مقدمه

بروز تفاوت‌ها و گاهی تعارض‌های گزاره‌های تاریخی و کلامی سبب پیدایش آرای متفاوتی در بحث‌های تاریخی شده و تاکنون تحقیقی جدی و همه‌جانبه در این خصوص انجام نگرفته است. برخی اخبار تاریخی با دو شیوه تاریخی و کلامی قابل مطالعه هستند که گزارش دفن پیکر پاک سیدالشهدا (ع) و اصحاب آن حضرت در این شمار است. رویکرد تاریخی از خاک‌سپاری امام حسین و سایر شهدای کربلا توسط بنی‌اسد خبر می‌دهد و رویکرد کلامی از حضور امام سجاد (ع) به هنگام خاک‌سپاری شهدا و دفن پیکر پاک پدر، به دست آن حضرت پرده برمی‌دارد.

از نظرگاه تاریخی، یکی از پرسش‌هایی که بلافاصله پس از حادثه عاشورا در ذهن‌ها نقش بست سؤال از عاملان دفن شهدا بود که به تبع آن، دانستن زمان خاک‌سپاری و چگونگی آن نیز اهمیت یافت.

شکل‌گیری چنین پرسشی از آن روز بود که عمربن‌ سعد بدون دفن پیکرهای پاک شهیدان، سرزمین کربلا را ترک کرد. زمانی نگذشت که قبیله بنی‌اسد، از ساکنان روستای غاضریه، در یک فرسخی شمال ‌شرقی کربلا (حموی، 1995م، ج4، ص183؛ یوسفی غروی، 1417 ق- الف، ص 180) به عنوان دفن‌کنندگان امام (ع) و یارانش شناخته و مشهور شدند.

مورخان شیعی و سنی از قرن سوم تا یازدهم، بیهیچ اختلافی خبر ابومخنف را روایت می‌کردند. در آن قرن، علّامه مجلسی براساس اصلِ لزوم تجهیز هر امام توسط امام بعدی، دفن سیدالشهدا (ع) را توسط امام سجاد (ع) دانست (مجلسی، 1382، ص 696) که به طور طبیعی، نقش قبیله بنی‌اسد در این خبر کم رنگ یا منتفی شد. رویکرد کلامی علّامه مجلسی به این موضوع، سبب شد دفن امام (ع) جنبه اعتقادی یابد و از نقل روایت تاریخی فاصله بگیرد.

از یک سو، تعارض موجود میان دسته‌ای از گزاره‌های تاریخی و حدیثی (طوسی، 1390ق، ج1، ص207) با ظاهر روایاتی که از لزوم تجهیز هر امام توسط امام بعدی سخن می‌گوید سبب شده است بزرگان شیعه تا قرن یازدهم و برخی معاصران، تفسیری غیر از برداشت علّامه مجلسی از آن روایات داشته باشند (صدوق، 1395ق، ج1، ص71؛ قمی، 1385، ص 346؛ یوسفی غروی، 1417ق – ب، ج7، ص 373). از سوی دیگر، برخی حدیث‌شناسان معاصر راه سومی برگزیده‌اند تا دامنه تعارض اخبار را جمع کرده باشند (محمدی ری‌شهری، 1388، ج7، ص437).

اما نپذیرفتن تفسیر علّامه مجلسی، به معنای قبول نکردن اصل تلقی شده که در این صورت، به وجه جمع نیازی نخواهد بود. آن‌چه مهم می‌نماید دفاع‌ها و نقدهای انجام گرفته در این‌باره پس از قرن یازدهم و اعلام رویکرد کلامی است که در مجموع، نشان از تطور گفتمان درباره یک حادثه دارد؛ تطوری که رواج رویکرد کلامی و متروک‌شدن تدریجی رویکرد تاریخی را حکایت می‌کند.

در قرن سیزدهم، رویکرد جدیدی در درون رویکرد کلامی شکل گرفت که می‌توان آن را «رویکرد داستانی» نامید. در آن قرن، مؤلف کتاب اسرار الشّهاده (دربندی، بی‌تا، ص452) با بیان خبری درباره چگونگی حضور بنی‌اسد و امام سجاد (ع) در کربلا و کیفیت دفن سیدالشهدا (ع) و سایر شهدا توسط آن حضرت و بنی‌اسد، فقدان چنین گزارشی را در منابع پیشین جبران کرد و آثار عاشورایی بعدی استقبال گسترده‌ای از آن کردند.

مطالعات صورت گرفته نشان می‌دهد پژوهشی مستقل و روش‌مند این سه رویکرد را ترسیم نکرده است. بیشتر نگاشته‌های عاشورایی از قرن یازدهم تاکنون، تنها از لزوم حضور امام سجاد (ع) و دفن پدر به دست ایشان براساس اصلی درون مذهبی سخن گفته و به راحتی از کنار آن گذاشته‌اند. به نظر می‌رسد یکی از کاستی‌های نوشته‌ها و تحقیقات عاشورایی معاصر نیز عدم طرح این بحث و واکاوی سیر تاریخی آن به مقدار کافی است.

به عنوان پیشینه بحث در آثار تحقیقی سال‌های اخیر، می‌توان از مجموعه شش‌جلدی مع الرکب الحسینی نام برد که در جلد پنجم آن، رویکرد داستانی به تصویر کشیده شده است (جمعی از نویسندگان، 1386، ج5، ص142). دانش‌نامه امام حسین (ع) با رویکرد کلامی، دیگر اثر تحقیقی معاصر است که در جلد هفتم آن، نویسنده با پیشنهاد دو وجه جمع، در پی آشتی‌دادن دو رویکرد تاریخی و کلامی است (محمدی ری شهری، 1388، ج7، ص437). اما به نظر می‌رسد بهترین بحث ارائه شده در این زمینه، از مترجم نفس المهموم است که در چند صفحه، ذیل خبر دفن شهدا، مطالب مفیدی ذکر کرده است (قمی، 1385، ص346). با این حال، گفتار ایشان بیشتر سمت ‌و سوی  کلامی داشته، با موضوع پژوهش تاریخی فاصله دارد.

مقاله حاضر درصدد بررسی درستی یا نادرستی اصل کلامی مطرح شده نیست. آنچه در این نوشتار خواهد آمد مطالعه انتقادی منابع شیعه و سنی به منظور تبیین تحولات ایجاد شده و دست‌یابی به سیر تاریخی و چگونگی تطور رویکردی این حادثه در گذر زمان، بر اساس روش «توصیفی - تحلیلی»، همراه با پرداختن به سه پرسش عاملان دفن، زمان دفن  و چگونگی دفنِ شهدای کربلاست.

این مقاله در دو بخش سامان یافته که در بخش اول، منابع اهل سنت و در بخش دوم، منابع شیعه بررسی شده است، با این تفاوت که آثار سنی به سبب عدم تطور، تا قرن هفتم مطالعه می‌شود و آثار شیعه به سبب تغییر رویکرد، تا به امروز محل رجوع و بررسی قرار دارد. گستردگی قلمروی زمانی و تعداد فراوان آثار شیعی سبب سامان‌دهی بحث در سه مقطع زمانی قرن‌های سوم تا هفتم، هفتم تا یازدهم  و یازدهم تاکنون شده است.

بخش اول: منابع اهل سنت

دفن‌کنندگان شهدا

منابع عامه سه نظر درباره خاک‌سپار یا خاک‌سپاران شهدای کربلا ارائه داده‌اند:

الف ـ بنی‌اسد

مورخان اهل سنت جز ابن‌ سعد، ساکنان غاضریه از قبیله بنی‌اسد را دفن‌کنندگان امام حسین (ع) و یاران ایشان می‌دانند:

بلاذری: ساکنان غاضریه از قبیله بنی‌اسد پیکر امام حسین (ع) و یاران ایشان را  که خداوند رحمتشان کند،  یک روز پس از کشته‌شدنشان به خاک سپردند (بلاذری، 1417ق، ج3، ص 205).

دینوری می‌نویسد: ساکنان غاضریه جمع شدند و پیکر کشته‌شدگان را به خاک سپردند (دینوری، 1368، ص260).

خوارزمی: هنگامی‌که عمر سعد و لشکرش به سوی کوفه رفتند و شهدا را بر همان حال رها کردند، ساکنان غاضریه، از قبیله بنی‌اسد آمدند و یاران حسین (ع) را کفن کردند و بر آنان نماز خواندند و به خاکشان سپردند (خوارزمی، 1423 ق، ج2، ص 44).

سبط ‌بن‌ جوزی، ابن ‌اثیر و ابن‌ کثیر که خبر را از منابع پیش از خود هم‌چون طبری گرفته‌اند، نیز همین نظر را دارند (محمودی، 1415ق، ج2، ص224؛ ابن‌اثیر، 1385، ج4، ص80، ابن ‌کثیر، بی‌تا، ج8، ص189).

گرچه در نسخه موجود از الفتوح خبری در این‌باره نیست اما در ترجمه موجود از آن که متعلّق به قرن ششم است، خبر حضور بنی‌اسد و دفن شهدا توسط آنان بیان شده که احتمال دارد گزارش یاد شده یا در نسخه موجود از الفتوح نزد مترجم بوده و یا وی این گزارش را از دیگر منابع گرفته و در تکمیل خبر ابن ‌اعثم به متن ترجمه افزوده است (مستوفی، 1372، ص914)

ب ـ غلام زهیر بن ‌قین

این قول یکی از دو خبر ابن‌ سعد است که براساس آن، از میان شهدای کربلا، امام (ع) و زهیر توسط شجره؛ غلام وی کفن شده‌اند. در این نقل، اشاره‌ای به دفن نشده است ولی در بررسی آن خواهد آمد که این گزارش علاوه بر کفن، دفن را نیز شامل می‌شود.

ابن‌ سعد می‌نویسد: زهیر بن ‌قین با حسین (ع) کشته شد. همسرِ زهیر به غلام وی به نام شجره گفت: برو مولایت را کفن کن. شجره می‌گوید: آمدم و حسین (ع) را برهنه دیدم. با خودم گفت: مولای خود را کفن کنم و حسین (ع) را واگذارم؟! پس حسین (ع) را کفن کردم. سپس بازگشتم و ماجرا را به همسر زهیر گفتم. او کارم را نیکو شمرد و کفن دیگری به من داد و گفت: برو و مولایت را کفن کن. من نیز چنین کردم (ابن‌سعد، 1418ق، ج10، ص458).

ج ـ ذَکوان (ابوخالد)

این قول خبر دیگر ابن ‌سعد است که بر اساس آن، ذَکوان به ابن ‌زیاد گفت: اجازه بده من این سرها را دفن کنم. ابن زیاد هم اجازه داد و ذَکوان آنها را کفن کرد و در گورستان به خاک سپرد. بعد از آن به سراغ جنازه‌ها رفت و آنها را نیز کفن کرد و به خاک سپرد (همان، ص484).

نقد و بررسی اقوال

الف. بنی‌اسد

هر چند منابع یاد شده بنی‌اسد را دفن‌کنندگان امام (ع) و سایر شهدا می دانند، اما نقل خوارزمی درباره دفن امام (ع) دارای ابهام است. او حرفی از خاک‌سپاری امام (ع) نزده و تنها از دفن سایر شهدا سخن گفته است. تعبیر دینوری در برخی آثار معاصر به گونه‌ای ترجمه شده که اشکال مزبور به آن نیز وارد است (محمدی ری‌شهری، 1388، ج7، ص 430). در این‌ که چرا خوارزمی نامی از سیدالشهدا(ع) نبرده است، دو احتمال وجود دارد: نخست آنکه او کسی غیر از بنی‌اسد را متولّی دفن امام (ع) می‌داند و دیگر آنکه خوارزمی عین خبر را نیاورده و همین امر موجب شده است نام امام (ع) در بیان او حذف شود. با توجه به نکات ذیل، احتمال اخیر بر احتمال نخست ترجیح دارد:

  1. روشن است که اگر خوارزمی کسی جز بنی‌اسد را عهده دار دفن امام (ع) می‌دانست از آن سخن می‌گفت و به راحتی از کنار این مسئله عبور نمی‌کرد زیرا صحبت از دفن امام (ع) مهم‌تر از بیان دفن سایر شهداست.
  2. برخی هم‌چون طبری خود را سند نقل کرده‌اند. بعضی هم‌چون دینوری که در پی اختصار بوده‌اند، خبر را خلاصه نموده‌اند، خوارزمی هم اصل گزارش را نیاورده، و حال آنکه منبع هر سه تن گزارش ابومخنف است.
  3. گویا تاکنون کسی به عبارت خوارزمی در این‌باره اشکال نکرده و برداشت همگان از عبارتش همان قول مشهود است. با توجه به نکات یاد شده، خوارزمی نیز بنی‌اسد را عاملان دفن امام (ع) می‌داند.

ب. غلامِ زهیربن قین

برشمردن این خبر به عنوان یکی از اقوال دفن از آن روست که به طور حتم، دفن شهدا با آن شرایط ، از کفن کردن ایشان مهم‌تر بوده است. مقصود دَلهم؛ همسر زهیر نیز از فرستادن شجره به کربلا، دفن زهیر بوده و صِرف کفن کردن، مطلوب او نبوده است. علت اینکه او به شجره کفن داده و از او خواسته تا مولایش را کفن کند، غارت‌شدن لباس‌های شهدا و عریان بودن بدن‌های پاکشان بوده است. بی‌گمان، نخستین کسی که از شجره درباره دفن امام (ع) و زهیر سؤال کرده، دَلهم است. اگر شجره تنها به کفن‌کردن ایشان اکتفا نموده و دفنشان نکرده باشد، شایسته نکوهش است اما از غلامی هم‌چون او که امام (ع) را در کفن‌کردن، بر مولای خویش مقدم می‌دارد، بعید است که ایشان را دفن نکرده باشد، مگر آنکه گفته شود: دفن‌نکردن ایشان علتی داشته که این ادعا قابل قبول نیست زیرا در این صورت، شجره به آن اشاره می‌کرد. علاوه بر این، اگر مانعی برای دفن وجود می‌داشت، برای کفن‌کردن نیز می‌بود.

درباره این خبر، نکات و سؤالاتی وجود دارد که توجه به آن‌ها صحت آن را تردید مواجه می‌سازد:

1. عدم نقل خبر در کنار گزارش ابومخنف در منابع عامه عصر با ابن‌ سعد، هم‌چون دینوری، بلاذری و طبری؛ اگرچه سبط‌ بن‌ جوزی (سبط‌ بن‌ جوزی، 1418ق، ص230) در قرن ششم، این خبر را آورده اما منبع او ابن‌ سعد است و آن گونه که گذشت، او نیز دفن امام (ع) و یارانش را به دست بنی‌اسد می‌داند (محمودی، 1415ق، ج2، ص224).

2. این خبر با عقیده شیعه مبنی بر لزوم تجهیز هر امام توسط امام بعدی سازگار نیست.

3. طبق خبر، امام (ع) و زهیر کفن شده‌اند و حال آن‌که در قسمت چگونگی دفن خواهد آمد که بر اساس منابع شیعه و سنی، شهدا بدون کفن به خاک سپرده شده‌اند.

4. این خبر با خبر دیگر ابن ‌سعد در تعارض است.

5. شجره چگونه بدن بی‌سر، عریان و خون‌آلود امام (ع) و زهیر را شناسایی و کفن کرده است؟! لحن خبر به گونه‌ای است که او به راحتی پیکر پاک امام (ع) و زهیر را دیده و شناخته است. سخن از کسی که او را در این کار راهنمایی کرده یا یاری داده باشد، نیست. گویا شجره به تنهایی متکفل این امر بوده که قبولش مشکل است. شجره نمی‌توانسته است اجساد شهدا را شناسایی کند زیرا پس از آنکه زهیر همسرش را طلاق داد و به کاروان حسینی پیوست، دَلهم و دیگر همراهان او به کوفه رفتند که به طور حَتم، شجره نیز در میان آنان بوده است (دینوری، 1368، ص246؛ طبری، 1387ق، ج5، ص396).

پس از انتشار خبر شهادت امام (ع) و یارانش و اینکه ایشان عریان روی خاک رها شده‌اند، شجره به فرمان دَلهم برای کفن‌کردن و خاک‌سپاری مولایش به کربلا آمده است. برخی خواسته‌اند حضور دَلهم را در کربلا اثبات کنند که در صورت پذیرش، شجره نیز همراه او، معرکه عاشورا را درک کرده و پس از واقعه، قادر بوده است امام (ع) و زهیر را شناسایی کند (مظفری و جمشیدی، 183، ص 150). اما این گونه سخن صحیح نیست زیرا منابع اتفاق دارند که دَلهم در کربلا حضور نداشته و پس از طلاق، همان‌گونه که گفته شد  به کوفه رفته است. از سوی دیگر، نام او در میان زنانِ به اسارت درآمده نیست؛ چنان که نام شجره نیز در میان غلامان حاضر در کربلا، اسیران و یا نجات‌یافتگانِ واقعه عاشورا یافت نمی‌شود.

6. ابومخنف خبر جدایی زهیر از همسرش و پیوستن او به امام (ع) را بدون واسطه از خودِ دَلهم شنید و نقل کرده است (طبری، 1387ق، ج5، ص396). سؤال این است که چرا دَلهم چیزی درباره فرستادن شجره برای کفن‌کردن زهیر به او نگفته است؟ که در صورت بازگو کردن، شایسته بود ابومخنف آن را در کنار خبر بنی‌اسد نقل کند. این خبر، ضعیف و غیرقابل اعتماد بوده و به تعبیر برخی معاصران، خالی از استبعاد نیست (محمدی ری‌شهری، 1388، ج7، ص437). با این‌حال، بسیاری از مقاتلِ سده‌های اخیر این خبر را مسلّم انگاشته و آن را نقل کرده‌اند (قمی، 1387، ج1، ص 935؛ بیرجندی، 1386، ص 862)، با آنکه کفن کردن از موارد تجهیز امام (ع) محسوب می‌شود، پذیرش این خبر یا نقل آن بی‌هیچ تذکر و توضیحی از سوی قائلان به لزوم تجهیز هر امام توسط امام بعدی، جای تأمل دارد.

روایت دیگری از این خبر در دست است که طبق آن، غلامِ زهیر پس از دیدن بدن عریان امام (ع) از کفن کردن مولای خود شرم کرد و بی‌آنکه ایشان یا زهیر را کفن کند به کوفه بازگشت تا کفنی برای حضرت با خود به کربلا ببرد. اما پس از برگشتن به کربلا، اجساد شهداء را دفن شده دید (قزوینی، 1415ق، ص 384). هر چند چهار اشکال اولِ روایت نخست به این نقل وارد نیست، اما خود، دارای اشکالاتی است که آن را نیز غیرقابل قبول می‌سازد.

ج. ذَکوان

این خبر به لحاظ محتوا به هیچ وجه قابل پذیرش نیست زیرا با نقل مشهور، خبر دیگر ابن ‌سعد، منابع شیعی و اخباری که طبق آن‌ها سرهای شهدا به دستور یزید و توسط ابن ‌زیاد به شام فرستاده شده در تعارض است (طبری، 1387ق، ج5، ص459). مشکل دیگر خبر سازگار نبودن آن با عقیده شیعه درباره تجهیز هر امام توسط امام بعدی است. از نظر تاریخی نیز با اقوال گوناگون درباره محل دفن سرهای شهدا همخوانی ندارد (گروهی از تاریخ‌پژوهان، 1393، ج2، ص590).

با این‌حال، چگونه ممکن است ابن زیاد اجازه دفن سرها را به ابوخالد داده باشد؟! عجیب آن‌که ابن‌سعد چنین خبر ضعیفی را نقل کرده، ولی خبر اوبمخنف را در این‌باره نیاورده است. با ملاحظۀ مجموع مطالب دربارۀ اقوال یاد شده در منابع اهل سنت، می‌توان گفت: دفن امام (ع) و سایر شهداء توسط بنی‌اسد صورت گرفته و قول دوم و سوم – آن‌گونه که گذشت – ضعیف و غیرقابل‌اعتماد است.

زمان دفن شهدا در منابع اهل سنت

اما منابع عامه درباره زمان دفن شهدا توسط بنی‌اسد سه دسته‌اند:

  1. بلاذری، طبری، سبط‌ بن‌ جوزی، ابن‌ اثیر و ابن ‌کثیر؛ این دسته از مورخان زمان دفن را یک روز پس از عاشورا می‌دانند. طبق این قول، شهدا در عصر یازدهم دفن شده‌اند زیرا عمر بن‌ سعد پس از زوال ظهر یازدهم، به سمت کوفه حرکت کرده و بی‌تردید، حضور بنی‌اسد در کربلا پس از خروج سپاه کوفه از آنجا بوده است.
  2. خوارزمی؛ او زمان دفن شهدا را پس از رفتن عمر بن‌ سعد از کربلا می‌داند. بیان او به صراحت مورخانه دسته نخست نیست، اما چون توقف لشکر کوفه در کربلا تا ظهر یازدهم بوده و بنی‌اسد پس از آن به محل واقعه آمده آمده‌اند و منبع او هم  آن‌گونه که گذشت همان منبع قائلان قول نخست است، می‌توان نظر خوارزمی را نیز عصر یازدهم دانست.
  3. دینوری؛ عبارت او در قسمت سؤال از عاملان دفن آورده شد. او نیز زمان دفن را بیان نکرده است، اما با در نظر گرفتن دو نکته، چنین به نظر می‌رسد که وی زمان دفن را دو روز پس از شهادت، یعنی روز دوازدهم می‌داند: اول آنکه وی زمان حرکت عمر سعد را دو روز پس از شهادت امام (ع) می‌داند (دینوری، 1368، ص259). دیگر آنکه حضور بنی‌اسد پس از خروج سپاه کوفه از کربلا بوده است.

جمع میان اقوال

بیاسی، از بزرگان عامّه، می‌گوید: مراد از یومین در عبارت دینوری، روز عاشورا و روز یازدهم است که حاصل آن همان نظر دسته نخست و خوارزمی است (قزوینی، 1415ق، ص382). نقل ابن ‌اثیر شاهدی بر سخن بیاسی است. او با اینکه زمان دفن شهدا را یک روز پس از شهادت‌شان دانسته، امام زمان خروج عمر سعد از کربلا را هم‌چون دینوری، دو روز پس از شهادت امام (ع) ذکر کرده است (ابن‌اثیر، 1385، ج4، ص81). از آن رو که جز دینوری کسی از درنگ دو روزه سپاه کوفه سخن نگفته است، می‌توان نظر ابن اثیر را مطابق دینوری دانست. طبق سخن بیاسی، مراد از «یومین» در کلام دینوری و ابن اثیر، ساعات پایانی روز دهم تا پس از زوال ظهر یازدهم است، وگرنه بیان او تناقض میان عبارت دینوری و دیگران را برطرف نخواهد کرد. احتمالاً، تعبیر موجود در گزارش ابومخنف، خاستگاه اختلاف در عبارت مورخان است. تعبیر او درباره مدت زمانِ درنگ عمر سعد در کربلا «یومه ذلک و الغد» است (طبری، 1387ق، ج5، ص455). با آنکه مقصود از واژه «و الغد» تمام روز یازدهم نیست، اما ممکن است کسی از این تعبیر چنین برداشت کند که لشکر کوفه روز عاشورا و تمام روز یازدهم را در کربلا مانده و روز دوازدهم به سمت کوفه حرکت کرده است. گویا دینوری نیز چنین برداشتی داشته و به همین سبب، درباره توقف سپاه کوفه از تعبیر «یومین» استفاده کرده است و حال آن‌که صریح خبر ابومخنف سخن از دفن شهدا یک روز پس از شهادت ایشان دارد. همچنین خوارزمی به جای «و الغد» تعبیر «الی الغد» را به کار برده (خوارزمی، 1423ق، ج2، ص44) که طبق آن، عمر سعد در روز یازدهم از کربلا کوچ کرده است. روشن است که تعبیر «یومین» در اصل خبر نیست و برداشت دینوری و ابن ‌اثیر از تعبیر «یومه ذلک و الغد» بوده است. با توجه به یکی‌بودن منبع دینوری و دیگران در این‌باره، یعنی گزارش ابومخنف و اینکه عمر سعد برای رساندن اسرا به کوفه و دریافت جایزه خود، یعنی حکومت ری عجله داشته، دو روز ماندن او بعید به نظر می‌رسد. از سوی دیگر، توقف وی در کربلا، به منظور جمع‌آوری و دفن اجساد لشکرش بوده که این کار را تا قبل از ظهر یازدهم انجام داده و انگیزه‌ای برای اقامت بیشتر نداشته است. بهتر است سخن بیاسی در این باره پذیرفته شود تا شاهد اتفاق منابع اهل سنت درباره زمان دفن شهدا در عصر یازدهم باشیم.

چگونگی دفن شهدا در منابع اهل سنت

مراد از چگونگی دفن، کفن‌شدن یا نشدن شهدای کربلا توسط بنی‌اسد است. براساس منابع پیش گفته (ابن ‌سعد، 1418 ق، ج10، ص479؛ طبری، 1387ق، ج5، ص453؛ بلاذری، 1417ق، ج3، ص204؛ دینوری، 1368، ص258) لباس‌های امام (ع) و اصحاب‌شان غارت شده بود که دو خبرِ ابن‌ سعد درباره کفن‌شدن شهدا توسط ذَکوان یا غلامِ زهیر نیز بیانگر همین مطلب است. با این‌حال، در هیچ یک از منابع عامه، نشانی از کفن‌شدن شهدا به دست بنی‌اسد وجود ندارد. تنها خوارزمی در نقل خود، از کفن‌کردن شهدا سخن گفته است که چنین مطلبی در گزارش‌های دیگر مورخان یافت نمی‌شود. این بدان معناست که او برداشت شخصی خود را به خبر افزوده است. دقت در اخبار خوارزمی نشان دهنده شیوه او در کاستن یا افزودن بر گزارش‌های تاریخی دیگر منابع است (گروهی از تاریخ‌پژوهان، 1393، ج1، ص 81).

چرا خوارزمی کفن‌شدن شهدا را به خبر اضافه کرده است؟ زیرا متفاهم عرفی و متبادر به ذهن از «دفن» در خبر ابومخنف آن است که به سبب غارت لباس‌های شهدا، بنیاسد ابتدا ایشان را کفن کرده، سپس بر آنان نماز گزارده و آن گاه دفن‌شان کرده باشند. شاهد بر این مطلب آن است که در هیچ‌یک از منابع عامه سخنی از نماز بر شهدا وجود ندارد و تنها خوارزمی است که غیر از کفن، به نماز نیز تصریح کرده است. نمازگزاردن بنی‌اسد بر شهدا پذیرفتنی است زیرا بنی‌اسد به نماز خواندن بر شهدا بر دیگر قبایل عرب افتخار می‌کردند (طبری، 1383، ص631). افزون بر آن، عمر سعد به این سبب بر شهدا نماز نگزارد و دفن‌شان کردند. اما درباره کفن‌شدن شهدا توسط بنی‌اسد، نه تنها خبری در منابع سنی و شیعی مشاهده نمی‌شود، بلکه شواهدی از کفن نشدن ایشان وجود دارد که در ادامه ذکر خواهد شد. از آن‌رو که خوارزمی بین نماز و کفن فرق نگذاشته، گرفتار این اشتباه شده و کفن کردن را نیز به بنی‌اسد نسبت داده است.

بخش دوم: منابع شیعی

دفن‌کنندگان شهدا

در این بخش، اخبار منابع شیعی درباره دفن سیدالشهدا (ع) و سایر شهدا مطالعه و نقد و بررسی می‌شود. در این پژوهش، منبعها و مقتلهای نگاشته شده تا قرن هفتم بیشتر مطمح نظر است و به سبب گستره بیش از هزار سالۀ منابع و فراوانی آثار عاشورایی، به ویژه از عصر صفوی به بعد، و نیز تغییر رویکرد مسئلۀ دفن امام (ع) از تاریخی به اعتقادی در قرن یازدهم، منابعِ این بخش در سه محور زمانی بدین شرح بررسی شده است: 1. قرن سوم تا هفتم؛ 2. قرن هفتم تا یازدهم؛ 3. قرن یازدهم تا عصر حاضر.

1. از قرن سوم تا هفتم

منابع شیعی، اعم از تاریخی، زیارات، مناقب و مقتل نگاشتههای تا قرن هفتم، حکایت از دفن امام حسین (ع) و یاران ایشان توسط بنی‌اسد دارد.

الف. تاریخی

1. مسعودی: اهالی غاضریه که گروهی از بنی غاضر از قبیله بنی‌اسد بودند، حسین (ع) و یارانش را یک روز پس از شهادت، به خاک سپردند (مسعودی، 1409ق، ج3، ص63).

2. شیخ‌ مفید: چون عمر سعد بازگشت، گروهی از بنیاسد که ساکن غاضریه بودند، به سوی حسین (ع) و یارانش آمدند و بر آنان نماز خواندند، سپس حسین (ع) را در جای کنونی قبرش دفن کردند (مفید، 1413 ق، ج2، ص114).

3. طبرسی: عین عبارات شیخ مفید را نقل کرده است (طبرسی، 1417ق، ج1، ص470).

4. عمادالدین طبری: چون عمر سعد رحلت کرد از کربلا، قومی از بنی‌اسد کوچ کرده و می‌رفتند. به کربلا رسیدند و آن حالت دیدند. امام حسین (ع) را تنها دفن کردند و بنی‌اسد بر قبایل عرب فخر آوردند که ما نماز بر حسین (ع) کردیم و دفن امام (ع) و اصحاب او کردیم (طبری، 1383، ص 631).

هر چند کامل بهایی کتابی کلامی - تاریخی است اما به سبب آن‌که خبر محل بحث از اخبار تاریخی این کتاب است، در اینجا از آثار تاریخی به شمار آمد.

ب: زیارات

1. کامل الزیارات؛ در این کتاب ضمن حدیثی طولانی که به «حدیث زائده» معروف است، از قول حضرت زینب (ع) خطاب به امام سجاد (ع) چنین آورده است: خداوند متعال از گروهی از این امت که فراعنه و ستم‌کاران این امت آنها را نمی‌شناسند ولی در میان اهل آسمان‌ها معروف هستند عهد و پیمان گرفته که این اعضای پراکنده و این بدن‌های خون‌آلود را جمع کنند و آن‌ها را دفن نمایند. در جای دیگری از این خبر که به «حدیث امّ‌ ایمن» نیز شهرت دارد، از قول جبرئیلِ امین خطاب به رسول خدا (ع) آمده است: سپس خداوند تعالی قومی از امت تو را برمی‌انگیزد که کفّار آنها را نمی‌شناسند و در آن خون‌ها با گفتار و عمل و نیت شریک نشده‌اند. پس آن گروه از امت تو بدن‌های آن‌ها را دفن می‌کنند و نشانه‌ای برای قبر سیدالشهدا (ع) در آن بیابان بپا خواهند کرد (ابن‌قولویه، 1356ق، ص260).

2. المزار الکبیر؛ در این کتاب، به نقل از بخشی از زیارت منسوب به ناحی مقدسه، خطاب به حضرت سیدالشهدا (ع) آمده است: «سلام بر آنکه اهل روستا (بنیاسد) او را دفن کردند. (ابن مشهدی، 1419ق، ص 499).

ج. مقتل

1. سید بن طاووس: چون ابن‌سعد از کربلا فاصله گرفت، گروهی از بنی‌اسد بیرون آمدند و بر آن پیکرهای پاک خون‌آلود نماز خواندند و آنها را در همین جایی که اکنون هستند، به خاک سپردند (ابن ‌طاووس، 1425ق، ص190).

2. ابن‌ نما: پس از رفتن عمر سعد از کربلا، بنی‌اسد آمدند و پس از نماز بر پیکرهای شهدا، آنان را به خاک سپردند (ابن‌نما، 1406ق، ص85).

د. مناقب

ابن‌ شهرآشوب: ساکنان غاضریه از قبیل بنیاسد، پیکر حسین (ع) و یارانش را یک روز پس از شهادت در طف به خاک سپردند (ابن شهرآشوب، 1379ق، ج4، ص113).

از خبر ضعیف کامل بهایی درباره دفن جسد شهدا توسط یهودیانِ ساکن نزدیکی‌های کربلا که بگذریم (طبری، 1383، ص631) همه منابع با رویکرد تاریخی بر این مطلب اتفاق نظر داشته‌اند که دفن امام (ع) و یارانش توسط بنی‌اسد بوده و اختلافی در این باره میان آنها مشاهده نمی‌شود. عدم اشاره بزرگان شیعه تا پیش از علّامه مجلسی به لزوم حضور امام سجاد (ع) برای دفن پدر تأمل برانگیز است! اگر از منظر کلامی به موضوع دفن امام (ع) نگاه شود جا داشت شیخ مفید به اعتقاد برخی علمای مذهب درباره لزوم تجهیز هر امام توسط امام بعدی در ذیل خبر بنیاسد اشاره کند؛ همچنان که در مواردِ مشابه، این کار را کرده است (مفید، 1413ق، ج1، ص355). اما نه در این کتاب و نه در دیگر آثارش، به حضور امام سجاد (ع) اشاره‌ای ندارد.

2. از قرن هفتم تا یازدهم

آثار نگاشته‌شده در این دوره نیز که اخبار خویش را از منابع دوره قبل گرفته‌اند، با حفظ رویکرد تاریخی، بنی‌اسد را دفن‌کنندگان امام حسین (ع) و یاران ایشان معرفی کرده‌اند.

الف. تاریخی

1. میرخواند: پس از مراجعت عمر بن ‌سعد اهل قری غاضریه اجساد شهدا را در آن سرزمین دفن کردند (میرخواند، 1339، ج3، ص169).

2. خواند میر: پس از مراجعت عُمَر، اهل قریه غاضریه اجساد شهدا را هم در آن سرزمین که مطاف ساکنان سپهر برین است، دفن کردند (خواند میر، 1380، ج2، ص57).

ب. مقتل

1. محمد بن ابی‌طالب: اهل غاضریه از بنی‌اسد بر شهدا نماز گزارده، آنان را به خاک سپردند (حائری، 1418 ق، ج2، ص 326).

2. کاشفی: اهل غاضریه ابدان شهدا را تجهیز نموده، بر ایشان نماز گزاردند و در آن حربگاه دفن کردند (کاشفی، 1382، ص452).

3. طُریحی: اهل غاضریه از بنی‌اسد اصحاب حسین (ع) را کفن کرده، بر آنان نماز گزارده، دفنشان نمودند (طریحی، 1412ق، ص456).

ج . مناقب و معجزات

سید هاشم بحرانی: وقتی ابن ‌سعد از کربلا رفت، گروهی از بنی‌اسد آمدند و بر آن بدن‌های طاهر و آغشته به خون نماز خوانده، آنان را در محل کنونی قبرشان دفن کردند (بحرانی، بی‌تا، ج4، ص121).

همراهی آثار این دوره با منابعِ دوره قبل نشان می‌دهد رویکرد منابع شیعی به موضوع دفن سیدالشهدا (ع) تا قرن یازدهم، رویکردی تاریخی است.

3. از قرن یازدهم تا عصر حاضر

قرن یازدهم آغاز فاصله‌ گرفتن موضوع دفن سیدالشهدا (ع) از تاریخ و نزدیک شدن آن به عقاید است. در این قرن، علّامه مجلسی پس از نقل اخبار منابع متقدم شیعی درباره دفن امام (ع) و سایر شهدا به دست بنی‌اسد، فرموده است: «به حسب ظاهر چنین بود، اما در واقع، امام را به غیر از امام دفن نمی‌کند. امام زین‌العابدین (ع) به اعجاز امامت آمد و جسد مطهر آن حضرت و بلکه سایر شهدا را دفن کرد» (مجلسی، 1382، ص696).

روشن نیست که چرا علّامه در جلاء العیون رویکردی کلامی داشته ولی در مقتل بحارالانوار (مجلسی، 1363، ج45، ص62 و 107) رویکردی  تاریخی دارد. احادیثی که می‌تواند نظر علّامه را شکل داده باشد، عبارت است از: «لایلی امر الامام الا امام مثله» (کشی، 1348، ص463)؛ «الامام لا یغسله الا الامام» (کلینی، 1387، ج2، ص286)؛ «لایلی الوصی الا الوصی» (طوسی، 1390ق، ص139) و شماری دیگر از این قبیل روایات که در مجامع حدیثی شیعه بیان شده است. در واقع، علّامه مجلسی احادیث موجود در این باره را کاربردی کرده و نتیجه گرفته که بایستی امام سجاد (ع) در کربلا حاضر شده و پیکر مطهر پدر را دفن کرده باشد. نمونه کاربردی کردن چنین اخباری را می‌توان در انشای برخی زیارت‌نامه‌ها (ابن ‌مشهدی، 1419ق، ص291) مشاهده کرد. کاربردی‌ کردن این گونه اخبار سبب شده است تا موضوع دفن سیدالشهدا (ع) از یک اتفاق تاریخی به مسئله‌ای اعتقادی تغییر یابد و در مرحله بعد، همان اعتقاد در شکل تاریخ ارائه شود، در حالی‌که از نظرگاه تاریخی، حادثه‌ای قابل اثبات است که دارای مؤلفه‌های تاریخی باشد و با پذیرش سخن علّامه، دست کم درباره متولی دفن امام حسین (ع) مسئله، از حوزۀ تاریخ خارج شد، جنبۀ کلامی خواهد یافت.

ریشه تاریخی این بحثِ کلامی به آغاز امامت امام رضا (ع) و سرپیچی واقفیه از قبول ولایت ایشان بازمی‌گردد. در آن دوره، برخی سران واقفیه با نقل روایاتی از امامان پیشین، به ویژه امام صادق (ع) (صدوق، 1378ق، ج1، ص105) اظهار می‌داشتند: جُز امام بعدی کسی عهده د‌ار امر تجهیزِ (غسل، کفن، نماز، دفن) امام قبل نمی‌شود. حضور امام رضا (ع) به هنگام شهادت پدر در مدینه و عدم حضورش در بغداد، بهانه‌ای شد تا بزرگان واقفیه با سوء استفاده از همان روایات که منشأ رویکرد علّامه مجلسی بود، جانشینی آن حضرت را زیر سؤال برده، بسیاری از شیعیان را به اشتباه بیندازند و جذب خود کند. وجود اخباری درباره تجهیز امام کاظم (ع) توسط امام رضا (ع) (همان، ص102) و باقی بودن فرقه واقفیه تا قرن چهارم و بیان این شبهه از سوی آن‌ها، سبب شد برخی علمای متقدمِ شیعه معتقد به آمدن آن حضرت از مدینه به بغداد و تجهیز پدر به دست ایشان شوند (طوسی، 1390ق، ص137). با این حال، چنین تعبیری درباره دفن سیدالشهدا (ع)، نخستین بار در قرن یازدهم و از جانب علّامه مجلسی قابل رصد است.

صرف نظر از تحقیق درباره مفهوم و زوایای گوناگون این نوع احادیث که نیازمند واکاوی مستقل در فرصتی دیگر است سخن ایشان تا به امروز در میان بیشتر بزرگان شیعه به عنوان یکی از عقاید مذهب پذیرفته شده، رواج یابد. البته اجماع و اتفاقی در این‌ باره حاصل نشده است و برخی عالمان همسو با باور بیشتر بزرگان شیعه تا قبل از علّامه، برداشت دیگری از روایات مورد استناد علّامه دارند (قمی، 1385، ص346؛ یوسفی غروی، 1417 ق- ب، ج7، ص373). در این میان، برخی حدیث کاوان معاصر برآنند تا با ارائه وجه جمع، تعارض موجود میان اخبار تاریخی و احادیثی را که خاستگاه سخن علّامه مجلسی است، رفع نمایند (محمدی ری شهری، 1388، ج 7، ص437).

در هر صورت و با توجه به مطالب پیش‌گفته، رویکرد آثار عاشورایی پس از علّامه مجلسی تا به امروز به سه دسته قابل تقسیم است:

الف. رویکرد تاریخی: آثاری که همسو با منابعِ پیش از علّامه، بنی‌اسد را به عنوان دفن‌کنندگان امام (ع) و یارانش معرفی کرده و سخنی از لزوم حضور امام سجاد (ع) برای دفن پدر به میان نیاورده‌اند. قمقام زخّار (معتمدالدوله، 1386، ص553)، ابصارالعین (سماوی، 1419 ق، ص219)، أعیان‌الشیعه (امین، 1403ق، ج1، ص613)، لواعج‌الأشجان (امین، 1996م، ص 152)، تاریخ سیدالشهداء (ع) (صفایی، 1387، ص511)، عبرات‌المصطفین (محمودی، 1415 ق، ج2، ص 224)، معالم‌المدرستین (عسگری، 1410ق، ج3، ص153) و موسوعه التاریخ‌الاسلامی (یوسفی غروی، 1417ق – ب، ج6، ص 191) از این دسته هستند.

ب. رویکرد کلامی: کتاب‌هایی که همچون علّامه مجلسی، اخبار منابع متقدم شیعه را نقل کردهاند ولی در کنار آن به آمدن امام سجاد (ع) برای دفن پدر به عنوان یک مسئله اعتقادی توجه داشته و به آن اشاره نموده‌اند. کتاب‌های تظلّم‌الزهرا (قزوینی، 1388، ص402)، ناسخ‌التواریخ (سپهر، 1387، ج 4-3، ص 33)، نفس‌المهموم (قمی، 1385، ص 345)، منتهی‌الآمال (قمی، 1387، ج1، ص931)، الامام‌الحسین (ع) و اصحابه (قزوینی، 1415ق، ص371)، دانشنامه امام‌حسین (ع) (محمدی ری‌شهری، 1388، ج7، ص436) و مقتل جامع سیدالشهداء (ع) (گروهی از تاریخ‌پژوهان، 1393، ج1، ص900) در این دسته قرار می‌گیرند.

لازم به ذکر است که مقتل جامع سیدالشهداء (ع) (گروهی از تاریخ‌پژوهان، 1393، ج1، ص900) در این دسته قرار می گیرند.

لازم به ذکر است که مقتل جامع از اظهارنظر صریح در این‌باره پرهیز کرده و به نقل سخن علّامه مجلسی از یک سو و ارجاع مخاطب به نقد و نظر علّامه شعرانی از سوی دیگر، بسنده کرده است. شیوه و اهداف نگارش مقتل جامع نشان می‌دهد مؤلفان کتاب در این زمینه و برخی موارد مشابه که با شهرتی مواجه هستند، بی ‌آن‌که نظر تحقیقی خویش را ابراز کند، مخاطب را به نظرگاه مخالف ارجاع می‌دهد. از این‌رو، جا دارد این کتاب در شمار دستۀ نخست قرار گیرد.

ج: رویکرد داستانی: آثاری که علاوه بر نقل منابع اصلی و بیان لزوم حضور امام سجاد (ع)، خبرِ داستان گونه‌ای را شامل زمان آمدن آن حضرت به کربلا، کیفیت دفن پدر و سایر شهدا ذکر کرده‌اند (برای آگاهی از جزئیات خبر، ر.ک: دربندی، بی‌تا، ص 452). کثرت نقل داستان مزبور در بسیاری از نگاشته‌های عاشورایی از قرن سیزدهم تاکنون سبب شهرت فراوان و رواج آن شده است. پیشینه چنین داستانی از کتاب اسرارالشهاده، نگاشته دربندی (م 1286) فراتر نمی‌رود. دربندی به عنوان نخستین ناقل این مطلب، به کتاب مدینهالعلم منسوب به سیدنعمت‌الله جزائری از شاگردان علّامه مجلسی استناد کرده است. کاربرد واژه «منسوب» از آن روست که چنین کتابی در شمار تألیفات جزایری نیست و آقابزرگ نیز از آن یاد نکرده است (سبحانی، 1418 ق، ج12، ص419، امین، 1403 ق، ج10، ص226). مهم‌تر آنکه فاضل دربندی کتاب را ندیده و داستان را شفاهی از اشخاص مورد اعتمادش نقل کرده است. افرادی که نه نام آنان و نه منابع اطلاعاتی‌شان معلوم است و چه بسا آنان نیز خبر را به همین شکل از دیگران شنیده باشند. افزون بر این، روشن نیست معیار ثقه بودن در نگاه دربندی چیست. این گزارش با فرض پذیرش اصل کلامی، صحّت انتساب کتاب به جزایری، چشم‌پوشی از نداشتن سند و نیز تسامح جزایری در نقل اخبار ضعیف (بیرجندی، 1386، ص871) باز هم قابل پذیرش نیست (چرایی این مطلب در قسمت بررسی خبر خواهد آمد). این داستان پس از اسرارالشهاده، در کتاب های الدّمعه‌السّاکبه (بهبهانی، 1409 ق، ج5، ص14)، کبریت‌ احمر (بیرجندی، 1386، ص872)، معالی‌السّبطین (حائری، 1423ق، ص486)، وسیله‌الدارین (زنجانی، 1402ق، ص345)، مقتل مقرّم (مقرم، 1426ق، ص335)، مقتل بحرالعلوم (آل بحرالعلوم، 1405ق، ص467)، واقعه کربلا (نظری منفرد، 1387، ص404)، پیشوای شهیدان (صدر، 1386، ص230)، مع ‌الرکب‌الحسینی (جمعی از نویسندگان، 1386، ج5، ص142)، مقتل پژوهشکدۀ باقرالعلوم (ع) (جمعی از نویسندگان، 1381، ج2، ص295) و بسیاری دیگر از آثار نگاشته‌شده درباره سیدالشهدا (ع) در عصر حاضر نقل شده که منبع همه آنها به اسرار الشهدا برمی‌گردد. ارجاع آثار بعدی به دربندی، نشان از عدم پایداری کتاب سید و یا نامی ساختگی برای پیشینه‌دار نشان‌دادن داستان است. این گزارش نه تنها در منابع پیش از علّامه، آثار علّامه و نیز کتاب‌هایی مانند عوالم‌العلوم (نگاشتۀ بحرانی از شاگردانِ علّامه‌مجلسی) منعکس نشده، بلکه بزرگانی مانند محدّث قمی، سید محسن امین و دیگران از نقل آن پرهیز کرده‌اند که این تأکیدی بر ساختن خبر پس از عصر علّامه‌مجلسی است. سخن نه درباره اصل آمدن یا نیامدن امام سجاد (ع)، بلکه درباره خاستگاه، پیشینه و صحت و سقم داستانی است که پس از علّامه خودنمایی کرده است. سخن برخی بزرگان، که قصّۀ حضور امام سجاد (ع) را برای دفن پدر و سایر شهاء، از دروغ‌های ساخته شده در حادثه کربلا می‌دانند، ناظر به داستان ساختگی مشهور در دوران معاصر است، نه نفی یک اصل اعتقادی (امین، 1371، ص36).

1. بررسی خبر «اسرارالشهاده»

 گرچه برخی مانند بیرجندی (بیرجندی، 1386، ص 872) داستان نقل‌شده را همسو با برخی اخبار و نامغایر با دیگر اخبار معتبر دانسته است، اما به نظر می‌رسد ضعف و تناقض آشکار در آن، سبب حذف یا تغییر قسمت‌هایی از آن توسط ناقلان خبر شده است؛ نکاتی مانند:

  1. امام سجاد (ع) پس از آمدن به کربلا و مشاهده بدن پدر، چندین بار با خطاب «یا أبتاه» با امام (ع) سخن گفتند. با این حال، بنیاسد ایشان را نشناختند و از آن حضرت خواستند خود را معرفی کند!
  2. سخنی از نماز گزاردن بر شهدا توسط امام (ع) یا بنی‌اسد وجود ندارد! گویا رسالت داستان تنها بیان دفن شهداست.
  3. بنی‌اسد از فرمان امام سجاد (ع) درباره ملحق‌نمودن حبیب ‌بن‌ مظاهر به سایر شهدا و دفن او همراه آنان سرپیچی کرده‌‌‌اند که این اتهام عجیب می‌نماید!
  4. برخلاف منابعی که دفن حُر را توسط قبیله‌اش و در مکان کنونی قبر او می‌دانند (طبری، 1383، ص631) بر پایه این خبر، بنی‌اسد قصد انتقال بدن حُر و دفن وی را در کنار دیگر شهدا داشتند که با مخالفت امام سجاد (ع) مواجه شدند و به فرمان ایشان، وی را در همان محل دفن کردند. گویا سازنده خبر خواسته است چنین وانمود کند که حُر به سبب گناهی که مرتکب شده بود، نبایستی در کنار دیگر شهدا دفن شود! مؤید این سخن ترک زیارت حُر و حتی لعن وی توسط برخی به سبب عدم یقین به قبول توبه او از جانب سیدالشهدا (ع) است (جزایری، بی‌تا، ج3، ص 263). درست در همان دوره‌ای که این خبر ساخته شده است، سازنده خبر برای تغییر این دیدگاه و اثبات پذیرش توبه حُر، از زبان امام سجاد (ع) خطاب به پیکر وی این گونه سخن می‌گوید: «قبّل الله توبتک و زاد فی سعادتک ببذلک نفسک أمام این رسول‌الله (ع)» (دربندی، بی‌تا، ص453).
  5. بنابر اصل، تجهیز و دفن پیکر سیدالشهدا (ع) به دست امام سجاد (ع) پذیرفتنی است. ولی در خبر، دفن حضرت ابوالفضل (ع) نیز به ایشان نسبت داده شده که علت آن نشان‌دادن جایگاه والای علمدار نینواست.
  6. به یقین، حضور امام سجاد (ع) همان‌گونه که در خبرِ احتجاج امام رضا (ع) با واقفیه هم آمده (کشی، 1348، ص463) و علّامه مجلسی نیز به آن اشاره داشت (مجلسی، 1382، ص696) در نهایت پنهانی و رعایت نکات امنیتی بود. به همین سبب، خبری از بنی‌اسد درباره ملاقات با آن حضرت در منابع نقل نشده است. اما در این خبر، امام سجاد (ع) به راحتی خود را معرفی کردند و سپس به شکل معجزه‌آسایی از جلوی چشمان بنی‌اسد ناپدید شدند!
2. علل مقبولیت خبر «اسرارالشهاده»

به نظر می‌رسد نکات ذیل سبب استقبال فراوان مقتلنگاران متأخر و گرایش گسترده آثار عاشورایی به نقل داستانی باشد که نه منبع معتبری دارد و نه پیشینه‌ای فراتر از قرن سیزدهم برای آن متصور است:

  1. قابل جمع‌بودن و عدم تعارض داستان با خیر حضور بنی‌اسد؛
  2. دارا بودن جنبه‌های عاطفی و احساسی بالا؛ مثلِ باقی ماندن شهدا بر روی خاک به مدت سه‌روز و تغییر رنگ بدن‌ها در اثر تابش نور خورشید، بوسیدن رگ‌های بریده گلوی امام حسین (ع) توسط امام سجاد (ع)، درخواست امام سجاد (ع) از بنی‌اسد برای آوردن بوریا به علت قطعه‌قطعه‌بودن پیکر پدرشان و نوشتن جمله‌ای با انگشت درباره تشنگی سیدالشهدا (ع) بر روی قبر مطهّر پدر
  3. محتوای برخی اخبار در این داستان؛ مانند مشاهده‌ شدن بدن امام حسین (ع) بر روی بوریا در عصر متوکل ‌عباسی (طوسی، 1414ق، ص327)، اعتقاد به لزوم آمدن امام سجاد (ع) برای دفن پدر و برخی روایات نقل شده درباره آمدن ایشان به کربلا (شبّر، بی تا، ج2، ص216) و اخباری که قبر حضرت علی‌اکبر (ع) را پایین پای امام حسین (ع) و نزدیک‌ترین قبر به آن حضرت دانسته‌اند (مفید، 1413ق، ج2، ص114؛ ابن قولویه، 1356ق، ص326)؛
  4. اصلی‌ترین و مهم‌ترین علتِ علاقه منابع به ذکر این داستان، فقدان خبر در منابع متقم درباره کیفیت دفن امام حسین (ع) و سایر شهداء و احساس نیز به وجود چنین خبری در کتاب‌های مقتل برای بازسازی حادثه کربلا، به ویژه پس از رواج نظر علّامه مجلسی درباره آمدن امام سجاد (ع) است.

بنابراین، از عصر علّامه‌ مجلسی تا زمان حاضر، رویکرد بیشتر آثار عاشورایی، کلامی و بر پایه آن امام‌ سجاد (ع) متولّی دفن سیدالشهدا (ع) بوده است. هر چند بیان علّامه مجلسی و دیگران مربوط به دفن است، اما بر اساس نظر ایشان، باید امام‌ سجاد (ع) بر پیکر پدر نماز هم خوانده باشد، گرچه بنی‌اسد نیز گزارده باشند.

مطلبی که اشاره به آن ضروری می‌نماید آن است که اخباری در منابع خاصه و عامه وجود دارد که از دفن امام‌ حسین (ع) به دست رسول‌خدا (ص) و یا حضور ایشان در هنگام خاک‌سپاری شهدا و هم‌چنین آماده ‌شدن قبور شهدا توسط آن حضرت و نیز دیده‌ شدن کبوتران سفید رنگ خبر می‌دهند (طوسی، 1414ق، ص90 و 315؛ مفید، 1403ق، ص319؛ ابن‌شهرآشوب، 1379 ق، ج4، ص113). با آن‌که این روایات تأییدات قرآنی و روایی فراوان دارند، اما بی‌گمان مربوط به عالم غیب و بیان‌کننده امور باطنی هستند که از قلمرو موضوع و شیوه این پژوهش خارج است.

مطلب دیگر آنکه دو تن از شهدا توسط بنی‌اسد دفن نشدند: یکی عبدالله ‌بن ‌الحسین (ع) که به گفته ابن‌ اعثم (1411ق، ج5، ص115؛ خوارزمی، 1423ق، ج2، ص37؛ طبرسی 1403ق، ج2، ص301)، امام حسین (ع) وی را دفن کرد. اما به گفته یعقوبی (بی تا، ج2، ص245) و شیخ مفید (1413ق، ج2، ص108)، امام سجاد (ع) بدن مطهر او را کنار سایر شهدا قرار داد. با پذیرش سخن ابن ‌اعثم، عبدالله تنها شهید دفن‌شده توسط امام سجاد (ع) است. دیگری حُر بن ‌یزید ریاحی است که به گفته برخی، مادرش (مقرم، 1426 ق، ص 337) و بنابر نقل صحیح، افراد قبیله‌اش از بنی تمیم که در سپاه کوفه حضور داشتند، پیش از غارت لباس‌ها و بریدن سرها، بدن او را از میان شهدا خارج کردند و در مکان کنونی قبرش، به خاک سپردند (همان، ص337؛ طبری، 1383، ص631؛ سماوی، 1419 ق، ص220). فاصله کنونی قبر حُر با مزار سیدالشهدا (ع) هفت کیلومتر است. بنابراین، سخن برخی (طبری، 1383، ص 631؛ قمی، 1387، ج1، ص931) که محل کنونی قبر حُر را مکانِ به شهادت رسیدن وی دانسته‌اند، نقدپذیر و انتقال پیکر وی به محل کنونی صحیح است.

زمان دفن شهدا

تطور رویکردی از چارچوب عاملان دفن عبور کرده، زمان دفن را نیز شامل شده است. منابع شیعی تا قرن یازدهم با رویکردی تاریخی، دفن شهدا را عصر یازدهم و آثار عاشورایی نگاشته شده از قرن یازدهم تاکنون با دو رویکرد کلامی و داستانی زمان دفن را عصر روز دوازدهم می‌دانند.

الف. رویکرد تاریخی

خبر مسعودی و ابن ‌شهرآشوب که به صراحت از دفن شهدا یک روز پس از شهادت‌شان سخن گفته بود، گذشت. گفته شد که عمر سعد پس از زوال ظهر یازدهم کربلا را ترک کرد. بنابراین، دفم در عصر یازدهم بوده است. چند منبع معتبر دفن را پس از خروج یا پس از فاصله‌گرفتن عمر فاصله را شامل می‌شود. اما مقصود همان عصر یازدهم است زیرا کسانی که چنین تعبیری به کار برده‌اند، خروج عمر سعد از کربلا را پس از زوال یازدهم گفته‌اند (ابن‌طاووس، 1425 ق، ص189؛ مفید، 1413 ق، ج2، ص114؛ ابن‌نما، 1406ق، ص83). افزون بر آن، تعبیر ایشان ریشه در گزارش ابومخنف دارد که وی دفن شهدا را یک روز پس از شهادت گفته است.

ب: رویکرد کلامی

1. شایع‌ترین قول در میان شیعیان، روز سوم شهادت حضرت (یعنی دوازدهم محرم) است. برخی به سبب ترس بنی‌اسد از عبیدالله و مأموران حکومتی او (محمودی، 1415 ق، ج2، ص224)، به ویژه پس از آن‌که اسدیان به درخواست حبیب ‌بن ‌مظاهر اسدی تصمیم به یاری سیدالشهدا (ع) داشتند، اما سربازانِ عمر سعد با آنان درگیر و مانع پیوستن آنان به سپاه حسینی شدند (ابن عثم، 1411ق، ج5، ص90) و نیز فاصله آن‌ها تا محل حادثه و زمان خروج عمر سعد، امکان دفن شهدا در عصر یازدهم را بعید شمرده و قائل به دفن ایشان در روز دوازدهم شده‌اند (محمدی ری‌شهری، 1388، ج7، ص438).

گویا این تحلیل نخستین بار از سوی محدّث قمی (1387، ج1، ص934) مطرح شده است. پذیرش رویکرد کلامی مستلزم آن است که ایشان نه به علل یاد شده، بلکه به علت عدم حضور امام سجاد (ع)، آمدن بنی‌اسد را در عصر یازدهم بعید بشمارند.

براساس این قول، دفن شهدا در عصر روز دوازدهم انجام شده است زیرا بنابر تعبیر شیخ مفید، عمربن سعد روز دوازدهم اسیران را وارد کوفه کرد (گروهی از تاریخ‌پژوهان، 1393، ج2، ص39) و بدین روی، پس از خطبه امام سجاد (ع)، حضرت زینب (ع) و دیگران نزد عبیدالله برده شده و عصر دوازدهم روانه زندان شده‌اند. از گذشته تا امروز، در روز سوم شهادت امام حسین (ع)، در کربلا دسته‌ای به نام «دسته بنی‌اسد» حرکت می‌کنند که زنان پیشاپیشِ دسته، با بیل و کلنگ و مردان به دنبال زن‌ها، دفن اجساد شهدای کربلا را نمایش می‌دهند (سنگری، 1386، ج1، ص89). میتوان حدس زد که قدمت این نمایش از سده‌های اخیر تجاوز نمی‌کند؛ زیرا شیوه اجرای آن طبق داستان پیش گفته است که زنان بنی‌اسد پیش قدم شده و مردان قبیله را به دفن شهداء تشویق کرده‌اند.

بلعمی نیز گزارش داده که بدن امام‌ حسین (ع) سه روز روی زمین باقی مانده است (بلعمی، 1386، ج4، ص712). سخن وی گویای وجود این قول در میان ایرانیانِ قرن چهارم است (گروهی از تاریخ‌پژوهان، 1393، ج1، ص900). سخنی بود بیشتر ایرانیان آن دوره و نیز خودِ بلعمی حکایت از آن دارد که گفتار او بر اساس عقیده‌ای شیعی نبوده است. او به منبع خبر اشاره نکرده، ولی ممکن است نقل دینوری درباره زمان خروج عمر سعد از کربلا یا برداشت وی از عبارتِ «یومه ذلک و الغد» که بحثش گذشت منشأ سخن او باشد.

به ریشۀ این قول در میان شیعیان نه دلایل یاد شده و نه گزارش بلعمی، بلکه اعتقاد به لزوم آمدن امام‌سجاد (ع) برای دفن پر است، و چون آن حضرت در عصر یازدهم نه در کربلا، بلکه در مسیر کوفه، در میان قافلۀ اسیران و در معرض محافظت شدید دشمن بوده دفن را در روز دوازدهم دانسته اند، به ویژه آنکه گزارش‌کشّی (کشی، 1348، ص463) با این سخن هماهنگ است و آن را تأیید می‌کند؛ زیرا بر اساس آن، امام‌سجاد (ع) از زندان عبیدالله برای تجهیز پدر به کربلا رفتند و روشن است که ورود اسیران به زندان کوفه زودتر از عصر دوازدهم نبوده و پس از ورود اهل بیت (ع) به زندان و دور شدن ایشان از معرض دید و مراقبت مستقیم مأموران، امام‌سجاد (ع) مخفیانه و با طی‌الارض، خود را به کربلا رسانده و به تجهیز پدر و راهنمایی بنی‌اسد در دفن سایر شهداء پرداخته‌اند. شاید مهم‌ترین علت استقبال از این قول پس از اعتقاد به اصل تجهیز، بُعد احساسی فراوانِ موجود در آن نسبت به روز یازدهم است.

2. مقرّم (1426ق، ص335) بدون ذکر منبع، دفن شهدا را سه روز و سه شب پس از شهادت، یعنی روز سیزدهم دانسته است. برخی (عسگری، 1410 ق، ج3، ص 153؛ مقرّم، 1426 ق، ص326، پاورقی) این قول را از اثبات‌الوصیه نقل کرده‌اند که چاپ‌های موجودِ آن از گزارش چنین خبری ساکت هستند. به نظر می‌رسد گویندگان این قول امکان آمدن امام‌ سجاد (ع) در عصر روز دوازدهم به علت حضور در میان مردم کوفه و احضار شدن از سوی عبیدالله را بعید دانسته و به همین سبب، دفن را روز سیزدهم گفته‌اند. خبری در دست نیست که نشان دهد اسیران را در شب سیزدهم وارد زندان کرده‌اند تا نیاز به چنین قولی داشته باشیم، افزون بر آن، امام سجاد (ع) برای آمدن به کربلا و دفن پدر احتیاج به زمان زیادی نداشتند و در کمترین فرصت ممکن، قادر به انجام این وظیفه بودند. گویا داستانی که بیانش گذشت، علت اصلی چنین برداشتی شده است زیرا براساس آن، امام سجاد (ع) از ابتدای دفن تا پایان آن، همراه بنی‌اسد بوده که زمان قابل توجهی است و چون به وجودآورندگان این قول چنین تصور کرده‌اند که آن حضرت نیاز به وقت بیشتری داشته، دفن شهدا را در عصر دوازدهم منتفی دانسته‌اند (جمعی از نویسندگان، 1386، ج5، ص144).

تنها شاهدی که مقاله برای این قول یافته شعری منسوب به جنیّان است که به عنوان نوحه و در رثای سیدالشهدا (ع) از آنان نقل شده است (ابن قولویه، 1356 ق، ص95). قطع نظر از درستی یا نادرستی انتساب این ابیات به جنّ، این خبر نشان می‌دهد: از گذشته، عده‌ای بر این باور بوده‌اند که اجساد پاک شهدا چند روز روی زمین مانده است. بی‌شک، این قول از اعتقاد به لزوم آمدن امام‌ سجاد (ع) نشئت گرفته است، اما دفن در روز سوم شهادت به سبب قدمت بیشتر، شهرت فراوان، و تأمین عقیده شیعه درباره حضور امام‌ سجاد (ع) در کربلا، بر این قول ترجیح دارد.

بررسی ادلّه رویکرد کلامی: دلایل رویکرد کلامی برای عقب‌انداختن دفن شهدا از عصر روز یازدهم به روز دوازدهم نقدپذیر و ناکافی است، زیرا:

1. محدّث قمی (قمی، 1387، ج1، ص934) باقی‌ماندن بدن‌های پاک شهدا بر روی زمین به مدت سه‌روز را به شهرت نسبت داده است.

2. بلعمی نامی از منبع خبر خویش نبرده و چه بسا منبع او نیز چیزی جز شهرت نبوده است.

3. فاصله بنی‌اسد تا محل حادثه چندان زیاد نبوده (قریب یک فرسخ) و آنان پس از دور شدن عمر سعد از کربلا، به راحتی و در کمترین زمان ممکن، می‌توانستند خود را به محل واقعه برسانند و به تجهیز شهدا بپردازند. شاهد بر این سخن محل زندگی بنی‌اسد است که در همان حوالی و نزدیکی مکان جنگ بوده و احتمال انتظار آنان برای آگاهی از زمان خروج سپاه کوفه و آمادگی برای دفن شهدا پس از خروج آنها جدی است.

4. خبری درباره گماشتن فرد یا گروهی از سوی عمر سعد در کربلا به قصد جلوگیری از دفن شهدا و نیز گزارشی درباره احضار یا مؤاخذه بنی‌اسد از سوی عبیدالله به خاطر دفن شهدا در منابع دیده نمی‌شود. از سوی دیگر، اگر ترس از ابن‌ زیاد سبب پرهیز بنیاسد از دفن شهدا در عصر روز یازدهم شده، چه عاملی سبب از بین رفتن ترس آنها در روز دوازدهم شده است؟

5. نبود خبری از اهل‌بیت (ع) و اشاره نکردن زیارت منسوب به ناحیه مقدسه و دیگر زیارات مأثور و غیرمأثور در این باره، از نشانه‌های ضعف رویکرد کلامی در مقایسه با رویکرد تاریخی درباره زمان دفن شهداست.

6. با فرض پذیرش رویکرد کلامی درباره عامل دفن سیدالشهدا (ع)، باز هم دفن در عصر یازدهم بر دو قول دیگر (دوازدهم و سیزدهم) برتری دارد زیرا رویکرد کلامی حضور امام‌ سجاد (ع) را اعجازگونه می‌داند و بر این اساس، آمدن از میان راه کوفه یا از زندان عبیدالله برای آن حضرت تفاوتی نداشته است. بنابراین، برتری عصر روز یازدهم در متّفق ساختن سه رویکرد، درباره زمان دفن شهداست.

هم‌چنین توجه به این نکته ضروری است که طبق رویکرد تاریخی، معیارِ تعیین زمان دفن، آمدن بنیاسد است که گزاره معتبر تاریخی، حضور آنان را عصر روز یازدهم می‌داند. اما از منظر رویکرد کلامی، مِلاک، حضور امام سجاد (ع) است که براساس خبرِ موجود (کشی، 1348، ص463، مسعودی، 1426ق، ص207) ایشان از زندان عبیدالله به کربلا رفته‌اند. بنابراین، اگر گزارشِ کشّی از سوی قائلان تجهیز به علت ضعف سند و نارسایی دلالت پذیرفته نشود، می توان دفن سیدالشهدا (ع) را توسط امام سجاد (ع) و در عصر روز یازدهم دانست.

اولین و آخرین شهیدان دفن شده

بر پایه گزارشی که از ابن ‌اعثم درباره دفن حضرت علی اصغر (ع) نقل شد، ایشان نخستین و تنها شهید دفن شده توسط سیدالشهدا (ع) است. با آنکه در برخی اخبار و زیارات به محل دفن حضرت ‌اکبر (ع) در پایین پای امام‌حسین (ع) اشاره شده و او را نزدیک‌ترین شهید به پدر دانسته‌اند (مفید، 1413ق، ج2، ص114؛ ابن قولویه، 1356ق، ص326)، اما اطلاع دقیقی از مکان خاکسپاری شیرخواره در دست نیست و آنچه امروزه درباره ملحق نمودن او به امام حسین (ع) و دفن بر روی سینه پدر گفته می‌شود مستند تاریخی یا روایی نداشته و در دهه‌های اخیر شهرت یافته است (قاضی طباطبائی، 1383، ص95 و 379).

براساس مطالب پیش گفته درباره دفن حُر به دست عشیره‌اش، او دومین شهید دفن شده است. اینکه زمان خاک‌سپاری وی روز دهم بوده یا یازدهم روشن نیست. عدم نقل خبر از سوی مورخان متقدم هم‌چون شیخ مفید درباره جدا بودن قبر وی از سایر شهدا، می‌توانست سبب نپذیرفتن انتساب قبر کنونی به وی شود. گرچه وجود عبارتی از شهید اول در کتاب دروسش مبنی بر جدا بودن قبر او از بقیه شهدا مانع عدم‌قبول انتساب قبر به وی شد (نوری، 1379، ص166)، اما بهتر است در این باره به عبارت کامل بهایی استناد شود زیرا تألیف این کتاب قریب یک قرن پیش از نگارش دروس بوده و در آن، به صراحت از دفن حُر توسط عشیره‌اش و نیز جدا بودن قبرش از دیگر شهدا سخن گفته است (طبری، 1383، ص631).

بنابر روایتی که امام باقر (ع) از پدرش نقل نموده، بنی ‌اسد پیکر جُون، غلام ابوذر غفاری را پس از ده روز در حالی یافتند که چهره اش سفید بود و از بدنش بوی خوشی همچون مُشک به مشام میرسید که علتش دعای سیدالشهدا در حق او بود (حائری، 1418 ق، ج2، ص293). گذشته از تنها منبع این روایت که مربوط به قرن دهم است، گرچه استجابت دعای امام (ع) در حق جُون هیچ بُعدی ندارد، اما درباره یافتن و دفن او پس از ده روز تردید جدی وجود دارد، به ویژه اگر قائل به آمدن امام‌سجاد (ع) به کربلا برای دفن پدر و راهنمایی بنی‌اسد شویم. چگونه ممکن است بدن جُون در میان شهدا نباشد و بنی‌اسد او را پس از ده روز یافته باشند؟! این در حالی است که سیدالشهدا (ع) تا آنجا که ممکن بود اجساد شهدا را کنار یکدیگر قرار می‌دادند و حتی خیمه‌ای را مخصوص شهدا قرار دادند و ایشان را به آنجا منتقل می‌کردند (نعمائی، 1397ق، ص211، مقرم، 1426ق، ص334). گویا همین اشکالات سبب شده است بعضی راویان خبر ده روز را به چند روز تقلیل دهند (سماوی، 1419 ق، ص177). برخی روایت یاد شده را بدون اشاره به ضعف آن، نقل کرده‌اند (معتمدالدوله، 1386، ص481). اگر این روایت پذیرفته شود، جُون آخرین شهیدی است که به خاک سپرده شده است.

چگونگی دفن شهدا

در بخش اول بیان شد که متفاهم عرفی از «دفن»، چهار عمل غسل، کفن، نماز و خاک‌سپاری است. بحث درباره خاک‌سپاری و نماز گذشت. در این قسمت، دو عمل باقی مانده بررسی می‌شود. طبق نظر فقهای شیعه، شهید معرکه نیازی به غسل و کفن ندارد (طباطبایی، 1419ق، ج2، ص39). بر این اساس، اشاره بعضی مقتل (طریحی، 1412ق، ص107؛ مقرم، 1426ق، ص320؛ جمعی از نویسندگان، 1386، ج5، ص141، پاورقی) به غسل ندادن امام حسین (ع) یا برای بیان عظمت مصایب آن حضرت یا سهو قلم بوده، وگرنه روشن است که ایشان بی‌نیاز از غسل بوده‌اند.

از اخبار تاریخی و زیارت‌نامه‌ها، استفاده می‌شود که پیکر پاک امام (ع) و یاران ایشان پس از غارت، برهنه بوده است (مفید، 1413 ق، ج2، ص 111 و 118؛ ابن‌طاووس، 1383، ص174؛ ابن مشهدی، 1419ق، ص498). البته این سخن بدان معنی نیست که آنان هیچ پوششی نداشته اند. سؤال آن است که آیا کفن‌کردن پیکر شهید در صورت نداشتن لباس واجب است؟ جماعتی به وجوب آن تصریح کرده‌اند (جفی، 1417ق، ج4، ص152). البته اگر کفن در دسترس نباشد یا به تأخیر انداختن دفن سبب تضییع شهید شود، وجوب ساقط است (قمی، 1371، ج1، ص391).

نبود خبر درباره کفن شدن شهدا به دست بنی‌اسد در منابع متقدّم و متأخر شیعه و مشاهده شواهدی مبنی بر دفنِ ایشان بی‌آن‌که کفن شده باشند سبب شده است هر سه رویکرد «تاریخی»، «کلامی» و «داستانی» بی هیچ اختلافی، خاک‌سپاری شهداء را بدون کفن بدانند که نکات ذیل حاکی از کفن‌نشدن شهداست:

  1. خبرِ افتخار بنی‌اسد بر دیگر قبایل عرب که در آن تنها نماز و دفن مطرح شده است (طبری، 1383، ص631). به نظر می‌رسد اگر آنها شهدا را کفن کرده بودند آن را مایه مباهات می‌دانستند و در کنار نماز و دفن، به آن نیز اشاره می‌کردند؛ زیرا تهیه کفن دست کم برای 72 شهید هزینه و زحمت داشت و در صورت کفن کردن، انگیزه نقل آن را هم داشتند.
  2. در بخشی از زیارتِ منسوب به ناحیه مقدسه آمده است: سلام بر دفن‌شدگانِ بی‌کفن (ابن مشهدی، 1419ق، ص499).
  3. ابراهیمِ دیزج پیکر مطهر امام حسین (ع) را بر روی حصیر دیده که حاکی از کفن‌نشدن آن حضرت است (طوسی، 1414ق، ص327). برخی به سبب اسب تاختن بر بدن مطهر، کفن‌شدن امام (ع) را دارای مفهوم خاص خود می‌دانند (محمدی ری شهری، 1388، ج7، ص437). البته این سخن با فراز یاد شده زیارت بالا همخوانی ندارد، مگر آنکه گفته شود: مراد از کفن‌نشدن حضرت در زیارت، کفن‌شدن به معنای مصطلح آن است که علت چنان کفن نشدنی، تازاندن اسب بر بدن مطهر بوده است.

به سبب آن‌که هر سه رویکرد، خبر أمالی شیخ طوسی را پذیرفته‌اند، علت استفاده بنی‌اسد یا امام ‌سجاد (ع) از بوریا، شدت آسیب‌های ورد شده بر بدن شریف بوده است (گروهی از تاریخ پژوهان، 1393، ج1، ص900، پاورقی). بنابر دو رویکردِ «کلامی» و «داستانی»، چگونگی و مکان دفنِ شهدا جز حُربن یزید ریاحی تحت نظارت و راهنمایی امام‌سجاد (ع) صورت گرفته است.

نتیجه‌گیری

بر اساس منابع تاریخی اهل سنت از قرن سوم تا هفتم، دفن شهدای کربلا به دست بنی‌اسد، زمان دفن عصر روز یازدهم و چگونگی دفن بی‌کفن بوده که این مطلب بی‌هیچ تطوری تا به امروز باقی مانده است. منابع معتبر شیعی نیز اعم از تاریخی و مقتل نگاشته‌ها تا قرن یازدهم با رویکردی تاریخی نسبت به سه موضوع دفن‌کنندگان، زمان دفن و چگونگی دفن با منابع عامه اشتراک نظر داشته، دفن را توسط بنی‌اسد، زمان دفن را عصر روز یازدهم و طریقه دفن را بدون کفن می‌دانند. در قرن یازدهم، با طرح و تقویت رویکرد کلامی توسط علّامه مجلسی و پذیرش این رویکرد از سوی بیشتر علمای شیعه، که برگرفته از دسته‌ای روایاتِ شیعی است، بسیاری از آثار عاشورایی از آن دوره تاکنون معتقدند: امام سجاد (ع) از زندان عبیدالله به کربلا آمده و ضمن دفن پدر، بنیاسد را در دفن سایر شهدا راهنمایی کرده‌اند. این نگاشته‌ها زمان دفن را عصر روز دوازدهم و چگونگی آن را هم رأی با منابع متقدم، بی‌کفن می‌ دانند.

هم زمان با رواج رویکرد کلامی در قرن سیزدهم، رویکردی داستانی در درون آن شکل گرفت که تنها فرقش با رویکرد کلامی بیانِ داستانی مفصل درباره حاضر شدن امام سجاد (ع) در کربلا و کیفیت دفن پدر به دست ایشان و یاری بنی‌اسد در شناسایی و دفن دیگر شهداست. رویکرد مزبور خیلی زود در آثار عاشورایی رواج یافت و از آنجا به مجالس عزاداری راه پیدا کرد.

علت اصلی شکل‌گیری چنین رویکردی، نبودی گزارش درباره چگونگی خاک‌سپاری امام‌حسین (ع) و یاران ایشان در منابع از یک سو و احساس نیاز مجالس عزاداری به چنین خبری برای بازسازی چگونگی دفن شهدا از سوی دیگر بوده است. هر چند زوایای کلامی بحث درباره روایات این باب محتاج بازکاوی و پژوهشی مستقل است، اما وجود تفسیری دیگر از آن روایات در کنار برداشت علّامه مجلسی، نبود روایتی از اهل بیت (ع) دربارۀ حاضر شدن امام سجاد (ع) برای دفن پدر، اشاره‌نکردن زیارات مأثور و غیرمأثور به باقی‌ماندن پیکر مطهر سیدالشهداء (ع) بر روی خاک کربلا به مدت سه روز، فقدان گزارش تاریخی در این باره، پذیرش خبر ابومخنف از سوی بزرگان شیعه و اشاره‌نکردن ایشان به لزوم آمدن امام سجاد (ع) برای دفن پدر تا پیش از قرن یازدهم  که نشان از عدم اتفاق آنان درباره اصل تجهیز دارد  سبب شده است، رویکرد تاریخی بر دو رویکرد دیگر ترجیح داده شود.

منابع

ابن اثیر، علی بن محمد، 1385 ق، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر.

ابن اعثم، احمدبن اعثم، 1411 ق، الفتوح، بیروت، دارالاضواء.

ابن سعد، محمدبن سعد، 1418 ق، الطبقات‌الکبری، بیروت، دارالکتب‌العلمیه.

ابن شهرآشوب، محمدبن علی، 1379ق، مناقب آل‌ابی‌طالب، قم، علّامه.

ابن طاووس، علی بن موسی، 1425 ق، اللهوف، تحقیق فارس تبریزیان، قم، اسوه.

ابن قولویه، جعفربن محمد، 1356، کامل‌الزیارات، نجف، دارالمرتضویه.

ابن مشهدی، محمد، 1419ق، المزارالکبیر، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.

ابن نما، نجم الدین، 1406ق، مُثیرالاحزان، قم، مدرسه الامام‌ المهدی.

امین، محسین، 1371، رسالۀ‌التنزیه، ترجمه جلال‌آل‌احمد، بوشهر، شروه.

_________، 1403ق، اعیان‌الشیعه، بیروت، دارالتعارف.

_________، 1996، لواعج‌الاشجان، بیروت، دارالامیر للثقافه و العلوم.

آل ‌بحرالعلوم، محمدتقی، 1405ق، مقتل‌الحسین (ع)، بیروت، دارالزهراء.

بحرانی، هاشم، بی‌تا، مدینۀ‌المعاجز، قم، مؤسسۀ المعارف‌الاسلامیه.

بلاذری، احمدبن‌یحیی، 1417 ق، انساب‌الاشراف، بیروت، دارالفکر.

بلعمی، محمدبن‌محمد، 1368، تاریخ نامۀطبری، تهران، کتیبه.

بهبهانی، محمد باقر، 1409ق، الدمعه‌السّاکبه‌فی‌احوال‌النبی‌ والعتره‌الطاهره، بیروت، مؤسسه اعلمی‌للمطبوعات.

بیرجندی، محمد باقر، 1386، کبریت‌احمر فی شرایط‌المنبر، قم، صبح پیروزی.

جزایری، نعمت‌الله، بی تا، الانوار النعمائیه، تبریز، شرکت چاپ.

جمعی از نویسندگان، 1381، موسوعه الشهاده المعصومین (ع)، قم، نورالسجاد.

جمعی از نویسندگان، 1386، مع‌الرکب‌الحسینی‌من‌المدینه‌الی‌المدینه، قم، تحسین.

حائری، ممد، 1418ق، تسلیه‌المجالس، قم، مؤسسه دارالمعارف‌الاسلمیه.

حائری، محمد مهدی، 1423ق، معالی‌السبطین، بیروت، مؤسسه البلاغ.

حموی، یاقوت‌ بن ‌عبدالله، 1995، معجم‌البلدان، بیروت، دارصادر.

خوارزمی، موفق بن احمد، 1423ق، مقتل‌الحسین (ع)، قم، انوار الهدی.

خواندمیر، غیاث الدین، 1380، تاریخ حبیب‌السیر فی‌اخبار افراد بشر، تهران،خیام.

دربندی، ملاآقا، بی‌تا، اسرارالشهاده، تهران، منشورات اعلمی.

دینوری، ابوحنیفه، 1368، الاخبار الطوال، قم، شریف الرضی.

زنجانی، ابراهیم، 1402ق، وسیله‌الدارین فی‌انصار الحسین (ع)، بیروت، مؤسسه الاعلمی.

سبحانی، جعفر، 1418ق، موسوعه‌الطبقات‌الفقهاء، قم، مؤسسۀ امام‌صادق (ع).

سبط‌ بن ‌جوزی، یوسف، 1418ق، تذکره‌الخواص، قم، شریف‌الرضی.

سپهر، محمدتقی، 1387، ناسخ‌التواریخ در احوالات حضرت سیدالشهدا(ع)، تهران، کتابچی.

سماوی، محمدبن طاهر، 1419ق، إبصارالعین‌فی‌انصارالحسین (ع)، قم، دانشگاه شهید محلاتی.

سنگری، محمدرضا، 1386، آیینه‌داران آفتاب، تهران، بین الملل.

شَبّر، عبدالله، بی تا، جلاءالعیون، قم، بصیرتی.

صدر، رضا، 1386، پیشوای شهیدان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.

صدوق، محمدبن‌علی، 1378ق، عیون‌اخبارالرضا (ع)، تهران، جهان.

-----، 1395 ق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، تهران، اسلامیه.

صفایی حائری، عباس، 1387، تاریخ سیدالشهداء (ع)، قم، مسجد مقدس جمکران.

طباطبایی، محمدکاظم، 1419 ق، العروه‌الوثقی (المُحشی)، قم، مؤسسۀ النشر الاسلامی.

طبرسی، احمد بن‌ علی، 1403ق، الاحتجاج‌علی‌اهل‌اللجاج، مشهد، مرتضی.

طبرسی، فضل‌ بن‌ حسن، 1417ق، إعلام‌الوری ‌بأعلام‌الهدی، قم، اَل‌البیت.

طبری، حسین ‌بن‌ علی، 1383، کامل بهائی، تهران، مرتضوی.

طبری، محمد بن ‌جریر، 1387 ق، تاریخ‌الامم و الملوک، بیروت، دارالتراث.

طریحی، فخرالدین، 1412 ق، المنتخب، بیروت، مؤسسه الاعلمی ‌للمطبوعات.

طوسی، محمد بن‌ حسن، 1390 ق، الاستبصار فیما اختلف من‌الاخبار، تهران، دارالکتب‌الاسلامیه.

_________، 1414ق، الامالی، قم، دارالثقافه.

عسگری، مرتضی، 1410ق، معالم‌المدرستین، بیروت، مؤسسه النعمان.

قاضی طباطبایی، محمدعلی، 1383، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(ع)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

قزوینی، رضی‌بن‌نبی، 1388، تظلم‌الزّهراء من اهراق‌دماء آل‌العباء، ترجمۀ علیرضا رجالی‌تهرانی، قم، خادم‌الرضا (ع).

قزوینی، فضل علی، 1415ق، الامام‌الحسین (ع) و اصحابه، تحقیق سیداحمد حسینی، قم، چاپ باقری.

قمی، ابوالقاسم، 1371، جامع‌الشتات، تصحیح مرتضی رضوی، تهران، کیان.

قمی، عباس، 1385، نفس‌المهموم، ترجمه ابوالحسن شعرانی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

_________، 1387، منتهی‌الآمال، تحقیق ناصر باقری بیدهندی، قم، دلیل ما.

کاشفی، حسین، 1382، روضه‌الشهداء، قم، نوید اسلام.

کشی، محمد بن عمر، 1348، رجال‌کشی (اختیار معرفه الرجال)، مشهد، دانشگاه مشهد.

کلینی، محمد بن‌ یعقوب، 1387، الکافی، قم، دارالحدیث.

گروهی از تاریخ‌پژوهان، 1393، تاریخ قیام و مقتل‌جامع سیدالشهدا (ع)، قم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی (ره).

مجلسی، محمدباقر، 1363، بحارالانوار، تهران، اسلامیه.

-----، 1382، جلاءالعیون، قم، سرور.

محمدی ری‌شهری، محمد، 1388، دانشنامۀ امام‌حسین (ع)، قم، دارالحدیث.

محمودی، محمد باقر، 1415ق، عبرات‌المصطفین فی مقتل‌الحسین (ع)، قم، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه.

مستوفی، محمد بن ‌احمد، 1372، ترجمۀ‌الفتوح، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.

مسعودی، علی ‌بن‌ الحسین، 1409 ق، مروج‌الذهب، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره.

_________، 1426 ق، اثبات‌الوصیه للامام علی ‌بن ‌ابی‌ طالب (ع)، قم، انصاریان.

مظفری، محمد و سعید جشیدی، 1383، اسیران و جانبازان کربلا، قم، پژوهشکده تحقیقات اسلامی.

معتمدالدوله، فرهاد، 1386، قمقام زخّار و صمصام بتّار، تصحیح سیدمحمود محرمی زرندی، تهران، کتابچی.

مفید، محمدبن محمد نعمان، 1403ق، الامالی، تحقیق حسین استادولی و علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین.

_________، 1413ق، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل‌البیت، قم، کنگره شیخ‌مفید.

مقرّم، عبدالرزاق، 1426ق، مقتل الحسین (ع)، بیروت، مؤسسه الخرسان‌للمطبوعات.

میرخواند، محمد بن خاوند، 1339، روضه الصّفاء، تهران، خیام.

نجفی، محمدحسن، 1417ق، جواهر الکلام فی‌شرح شرایع‌الاسلام، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.

نظری منفرد، علی، 1387، واقعه کربلا، قم، جلوه کمال.

نعمائی، محمدبن ابراهیم، 1397ق، الغیبه، تهران، صدوق.

نوری، حسین، 1379، لؤلؤ و مرجان، تحقیق مصطفی‌ درایتی، قم، استاد احمد مطهری.

یعقوبی، احمد بن ‌یعقوب، بی‌تا، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر.

یوسفی غروی، محمدهادی، 1417 ق- الف، وقعه الطّف، قم، جامعه مدرسین.

_________، 1417 ق- ب، موسوعه ‌التاریخ ‌الاسلامی، قم، مجمع ‌الفکر الاسلامی.