- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۹
- بازدید: ۶۰۷۳
- شماره مطلب: ۴۶۵۶
-
چاپ
عجب واعجب
شد به میدان فداکاری، «وهب»
آن مسلمانخوی نصرانینصب
کاو به عکس اهل ظاهر از درون
داشت ره با آن خداییرهنمون
الغرض؛ بگْرفت اذن از شاه عشق
رهسپر گردید اندر راه عشق
خوانْد باری این رجز در رزمگاه
حملهور شد، پس چو شیری بر سپاه
بانگ زد کای روبهان تیرهدل!
کز شما ابلیس میباشد، خجل
کیست آخر این که مهمان شماست؟
میهمان را تشنه کشتن کی رواست؟
این بگفت و کشت و آخر کشته شد
پیکرش در خاک و خون، آغشته شد
حال بشْنو شرحی از «مام وهب»
بود اعجب، گر وهب بودی عجب
چون جدا کردند سر از پیکرش
سر بیفکندند سوی مادرش
بوسه زد مادر، رخ فرزند خویش
کَند دل، از نازنیندلبند خویش
سر به سوی دشمنان، پرتاب کرد
دشمنان را از خجالت، آب کرد
گفت: چون در راه عشقش دادهام
گر بگیرم، پس کجا آزادهام؟
«خوشدلا»! عشق حقیقی این بُوَد
عاشقان را عشق او، آیین بُوَد
-
خضاب خون
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود، در اضطراب آوردهام
رأس خونین تو بر نی بود با من همسفر
خود تو دانی زآن چه از شام خراب آوردهام
-
عهد کودکی
گفت زینب تا مکان در دامن مادر گرفتم
چون حسینِ خویش دیدم، شاد گشتم، پر گرفتم
از ازل من با برادر همسفر بودم در این ره
بهر خود، یاری چو شاهنشاه بیلشگر گرفتم
-
نایب خاص
نایب خاص امام بیعدیل
مسلم، آن پور برومند عقیل
مسلم، آن بر شاه دین، نایبمناب
چون علی بهر رسول مستطاب
عجب واعجب
شد به میدان فداکاری، «وهب»
آن مسلمانخوی نصرانینصب
کاو به عکس اهل ظاهر از درون
داشت ره با آن خداییرهنمون
الغرض؛ بگْرفت اذن از شاه عشق
رهسپر گردید اندر راه عشق
خوانْد باری این رجز در رزمگاه
حملهور شد، پس چو شیری بر سپاه
بانگ زد کای روبهان تیرهدل!
کز شما ابلیس میباشد، خجل
کیست آخر این که مهمان شماست؟
میهمان را تشنه کشتن کی رواست؟
این بگفت و کشت و آخر کشته شد
پیکرش در خاک و خون، آغشته شد
حال بشْنو شرحی از «مام وهب»
بود اعجب، گر وهب بودی عجب
چون جدا کردند سر از پیکرش
سر بیفکندند سوی مادرش
بوسه زد مادر، رخ فرزند خویش
کَند دل، از نازنیندلبند خویش
سر به سوی دشمنان، پرتاب کرد
دشمنان را از خجالت، آب کرد
گفت: چون در راه عشقش دادهام
گر بگیرم، پس کجا آزادهام؟
«خوشدلا»! عشق حقیقی این بُوَد
عاشقان را عشق او، آیین بُوَد