- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
- بازدید: ۱۰۶۸
- شماره مطلب: ۶۳۹۱
-
چاپ
علت پیری
عمه جان، پای من و حال شما دیدنی است
دل خون، پای برهنه، چه سفر کردنی است؟
عمه جان، موی من و روی شما سوخت، ببین
کعب نی پیرهنم را به تنم دوخت، ببین
عمه جان پای مرا آبلهها آتش زد
سر بازار، تو را هلهلهها آتش زد
سر بازار که رفتی سر سقا برگشت
هدف سنگ شدی و سر بابا برگشت
عمه در کوفه زنان بر غم تو خندیدند
خاک عالم به سرم، خاک سرت پاشیدند
آه، در کوفه سنان مست که شد، شعری خواند
سر عباس تو را پیش نگاهت رقصاند
من و رنج و غم و اندوه اسارت، اما
معجر از روی سرم رفته به غارت، اما
عمه جان رخت اسارت چقدر پیرت کرد
خندۀ حرمله و شمر زمینگیرت کرد
عمه من علت پیری تو را فهمیدم
روی نیزه سر بابای خودم را دیدم
عمه جان، پای من و حال شما دیدنی است
دل خون، پای برهنه، چه سفر کردنی است؟
-
دردهای بی شمار
هرکسی با هر عقیده، هرکسی با هر مرام
راه افتاده برای خاکبوسی امام
آمدند از شیعه و سنی و نصرانی و گبر
پا به پای اربعینیها به قصد یک سلام
-
آب همچون کربلا در خانهات نایاب شد
ای که بر جودت سلیمان نبی رو میزند
روبروی گنبد تو نوح زانو میزند
صحن و ایوان تو را جبرئیل جارو میزند
شمع عمرت در جوانی از چه سو سو میزند؟
-
به حجره روضۀ عطشان کربلا داری
تویی که جود و عطا بر امامها داری
چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟
جواد فاطمه، ارث از کریمِ او بردی
غریبِ خانه شدن را ز مجتبا داری
-
عرش فتاده از فرس
کاش کمی صرف خدا میشدم
از همه جز خدا، جدا میشدم
کاش که با نعرۀ «قوموا الیه»
علیه نفس خویش پا میشدم
علت پیری
عمه جان، پای من و حال شما دیدنی است
دل خون، پای برهنه، چه سفر کردنی است؟
عمه جان، موی من و روی شما سوخت، ببین
کعب نی پیرهنم را به تنم دوخت، ببین
عمه جان پای مرا آبلهها آتش زد
سر بازار، تو را هلهلهها آتش زد
سر بازار که رفتی سر سقا برگشت
هدف سنگ شدی و سر بابا برگشت
عمه در کوفه زنان بر غم تو خندیدند
خاک عالم به سرم، خاک سرت پاشیدند
آه، در کوفه سنان مست که شد، شعری خواند
سر عباس تو را پیش نگاهت رقصاند
من و رنج و غم و اندوه اسارت، اما
معجر از روی سرم رفته به غارت، اما
عمه جان رخت اسارت چقدر پیرت کرد
خندۀ حرمله و شمر زمینگیرت کرد
عمه من علت پیری تو را فهمیدم
روی نیزه سر بابای خودم را دیدم
عمه جان، پای من و حال شما دیدنی است
دل خون، پای برهنه، چه سفر کردنی است؟