- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۴۹۴
- شماره مطلب: ۹۰۲۰
-
چاپ
سهم کوثر
مانده است جبراییل ابوذر را نگه دارد
یا مالک و سلمان و قنبر را نگه دارد
وقتی پیمبر با ولی خود به بالا رفت
باید دو دستی باد، منبر را نگه دارد
باید کسی مثل پیمبر در زمین هم نه
در آسمان دستان حیدر را نگه دارد
دست نبی دست ولی را میبرد یعنی
نام علی، نام پیمبر را نگه دارد
عید غدیر خم پس از حج معنیاش این است
باید که حاجی دور آخر را نگه دارد
یعنی بگردد دور تو حاجی پس از حجش
تا حد عیدالله اکبر را نگه دارد
نامت جنونخیز است، حق دارد مؤذن هم
وقت اذان با دست خود سر را نگه دارد
خوشبخت هرکس داشت بیعت با علی، اما
خوشبختتر آن کس که حیدر را نگه دارد
مثل همیشه در نبود حضرت زهرا
باید که مولا سهم کوثر را نگه دارد
ای کاش آن بادی که بالا داشت منبر را
لطفی کند این مرتبه در را نگه دارد
این شعر دارد میرود در مقتل آنجا که
مانده چگونه شمر خنجر را نگه دارد
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
سهم کوثر
مانده است جبراییل ابوذر را نگه دارد
یا مالک و سلمان و قنبر را نگه دارد
وقتی پیمبر با ولی خود به بالا رفت
باید دو دستی باد، منبر را نگه دارد
باید کسی مثل پیمبر در زمین هم نه
در آسمان دستان حیدر را نگه دارد
دست نبی دست ولی را میبرد یعنی
نام علی، نام پیمبر را نگه دارد
عید غدیر خم پس از حج معنیاش این است
باید که حاجی دور آخر را نگه دارد
یعنی بگردد دور تو حاجی پس از حجش
تا حد عیدالله اکبر را نگه دارد
نامت جنونخیز است، حق دارد مؤذن هم
وقت اذان با دست خود سر را نگه دارد
خوشبخت هرکس داشت بیعت با علی، اما
خوشبختتر آن کس که حیدر را نگه دارد
مثل همیشه در نبود حضرت زهرا
باید که مولا سهم کوثر را نگه دارد
ای کاش آن بادی که بالا داشت منبر را
لطفی کند این مرتبه در را نگه دارد
این شعر دارد میرود در مقتل آنجا که
مانده چگونه شمر خنجر را نگه دارد