- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۵۹۹۴
- شماره مطلب: ۶۸۱۵
-
چاپ
زبان حال بی بی حضرت زینب (س)
من بی تو ای خون خدا در غم نشستم
یک اربعین در هجر و در ماتم نشستم
من بودم و یک اربعین ضجّه دمادم
یک اربعین در حسرت خورشید عالم
یک اربعین رنج و بلا بود و مشقّت
من بودم و دور و برم خشم و خصومت
من بودم و منزل به منزل حزن و ماتم
من بودم و محمل به محمل محنت و غم
من بودم و یک اربعین تنهای تنها
اهل حرم در رنج و من غمخوار آنها
من بودم و رنج کبوترهای خسته
رنج کبوترهای بال و پر شکسته
رنج کبوترهای دور از آشیانه
مجروح پیکر از ستمهای زمانه
من بودم و سوز و گداز و آه و افغان
خار مغیلان بود و زخم پای طفلان
من بودم و بی رحمی قوم ستمگر
زخم زبان و سرزنشهای مکرر
من بودم و صدها نگاه بغض و کینه
سیلی و اشک و آه غمبار سکینه
من بودم و یک اربعین اشک ربابت
یاد لب عطشان طفل ماهتابت
من بودم و یک آسمان سر روی نیزه
خورشید و ماه و اختران بر روی نیزه
من بودم و سر تا به سر ماه منوّر
سرهای نورانی به روی نیزه یکسر
من بودم و بر روی نیزه صف به صف سر
دیدم تو را خورشیدتر، از دیگران سر
من بودم و یک بوستان سرو و صنوبر
بی پیکر امّا سرکشیده تا فراتر
دیدم خودم زنجیر جانسوز تنآزار
بر گردن نور خدا، سجاد بیمار
یک کوفه بود و سینه در سینه قساوت
یک شهر بود و سر به سر شرّ و شقاوت
شام سیه بود و سیه روزان شب کور
من بودم و نامردمان از خدا دور
گرچه جفا بود و بلا جای تسلّا
دیدم هر آنچه ما رأیتْ، الّا جمیلاً
با خطبههایش حضرت سجاد عابد
لرزاند کاخ ظلم خودکامان ملحد
از خون سرخت ای حسین، ای نور یزدان
جاوید ماند تا همیشه دین و قرآن
-
آئینه دامن
آیا شود یک صبح روشن با تو باشم؟
من باشم و تو باشی و من با تو باشم
من باشم و تو در دیار آشنایی
در سرزمین یاس و سوسن با تو باشم؟
-
غریبستان ویران
دل مهدی هنوز آزرده از ظلم پلیدان است
هنوز او سینهاش خون از غریبستانِ ویران است
هنوزش نیست جز اشکِ غم و اندوهِ ویرانی
به قلب نازنینش، محنت و رنج فراوان است
-
عرفات
اینجا عرفات است، بیا گریه کنیم
در درگه رحمت خدا گریه کنیم
اینجا عرفات است، در اینجا باید
با قلب شکسته، بیریا گریه کنیم
اینجا عرفات است، بیا توبه کنیم
با ناله و عجز و التجا گریه کنیم
-
مهر خداوندی
الا ای عاشقان مژده که آمد نیمۀ شعبان
ز بوی تو گل نرجس جهان گردیده چون رضوان
ز جا برخیز ای ساقی ز باده مست مستم کن
جدایم کن ز دلتنگی، بنوشانم می عرفان
زبان حال بی بی حضرت زینب (س)
من بی تو ای خون خدا در غم نشستم
یک اربعین در هجر و در ماتم نشستم
من بودم و یک اربعین ضجّه دمادم
یک اربعین در حسرت خورشید عالم
یک اربعین رنج و بلا بود و مشقّت
من بودم و دور و برم خشم و خصومت
من بودم و منزل به منزل حزن و ماتم
من بودم و محمل به محمل محنت و غم
من بودم و یک اربعین تنهای تنها
اهل حرم در رنج و من غمخوار آنها
من بودم و رنج کبوترهای خسته
رنج کبوترهای بال و پر شکسته
رنج کبوترهای دور از آشیانه
مجروح پیکر از ستمهای زمانه
من بودم و سوز و گداز و آه و افغان
خار مغیلان بود و زخم پای طفلان
من بودم و بی رحمی قوم ستمگر
زخم زبان و سرزنشهای مکرر
من بودم و صدها نگاه بغض و کینه
سیلی و اشک و آه غمبار سکینه
من بودم و یک اربعین اشک ربابت
یاد لب عطشان طفل ماهتابت
من بودم و یک آسمان سر روی نیزه
خورشید و ماه و اختران بر روی نیزه
من بودم و سر تا به سر ماه منوّر
سرهای نورانی به روی نیزه یکسر
من بودم و بر روی نیزه صف به صف سر
دیدم تو را خورشیدتر، از دیگران سر
من بودم و یک بوستان سرو و صنوبر
بی پیکر امّا سرکشیده تا فراتر
دیدم خودم زنجیر جانسوز تنآزار
بر گردن نور خدا، سجاد بیمار
یک کوفه بود و سینه در سینه قساوت
یک شهر بود و سر به سر شرّ و شقاوت
شام سیه بود و سیه روزان شب کور
من بودم و نامردمان از خدا دور
گرچه جفا بود و بلا جای تسلّا
دیدم هر آنچه ما رأیتْ، الّا جمیلاً
با خطبههایش حضرت سجاد عابد
لرزاند کاخ ظلم خودکامان ملحد
از خون سرخت ای حسین، ای نور یزدان
جاوید ماند تا همیشه دین و قرآن