مقدمه
نهضت عاشورا و قیام امام حسین (ع) واقعیتی انکارناپذیر در رأس هویتبخشی و اصالت دادن به فرهنگ امامیه است. صرفنظر از مراجعه به روایات صریح معصومان (ع) درباره این واقعه، عظمت و سترگی این رویداد مهم را میتوان با تحلیل زمینهها، چگونگی، چرایی و پیامدهای وقوع آن بررسی کرد و از آن مشق گرفت. انگیزههای فردی، سیاسی و اجتماعی فراوان برای تحریف حادثه عاشورا از ابتدای این نهضت، سبب ورود انبوهی از اخبار و روایت در کتب تاریخی و حدیثی شد که پالایش آنها آسان نبود. از این اسباب مهم میتوان به استقرار حاکمیت استبدادی و جعلی اموی بر سرزمینهای اسلامی برای مدتی طولانی اشاره کرد؛ حاکمیتی که برای استقرار و استمرار نظام خود، احادیث نبوی را جعل و وقایع تاریخی را تحریف کرد (ابن ابیالحدید، 1378، ج 11: 48-110).
یکی از وقایع تاریخی که از ابزار تدلیس و تحریف حاکمیت بنیامیه در امان نبوده، قیام امام حسین (ع) است که تلاشهای فراوانی شد تا این قیام کمرنگ و امام (ع) ناحق جلوه کنند.
ورود احادیث صحیح آمیخته به سقیم و نقل قولها و نگاشتههای متعارض و متناقض که گویی نهضت عاشورا لابهلای اینها تنیده و مخفی شده، سبب میشود نتوان با قاطعیت در مورد آن سخن گفت (برای مطالعه بیشتر ر.ک: صحتی سردرودی، 1386: 23-124). همین امر سبب شده که از ابتدای واقعه کربلا تاکنون، دو حوزه متضاد جبهه تحریفکننده و مخالف تحریف در برابر هم قرار گیرند، تا جایی که جدا شدن آنها از همدیگر ناممکن مینماید؛ دو جبههای که برای عملکرد خود دلایل مختلفی دارند (ر.ک: صحتی سردرودی، 1386: 60-115).
هدف این مقاله، تحقیق جوانب مواجهه با نهضت عاشورا و بررسی راهیابی تحریف در سازوکار مورخان، با محوریت مطالعه موردی روایات عاشورایی فرهاد میرزا در کتاب قمقام زخار است. باید اذعان کرد که در حاضر در متن شماری از مقاتل اصلی که فراروی ما قرار دارند –که میتوان تعداد آنها را از آغاز تا پایان، حدود چهل مقتل دانست[1]- مباحثی وجود دارد
که یا از حیث سند مورد خدشه و تاملاند یا از جهت متن و دلالت با قیام و انگیزه امام حسین (ع) منافات دارند. یکی از این کتب تاریخی-روایی، قمقام زخار و صمصام بتار نوشته فرهاد میرزا از رجال سیاسی عصر قاجار است. آنچه در پی میآید جستاری است درباره قسمتی از تحریفات این کتاب در حوزه احادیث که در مورد امام حسین (ع) ثبت شده است. ضمن آنکه رویدادهای تاریخی آن را با سنجههایی چون دلایل قرآنی، حدیثی، شواهد تاریخی و عقلی نقد و بررسی کردهایم.
پیش از این تحقیق، درباره روایات کتاب، یعنی روایات عاشورایی کتاب قمقام زخار با مختصات و شرایط مذکور، مقاله یا کتابی تدوین نشده است. اما به صورت عمومی مقاله قمقام زخار در تاریخ واقعه کربلا از عبدالرفیع رحیمی در کتاب ماه تاریخ و جغرافیا سال 1383 شمسی اشاره کرد که صرفا به معرفی کتاب و فصلهای آن پرداخته است.
1-فرهاد میرزا، شخصیت و تالیفات
حاجی فرهاد میرزا معتمد الدوله فرزند نائب السلطنه عباس میرزا فرزند فتحعلی شاه قاجار متولد جمادی الاول 1233 هجری و پدرش عباس میرزا متوفی 1249 ولیعهد فتحعلی شاه میباشد (آقابزرگ طهرانی، 1403: 17/171؛ امین عاملی، 1403: 8/397). وی ادیبی است فاضل و مورخ کامل، جامع فنون بسیار، از فحول فضلا و ادبای نامی عهد ناصرالدین شاه قاجار که در تاریخ و جغرافیا و حساب و نجوم و هیئت و هندسه و لغت [زبان] انگلیسی و فنون دیگر آثار بسیاری دارد که تماما طبع شده و حاکی از تبحر و کثرت وی هستند (مدرس، 1369: 5/331-332). از عنفوان جوانی علاقهای وافر به کسب مهارت و دانش داشت و همین امر باعث آن گردید تا به مورخی کامل و دانشوری بزرگ در دوره ناصرالدین شاه قاجار مبدل شود. پس از مرگ پدر و در دوران حکومت محمدشاه، وی مامور حراست از مرزهای فارس و عراق شد و با کاردانی و مدیریت منطقی، نظمی کامل در آن مناطق برقرار کرد. در لرستان و نواحی دیگر نیز گروهی از سرکشان را برانداخت. در سالهای 1252 و 1255 در غیاب محمدشاه نایب السلطنه بود. در سال 1257 حکمران فارس شد. در سال 1290 که ناصرالدین شاه عازم فرنگ بود او را به نیابت سلطنت در تهران گذاشت (معتمد الدوله، 1391: مقدمه، 1). وی در غیاب ناصرالدین شاه با علمای بزرگ تهران مثل حاجی ملاعلی کنی با دستیاری با دستیاری مامورین روسیه توطئهای بر ضد سپهسالار ترتیب داد و موفق شد که شاه را به عزل سپهسالار وادار کند ولی خود او متهم شد که با انگلیسیها مربوط است به همین جهت مورد بیمهری شاه قرار گرفت. پس از چندی اجازه گرفت که به مکه سفر کند. پس از بازگشت به حکومت فارس رسید. او در سن هفتاد و دو سالگی در سال 1298 هجری بقعه مبارکه کاظمین را تعمیر و منارهها را مطلی کرد و عمرش به همین خدمت اسلامی و تالیف کتاب قمقام به پایان رسید (مدرس، 1369: 5/332). یک سال بعد از مرگش، جنازهاش را از تهران به کاظمین منتقل کردند و در مقبره مخصوص به مقبره فرهادیه در باب شرقی کاظمیه که معروف به باب المراد است مدفون گردید[2].
فرهاد میرزا پس از طلاکاری بقعه کاظمین به تالیف کتاب قمقام زخار پرداخت که شامل شرح زندگی و مقتل حضرت سیدالشهداست که محصول دینی، ادبی و تاریخی عصر قاجار محسوب میشود[3]. کتابهای دیگری از وی بر جای مانده است. جام جم در جغرافیا[4]، زنبیل که به سبک کشکول نوشته شده[5]، کنزالحساب که شرح خلاصه الحساب شیخ بهائی است، نصاب انگلیسی، منشآت و هدایه السبیل[6] که شرح یکی از مسافرتهای اوست[7].
2- ویژگیهای قمقام زخار و روش تاریخنگاری فرهاد میرزا
کتاب فرهاد میرزا یکی از مقتلهای فارسی است که به دلیل نقل از منابع معتبر و دقت در نقل مورد توجه خادمان امام حسین (ع) بوده، کتاب قمقام زخار و صمصام بتار در احوالات حضرت مولی الکونین ابیعبدالله الحسین (ع) است. اما در میان پژوهشگران کمی مهجور مانده است، شاید یکی از دلایل کمتوجهی به این کتاب انتساب نویسنده به خاندان قاجار است. فرهاد میرزا در مقدمه ضمن اشاره به اینکه از جوانی آرزوی نگارش «کتابی خالی از حشو و زواید در احوال خجستهمآل آن حضرت من الولاده إلی الشهاده...»[8] داشته، به ستایش پروردگار و ذکر منقبت پیامبر (ص)، امیرمؤمنان (ع) سایر ائمه (ع) و بیان شمهای از معرفت به علم تاریخ پرداخته است. فرهاد میرزا در وجه تسمیه کتاب به قمقام زخار و صمصام بتار مینویسد: «این کتاب را که شناوران لجه معرفت را بحری است زاخر و دلاوران عرصه محبت را سیفی است باتر، قمقام زخار و صمصام بتار نام نهادم که لفظ بامعنا و اسم بامسمی مطابق باشد»[9].
درباره انگیزش نگارش فرهاد میرزا خود نوشته است در سفری دریایی کشتی وی مابین قبرس و رودس دچار طوفانی شدید میشود و امواج متلاطم دریا سبب ناامیدی از بازگشت به وطن میشود، وی مینویسد: «حالی دست توسل به دامن اهل بیت عصمت و طهارت زده اعاده نذر نمودم که اگر از دهر فرصتی و در عمر مهلتی باشد این خدمت را به پایان آرم و از آن جوهر تابناک یعنی تربت پاک حضرت امام شهید غریب صلواه الله و سلامه علیه به دریا ریختم همانگاه دریا آرام یافته و امواج از ثوران و هیجان بیفتاد و لطیفه و جرین بهم بریح طیبه پدیدار آمد و در ضمان عنایت حضرت باریتعالی به عافیت و سلامت به وطن رسیدم» (معتمد الدوله، 1391: 16) به خاطر دغدغهها و مشاغل فراوان فرصتی جهت ادای نذرش فراهم نشد تا اینکه پس از بهدست آوردن فرصتی شروع به نگارش کتاب میکند (همان).
میتوان کتاب را به این محورها تقسیم نمود: امویان و مسائل مربوط به معاویه و امام حسن (ع)، جلوگیری سلاطین بنیامیه از نشر فضائل اهلبیت، پرداختن به احادیث جعلی، یزید و حکومت وی، حرکت امام حسین (ع) به سمت کوفه، آثار شهادت امام و اهلبیت و مناظرات ایشان با دشمن، شهادت برخی از شیعیان در دفاع از امام حسین (ع) و عاقبت برخی از قاتلان، ذکر نامهنگاریهای متعدد با یزیدیان از طرف ابن زبیر و ابن عباس، دعوت توابین، قیام مختار، عباسیان و رفتار آنها با مرقد امام حسین (ع). مولف قصایدی را در مورد امام حسین (ع) از سید حمیری، فرزدق، سلیمان بن قبه، نجاشی، هند بنت زید الانصاریه، طرماح بن عدی، عبیدالله بن حر و رجزهایی از اصحاب حضرت
در کربلا ذکر میکند (همان، 575-605). او در نقل مطالب تاریخی مقلد صرف نبوده و اهتمام داشته که برخی از نقلهای تاریخی را محققانه پاسخ گوید و یا در موارد تعارض اقوال به شهرت یا اصح روایات نقل تمسک جوید (همان، ص 233، 236، 240، 249، 285، 313، 323، 330، 331، 342، 363، 365، 445) و یا در مواردی به تحلیل وقایع تاریخی پرداخته (همان، ص 348، 352، 441، 463، 464) یا در مورد تاریخ ولادت امام حسین (ع) که پس از کنار هم قرار دادن اقوال مختلف تاریخ آخر ماه ربیع الأول را برمیگزیند (همان، ص 32؛ یا توضیح در مورد «لقد وطیء الحسنان و شقّ عطفای»: ص 39-40) و یا درباره حضور امکلثوم در کربلا، وی را دختر حضرت زهرا (س) ندانسته، بلکه او را از زن امیرمؤمنان (ع) یعنی امسعید دختر عروه بن مسعود ثقفی معرفی میکند (همان، ص 387-389). از مطالب مبسوط کتاب فرهاد میرزا پرداختن به قیام توابین و قیام مختار است (همان، ص 529-559). ذکر رفتار عباسیان به ویژه جریان ویرانی کربلا به دست متوکل عباسی از دیگر مطالب کتاب است (همان، ص 560).
از دیگر ویژگیهای کتاب قمقام استفاده فراوان و مستمر از کتابهای معتبر و منابع اهل سنت و شیعه استکه این امر بر غنای کتاب افزوده و نویسنده بدون حب و بغض و دخل و تصرف عین عبارات منابع را گاه به متن عربی و البته بدون ترجمه مختصر نقل کرده است[10]. منابعی مانند الکافی (همان، 30، 201)، تهذیب الأحکام (همان، 30)، الإرشاد (همان، 29، 32)، لهوف (همان، 32)، شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید (همان، 13، 70)، العقد الفرید ابن عبدربه (همان، 13، 31)، تذکره الخواص[11]، علل الشرائع (همان، 30)، الأمالی صدوق (همان، ص 31) و... .
فرهاد میرزا در جایجای کتاب و در معرفی کتابها و شناخت مولفان به چند طریق ارادت خود را به زعمای بزرگ شیعه نشان میدهد، مانند اینکه گاه به روش آنان یا گفتار آنان تأسی میکند و یا بیشترین توضیح را در شرح حال آنان در باب کتابشناسی به دست میدهد.
نویسنده با تبحر خاصی که در ادبیات داشته، در سرتاسر کتاب از امثله، اشعار و ضربالمثلهای عربی و فارسی بهره برده است. همچنین از دیگر ویژگیهای این کتاب بیان و توضیح و تصحیح اسامی، رجال، اماکن، لغات، مشکلات و امثال است نویسنده کوشیده به قدر کافی اطلاعات لازم را در اختیار خواننده قرار دهد (برای مطالعه بیشتر ر.ک: رحیمی، 1383).
3- فرهاد میرزا و واقعه کربلا
ارادت و علاقه بیشمار فرهاد میرزا به خاندان اهلبیت سبب نشده تا او به مانند کسانی مثل کاشفی، دربندی و... به نقل اخبار بحثبرانگیز بپردازد؛ وی جانب تحقیق در این زمینه را فراموش نکرده و با تحلیلهای متعدد نسبت به منابع هر گزارشی، سعی خود را بر ارائه مطلبی معقول و متناسب با اخبار معتبر و معتمد مصروف داشته است. گرچه نگاه وی به عاشورا فراتاریخی و فراطبیعی است و جنبه اصلاحی آن را در نظر خود مجسم کرده، اما روایات مورد توجه او نیز همچون محدثان قرن چهارم و پنجم وابسته به عقاید آنها شکل گرفته است. رویکردی که به واقعه عاشورا نیز داشته رویکردی عاقلانه و درخور تمجید است، گویا وی تشیع خود را برخاسته از معقولنگرانی مانند شیخ مفید و... گرفته و به هر مطلبی که حاکی مناقب و فضائل است نگاهی نقدآمیز داشته است. با این حال کتاب وی، از موارد مشکوک تحریفی همچون منابع پیشین مصون نیست.
بعد نگریستن غیرطبیعی به عاشورا از سوی فرهاد میرزا مانند دیگر مورخان و محدثان شیعی سبب شده اخباری غیرمعقول را به نقل از دیگر منابع در اثر خود گرد آورد و علیرغم دیدگاه نقادش از نقد آن روی گرداند.
تمسک به روش ابن اعثم و نقل مطالبی بسیار از او سبب شده نگارش به سبک زبان حال در حد تقریبا قابل توجهی در اثر او نمود داشته باشد (همان، 325 [درخواست علیاکبر مبنی بر تشنه شدن و طلب آب از امام حسین (ع)]). گرچه فرهاد میرزا در مواردی به فضائل و مناقب اهلبیت اشاراتی جزئی دارد، اما با توجه به روحیه سیاستمدارانه نویسنده میتوان سبک نوشتاری او را با دیگر شیعیانی که با اندیشه ایجاد احساس شور و عاطفه به تالیف مقاتل مشغول شدند جدا ساخت؛ زیرا، چنانکه در مقدمه متذکر شده وی با هدف اولا ذخیرهای برای آخرت خویش و ثانیا برای تجمیع اقوال مختلف در این زمینه به نگارش کتاب پرداخته است. به هر حال با توجه به مطالب پایانی کتاب و نقل احادیثی در فضیلت و ثواب گریه و مرثیهخوانی و نیز اشعار عربی و فارسی جانسوز از شاعرانی مانند دعبل یا دوازدهبند محتشم کاشانی، وصال شیرازی و... (همان، 560-605) میتوان رویکرد کلی او را تا حدودی عاطفهگرایانه دانست، اما منبعگرایی مولف بر اساس منابع متقدم مانند الارشاد و تذکره الخواص را نباید از یاد برد. یعنی گرچه وی با تکیه بر این رویکرد کتاب خویش را سامان داد، اما این رویکرد با توجه به چنین منابعی رخ نموده نه منابع متاخر که این رویکرد در آنها حاکم است، بلکه وی با توجه به سیر تاریخی مدون معتبر و البته معقولانه این رویکرد را برای خود برگزیده است.
4- مطالب غیرواقعی و تحریفی قمقام زخار
1-سپردن ودیعههای امامت به فاطمه بنت الحسین (ع)
فرهاد میرزا در موضعی مینویسد: «... ابیجعفر (ع) گفت: چون حسین (ع) را آن حادثه پیش آمد و بیرون خواست شد به جنگ، دختر خویش را بخواند، دختر بزرگتر فاطمه بنت الحسین بود. صحیفه به وی سپرد و وصیت ظاهر کرد و وصیت پوشیده، وصیت ظاهر وداع بود و تسلیم صحیفه و وصیت پوشیده آن بود که صحیفه به علی زینالعابدین دهد، اما به وقت خویش، اگر علی را چیزی باید که بیند هم در پیش فاطمه میکند و از پیش فاطمه بیرون نبرد تا آنگاه که او از دست دشمن بیرون رود، آنگاه با دست خویشتن گیرد، چون علی زینالعابدین از دست بنیامیه بیرون آمد آن صحیفه به دست گرفت و اکنون ما داریم و از کل علوم از ماضی و مستقبل تا قیامت چه خواهد بود، خبر داریم و محزون و محروس است پیش ما و هرگز به دست نااهل و ناجنس آلوده نگردد» (همان، 339).
1-نویسنده این روایت را از کتاب بصائر الدرجات (صفار، 1404: 1/148 و نیز ر.ک: کلینی، 1388: 1/291، ح 6: 303، ح 1؛ صدوق، 1404: 64؛ طبرسی، 1390: 257؛ ابن شهر آشوب، 1379: 4/172 و...) نقل کرده، سند این روایت شبیه سند کلینی در کافی است که با پنج طریق به دست ما رسیده و بنا بر ضعف منصور بن یونس واقفی (حلی، 1417: 259؛ خویی، 1372: 18/353)، محمد بن جمهور (ابن غضائری، 1364: 92؛ نجاشی، 1365: 337) و ابوالجارود (کشی، 1363: 2/495؛ ابن غضائری، 1364: 61؛ نجاشی، 1365: 170؛ خویی، 1372: 21/76) راوی اول روایت ضعیف است.
2- طبق روایات دیگر امام حسین (ع) ودیعههای امامت را به طور مستقیم به امام سجاد (ع) سپرد، از این رو نیازی به واسطهگری کسی مانند فاطمه نبوده است. بر فرض وجود واسطه حضرت زینب (س) اولی به واسطهگری خواهد بود نه فاطمه که بنا بر آنچه گذشت در سنین نوجوانی به سر میبرده است. البته مسعودی در اثبات الوصیه در روایتی حضرت زینب (س) را وصی امام دانسته است (مسعودی، 1426: 272)، در کافی روایات دیگری مبنی بر واسطهگری امسلمه نسبت به سپردن ودائع امامت امام علی (ع) به امام حسن (ع) وجود دارد (کلینی، 1388: 1/297؛ ح 3 و 4؛ مسعودی، 1426: 167) که با روایات دیگر که دلالت بر بدون واسطه بودن آن دارد متعارض است (کلینی، پیشین، ج 1، ص 297، ح 1 و 2). روایتی که وصیت امام حسین (ع) به حضرت زینب (س) را به جهت تقیه و حفظ امام سجاد (ع) از قتل توصیف کرده (مسعودی، 1426: 272) نیز قابل پذیرش نخواهد بود، چراکه بدون تردید این وصایا در خفا و نهان صورت گرفته، بنابراین دلیلی برای تیه وجود ندارد.
3- روایتی صحیحالسند در کافی که با سه طریق به دست ما رسیده دلالت بر این نکته دارد که امام حسین (ع) وصایای امامت را پیش از حرکت به سمت عراق به امام سجاد (ع) سپرد. در این روایت آمده است که امام باقر (ع) فرمود: «چون امام حسین (ع) کشته شد، محمد بن حنفیه، شخصی را نزد علی بن حسین فرستاد که تقاضا کند با او در خلوت سخن گوید سپس [در خلوت] به آن حضرت چنین گفت: پسر برادرم! میدانی که رسول خدا (ص) وصیت و امامت را پس از خود به امیرالمؤمنین (ع) و بعد از او به امام حسن (ع) و بعد از او به امام حسین (ع) واگذاشت و پدر شما کشته شد و وصیت هم نکرد، و من عموی شما و با پدر شما از یک ریشهام و زاده علی (ع) هستم. من با این سن و سبقتی که بر شما دارم از شما که جوانید به امامت سزاوارترم، پس با من در امر وصیت و امامت منازعه و مجادله مکن. علی بن حسین (ع) به او فرمود: ای عمو از خدا پروا کن و چیزی را که حق نداری ادعا مکن. من تو را موعظه میکنم که مبادا از جاهلان باشی، ای عمو! همانا پدرم (ص) پیش از آنکه رهسپار عراق شود به من وصیت فرمود و ساعتی پیش از شهادتش نسبت به آن با من عهد کرد و این سلاح رسول خدا (ص) است نزد من، متعرض این امر مشوکه میترسم عمرت کوتاه و حالت پریشان شود...»[12] روایتی دیگر با محتوای سپردن ودائع امامت به امام سجاد (ع) موجود است[13].
2- فرزندی سقط شده برای امام حسین (ع) به نام محسن
فرهاد میرزا میگوید: «یاقوت حموی در معجم البلدان آورده که در فربی حلب، کوهی جوشن نام بود که معدن مس داشت، از آن روز که پردگیان عصمت و طهارت را از آنجا عبور افتاد، آن کان تباه گشت، چه، زنی از امام حمل داشت و در دامنه کوه، بار نهاد، از پیشهوران نان و آب خواست، مضایقت کردند و دشنام دادند، بدیشان نفرین کرد، سپس از آن کوه، کس سود ندید. جانب قبلی آن کوه مزاری معروف به مشهد السقط و مشهد الدّکه باشد و آن سقط را نام محسن بن حسین (ع) بود»[14].
1-همانطور که مولف نگاشته نخستین قائل این مطلب یاقوت حموی در معجم البلدان است[15]، اما در منابع کهن فرزندی به نام محسن برای امام حسین (ع) ثبت نشده است. شیخ عباس قمی نیز بدان صحه گذاشته و از سفر به شام و زیارت آن مکان سخن گفته[16] و مینویسد: «صاحب نسمه السحر از ابن طی نقل کرده که در تاریخ حلب گفته که سیف الدوله تعمیر کرد مشهدی را که خارج حلب است به سبب آنکه شبی دید نوری را در آن مکان هنگامی که در یکی از مناظر خود در حلب بود، پس چون صبح شد سوار شد به آنجا رفت و امر کرد آنجا را حفر کردند، پس یافت سنگی را که بر آن نوشته بود که این محسن بن حسین بن علی بن ابیطالب است، پس جمع کرد علویین و سادات را و از ایشان سوال کرد. بعضی از ایشان گفتند که چون اهلبیت را اسیر کردند ایام یزید از حلب عبور میدادند یکی از زنهای امام حسین (ع) سقط کرد بچه خود را، پس تعمیر کرد سیفالدوله آن را»[17] مورخان در تعداد فرزندان امام حسین (ع)
شش فرزند و برخی ده فرزند را ذکر کردهاند. شیخ مفید اولاد آن حضرت را اینگونه نوشته «علی بن حسین اکبر، علی بن حسین اصغر، جعفر بن حسین، عبدالله بن حسین، سکینه و فاطمه»[18] حسن محمد قمی نیز در تاریخ قم علی اکبر، علی اصغر، جعفر، عبدالله، سکینه و فاطمه و محمد را به عنوان اولاد امام حسین (ع) ذکر کرده است[19]. سایر مورخان نیز تقریبا همین اسامی را ذکر کردهاند اما نامی از محسن نبردهاند. علی بن عیسی اربلی اولاد آن حضرت را ده عدد ذکر کرده است[20]. اما در بین اسامی مذکور نام محسن یافت نمیشود. بعید نیست که علت عدم ذکر نام محسن در بین اولاد آن حضرت به علت سقط شدن این فرزند بعد از جریان عاشورا باشد، از این رو مورخان چندان توجهی به ذکر نام این طفل نداشتهاند.
2- اما دراینباره نکاتی نیاز به توجه دارد: بر فرض که فاصله روز عاشورا تا سقط محسن حدود یک ماه باشد، از این رو انعقاد نطفه یا باید در مسیر راه صورت گرفته باشد که این امر از امام بعید است، یا باید در مکه و یا باید در مدینه انجام پذیرفته باشد که در این صورت سفر زنی باردار با مشقات و سختیهایی که در آن زمان همراه بوده اندکی موجه به نظر نمیرسد. دیگر اینکه هر زن بارداری که وقایع تلخ و سنگین عاشورا را دیده باشد بدون تردید فرزند سقط خواهد کرد، از این رو بعید است که این زن باردار –که نه اسمی از او موجود است و نه گفتاری بیش از آنچه گذشت- با دیدن آن فجایع و سختیها توانسته فرزند خود را نگه دارد، مگر آنکه گفته شود تقدیر خداوند بر آن بود که این طفل در روز عاشورا از دنیا نرود.
3- بر فرض صحت خبری که در منابع متقدم وجود ندارد، احتمالا این زن باردار همسر یکی از اصحاب امام بوده است و چون فرزند او منتسب به روز عاشورا بوده، او را فرزند امام خواندهاند. به همین خاطر از روی سنگنوشتهای که فردی آن را دیده، نمیتوان فرزندی برای امام دانست.
3- انتقال سر امام حسین (ع) به عسقلان و قاهره، سالها پس از دفن
مولف قمقام زخار به نقل از مقریزی که گویا این قول را پذیرفته، مینویسد: «چون سر مقدس را از ضریح عسقلان به درآوردند، هنوز بدان خون تازه بود، و بوی مشک اذفر از آن فائح بو، استاد مکنون با طایفهای از خدم و حشم با شرائط احترام سر را آورده و در کافری بنهادند، سپس به سرداب قصر زمرد حمل داده و در قبه الدیلم به باب دهلیز الخدمه دفن کردند، عادت چنان بود که هر کس بدان جای رفتی، در برابر آن مشهد زمین خدمت بوسیده بگذشتی و چون روز عاشورا برآمدی، به مراسم عزا و اقامت نمودندی و شتران و گاوان و گوسپندان بکشتندی...»[21].
در این باره گزارشها متفاوت است. برخی از گزارشها حاکی از آن است که گروهی از اهل عسقلان نزد یزید بودند و از وی درخواست کردند تا سر نزد آنان دفن شود و یزید سر را به آنان داده، آنان آن را در شهرشان دفن کرده و بر آن بارگاهی ساختند و این در زمان عضدالدوله صورت گرفت[22]. اما بر اساس گزارش دیگری، شخصی در عصر خلافت مستنصر بالله –یکی از خلفای فاطمی- و وزارت بدر جمالی در خواب دید که سر امام در عسقلان است و در خواب برایش محل آن مشخص شد. او آنجا را نبش کرد و بدر جمالی بارگاهی برای آن ساخت[23]. انتقال سر به این شهرها به سبب عدم قدمت آن و اختلاف در زمان و سبب دفن سر در عسقلان و به طور کلی مخالفت آن با اقوال دیگر و نیز عدم وجود قراین و شواهدی در تایید آن، غیرمعتبر و مردود است، چنانکه برخی از محققان معاصر نیز این قول را با دلایلی رد کردهاند[24]. نظرات مختلفی دراینباره داده شده که نیازی به طرح آن نیست[25]. در نقد و رد این قول، باید گفت که به نظر میرسد خلفای فاطمی چنین ادعایی طرح کردند تا ادعای خود مبنی بر انتسابشان به فرزندان فاطمه را ترویج کنند، چنانکه برخی از مورخان اهل سنت نیز به این نکته اشاره کردهاند[26]. به علاوه چنانکه پیشتر مفصل گذشت این گزارشها با گزارش مشهور و متقدمتر سازگاری ندارد.
3- مطالب تحریفی دیگر
1-تأویل «کهیعص» به امام حسین (ع) و قاتلانش[27]: موجود در فرائد السمطین[28]
2- اِخبار امام علی (ع) از واقعه کربلا و جسد امام حسین (ع) بر روی استخوان شتر[29]: موجود در شرح الأخبار قاضی نعمان: وی روایت را بر روی استخوان الاغ به تصویر کشیده است[30].
3- هند همسر یزید و پیش از او همسر امام حسین (ع)[31]: موجود در بحارالانوار[32]
4- خواب امام به هنگام حرکت از مدینه[33]: موجود در الفتوح ابن اعثم[34]
5- وصیت امام حسین (ع) به محمد بن حنفیه و اصلاحطلبی امام[35]: موجود در الفتوح ابن اعثم کوفی[36]
6- امسلمه و شیشه تربت امام حسین (ع) و علم به جزئیات شهادت[37]: موجود در الهدایه الکبری خصیبی[38]
7- نوحهسرایی جنیان در عزای حسین بن علی (ع)[39]: به بخش مربوط به این موضوع مراجعه شود.
8- تبدیل عمره تمتع به عمره مفرده[40] فرهاد میرزا در موضعی دیگر روایتی مخالف آن دارد که تبیین میکند امام در ماه ذیحجه قصد گزاردن حج نداشته و از ابتدا به قصد عمره به مکه وارد شد[41]: موجود در الإرشاد شیخ مفید[42]
9- ملاقات گروهی از ملائکه و جنیان با امام حسین (ع) در مدینه[43]: موجود در الهدایه الکبری خصیبی[44]
10- مسلم خواستار معافیت از سفارت و فالاندیشی وی (به فال بد گرفتن ادامه مسیر)[45]: موجود در الأخبار الطوال دینوری[46]
11- یزید بن مسعود نهشلی و مردم بصره[47]: به بخش مثیر الأحزان مراجعه شود.
12- مصادره اموال کاروان یمنی در تنعیم[48]: موجود در أنساب الأشراف بلاذری[49]
13- نوحه جنیان بر امام حسین (ع) (حدیث ششم معجم کبیر طبرانی به نقل از عمرو بن ثابت: ألا یا عَینُ فَانهَمِلی بِجَهدٍ. فَمَن یَبکی عَلَی الشُّهَداءِ بَعدی. عَلَی رَهطٍ تَقودُهُمُ المَنایا. إلَی مُتَجَبِّرٍ فی مِلکِ عبد)[50]: موجود در المعجم الکبیر طبرانی[51]
14- عثمانی بودن زهیر بن قین[52]: موجود در أنساب الأشراف بلاذری[53]
15- پیوستن حر به سپاه امام به خاطر ندا دادن سهباره هاتف[54]: موجود در روضه الشهداء[55]
16- تردید فرزند امام حسین (ع) برای پیشروی و ادامه نهضت[56]: موجود در تاریخ طبری[57]
17- کندن چاه در کربلا توسط امام برای رفع تشنگی[58]: موجود در الفتوح ابن اعثم کوفی[59]
18- درخواست کمک از طایفه بنیاسد[60]: موجود در أنساب الأشراف بلاذری[61]
19- ذلتپذیری امام با پیشنهاد پذیرش یکی از مفاد سهگانه[62]: موجود در تاریخ طبری[63]
20- درخواست امام برای به تاخیر انداختن یک روزه جنگ[64]: موجود در الطبقات الکبری ابن سعد[65]
21- مخیر ساختن امام میان پیروزی بر دشمن یا شهادت[66]: به بخش روضه الشهداء مراجعه شود.
22- مددخواهی امام با عبارت «أما من مغیث یغیثنا و...»[67]: به بخش الفتوح مراجعه شود.
23- اغراق در کشتن دشمنان توسط سپاه امام حسین (ع)[68]: حر بن یزید: چهل نفر[69]، زهیر بن قین: صد و بیست نفر[70]، انیس بن معقل: بیست و چهار نفر[71]، ابراهیم بن حصین: هشتاد و چهار نفر[72]، علی اکبر (ع):
دویست نفر[73]، قاسم بن حسن (ع): سی و پنج تن[74]، عباس بن علی (ع): هشتاد نفر[75]: به بخش مربوط به امالی شیخ صدوق مراجعه شود.
24- زیارتی با محتوای روز عاشورا به نام ناحیه مقدسه[76]: به بخش بحارالانوار مراجعه شود.
25- مکیدن زبان و انگشتر امام حسین (ع) توسط علی اکبر (ع)[77]: موجود در بحارالأنوار[78]
26- توصیفی از حضرت عباس (ع) و قمر بنیهاشم خواندن او[79]: موجود در مقاتل الطالبین[80]
27- آمدن امام به بالین حضرت عباس (ع) و عبارت «الآن إنکسر ظهری و انقطع رجائی»[81]: به بخش الفتوح مراجعه شود.
28- نوحهسرایی امالبنین در بقیع و گریستن مروان بن حکم[82]: موجود در مقاتل الطالبین[83]
29- سیاه شدن چهره حرمله بن کاهل[84]: موجود در تذکره الخواص[85]
30- وداع امام حسین (ع) با اهل خیام به سبک زبان حال[86]: موجود در المنتخب طریحی[87]
31- درخواست آوردن پیراهنی کهنه برای امام[88]: فرهاد میرزا این مطلب را از قول شیخ مفید و ابن اثیر نقل کرده در حالی که با مراجعه به این منابع چنین گزارشی یافت نمیشود[89]: موجود در المنتخب طریحی[90]
32- نامبردار شدن «عبدالله رضیع [شیرخواره]» به «علی اصغر» و طلب آب برای سیراب ساختن کودک[91]: به بخش الفتوح مراجعه شود.
33- حفر قبری برای کودک شیرخواره[92]: به بخش الفتوح مراجعه شود.
34- سپردن ودائع امامت به فاطمه بنت الحسین (ع)[93]: موجود در ناسخ التواریخ[94]
35- اصابت تیر محدد مسموم سهشعبه به قلب امام و جملات گفته شده از زبان ایشان[95]: موجود در مثیر الأحزان ابن نما[96]
36- زدم دوازده ضربه به بدن امام و جدا ساختن سر ایشان توسط سنان بن انس[97] در بحارالأنوار همین روایت به شمر نسبت داده شده که گذشت: موجود در بحارالأنوار[98]
37- وزیدن باد سرخ پس از کشته شدن امام حسین (ع)[99]: موجود در الطبقات الکبری ابن سعد[100]
38- تیره و تار شدن آسمان و قابل رؤیت بودن ستارگان در روز[101]: به بخشهای متعدد روایات غیرطبیعی پس از شهادت امام مراجعه شود.
39- بریده شدن گوش امکلثوم[102]: موجود در مناقب ابن شهرآشوب[103]
40- خط و نشان حجاج بن یوسف برای قاتلان امام حسین (ع)[104]: موجود در المعجم الکبیر طبرانی[105]
41- بریدن سر امام از قفا[106]: موجود در مناقب آل ابیطالب ابن شهرآشوب[107]
42- بیتابی و جزع و فزع امام سجاد (ع) در مصیبت از دست دادن پدر و آرام کردنشان توسط حضرت زینب (س)[108]: موجود در بحارالأنوار[109]
43- دفن بدن امام و دیگر اصحاب در روز یازدهم توسط بنیاسد[110]: موجود در الطبقات الکبری ابن سعد[111]
44- شنیده شدن صدای هاتفی از آسمان در مدینه[112]: به بخش مربوط به حوادث غیرطبیعی مراجعه شود.
45- فرار دو پسر جعفر طیار یا طفلان مسلم از اردوگاه ابن زیاد[113]: موجود در مقتل الحسین (ع) خوارزمی[114]
46- بیست و یک نفر شهدای اهلبیت[115]: به بخش المعجم الکبیر طبرانی[116] مراجعه شود.
47- جوشش خون تازه از زیر سنگ بیتالمقدس[117]: به بخش مربوط به حوادث غیرطبیعی مراجعه شود.
48- حک شدن اشعاری خونین رنگ بر روی دیوارها به صورت خودنوشت[118]: موجود در المعجم الکبیر طبرانی[119]
49- باریدن خون تازه از آسمان[120]: به بخش مربوط به حوادث غیرطبیعی مراجعه شود.
50- سرخرنگ بودن آفاق آسمان[121]: به بخش مربوط به حوادث غیرطبیعی مراجعه شود.
51- گریستن خونین آسمان بر شهادت امام حسین (ع)[122]: به بخش مربوط به حوادث غیرطبیعی مراجعه شود.
52- روایت میثم و علم او به جزئیات شهادت امام حسین (ع)[123]: موجود در الأمالی شیخ صدوق[124]
53- پدیدار شدن خورشید بر روی دیوارها به صورت ملحفههای رنگین[125]: به بخش مربوط به حوادث غیرطبیعی مراجعه شود.
54- نوحه جنیان بر امام حسین (ع): مسح الرسول جبینه...[126]: به بخش المعجم الکبیر طبرانی مراجعه شود.
55- شنیده شدن صدای منادی در آسمان: «ای قاتلان ظالم حسین! شما را بشارت به عذاب...[127]: موجود در الفتوح ابن اعثم کوفی[128]
56- سوار شدن زنان و کودکان بر شتران بیجهاز[129]: موجود در لهوف ابن طاووس[130]
57- پوشیده شدن زنان اهلبیت توسط زنی از کوفیان[131]: موجود در لهوف ابن طاووس[132]
58- سوراخ شدن ران ابن زیاد[133]: به بخش روضه الشهداء مراجعه شود.
59- تلاوت آیهای از قرآن توسط سر بیبدن امام حسین (ع) بر روی نیزه[134]: موجود در الإرشاد شیخ مفید[135]
60- غل جامعه بر بدن امام سجاد (ع)[136]: موجود در أسرار الشهاده[137]
61- اظهار پشیمانی یزید بر قتل امام حسین (ع)[138]: موجود در الطبقات الکبری ابن سعد[139]
62- اشعار موجود بر روی سنگهای کنیسهها پیش از بعثت پیامبر با مضمون خبر از شهادت امام حسین (ع)[140]: موجود در المعجم الکبیر طبرانی[141]
63- داستان راهب قنسرین[142]: موجود در مناقب آل ابیطالب (ع)[143]
64- روایت فردی در مورد مردی که به کعبه پناه برده و از افرادی بود که سر امام حسین (ع) را با پنجاه نفر برای یزید بردند که در طی مسیر مکاشفهای به او دست داد و پیامبر (ص) برای او طلب مغفرت نکرد[144]: به بخش الهدایه الکبری و شرح الأخبار مراجعه شود.
65- طی منازل مختلف از کوفه تا دمشق [به نقل از کامل بهایی و مقتل منسوب به ابومخنف][145]
66- خواهش و تحویل اندکی پول به شخصی از سوی امکثوم تا سرها را پیشاپیش ببرند[146]: موجود در مناقب ابن شهرآشوب[147]
67- رقص و پایکوبی شهر شام به مناسبت ورود کاروان اهلبیت[148]: موجود در کامل بهایی[149]
68- هدایت یافتن یزید و معاویه در مشاجره حضرت زینب (س) و یزید[150]: موجود در تاریخ طبری[151]
69- مشاجره قیصر روم با یزید و احترام به سم الاغ حضرت عیسی[152] [چنانکه گذشت در منابع پیشین مشاجره سفیر روم ذکر شده نه قیصر]: موجود در مثیر الأحزان ابن نما[153]
70- خطبه امام سجاد (ع) در مسجد دمشق[154]: موجود در الفتوح ابن اعثم کوفی[155]
71- خواب سکینه در کاخ یزید[156]: موجود در أسرار الشهاده دربندی[157]
72- درخواست یزید از علی بن حسین (ع) و عمر بن حسن (ع) مبنی بر کشتی گرفتن با پسرش خالد[158]: به بخش تاریخ طبری مراجعه شود.
73- درخواست امام سجاد (ع) از یزید بر گذاردن سرپرستی برای اهلبیت از فاصله شام تا مدینه[159]: موجود در لهوف ابن طاووس[160]
74- بشیر حامل خبر شهادت امام حسین (ع) به اهل مدینه[161]: موجود در مثیر الأحزان[162]
75- حضور فاطمه بنت علی در کربلا[163]: به بخش تاریخ طبری مراجعه شود.
76- کور شدن شاهد قتل امام توسط پیامبر (ص)[164]: به بخش شرح الأخبار مراجعه شود.
77- خاکستر یا مبدل به آتش شدن طلای دختر امام حسین (ع)[165]: به بخش مربوط به حوادث غیرطبیعی مراجعه شود.
78- سوختن دستها و صورتهای زنان به خاطر زعفرانهای ربوده شده از خیمه امام[166]: به بخش مربوط به حوادث غیرطبیعی مراجعه شود.
79- استفاده زنان از ورسهای ربوده شده از خیمه حسین (ع) و مبتلا به برص[167]: به بخش مربوط به حوادث غیرطبیعی مراجعه شود.
80- حضور امام باقر (ع) در کربلا و بیست و سه ساله بودن امام سجاد (ع)[168]: موجود در الأخبار الطوال دینوری[169]
نتیجه
1-قمقام زخار و صمصام بتار یکی از منابع جامعی است که با توجه به وضع بغرنج شیعه نسبت به نگاشتن مقتل امام حسین (ع) در قرن دهم تا چهاردهم توسط فرهاد میرزا یکی از تاثیرگذاران مهم در سلسله قاجاریه به تحریر درآمد.
استفاده فرهاد میرزا از منابع کهن و جامع شیعی مانند الإرشاد و لهوف سبب شده است کتاب قمقام زخار به عنوان کتابی تاریخی و تا حدی تحلیلی جلوه پیدا کند تا کتابی که در زمره مناقب قرار گیرد، گرچه در مواردی به فضائل و مناقب اهلبیت اشاراتی جزئی دارد، اما با توجه به روحیه سیاستمدارانه نویسنده میتوان سبک نوشتاری او را با دیگر شیعیانی که با اندیشه ایجاد احساس شور و عاطفه به تالیف مقاتل مشغول شدند جدا ساخت، زیرا –چنانکه در مقدمه ذکر شده- وی با هدف اولا ذخیرهای برای آخرت خویش و ثانیا برای تجمیع اقوال مختلف در این زمینه به نگارش کتاب پرداخته است.
2- حشو و زائدات بیشمار در تاریخ شهادت امام حسین (ع) و نبود منبعی جامع و به دور از اخبار غیرمعتمد و بدون سند سبب شده تا اهتمام فرهاد میرزا را به نگاشتن کتابی اینچنین وادار سازد. در دسترس بودن منابع متعدد و علاقه بیحد نویسنده انگیزه او را در تالیف این اثر دوچندان ساخته است. ارادت و علاقه بیشمار وی به خاندان اهلبیت سبب نشده تا او مانند کسانی مثل کاشفی، دربندی و... به نقل اخبار بحثبرانگیز بپردازد و جانب تحقیق در این زمینه را فراموش نکرده و با تحلیلهای متعدد نسبت به منابع هر گزارشی، سعی خود را بر ارائه مطلبی معقول و متناسب با اخبار معتبر و معتمد مصروف داشته است.
3- گرچه نگاه وی به عاشورا فراتاریخی و فراطبیعی است و جنبه اصلاحی آن را در نظر خود مجسم کرده، اما روایات مورد توجه او نیز همچون محدثان قرن چهارم و پنجم وابسته به عقاید آنها شکل گرفته است. رویکردی که به واقعه عاشورا نیز داشته رویکردی عاقلانه و درخور تمجید است، گویا وی تشیع خود را برخاسته از معقولنگرانی مانند شیخ مفید و... گرفته و به هر مطلبی که حاکی مناقب و فضائل است نگاهی نقدآمیز داشته است. با این حال کتاب وی، از موارد مشکوک تحریفی همچون منابع پیشین مصون نیست. بعد نگریستن غیرطبیعی به عاشورا از سوی فرهاد میرزا مانند دیگر مورخان و محدثان شیعی سبب شده اخباری غیرمعقول را به نقل از دیگر منابع در اثر خود گرد آورد و علیرغم دیدگاه نقادش از نقد آن روی گرداند.