- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۹/۰۴
- بازدید: ۱۱۷۳
- شماره مطلب: ۵۱۹۸
-
چاپ
شوذب بن عبدالله همْدانى
سلام باد به شوذب که عین عرفان بود!
روان به هر رگ او خون عشق و ایمان بود
به شام تیره ز «مُستغفرینَ بِالاَسحار»
به روز حادثه با خصم، شیر میدان بود
اگر چه شرط مسلمانى است صدق و یقین
ولى فضایل او فوق یک مسلمان بود
غلام شاکر و از بندگان شاکر حق
ز راویان حدیث و حفیظ قرآن بود
گرفت سر به کف و رو به کربلا آورد
که جان عاشق او را حسین، جانان بود
به دشت ماریه در پاى دوست، قربان شد
که جاى آن گل پرپر در آن گلستان بود
به عهد سرخ که با عابس دلاور بست
ستاد در ره اسلام تا به خون بنشست
-
نخل دین
اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت
وز خون حسین نخل دین ریشه گرفت
نخلی که حسین روز عاشورا کاشت
از اشک عزای اربعین ریشه گرفت
-
تجسّم غربت
سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش
بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش
سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت
گواه بر سخنم تربت امامانش
-
لطف بى کرانه
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بستهایم دل
امشب که جلوهگر شده خورشید طلعتش
-
ساقۀ عرش
سرچشمۀ خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقۀ عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
شوذب بن عبدالله همْدانى
سلام باد به شوذب که عین عرفان بود!
روان به هر رگ او خون عشق و ایمان بود
به شام تیره ز «مُستغفرینَ بِالاَسحار»
به روز حادثه با خصم، شیر میدان بود
اگر چه شرط مسلمانى است صدق و یقین
ولى فضایل او فوق یک مسلمان بود
غلام شاکر و از بندگان شاکر حق
ز راویان حدیث و حفیظ قرآن بود
گرفت سر به کف و رو به کربلا آورد
که جان عاشق او را حسین، جانان بود
به دشت ماریه در پاى دوست، قربان شد
که جاى آن گل پرپر در آن گلستان بود
به عهد سرخ که با عابس دلاور بست
ستاد در ره اسلام تا به خون بنشست