- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۸۹۲
- شماره مطلب: ۷۲۵۶
-
چاپ
بهار گم شده
آهم برای آینه داری که گم شده است
یاری که گم شده است، دیاری که گم شده است
تقویمها خزان به خزان زرد میشوند
در جستجوی بوی بهاری که گم شده است
ای مهربان چگونه بگردم بدون تو
دنبال دانههای اناری که گم شده است
آرامتر بخوان که نلرزد به روی اسب
این بیت را به گوش سواری که گم شده است:
ترسم ز دشت کرب و بلا سر در آوریم
در حین جستجوی مزاری که گم شده است
-
روایت روشن
برپا شده است در دل من خیمۀ غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی
عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشتهام یار و همدمی
-
هوای انار
دلم گرفته، هوای بهار کرده دلم
هوای گریۀ بی اختیار کرده دلم
رها کن از لب بام آن دو بافه گیسو را
هوای یک شب دنبالهدار کرده دلم
-
سه پردۀ عشق، پردۀ سوم
میشود باز پردهای دیگر
پردهای سرخ، پردهای پرپر
پردهای، در میان آتش و دودپردهای، در میان خاکستر
ای فدای تو هم دل و هم جانمنم آنک حماسهای دیگر
بهار گم شده
آهم برای آینه داری که گم شده است
یاری که گم شده است، دیاری که گم شده است
تقویمها خزان به خزان زرد میشوند
در جستجوی بوی بهاری که گم شده است
ای مهربان چگونه بگردم بدون تو
دنبال دانههای اناری که گم شده است
آرامتر بخوان که نلرزد به روی اسب
این بیت را به گوش سواری که گم شده است:
ترسم ز دشت کرب و بلا سر در آوریم
در حین جستجوی مزاری که گم شده است