- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۴۰۷۳
- شماره مطلب: ۷۶۰۵
-
چاپ
رمز شروع گریه با ذکر حسین است
شاید کسی حال مرا پرسیده باشد
یا اشک چشمان ترم را دیده باشد
حق دارد این قلبی که مهمان خدا بود
از دوری ماه خدا رنجیده باشد
کی میرسد تا آسمانها بندهای که
در گوشۀ زندان تن پوسیده باشد؟
پیروز میدان جهاد روزه داری ست
هرکس که با نفس خودش جنگیده باشد
فطر آمده تا فطرت خود را بیابیم
گمگشتهای که روشنای دیده باشد
امکان ندارد سفره دار ماه غفران
تا این زمان ما را نیامرزیده باشد
شاید خدا در لحظههای روشن قدر
ما را به عشق مرتضی بخشیده باشد
بخشیده خواهد شد کسی که بین روضه
بر روی گونه اشک غم باریده باشد
رمز شروع گریه با ذکر حسین است
چشمی اگر چون چشمهای خشکیده باشد
دنیا ندیده تا به حالا پیکری را
که این چنین روی زمین پاشیده باشد
عالم ندیده که کسی مانند زینب
مرثیۀ گودال را فهمیده باشد
حتّی اگر زیر گلویش را به جای
مادر میان کربلا بوسیده باشد
خنجر رسید و از قفا سر را جدا کرد
خورشید ما را بر فراز نیزه جا کرد
-
خدا کند برسم کربلا، شب جمعه
هوا هوای حسینیهها، شب جمعه
رسیده این دل من تا خدا، شب جمعه
شب زیارت مخصوص سیدالشهدا
شب زیارت ارباب ما، شب جمعه
-
زمان پر زدن
چقدر نالۀ بی جان و بی صدا داری
به زیر لب تو فقط ذکر ربنا داری
گمان کنم که رسیده زمان پر زدنت
که زهر کینه اثر کرده و نوا داری
-
ستارۀ زخمی
تنهاترین غریب، کجایی پسر عمو؟
کشته مرا هوای جدایی پسر عمو
زخمیترین ستارۀ دارالامارهام
آمادهام برای رهایی، پسر عمو
-
نام مولایم علی، پیچیده بین علقمه
طبع من نذر نگاه پهلوان روزگار
عاشقش هستم، قرار از سینهام برده نگار
آمده شیر خدا در بیشه دنبال شکار
میگذارد دشمن مولای ما پا به فرار
رمز شروع گریه با ذکر حسین است
شاید کسی حال مرا پرسیده باشد
یا اشک چشمان ترم را دیده باشد
حق دارد این قلبی که مهمان خدا بود
از دوری ماه خدا رنجیده باشد
کی میرسد تا آسمانها بندهای که
در گوشۀ زندان تن پوسیده باشد؟
پیروز میدان جهاد روزه داری ست
هرکس که با نفس خودش جنگیده باشد
فطر آمده تا فطرت خود را بیابیم
گمگشتهای که روشنای دیده باشد
امکان ندارد سفره دار ماه غفران
تا این زمان ما را نیامرزیده باشد
شاید خدا در لحظههای روشن قدر
ما را به عشق مرتضی بخشیده باشد
بخشیده خواهد شد کسی که بین روضه
بر روی گونه اشک غم باریده باشد
رمز شروع گریه با ذکر حسین است
چشمی اگر چون چشمهای خشکیده باشد
دنیا ندیده تا به حالا پیکری را
که این چنین روی زمین پاشیده باشد
عالم ندیده که کسی مانند زینب
مرثیۀ گودال را فهمیده باشد
حتّی اگر زیر گلویش را به جای
مادر میان کربلا بوسیده باشد
خنجر رسید و از قفا سر را جدا کرد
خورشید ما را بر فراز نیزه جا کرد