- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۳۹۷۴
- شماره مطلب: ۷۱۵۵
-
چاپ
حرمت کربلای ایران شد
ناگهان قید قیل و قال زدم
پرسه در عالم خیال زدم
به کتاب غزل که فال زدم ...
تا به اوج کرانه بال زدم
سرخوشم از همین طربهایم
میخورم یک به یک رطبهایم
ماه روی زمین هویدا شد
خشکسالی بدل به دریا شد
بارور نسل پاک زهرا شد
مایۀ افتخار دنیا شد
پسری ذوالنعیم آمده است
شاه عبدالعظیم آمده است
به حضورت سلام یا سید
احترامی مدام یا سید
حرف من یک کلام یا سید
شاهی و من غلام یا سید
سایهات بر سر محبان است
مثل ابری که غرق باران است
آمدی شهرری گلستان شد
پایگاهی برای قرآن شد
حرمت کربلای ایران شد
قبلۀ مردمان تهران شد
کاش قبرم در این حرم باشد
ضامنم حضرت کرم باشد
سیدی از تبار زهرایی
ری شد از مقدمت مسیحایی
تا تو هستی نمی روم جایی
چون امیر قبیله مایی
گفته در شأنتان گل زهرا
که تو هستی "وَلیُنا حَقٰا"
با ورودت صفا به پا کردی
حوزۀ علمیه بنا کردی
تو مرا بندۀ خدا کردی
شهر ری را تو کربلا کردی
شدهام از اهالی شهرت
میبرم فیض از یم بحرت
جان عالم فدای رضوانت
به فدای رواق و ایوانت
علمای زمانه حیرانت
طیب و حق شناس مهمانت
در حریمت چه لذتی بردم
از غذاهای حضرتی خوردم
چه رواقی چه گنبدی داری
خوش به حالت چه مرقدی داری
خادمان زبانزدی داری
سیل زوار بیحدی داری
حرف صحن و سرا شده، ای وای
صحبت از مجتبی شده، ای وای
کاش قبر حسن بنایی داشت
کاش هم صحن و هم سرایی داشت
کاش یک گنبد طلایی داشت
روضه خوانهای باصفایی داشت
ری کجا و بقیع خاک آلود
کاش هیئت، مدینه مهمان بود
-
هرکه دارد هوس کرببلا، بسم الله
اول شعر تبرک شده با بسم الله
ابتدای همۀ مرثیهها: بسم الله
هرکه دارد به سرش شور و نوا بسم الله
هرکه دارد هوس کرببلا، بسم الله
-
دیگر از سوز و نوایم خبری نیست که نیست
دیگر از سوز و نوایم خبری نیست که نیست
دیگر از صدق و صفایم اثری نیست که نیست
در مناجات سحر ادعیه بال و پر ماست
بهر رفتن به سما بال و پری نیست که نیست
حرمت کربلای ایران شد
ناگهان قید قیل و قال زدم
پرسه در عالم خیال زدم
به کتاب غزل که فال زدم ...
تا به اوج کرانه بال زدم
سرخوشم از همین طربهایم
میخورم یک به یک رطبهایم
ماه روی زمین هویدا شد
خشکسالی بدل به دریا شد
بارور نسل پاک زهرا شد
مایۀ افتخار دنیا شد
پسری ذوالنعیم آمده است
شاه عبدالعظیم آمده است
به حضورت سلام یا سید
احترامی مدام یا سید
حرف من یک کلام یا سید
شاهی و من غلام یا سید
سایهات بر سر محبان است
مثل ابری که غرق باران است
آمدی شهرری گلستان شد
پایگاهی برای قرآن شد
حرمت کربلای ایران شد
قبلۀ مردمان تهران شد
کاش قبرم در این حرم باشد
ضامنم حضرت کرم باشد
سیدی از تبار زهرایی
ری شد از مقدمت مسیحایی
تا تو هستی نمی روم جایی
چون امیر قبیله مایی
گفته در شأنتان گل زهرا
که تو هستی "وَلیُنا حَقٰا"
با ورودت صفا به پا کردی
حوزۀ علمیه بنا کردی
تو مرا بندۀ خدا کردی
شهر ری را تو کربلا کردی
شدهام از اهالی شهرت
میبرم فیض از یم بحرت
جان عالم فدای رضوانت
به فدای رواق و ایوانت
علمای زمانه حیرانت
طیب و حق شناس مهمانت
در حریمت چه لذتی بردم
از غذاهای حضرتی خوردم
چه رواقی چه گنبدی داری
خوش به حالت چه مرقدی داری
خادمان زبانزدی داری
سیل زوار بیحدی داری
حرف صحن و سرا شده، ای وای
صحبت از مجتبی شده، ای وای
کاش قبر حسن بنایی داشت
کاش هم صحن و هم سرایی داشت
کاش یک گنبد طلایی داشت
روضه خوانهای باصفایی داشت
ری کجا و بقیع خاک آلود
کاش هیئت، مدینه مهمان بود