- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۱۵۵۴
- شماره مطلب: ۵۵۵۰
-
چاپ
بوی پیراهن یوسف
هلال من! کجا بودی؟ بیا دور و بَرَت گردم
مقیم آستانت باشم و خاک درت گردم
دو چشمم، چشمهی آب است و سقّای تو در خواب است
اگر رخصت دهی با اشک خود، آبآورت گردم
شنیدم بویی از پیراهن یوسف در این صحرا
شمیمی یافتم تا آشنا با پیکرت گردم
سلیمان میبَرد حسرت به این شوق نگینبخشی
کجا دنبال انگشت تو و انگشترت گردم؟
به مهمانی شنیدم خانهی بیگانگان رفتی
سر سوداییات نازم! دل سوداگرت گردم!
اگر پرپر شود از گلشن یاسین، گل یاسی
کند دلجوییام زهرا، فدای مادرت گردم!
اگر رنج اسارت بود، اگر ناکامی غربت
در این مدّت نشد یک دم جدا از دخترت گردم
اگر با من نمیگویی سخن با او سخن سر کن
به قربان لب خشک تو و چشم ترت گردم!
شب تار و ره دور و کبوترهای سرگردان
بخوان بر نیزهها قرآن، به قربان سرت گردم!
-
محرم و صفر عشق
با یا حسین عشق من آغاز میشود
با اربعین شکوفۀ گل باز میشود
با یا حسین میرسد از راه، عطر یاسبا اربعین بهار گل آغاز میشود
-
مرثیهای که نا سروده ماند
من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جز حسین، برابر نداشتم
وقتی صدای غربت یاسین بلند شددر خاطرم، به جز غم کوثر نداشتم
-
دختر شقایق
چون او کسی به راه وفا، یاوری نکرد
خون جگر نخورد و پیام آوری نکرد
زینب که مثل او کسی از داغدیدگانبا اشک چشم خویش، گهرپروری نکرد
-
سوغات
تا باد گره گشای زلف چمن است
بر سینۀ لاله، داغ گلهای من است
هجده یوسف اگر چه از دستم رفتسوغات من از سفر، همین پیرهن است
بوی پیراهن یوسف
هلال من! کجا بودی؟ بیا دور و بَرَت گردم
مقیم آستانت باشم و خاک درت گردم
دو چشمم، چشمهی آب است و سقّای تو در خواب است
اگر رخصت دهی با اشک خود، آبآورت گردم
شنیدم بویی از پیراهن یوسف در این صحرا
شمیمی یافتم تا آشنا با پیکرت گردم
سلیمان میبَرد حسرت به این شوق نگینبخشی
کجا دنبال انگشت تو و انگشترت گردم؟
به مهمانی شنیدم خانهی بیگانگان رفتی
سر سوداییات نازم! دل سوداگرت گردم!
اگر پرپر شود از گلشن یاسین، گل یاسی
کند دلجوییام زهرا، فدای مادرت گردم!
اگر رنج اسارت بود، اگر ناکامی غربت
در این مدّت نشد یک دم جدا از دخترت گردم
اگر با من نمیگویی سخن با او سخن سر کن
به قربان لب خشک تو و چشم ترت گردم!
شب تار و ره دور و کبوترهای سرگردان
بخوان بر نیزهها قرآن، به قربان سرت گردم!