دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نای و نی

 

آسمان حالت سرخ‌‌ـ‌آبی دلبازی داشت

باز در سینۀ خود قصۀ پروازی داشت

 

از سواری که لبش تشنۀ زیبایی بود 

و غزالی که پر از حس غزل‌بازی،  داشت‌ -

از چشم مادر

هفت آسمان حجاب شد و پرده را کشید

اما تمام حادثه را مادر تو دید

 

وقتی غریب دید تو را باورش نشد 

هی چند بار دست به چشمان خود کشید

کربلا را ز جنان یارترین می‌آید

عشق را بین که علمدارترین می‌آید اشک را بین که گهربارترین می‌آید

 

شد شریک غم ایام حسینش زینب عشق را مَحرم و غمخوارترین می‌آید

همچنان فاطمه بانوی عباداتی تو

 

آنکه نام از طرف خالق اعظم دارد مدح و تمجید ز پیغمبر اکرم دارد

 

کیست جز حضرت زینب که سرا پرده او حاجبی پاک، چنان حضرت مریم دارد

گلریز

 

فکر بِکرم چو زِ هَر دایره پرهیز کند روی‌گردان نظر از هر غم ناچیز کند

 

گوش دل راز مگو بشنود از پردۀ غیب تا چه مقدار کسی گوش دلی تیز کند

گل‌های سرخ

نی، ناله کرد و باز ترنم، شروع شد

فصل هبوط آدم و گندم، شروع شد

دریای بی کران شهادت، که موج زد

توفان نوح بود و تلاطم شروع شد

سترون

از هولِ شنیده‌های خود لرزیدیم

دیدی تو هر آنچه را که ما ... نشنیدیم!

 

ما ابرِ سترونیم و در سوگِ حسین

تنها دو سه روز بی‌صدا باریدیم

حقیقت مظلوم تا ابد

ماه محرم است و دلم باغ پرپر است

در چشم من، دوباره غمی سایه گستر است

 

ماه محرم است و دو چشم غریب من

با داغ بی بدیل تو ای سرخ! همسر است

توصیۀ پرستاری از حضرت زین العابدین (ع) به حضرت زینب (س)

باز دل را نوبت بیماری­ است                                    

ای پرستاران زمان یاری ا­ست

 

جستجویی از گرفتاران کنید                                  

پرسشی از حال بیماران کنید

گفتگوی امام حسین (ع) با حضرت زینب (س)

پس ز جان بر خواهر استقبال کرد                                       

تا رخش بوسد، الف را دال کرد

 

همچو جان خود در آغوشش کشید                           

این سخن آهسته بر گوشش کشید:

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×