- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۵۱۳۹
- شماره مطلب: ۷۶۱۲
-
چاپ
غزلهای فرات
باز هم کوچه و یک لشگرِ بی عمامه
باز افتاده وسط، حیدرِ بی عمامه
دود از یک طرف و هلهله از سمت دگر
کوچه لبریز شد از یک سرِ بی عمامه
سالها پیش علی را به میان آوردند
حال افتاده میان، جعفرِ بی عمامه
باز این بیت پر از زخم، همین بیت کبود
میکند گریه در آن محشرِ بی عمامه
کوچه وصل است به گودال پر از خنجر و خون
کوچه وصل است به یک حنجرِ بی عمامه
زیر شمشیر به آن جد غریبش میگفت:
به فدایت شوم ای مضطرِ بی عمامه
ارباً ارباست دلم مثل غزلهای فرات
ارباً ارباست چنان اکبرِ بی عمامه
گفت ای تیر سه شعبه تو چه کردی که چنین
مانده بر دست خدا، اصغرِ بی عمامه؟
گفت ای تیغ چه کردی تو که پرپر میزد
ساقی تشنه لب پرپرِ بی عمامه؟
السلام ای نفس سوختۀ کرببلا
السلام ای سر خونین، سرِ بی عمامه
به فدای تن سمکوب پر از خاک و شِنت
به فدای دلت ای سرورِ بی عمامه
کاش جای تو سر از پیکر من میبردند
جد مظلوم من! ای رهبرِ بی عمامه
-
سورۀ لب تشنه
داری هوای هیئتمان میکنی حسین
لبریز از فضیلتمان میکنی حسین
داری به سمت هیئتمان گام میزنی
دل آشنای غربتمان میکنی حسین -
دل خوشبو
دست بر سینه فرود آمد و دم خوشبو شد
اشک از چشم برون آمد و غم خوشبو شد
نوحههای دودمه تاب ز هیئت بردند
غم که روی جگرم ریخت، دلم خوشبو شد -
عطر یاس سرخ
بوی سیب سرخ دارد میوزد در کربلا
خاک هم از آسمان دل میبرد در کربلا
یک نفر که جای دستش بال در آورده است
بیخود از خود دور گنبد میپرد در کربلا
غزلهای فرات
باز هم کوچه و یک لشگرِ بی عمامه
باز افتاده وسط، حیدرِ بی عمامه
دود از یک طرف و هلهله از سمت دگر
کوچه لبریز شد از یک سرِ بی عمامه
سالها پیش علی را به میان آوردند
حال افتاده میان، جعفرِ بی عمامه
باز این بیت پر از زخم، همین بیت کبود
میکند گریه در آن محشرِ بی عمامه
کوچه وصل است به گودال پر از خنجر و خون
کوچه وصل است به یک حنجرِ بی عمامه
زیر شمشیر به آن جد غریبش میگفت:
به فدایت شوم ای مضطرِ بی عمامه
ارباً ارباست دلم مثل غزلهای فرات
ارباً ارباست چنان اکبرِ بی عمامه
گفت ای تیر سه شعبه تو چه کردی که چنین
مانده بر دست خدا، اصغرِ بی عمامه؟
گفت ای تیغ چه کردی تو که پرپر میزد
ساقی تشنه لب پرپرِ بی عمامه؟
السلام ای نفس سوختۀ کرببلا
السلام ای سر خونین، سرِ بی عمامه
به فدای تن سمکوب پر از خاک و شِنت
به فدای دلت ای سرورِ بی عمامه
کاش جای تو سر از پیکر من میبردند
جد مظلوم من! ای رهبرِ بی عمامه