- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۱۶۵۱
- شماره مطلب: ۵۹۱۳
-
چاپ
غریبانۀ کربلا
اگر میشنیدم صدای تو را
و میخواندم آیینه های تو را
شبی میسرودم به آهنگ غم
غریبانه کربلای تو را
تو تکبیر نابی به گوش زمان
ز نای تو باید خدا را شنید
به رنگ خدا میشدم، رنگ عشق
اگر میشنیدم صدای تو را
قدم میزنم در معمای تو
ولی عاجز از فهم سرخ توام
بگو با چه رویی روایت کنم
من بی زبان ماجرای تو را
گذشتی تو از خاک و توفان گرفت
عدالت به پا خاست، حق جان گرفت
به خون قیامت افراشت آزادگی
چو بشنید بانگ رسای تو را
تویی قاری سورۀ کربلا
که تا هفت خوان بلا رفتهای
سفر میکنم تا چکاد خطر
بیابم مگر رد پای تو را
ز رزم تو لرزید در کربلا
که تا هفت خوان بلا رفتهای
سفر میکنم تا چکاد خطر
بیابم مگر رد پای تو را
تو گل بودی و بادهای یزید
بهار تو را نذر سر نیزه کرد
بغل میکنم شمر سر نیزه را
نفس میکشم زخمهای تو را
درون حسینیۀ چشم من
عزاداری اشکها دیدنی ست
دل من سیه پوش لبخند توست
و در سینه دارم ولای تو را
صدای شهید تو از کربلا
به گوش دلم میرسد همچنان
من امروز با عاشقان میکشم،
به دوش رسالت، لوای تو را
محرم شد و کعبه غمنوش توست
خدا نیز آری، سیه پوش توست
خدا نیز با شیعیان غمت
گرفته ست امشب عزای تو را
امام شهیدان! سلام علیک
تو ای روح قرآن! سلام علیک
دلم را اجابت کن ای عشق سرخ
دلم کرده امشب هوای تو را
-
السـلام علیک یا دریا
ای امام خجستۀ پیروز، سورۀ خــون، حقیقت زیبا!
از قیام تو میتوان گفتن، تـا هنوز و همیشۀ دنیا
از قیام تو میتوان گفتن، نامکرر به هر زبان امروز
ترجمان فصیح خون تـو، ترجمان تمام خوبیها
-
زینت سجادۀ عشق
بعد از آن واقعۀ سرخ، بلا سهم، تو شد
پیکر سوختۀ کرب و بلا، سهم تو شد
بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکستناگهان، داغ دل آینهها، سهم تو شد
-
پیروز
هفتاد و دو مرد ... ! کربلا پیروز است
در ظهر نبرد، کربلا پیروز است
تردید مکن در آیۀ جاء الحق
ای چرخ بگرد! کربلا پیروز است
غریبانۀ کربلا
اگر میشنیدم صدای تو را
و میخواندم آیینه های تو را
شبی میسرودم به آهنگ غم
غریبانه کربلای تو را
تو تکبیر نابی به گوش زمان
ز نای تو باید خدا را شنید
به رنگ خدا میشدم، رنگ عشق
اگر میشنیدم صدای تو را
قدم میزنم در معمای تو
ولی عاجز از فهم سرخ توام
بگو با چه رویی روایت کنم
من بی زبان ماجرای تو را
گذشتی تو از خاک و توفان گرفت
عدالت به پا خاست، حق جان گرفت
به خون قیامت افراشت آزادگی
چو بشنید بانگ رسای تو را
تویی قاری سورۀ کربلا
که تا هفت خوان بلا رفتهای
سفر میکنم تا چکاد خطر
بیابم مگر رد پای تو را
ز رزم تو لرزید در کربلا
که تا هفت خوان بلا رفتهای
سفر میکنم تا چکاد خطر
بیابم مگر رد پای تو را
تو گل بودی و بادهای یزید
بهار تو را نذر سر نیزه کرد
بغل میکنم شمر سر نیزه را
نفس میکشم زخمهای تو را
درون حسینیۀ چشم من
عزاداری اشکها دیدنی ست
دل من سیه پوش لبخند توست
و در سینه دارم ولای تو را
صدای شهید تو از کربلا
به گوش دلم میرسد همچنان
من امروز با عاشقان میکشم،
به دوش رسالت، لوای تو را
محرم شد و کعبه غمنوش توست
خدا نیز آری، سیه پوش توست
خدا نیز با شیعیان غمت
گرفته ست امشب عزای تو را
امام شهیدان! سلام علیک
تو ای روح قرآن! سلام علیک
دلم را اجابت کن ای عشق سرخ
دلم کرده امشب هوای تو را