- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۱/۰۱
- بازدید: ۷۵۳۵۱
- شماره مطلب: ۶۱۰۲
-
چاپ
یک حسین بن علی، ماه برادر دارد
باز هم اهل ولا بادۀ مستانه زدند
لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
آسمان بار دگر نیّر بدر آورده
لیلۀ قدر علی سورۀ قدر آورده
ای که از جانب معشوق نظر میطلبی
تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
با «حسن» گفتنم از نار نجاتم دادند
با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت
رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت
مادرش هم لقب مادر سادات گرفت
پسر فاطمه و باب نجات است حسن
هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن
اولین ماحصل وصل دو دریا، حسن است
نوۀ ارشد پیغمبر طاها، حسن است
پسر شیر خدا، زادۀ زهرا حسن است
نسب اندر نسبش وصل به نور ثقلین
عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین
این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست
روزی خلق خداوند به زیر پر اوست
دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست
او برای کرم عبدالَله و قاسم دارد
ابر جود است و سرِ شیعۀ خود میبارد
او که از لقمۀ خود بر فقرا بخشیده
بارها ثروت خود را به گدا بخشیده
ناسزا گفت به او خصم خدا، بخشیده
پس خدایش چقدر جرم و خطا میبخشد
شیعیان را - به حسن – روز جزا میبخشد
ما گداییم، دخیلان درِ خانۀ شاه
صاحب خانه – حسن- یوسف و ما چشم به راه
کوچه بند آمده از حُسن جمالش والله
کور بادا ز رخش چشم همه شیطانها
لَعَنَ اللهُ علی آل أبی سفیانها
اسم مولام همانند عسل شیرین است
ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است
یاد جنگ آوریاش روز جمل، شیرین است
در جمل تا پسر شیر خدا «یاهو» زد
فتنه تسلیم شد و روبرویاش زانو زد
کوثر جان من این است "حسن هرچه که گفت"
حرف قرآن من این است"حسن هرچه که گفت"
دین و ایمان من این است"حسن هرچه که گفت"
بنویسید حسن مکتب و آیین من است
حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است
او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد
تا که سردار چو عباس دلاور دارد
یک حسین بن علی، ماه برادر دارد
غربت او، به خدا اندکیِ یاور نیست
نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست
غربت این است: که با ضرب لگد در افتاد
کوچهای ... نقشۀ صیاد... کبوتر افتاد
مادری بود حسن، دید که مادر افتاد
آه ...ای مرد ستگر برو از کوچۀ ما
مادرم را نزن آخر... برو از کوچۀ ما
-
دردهای بی شمار
هرکسی با هر عقیده، هرکسی با هر مرام
راه افتاده برای خاکبوسی امام
آمدند از شیعه و سنی و نصرانی و گبر
پا به پای اربعینیها به قصد یک سلام
-
آب همچون کربلا در خانهات نایاب شد
ای که بر جودت سلیمان نبی رو میزند
روبروی گنبد تو نوح زانو میزند
صحن و ایوان تو را جبرئیل جارو میزند
شمع عمرت در جوانی از چه سو سو میزند؟
-
به حجره روضۀ عطشان کربلا داری
تویی که جود و عطا بر امامها داری
چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟
جواد فاطمه، ارث از کریمِ او بردی
غریبِ خانه شدن را ز مجتبا داری
-
عرش فتاده از فرس
کاش کمی صرف خدا میشدم
از همه جز خدا، جدا میشدم
کاش که با نعرۀ «قوموا الیه»
علیه نفس خویش پا میشدم
یک حسین بن علی، ماه برادر دارد
باز هم اهل ولا بادۀ مستانه زدند
لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
آسمان بار دگر نیّر بدر آورده
لیلۀ قدر علی سورۀ قدر آورده
ای که از جانب معشوق نظر میطلبی
تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
با «حسن» گفتنم از نار نجاتم دادند
با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت
رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت
مادرش هم لقب مادر سادات گرفت
پسر فاطمه و باب نجات است حسن
هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن
اولین ماحصل وصل دو دریا، حسن است
نوۀ ارشد پیغمبر طاها، حسن است
پسر شیر خدا، زادۀ زهرا حسن است
نسب اندر نسبش وصل به نور ثقلین
عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین
این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست
روزی خلق خداوند به زیر پر اوست
دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست
او برای کرم عبدالَله و قاسم دارد
ابر جود است و سرِ شیعۀ خود میبارد
او که از لقمۀ خود بر فقرا بخشیده
بارها ثروت خود را به گدا بخشیده
ناسزا گفت به او خصم خدا، بخشیده
پس خدایش چقدر جرم و خطا میبخشد
شیعیان را - به حسن – روز جزا میبخشد
ما گداییم، دخیلان درِ خانۀ شاه
صاحب خانه – حسن- یوسف و ما چشم به راه
کوچه بند آمده از حُسن جمالش والله
کور بادا ز رخش چشم همه شیطانها
لَعَنَ اللهُ علی آل أبی سفیانها
اسم مولام همانند عسل شیرین است
ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است
یاد جنگ آوریاش روز جمل، شیرین است
در جمل تا پسر شیر خدا «یاهو» زد
فتنه تسلیم شد و روبرویاش زانو زد
کوثر جان من این است "حسن هرچه که گفت"
حرف قرآن من این است"حسن هرچه که گفت"
دین و ایمان من این است"حسن هرچه که گفت"
بنویسید حسن مکتب و آیین من است
حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است
او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد
تا که سردار چو عباس دلاور دارد
یک حسین بن علی، ماه برادر دارد
غربت او، به خدا اندکیِ یاور نیست
نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست
غربت این است: که با ضرب لگد در افتاد
کوچهای ... نقشۀ صیاد... کبوتر افتاد
مادری بود حسن، دید که مادر افتاد
آه ...ای مرد ستگر برو از کوچۀ ما
مادرم را نزن آخر... برو از کوچۀ ما