- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۸۸۹
- شماره مطلب: ۹۱۳۴
-
چاپ
حس غربت به خانهات دارى
تشنگى از نگاهتان پیداست
جگرت بى شکیب میسوزد
جگر پاره پارهات پیش
عدهاى نانجیب میسوزد
دست و پا میزنى و میگویى
جرعهاى آب تا که جان گیرم
باز تکرار میکنى آقا
جرعهاى آب، ورنه میمیرم
چقدر پیر گشتهاى آقا
گیسوانت همه سفید شده
داغ که به روى دل دارى؟
پدرت که ز زهر شهید شده؟
همۀ شهر با تو لج کردند
دلشکسته شدى و مأیوسى
حس غربت به خانهات دارى
با غریب مدینه مأنوسى
اى على اکبر امام رضا
کاش که خواهرى کنارت بود
کاش تنها نبودى آقا جان
کاش که همسرى کنارت بود
گرچه تنهایی ات مسلم شد
سر پیراهنت که دعوا نیست
بدنت زیر آفتاب، اما
بدنت زیر دست و پاها نیست
جاى شکرش همیشه باقى است
سر تو از تنت جدا نشده
کفنت کردهاند آقا، شکر
قسمت تو که بوریا نشده
حس غربت به خانهات دارى
تشنگى از نگاهتان پیداست
جگرت بى شکیب میسوزد
جگر پاره پارهات پیش
عدهاى نانجیب میسوزد
دست و پا میزنى و میگویى
جرعهاى آب تا که جان گیرم
باز تکرار میکنى آقا
جرعهاى آب، ورنه میمیرم
چقدر پیر گشتهاى آقا
گیسوانت همه سفید شده
داغ که به روى دل دارى؟
پدرت که ز زهر شهید شده؟
همۀ شهر با تو لج کردند
دلشکسته شدى و مأیوسى
حس غربت به خانهات دارى
با غریب مدینه مأنوسى
اى على اکبر امام رضا
کاش که خواهرى کنارت بود
کاش تنها نبودى آقا جان
کاش که همسرى کنارت بود
گرچه تنهایی ات مسلم شد
سر پیراهنت که دعوا نیست
بدنت زیر آفتاب، اما
بدنت زیر دست و پاها نیست
جاى شکرش همیشه باقى است
سر تو از تنت جدا نشده
کفنت کردهاند آقا، شکر
قسمت تو که بوریا نشده