- تاریخ انتشار: ۱۳۹۹/۰۸/۲۸
- بازدید: ۴۰۸۵
- شماره مطلب: ۹۳۳۳
-
چاپ
شکوه اربعین
در عزای شاه دین در اربعین
میروم تا کوی فردوس برین
رو به سوی سرزمین کربلا
سرزمینی را که شد دارالشفاء
بین زوار خویش را جام میکنم
صحنه زیبا تماشا میکنم
دیده بودم مردم با اشتیاق
در خیابان و بیابان عراق
مؤمنانِ عاشقِ اهلِ ولا
میروند پای پیاده کربلا
زائران مخلص و اهل یقین
پابرهنه میروند در اربعین
کودک و پیر و جوان با عشق و شور
میروند مانند موسی، کوه طور
در خیابانها جمعیت موج داشت
چون سفینه در فضایی اوج داشت
موج موج و فوج فوج و کوچ کوچ
فارس و اترک و عرب، کرد و بلوچ
صحنههای بیریا و با خدا
میبَرد ما را به دریای صفا
پرچم سبز و سیاه در دستِشان
کرده است عشق حسینی مستشان!
بر زبان و بر دو لبهای همه
ذکر زیبای حسینِ فاطمه
«سیستانی» سید پاک خدا
داده است فقط برای کربلا
«وارد کرب و بلا گر میشوید
داخلِ دریایِ کوثر میشوید
چون بنوشید آبِ فردوس برین
واجبی نیست تا بمانید اربعین»
گر نمیشد صادر این فتوای ناب
کربلا پیدا نمیشد جایِ خواب!
دیده بودم کودکان شیرخوار
در صف کالسکهها مثل قطار
کاروان مادران باحجاب
آمدند تا کربلا بهر ثواب
این عزیزان پا برهنه یا به کفش
دوششان ساکهای سنگین است و غفش
میزنند هرگام زیبایی به پیش
فرسخ اندر فرسخی با پای خویش
بین راه کالسکه چرخش میشکست
بچه بر روی زمین هم مینشست
عدهای تعمیر کردند چرخشان
تا نماند بین راه این کودکان
من نمیدانم چه عشقی در دل است
هر قدم یک موکب و یک منزل است
موکب عباس یا امالبنین
میپذیرند زائران در هر سنین
در پذیرایی میان موکبات
میدهند بر عاشقان، آب نبات
آن یکی در موکبش نان میدهد
چای و ماهی، مرغ بریان میدهد
و آن دگر با خواهش و با التماس
میپذیرد زائران عام و عاص
دست به سینه میشوند لیل و نهار
صلواتی میدهند شام و ناهار
وسط روز هم پذیرایی کنند
با کمال احترام راهی کنند
هر قبیله یا عشیره در مسیر
میشود با زائران یار و نصیر
در دلِ شب زائران را جا دهند
در میان خانهها مأوا دهند
در سحرگاه میزبانان باوقار
زائران را آورند جای قرار
این نبازم عشق و شور عاشقان
میکنند جان را فدای زائران
دارد آقا صد هزاران مشتری
در میان ناتوان و ویلچری
کفش را با واکس ارزش میدهند
پای خسته را نوازش میدهند
دیدهام صد آبله در هرکجا
پای مردم از نجف تا کربلا
عاشقان دیگری با یک سرنگ
میکشیدند آب پا را بیدرنگ
محشری دیدم پر از قالو بَلی
کیلومترها در مسیر کربلا
هرچه اینجا شور و غوغا میشود
یا حسین! عشق تو معنا میشود
من نمیخواهم دهم شرحِ بیان
هم قلم قاصر بُوَد هم این زبان
من قلم از جیب خود وا کردهام
آنچه را دیدم هویدا کردهام
ای صبا این اربعین هم گذشت
تا چه باشد سال دیگر سرگذشت
نظم دلجوی تو بهرِ زائران
میگشاید دل به روی دلبران
دلبری کردی که یک شاعر شدی
در حریم کربلا ظاهر شدی
هرچه دیدی با بصیرت دیدهای
دیدنیهای سفر سنجیدهای
قطره بود وارد دریا شدی
در شکوه اربعین پیدا شدی
شکوه اربعین
در عزای شاه دین در اربعین
میروم تا کوی فردوس برین
رو به سوی سرزمین کربلا
سرزمینی را که شد دارالشفاء
بین زوار خویش را جام میکنم
صحنه زیبا تماشا میکنم
دیده بودم مردم با اشتیاق
در خیابان و بیابان عراق
مؤمنانِ عاشقِ اهلِ ولا
میروند پای پیاده کربلا
زائران مخلص و اهل یقین
پابرهنه میروند در اربعین
کودک و پیر و جوان با عشق و شور
میروند مانند موسی، کوه طور
در خیابانها جمعیت موج داشت
چون سفینه در فضایی اوج داشت
موج موج و فوج فوج و کوچ کوچ
فارس و اترک و عرب، کرد و بلوچ
صحنههای بیریا و با خدا
میبَرد ما را به دریای صفا
پرچم سبز و سیاه در دستِشان
کرده است عشق حسینی مستشان!
بر زبان و بر دو لبهای همه
ذکر زیبای حسینِ فاطمه
«سیستانی» سید پاک خدا
داده است فقط برای کربلا
«وارد کرب و بلا گر میشوید
داخلِ دریایِ کوثر میشوید
چون بنوشید آبِ فردوس برین
واجبی نیست تا بمانید اربعین»
گر نمیشد صادر این فتوای ناب
کربلا پیدا نمیشد جایِ خواب!
دیده بودم کودکان شیرخوار
در صف کالسکهها مثل قطار
کاروان مادران باحجاب
آمدند تا کربلا بهر ثواب
این عزیزان پا برهنه یا به کفش
دوششان ساکهای سنگین است و غفش
میزنند هرگام زیبایی به پیش
فرسخ اندر فرسخی با پای خویش
بین راه کالسکه چرخش میشکست
بچه بر روی زمین هم مینشست
عدهای تعمیر کردند چرخشان
تا نماند بین راه این کودکان
من نمیدانم چه عشقی در دل است
هر قدم یک موکب و یک منزل است
موکب عباس یا امالبنین
میپذیرند زائران در هر سنین
در پذیرایی میان موکبات
میدهند بر عاشقان، آب نبات
آن یکی در موکبش نان میدهد
چای و ماهی، مرغ بریان میدهد
و آن دگر با خواهش و با التماس
میپذیرد زائران عام و عاص
دست به سینه میشوند لیل و نهار
صلواتی میدهند شام و ناهار
وسط روز هم پذیرایی کنند
با کمال احترام راهی کنند
هر قبیله یا عشیره در مسیر
میشود با زائران یار و نصیر
در دلِ شب زائران را جا دهند
در میان خانهها مأوا دهند
در سحرگاه میزبانان باوقار
زائران را آورند جای قرار
این نبازم عشق و شور عاشقان
میکنند جان را فدای زائران
دارد آقا صد هزاران مشتری
در میان ناتوان و ویلچری
کفش را با واکس ارزش میدهند
پای خسته را نوازش میدهند
دیدهام صد آبله در هرکجا
پای مردم از نجف تا کربلا
عاشقان دیگری با یک سرنگ
میکشیدند آب پا را بیدرنگ
محشری دیدم پر از قالو بَلی
کیلومترها در مسیر کربلا
هرچه اینجا شور و غوغا میشود
یا حسین! عشق تو معنا میشود
من نمیخواهم دهم شرحِ بیان
هم قلم قاصر بُوَد هم این زبان
من قلم از جیب خود وا کردهام
آنچه را دیدم هویدا کردهام
ای صبا این اربعین هم گذشت
تا چه باشد سال دیگر سرگذشت
نظم دلجوی تو بهرِ زائران
میگشاید دل به روی دلبران
دلبری کردی که یک شاعر شدی
در حریم کربلا ظاهر شدی
هرچه دیدی با بصیرت دیدهای
دیدنیهای سفر سنجیدهای
قطره بود وارد دریا شدی
در شکوه اربعین پیدا شدی