اربعین- و به واسطه عواملی از جمله نمادهای مقدس، به درون زندگی آنها تسری پیدا میکند؛ یعنی عامه شیعیان وقتی میخواهند خدا را بفهمند یا امر قدسیشان را تجربه کنند بهترین جایی که در آن این مفاهیم را تجربه میکنند، آیینهایشان است. ما بدون تجربه آیینی امر قدسی و شناخت نمادهای مربوط به آن، نمیتوانیم درک درستی از آن داشته باشیم. بررسی اطلاعات جمعآوری شده نشان میدهد که مهمترین ابژههای نمادینی که در فضای مناسکی اربعین مورد استفاده قرار میگیرند شامل پرچم، کتیبه، پارچه نوشته، بنر، سربند، کولهپشتی، گهواره علیاصغر، ضریح نمادین امام حسین (ع)، پنجه فلزی، پیکره، تربت و پارچه متبرک است. به کار بردن هر کدام از این ابژههای نمادین، معانی مقدس خاصی را بازنمایی میکنند که در ذهن سوژهها زنده هستند و مدام در تجربههای قدسی نو آنها دوباره برساخت میشوند. بنابراین اگرچه این نمادها به لحاظ بازنمایی از معانی مقدس، نو به نو در حال تغییر هستند اما ذهن ما را در یک مسیر مشخص و خاص هدایت میکنند که تا حدی قابل توصیف و تفسیر است.
در استفاده از پرچم، کتیبه، پارچه نوشته، بنر مهمترین معانی بازنمایی شده شامل این موارد است: 1-اقامه عزای حسینی 2-ابراز ارادت، توسل و اقتدا نمودن زائران به امام (ع)، علمدار کربلا و سایر شهدا 3-در پناه امر قدسی بودن 4-ناظر و شاهد دانستن امام (ع) و شهدای کربلا و باور به برپا بودن مکتب و ادامه داشتن راه آنها 5-اعلام حضور عشیره، قوم و ملیتهای مختلف در حرکتی مقدس 6-سربلندی و سرافرازی زائر اربعینی 7-طی طریق زائران با یک هدف محوری مشترک 8-اعلام آمادگی برای ظهور امام زمان (ع).
کتیبهها و پارچه نوشتهها نیز معانی مشابه را بازنمایی میکنند که بیشتر در قالب شمایل نگاری و تصویرگری است. از طریق این ابژههای نمادین، وقایع مختلف کربلا در کنار معانی و مضامین اخلاقی مانند شجاعت، گذشت، وفاداری و عشق بازنمایی میشود که توجه سوژههای زائر را به خود جلب میکنند.
بر روی برخی از بنرها، در کنار تصاویر عاشورایی، نام معصومین، مضامین دعایی خطاب به امام حسین (ع) و ذوات مقدس و نیز تصاویری از شهدای جنگ ایران و عراق و شهدای مدافع حرم نیز مشاهده میشود. استفاده از تصاویر شهدا در موکبها بیانگر این معنا است که این شهدا، با هدفی مقدس، در امتداد نهضت عاشورا و اتصال به وجود مقدس امام حسین (ع) به شهادت رسیدهاند.
در بررسی نمونههای مربوط به سربند و کوله، که از ابژههای نمادین مهم در فضای مناسکی اربعین هستند، غالبا چنین معانی بازنمایی شدهاند: 1-قدم برداشتن زائر به عنوان رزمنده اسلام و ادامه دهنده راه امام حسین (ع) و شهدای کربلا 2-پای بندی به حجاب برای پاسداشت حریم حضرت زینب (س) 3-پیام وحدت میان عاشقان امام حسین (ع) 4-امید به استمرار عشق به امام حسین (ع) در نسل آینده 5-دعوت به پیمودن راه امام حسین (ع) و حرکت در مسیر کربلا 6-احساس وظیفه در مورد ادای دین نسبت به شهدا و رهبر؛ شهدایی که طبق باور زائر برای حفظ دین و مقدسات الهی، جان خود را فدا نمودهاند و رهبری که بار هدایت ملت شیعه را به دوش میکشد و اکنون امکان قدم برداشتن در مسیر مقدس کربلا را ندارد 7-تأسی نمودن به امام حسین (ع) در زیر بار ظلم و ذلت نرفتن 8-امید به ظهور امام زمان (عج) و تلاش در زمینه سازی این ظهور، در واقع، سربند و کولهپشتی حاملان پیام زائر و معنابخش به حرکت او در مسیر پیادهروی هستند. زائر با استفاده از این اشیاء نمادین، حرکت خود را برای تحقق هدفی متعالی به شاهدان معرفی میکند. در بین زائران اربعینی، ایرانیها بیش از دیگران از سربند استفاده میکنند که این موضوع تحت تأثیر حافظه تاریخی آنها در دوران دفاع مقدس و تشبیه کردن صحنه پیادهروی اربعین به یک جبهه مقدس است که نشانه گرایش هویت گرایانه این دسته از زائران است. در واقع زائر با انتخاب چنین سربندی، هم عشق خود به امام حسین (ع) را نشان میدهد و هم هدفی متعالی و هویتی خاص از خود را بازنمایی میکند که در مورد استفاده از نوشتهها و شعارهای روی کولهپشتیها و پیکسلها هم صدق میکند.
استفاده از اشیائی مانند گهواره علیاصغر، ضریح، پنجه فلزی، پیکره در فضای مناسکی محرم و اربعین، معانی خاصی را بازنمایی میکنند از جمله: 1-معصومیت طفل شش ماهه امام حسین (ع) که بی گناه در کارزار کربلا کشته شد، 2-بریده شدن دستان حضرت ابوالفضل (ع) در روز عاشورا؛ هنگامی که برای پر کردن مشک آب و سیراب کردن کودکان با سپاه دشمن در افتاد، 3-قدرت و قداست پنج تن آل عبا 4-معنویت و قداست ضریح امام حسین (ع) 5-مظلومیت امام حسین (ع)، شهدای کربلا و زنان و کودکانی که به اسارت دشمن درآمدند.
در واقع نمادها، با تأثیراتی که بر افراد و گروهها میگذارند آنها به سمت کنش خاصی متمایل میکنند؛ مثلا ابژههای نمادینی مانند: گهواره علیاصغر، ضریح و پنجه فلزی و پیکرهها با تأثیر بصری بر مشاهده گران و ایجاد فضایی که یادآوری کننده صحنههایی از عاشورا هستند، سهم مهمی در نزدیک شدن ذهن افراد به واقعه عاشورا، درک مصائب آن و آمادگی برای اجرای مناسک عزاداری و نیز حاجت خواهی ایفا میکنند. در واقع برای شیعیان، این نمادها، مجاریای هستند که از خلال آنها، موجودات و نیروهای «قدسی» عمل میکنند؛ چرا که ویژگی نمادها، «انکشاف امر قدسی» است. در این میان ابژههای نمادینی مانند تربت و پارچه متبرک به نوعی، معنای شفاء یافتن و قدرت تصرف الهی امام معصوم و ویژگی مقدس خاک کربلا را بازنمایی میکنند. در ارتباط با نمادین بودن استفاده از عبا و چفیه در فضای پیادهروی اربعین میتوان اینگونه تحلیل نمود؛ بسیاری از زنان ایرانی که شاید در حالت روزمره و زمان عادی زندگی خود، چادر یا عبا نمیپوشند در این مسیر از عبا –که چادر مخصوص عراقیهاست- استفاده میکنند که به خودی خود، به یکدست شدن زائران –سوای ملیتی که به آن تعلق دارند- و ایجاد حس نزدیکی و همبستگی میان زائران ایرانی و عراقی کمک میکند. در مورد استفاده مردان از چفیه هم این موضوع به نوعی مصداق دارد، ضمن اینکه معنای رزمنده بودن زائر اربعینی را بازنمایی میکند؛ مفهومی که یادگار و میراث دوران دفاع مقدس ایرانیها محسوب میشود و از طرف دیگر نماد مسجدالاقصی و در حمایت از مردم مظلوم فلسطین در تضاد با صهیونیست و اشغال گران فلسطین است. به عبارتی فضای مناسکی اربعین با ارائه الگوی رفتاری خاص برای زائران –که پوشش را نیز شامل میشود- موجب یکپارچگی و انسجام آنها میشود.