- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۷/۰۱
- بازدید: ۴۷۰۹
- شماره مطلب: ۸۲۰۸
-
چاپ
دیدار
دیدن دستای بسته اومدی
پیش کاروان خسته اومدی
حالا که دیگه نمیتونم پاشم
حالا که پاهام شکسته، اومدی
دخترت خیلی گرفتار شده
مثل عمه دست به دیوار شده
یه چیزی میگم به هیچکسی نگو
چشام از گرسنگی تار شده
بگو تو خرابه بندم نکنن
بیشتر از این گله مندم نکنن
به خدا خیلی سرم درد میکنه
بگو از موهام بلندم نکنن
نالههام به آسمون رسیده بود
بس که زجر موی منو کشیده بود
جلوشو اگه نگرفته بودن
سر دختراتو هم بریده بود
شنیدم موی تو هم کشیده شد
خیلی طول کشید سرت بریده شد
شنیدم یکیش به کوفه برنگشت
نیزههایی که واست خریده شد
کی روی سینهت نشسته بابایی؟
چشمای نازت و بسته بابایی
هنوزم داره خون از لبت میره
دندوناتو کی شکسته بابایی؟
دیدار
دیدن دستای بسته اومدی
پیش کاروان خسته اومدی
حالا که دیگه نمیتونم پاشم
حالا که پاهام شکسته، اومدی
دخترت خیلی گرفتار شده
مثل عمه دست به دیوار شده
یه چیزی میگم به هیچکسی نگو
چشام از گرسنگی تار شده
بگو تو خرابه بندم نکنن
بیشتر از این گله مندم نکنن
به خدا خیلی سرم درد میکنه
بگو از موهام بلندم نکنن
نالههام به آسمون رسیده بود
بس که زجر موی منو کشیده بود
جلوشو اگه نگرفته بودن
سر دختراتو هم بریده بود
شنیدم موی تو هم کشیده شد
خیلی طول کشید سرت بریده شد
شنیدم یکیش به کوفه برنگشت
نیزههایی که واست خریده شد
کی روی سینهت نشسته بابایی؟
چشمای نازت و بسته بابایی
هنوزم داره خون از لبت میره
دندوناتو کی شکسته بابایی؟